eitaa logo
آوای ماندگار°🎼؎
482 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
47 فایل
عشق ؛ آواز میخواند . . . نواهای تاثیر گذار و خوب ارتباط با ما جهت تبادل پیشنهاد انتقاد @YaAliy
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5819179059669633673.mp3
2.26M
خزون نبینُم پشتِ خنده‌ ات بغض داری ...
4_5958570870346614357.mp3
10.48M
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم این آبادی... به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم می گذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند... لحظه ها عریانند.. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز -سهراب سپهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوانش غزل۳۲۸.mp3
1.31M
غزل شمارهٔ ۳۲۸     من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگوی که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم ای نسیم سحری بندگی من برسان که فراموش مکن وقت دعای سحرم راه خلوتگه خاصم بنما تا پس از این می خورم با تو و دیگر غم دنیا نخورم خرم آن روز کز این مرحله بربندم رخت وز سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم پایه نظم بلند است و جهان گیر بگوی تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم
4_6041668450185647419.mp3
2.78M
این بی‌ کلام اروم و قشنگ و خیلی دوست دارم، امیدوارم شما هم دوسش داشته باشین...
AUD-20211130-WA0010.mp3
3.47M
امام زمان مراقب ماست
4_5848350013687596853.mp3
5.34M
🌲🌳🌲🌳 " عاشقان " با صدای محمدرضا آهنگ : محمدعلی شعر : مقام : ( انتظار )
4_5864226454786540031.mp3
4.46M
🎼سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه.... 🎤معین
خوانش غزل۳۲۳.mp3
946.2K
غزل شمارهٔ ۳۲۳     ز دست کوته خود زیر بارم که از بالابلندان شرمسارم مگر زنجیر مویی گیردم دست وگر نه سر به شیدایی برآرم ز چشم من بپرس اوضاع گردون که شب تا روز اختر می‌شمارم به این شکرانه می‌بوسم لب جام که کرد آگه ز راز روزگارم من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور مردم آزاری ندارم اگر گفتم دعای می فروشان چه باشد حق نعمت می‌گزارم تو از خاکم نخواهی برگرفتن به جای اشک اگر گوهر ببارم سری دارم چو حافظ مست لیکن به لطف آن سری امیدوارم  
Baroon.mp3
3.84M
بارون منو یاد تو میندازه.
خوانش غزل۳۲۴.mp3
1.67M
غزل شمارهٔ ۳۲۴     گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام خون دل عکس برون می‌دهد از رخسارم پرده مطربم از دست برون خواهد بود آه اگر زان‌ که در این پرده نباشد بارم منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن از نی کلک همه شهد و شکر می‌بارم به صد امید نهادیم در این بادیه پای ای دلیل دل گم گشته فرو مگذارم چون تو را در گذر ای باد نمی‌یارم دید با که گویم که بگوید سخنی با یارم دیده بخت به افسانه او شد در خواب کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا به جز از خاک درش با که بود بازارم