❣سلام امام زمانم❣
نزدیکترین مسافر دور، سلام
آیینهی سبز قامت نور، سلام
بی تو همه خفته اند در این عالم
ای نفخهی دل نواز در صور، سلام
اللهمعجللولیکالفرج
🌹@Atashe_entezarr313 🌹
❤️پیامبر اکرم (ص)
🌷ما يَمنَعُ المُؤمِنَ أن يَتَّخِذَ أهلاً ؟! لَعَلَّ اللّهَ أن يَرزُقَهُ نَسَمَةً تُثقِلُ الأَرضَ بِلا إلهَ إلّا اللّهُ .🌷
🍃چه چيزى مانع مى شود كه انسان مؤمن ، زن بگيرد؟ ! شايد خداوند ، به او فرزندانى روزى كند كه زمين را از «لا إله إلّا اللّه » ، سنگين كنند .🍃
📚كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ٣ ص ٣٨٢ ح ٤٣٤٠
#حدیث_روز
🌹@Atashe_entezarr313 🌹
ایت الله قرهی:
من این کد را به شما بدهم ،
که هر کس بخواهد به آقا نزدیک شود،
اولین راهش کنترلچشم است.
چشمِ گناه بین ،امام زمان بین نمیشود.
🌹@Atashe_entezarr313 🌹
داستان مذهبیو زندگی ائمه ع
💚🖤💚🖤 🖤💚🖤 💚🖤 🖤 داستان #شکوه_بازگشت حماسه #کربلا اتفاقات سفر کوفه و شام اسرای کربلا 💔 #قسمت_یازده
💚🖤💚🖤
🖤💚🖤
💚🖤
🖤
داستان #شکوه_بازگشت
حماسه #کربلا
اتفاقات سفر کوفه و شام اسرای کربلا 💔
#قسمت_دوازدهم
پيرمرد از صميم قلب، توبه مى كند. او از اينكه امام زمان خويش را شناخته، خوشحال است. او اكنون كنار امام سجّاد(عليه السلام)، احساس خوشبختى مى كند.❤️
پير مرد فرياد مى زند: "اى مردم! من از يزيد بيزارم. او دشمن خداست كه خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) را كشته است. اى مردم! بيدار شويد!".
مردم همه به اين منظره نگاه مى كنند. ناگهان همه وجدان ها بيدار شده و دروغ يزيد آشكار شود.
خبر به يزيد مى رسد. دستور مى دهد فوراً گردن او را بزنند، تا ديگر كسى جرأت نكند به بنى اُميّه دشنام بدهد. پيرمرد هنوز با مردم سخن مى گويد و مى خواهد آنها را از خواب غفلت بيدار كند، امّا پس از لحظاتى، سربازان با شمشيرهايشان از راه مى رسند و سر پيرمرد را براى يزيد مى برند.🗡🗡
مردم مات و مبهوت به اين صحنه نگاه مى كنند. اوّلين جرقه هاى بيدارى در مردم شام زده شده است. يزيد، ديگر، ماندن اسيران را در بيرون از قصر صلاح نمى بيند و دستور مى دهد تا اسيران را وارد قصر كنند.
اين صداى قرآن از كجا مى آيد؟
يكى از قاريان شام قرآن مى خواند، او به آيه 9 سوره "كهف" مى رسد:
( أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا );
آيا گمان مى كنيد كه زنده شدن اصحاب كهف، چيز عجيبى است؟
ناگهان صدايى به گوش مى رسد، خداى من! اين صدا چقدر شبيه صداى مولايم حسين است!
همه تعجّب كرده اند، آرى، اين سر امام حسين(عليه السلام) است كه به اذن خدا اين چنين سخن مى گويد: "ريختنِ خون من، از قصه اصحاب كهف عجيب تر است!".
اين جا قصر يزيد است 🕍و او اكنون بر تخت خود نشسته و بزرگان شام را دعوت كرده است تا شاهد جشن پيروزى او باشند.
سربازان، سر امام حسين(عليه السلام) را داخل قصر مى برند. يزيد دستور مى دهد سر را داخل طشتى از طلا بگذراند، و در مقابل او قرار دهند.😢
همه در حال نوشيدن شراب هستند و يزيد نيز، مشغول بازى شطرنج است.😏😔
نوازندگان مى نوازند و رقّاصان مى رقصند.😢😡 مجلس جشن است و يزيد👹 با چوب بر لب و دندان امام حسين(عليه السلام) مى زند و خنده مستانه مى كند و شعر مى خواند:😭😭😭
لَعِبَت هاشم بالملك فلا/خبرٌ جاءَ و لا وحيٌ نَزَل...
