4_5958570870346614357.mp3
10.48M
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
-سهراب سپهری
خوانش غزل۳۲۸.mp3
1.31M
غزل شمارهٔ ۳۲۸
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگوی
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
ای نسیم سحری بندگی من برسان
که فراموش مکن وقت دعای سحرم
راه خلوتگه خاصم بنما تا پس از این
می خورم با تو و دیگر غم دنیا نخورم
خرم آن روز کز این مرحله بربندم رخت
وز سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم
حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل
دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم
پایه نظم بلند است و جهان گیر بگوی
تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم
#حافظ_خوانی
#با_صدای
#استاد_غلامعلی_امیرنوری
4_6041668450185647419.mp3
2.78M
این بی کلام اروم و قشنگ و خیلی دوست دارم، امیدوارم شما هم دوسش داشته باشین...
4_5848350013687596853.mp3
5.34M
🌲🌳🌲🌳
#تصنیف " عاشقان " با صدای محمدرضا #شجریان
آهنگ : محمدعلی #کیانی_نژاد
شعر : #مولانا
مقام : #بیات_اصفهان
( #آلبوم انتظار )
4_5864226454786540031.mp3
4.46M
🎼سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه....
🎤معین
Sohrab Pakzad - Shookhi Nadaram (Ft Asef Aria) - - @KmYabMusic .mp3
7.18M
سهراب پاکزاد...شوخی ندارم
خوانش غزل۳۲۳.mp3
946.2K
غزل شمارهٔ ۳۲۳
ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالابلندان شرمسارم
مگر زنجیر مویی گیردم دست
وگر نه سر به شیدایی برآرم
ز چشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر میشمارم
به این شکرانه میبوسم لب جام
که کرد آگه ز راز روزگارم
من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم آزاری ندارم
اگر گفتم دعای می فروشان
چه باشد حق نعمت میگزارم
تو از خاکم نخواهی برگرفتن
به جای اشک اگر گوهر ببارم
سری دارم چو حافظ مست لیکن
به لطف آن سری امیدوارم
#حافظ_خوانی
#با_صدای
#استاد_غلامعلی_امیرنوری
خوانش غزل۳۲۴.mp3
1.67M
غزل شمارهٔ ۳۲۴
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچنان چشم گشاد از کرمش میدارم
به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام
خون دل عکس برون میدهد از رخسارم
پرده مطربم از دست برون خواهد بود
آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم
منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
از نی کلک همه شهد و شکر میبارم
به صد امید نهادیم در این بادیه پای
ای دلیل دل گم گشته فرو مگذارم
چون تو را در گذر ای باد نمییارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم
دیده بخت به افسانه او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم
پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
دوش میگفت که حافظ همه روی است و ریا
به جز از خاک درش با که بود بازارم
#حافظ_خوانی
#با_صدای
#استاد_غلامعلی_امیرنوری