بنى هاشم با حكومت بازى كردند، نه خبرى از آسمان آمده است و نه قرآنى، نازل شده است. كاش پدرانم كه در جنگ بَدْر كشته شدند، زنده بودند و امروز را مى ديدند. كاش آنها بودند و به من مى گفتند: "اى يزيد، دست مريزاد!". آرى! من سرانجام، انتقام خون پدران خود را گرفتم!😡
همگان از سخن يزيد حيران مى شوند كه او چگونه كفر خود را آشكار نموده است. در جنگ بدر بزرگان بنى اُميّه با شمشير حضرت على(عليه السلام)، به هلاكت رسيده بودند و از آن روز بنى اُميّه كينه بنى هاشم را به دل گرفتند.
آنها همواره در پى فرصتى براى انتقام بودند و بدين گونه اين كينه و كينه توزى به فرزندان آنها نيز، به ارث رسيد، امّا مگر شمشير حضرت على(عليه السلام)چيزى غير از شمشير اسلام بود؟🗡🗡🤔
مگر بنى اُميّه نيامده بودند تا پيامبر(صلى الله عليه وآله) را بكشند؟ مگر ابوسُفيان در جنگ اُحُد قسم نخورده بود كه خون پيامبر را بريزد؟😳
حضرت على(عليه السلام) براى دفاع از اسلام، آن كافران را نابود كرد. مگر يزيد ادّعاى مسلمانى نمى كند، پس چگونه است كه هنوز پدران كافر خود را مى ستايد؟
چگونه است كه مى خواهد انتقام خون كافران را بگيرد؟ اكنون معلوم مى شود كه چرا امام حسين(عليه السلام) هرگز حاضر نشد با يزيد بيعت كند. آن روز كسى از كفر يزيد خبر نداشت، امّا امروز همه متوجه شده اند كه اكنون كسى خليفه مسلمانان است كه حتّى قرآن را هم قبول ندارد.
به هر حال، يزيد سرمست پيروزى خود است. او مى خندد و فرياد شادى برمى آورد.👹👹
ناگهان فريادى بلند مى شود: "اى يزيد! واى بر تو! چوب بر لب و دندان حسين مى زنى؟ من با چشم خود ديدم كه پيامبر اين لب و دندان را مى بوسيد".🥺🥺
او ابو بَرْزَه است. همه او را مى شناسند او يكى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) است.
يزيد به غضب مى آيد و دستور مى دهد تا او را از قصر بيرون اندازند.
#ادامه_دارد...
#کربلا
#کوفه
#شام
#اربعین
┄┅┅✿⚫️♡🥀♡⚫️✿┅┅┄
@Atashe_entezarr313
🖤
💚🖤
🖤💚🖤
💚🖤💚🖤
مولای من...
من، دل بستهى همان روز و ساعت هستم كه كسى از آن خبر ندارد!...
✨ به راستى!
چه سعادتى دارد آن روز از تقويم و چه شوقى دارد آن ساعت كه چشمهاى منتظر را التيام مىبخشد!...
خوشا به حالشان كه
نويدبخش مژدهى ظهورند و حضور شما را به تماشا مىنشينند
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
🌹@Atashe_entezarr313 🌹
❤️پيامبر صلی الله علیه و آله
🌷إذا مَرَّ الْمُؤمِنُ عَلَى الصِّراطِ فَيَقولُ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ طَفِئَتْ لَهبُ النِّيرانِ وَ نَقولُ: جُز يا مُؤمِنُ فَإنَّ نورَكَ قَد أطفَأ لَهِبى؛🌷
🍃هنگامى كه مؤمن بر صراط مى گذرد، و مى گويد: بسم اللّه الرحمن الرحيم. ناگاه زبانه هاى آتش خاموش مى شود و مى گويد: اى مؤمن عبور كن زيرا نور تو آتش مرا خاموش كرد.🍃
📚جامع الاخبار(شعیری) ص 42
#حدیث__روز
🌹@Atashe_entezarr313 🌹
داستان مذهبیو زندگی ائمه ع
💚🖤💚🖤 🖤💚🖤 💚🖤 🖤 داستان #شکوه_بازگشت حماسه #کربلا اتفاقات سفر کوفه و شام اسرای کربلا 💔 #قسمت_دوازد
💚🖤💚🖤
🖤💚🖤
💚🖤
🖤
داستان #شکوه_بازگشت
حماسه #کربلا
اتفاقات سفر کوفه و شام اسرای کربلا 💔
#قسمت_سیزدهم
يزيد اجازه ورود كاروان اسيران را مى دهد. درِ قصر باز مى شود و امام سجّاد(عليه السلام) و ديگر اسيران در حالى كه با طناب به يكديگر بسته شده اند، وارد قصر مى شوند
دست همه اسيران به گردن هاى آنها بسته شده است.😭😭
آنها را مقابل يزيد مى آورند. نگاه كن! هنوز غُلّ و زنجير بر گردن امام سجّاد(عليه السلام) است، گويى از كوفه تا شام، غُلّ و زنجير از امام جدا نشده است.😭😭😭😭
اسيران را در مقابل يزيد نگه مى دارند تا اهل مجلس آنها را ببينند. يكى از افراد مجلس، دختر امام حسين(عليه السلام) را مى بيند و از زيبايى او تعجّب مى كند. با خود مى گويد خوب است قبل از ديگران، اين دختر را براى كنيزى از يزيد بگيرم.😭😭😭😢😢💔💔
او به يزيد رو مى كند و مى گويد: "اى يزيد، من آن دختر را براى كنيزى مى خواهم".😞😞😡😡
فاطمه، دختر امام حسين(عليه السلام)، در حالى كه مى لرزد، عمّه اش، زينب را صدا مى زند و مى گويد: "عمّه جان! آيا يتيمى، مرا بس نيست كه امروز كنيز اين نامرد بشوم".🥺🥺
زينب رو به آن مرد شامى مى كند و مى گويد: "واى بر تو، مگر نمى دانى اين دختر رسول خداست؟".
مرد شامى با تعجّب به يزيد نگاه مى كند. آيا يزيد دختران پيامبر(صلى الله عليه وآله) را به اسيرى آورده است؟ او فرياد مى زند: "اى يزيد، لعنت خدا بر تو! تو دختران پيامبر را به اسيرى آورده اى؟ به خدا قسم من خيال مى كردم كه اينها، اسيران كشور روم هستند".
يزيد بسيار عصبانى مى شود. او دستور مى دهد تا اين مرد را هر چه سريع تر به جرم جسارت به مقام خلافت، اعدام نمايند.
يزيد از بيدارى مردم مى ترسد و تلاش مى كند تا هرگونه جرقه بيدارى را بلافاصله خاموش كند.
او بر تخت خود تكيه داده است و جامِ شرابى به دست دارد. 🥂🍷
سر امام حسين(عليه السلام)مقابل اوست و اسيران همه در مقابل او ايستاده اند.😭😭🖤
امام سجّاد(عليه السلام) نگاهى به يزيد مى كند و مى فرمايد: "اى يزيد! اگر رسول خدا ما را در اين حالت ببيند با تو چه خواهد گفت؟".
همه نگاه ها به اسيران خيره شده و همه دل ها از ديدن اين صحنه به درد آمده است.💔💔
يزيد تعجّب مى كند و در جواب مى گويد: "پدر تو آرزوى حكومت داشت و حق مرا كه خليفه مسلمانان هستم، مراعات نكرد و به جنگ من آمد، امّا خدا او را كشت، خدا را شكر مى كنم كه او را ذليل و نابود كرد".😳😱😡
امام جواب مى دهد: "اى يزيد، قبل از اينكه تو به دنيا بيايى، پدران من يا پيامبر بودند يا امير! مگر نشنيده اى كه جد من، على بن ابى طالب در جنگ بَدْر و اُحُد پرچمدار اسلام بود، امّا پدر و جد تو پرچمدار كفر بودند!".✅
يزيد از سخن امام سجاد(عليه السلام) آشفته مى شود و فرياد مى زند:👹👿 "گردنش را بزنيد".😔
ناگهان صداى زينب در فضا مى پيچد: "از كسى كه مادربزرگش، جگرِ حمزه سيدالشهدا را جويده است، بيش از اين نمى توان انتظار داشت".
مجلس، سراسر سكوت است و اين صداىِ على(عليه السلام) است كه از حلقوم زينب(عليها السلام)مى خروشد:
آيا اكنون كه ما اسير تو هستيم خيال مى كنى كه خدا تو را عزيز و ما را خوار نموده است؟ تو آرزو مى كنى كه پدرانت مى بودند تا ببينند چگونه حسين را كشته اى.
تو چگونه خون خاندان پيامبر را ريختى و حرمت ناموس او را نگه نداشتى و دختران او را به اسيرى آوردى؟ بدان كه روزگار مرا به سخن گفتن با تو وادار كرد وگرنه من تو را ناچيزتر از آن مى دانم كه با تو سخن بگويم.👌
اى يزيد! هر كارى مى خواهى بكن، و هر كوششى كه دارى به كار بگير، امّا بدان كه هرگز نمى توانى ياد ما را از دل ها بيرون ببرى.💚❤️
تو هرگز به جلال و بزرگى ما نمى توانى برسى.
#ادامه_دارد...
#کربلا
#کوفه
#شام
#اربعین
┄┅┅✿⚫️♡🥀♡⚫️✿┅┅┄
@Atashe_entezarr313
🖤
💚🖤
🖤💚🖤
💚🖤💚🖤