آینده سازان ایران
#محرم 🎥وضعیت بیمارستان سفیر در #کربلا در کنار حرم #امام_حسین(ع) بعد از تجمع ۶ میلیونی روز #عاشورا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محرم
#هیئت_طویریج
💭حجت السلام والمسلمین #قرائتی:
توفیقی بود که چندین روز عاشورا #کربلا بودم. روز عاشورا مردم #کربلا عزاداری خود را زود تمام کرده و به استقبال هیئت طویریج میروند. من علمای زیادی را دیدم که پابرهنه در این هیئت شرکت کرده و به سر و سینه می زدند ، از جمله شهید محراب آیت اللّه مدنی. از ایشان سوال کردم راز این قصه چیست؟ فرمود: سید بحرالعلوم که از علمای بزرگ نجف بود، برای زیارت به کربلا آمده بودند. در مسیر راه حرم، به تماشای هیئت عزادارای طویریج می ایستد. ناگهان مردم می بینند سید بحرالعلوم عبا و عمّامه را به کناری گذارده و به داخل جمعیت رفته و یا حسین! یا حسین می کند. طلبه ها می روند آقا را از داخل جمعیت نجات دهند تا زیر دست و پا له نشود؛ امّا اجازه نمی دهند. بعد از عزاداری می بینند سید در آستانه غش کردن است، علّت این حرکت را می پرسند؟ سید میگوید: همین که مشغول تماشای هیئت بودم، حضرت مهدی علیه السلام را دیدم که با پای برهنه و سر بدون عمامه ، در میان عزاداران به سر و سینه می زند، من شرم کردم که تماشاچی باشم.
l محرم۱۴۰۰ l🏴🇮🇶🇮🇷
#امام_حسین
#نه_به_واکسن_اجباری
🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
آینده سازان ایران
|💞💍💞| مشاوره قبل از ازدواج ✨سیاستهایرفتاری ✨ میگویند هر وقت خواستی «پارچهای» بخری؛ آنرا در دس
|💞💍💞|
#محرم
#سیاست_های_رفتاری
قهر کردن در رابطه با همسر تنها فاصله هارو زیاد میکنه〰
🔰وقتی ناراحت هستید
🔸سنگین تربرخوردکنید
🔹کمتربخندید
ولی قهر ولجبازی نه⛔️!
اینطوری راه آشتی رو بازمیذارید.
#نه_به_واکسن_اجباری
🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_پنجاه_هشتم گفت: «می روم، حقم است. دنده ام نرم. اگر می خواهم نان بخورم، باید بروم ته
﷽
#رمان
#پارت_پنجاه_نهم
اما ته دلم قند آب می شد. گفت: «ببین چی برایتان خریده ام. خدا کند خوشت بیاید.» و اشاره کرد به دو تا ساک کنارِ پشتی.
رفتم توی آشپزخانه و خودم را با آشپزی مشغول کردم. اما تمام حواسم به او بود. برای بچه ها لباس خریده بود و داشت تنشان می کرد. یک دفعه دیدم بچه ها با لباس های نو آمدند توی آشپزخانه. نگران شدم لباس ها کثیف شود. بغلشان کردم و آوردمشان توی اتاق.
تا مرا دید، گفت: «یک استکان چای که به ما نمی دهی، اقلاً بیا ببین از لباس هایی که برایت خریده ام خوشت می آید؟!»
دید به این راحتی به حرف نمی آیم. خندید و گفت: «جان صمد بخند.»
خنده ام گرفت. گفت: «حالا که خندیدی، آن ساک مال تو. به جان قدم، اگر بخواهی اخم و تَخم کنی، همین الان بلند می شوم و می روم. چند نفری از بچه ها دارند امشب می روند منطقه.»
دیدم نه، انگار قضیه جدی است و نمی شود از این ادا اطوارها درآورد. ساک را برداشتم و بردم آن یکی اتاق و لباس ها را پوشیدم. سلیقه اش مثل همیشه عالی بود. برایم بلوز و دامن پولک دوزی خریده بود، که تازه مد شده بود. داشتم توی آینه خودم را نگاه می کردم که یک دفعه سر رسید و گفت: «بَه... بَه...، قدم! به جان خودم ماه شده ای. چقدر به تو می آید.»
خجالت کشیدم و گفتم: «ممنون. می روی بیرون. می خواهم لباسم را عوض کنم.»
دستم را گرفت و گفت: «چی! می خواهم لباسم را عوض کنم! نمی شود. باید همین لباس را توی خانه بپوشی. مگر نگفتم ما عید نداریم. اما هر وقت که پیش هم هستیم و تو می خندی، عید است.»
گفتم: «آخر حیف است این لباس مهمانی است.»
خندید و گفت: «من هم مهمانت هستم. یعنی نمی شود برای من این لباس را بپوشی؟!»
تسلیم شدم. دستم را گرفت و گفت: «بنشین.»
بچه ها آمده بودند توی اتاق و از دیدن من و لباس نواَم تعجب کرده بودند. صمد همان طور که دستم را گرفته بود گفت: «به خاطر ظهر معذرت می خواهم. من تقصیرکارم. مرا ببخش. اگر عصبانی شدم، دست خودم نبود. می دانم تند رفتم. اما ببخش. حلالم کن. خودت می دانی از تمام دنیا برایم عزیزتری. تا به حال هیچ کس را توی این دنیا اندازه تو دوست نداشته ام. گاهی فکر می کنم نکند این همه دوست داشتن خدای نکرده مرا از خدا دور کند؛ اما وقتی خوب فکر می کنم، می بینم من با عشق تو به خدا نزدیک تر می شوم. روزی صدهزار مرتبه خدا را شکر می کنم بالاخره نصیبم شدی. چه کنم که جنگ پیش آمد؛ وگرنه خیلی فکرها توی سرم بود. اگر بدانی توی منطقه چه قیامتی است. اگر بدانی صدام چه بر سر زن ها و کودکان ما می آورد.
اگر بودی و این همه رنج و درد و کُشت و کشتار را می دیدی، به من حق می دادی. قدم جان! از من ناراحت نشو. درکم کن. به خدا سخت است. این را قبول کن ما حالا حالاها عید نداریم. یک سری بلند شو برو خیابان کاشانی ببین این مردم جنگ زده با چه سختی زندگی می کنند. مگر آن ها خانه و زندگی نداشته اند؟! آن ها هم دلشان می خواهد برگردند شهرشان سر خانه و زندگی شان و درست و حسابی زندگی کنند.»
به خودم آمدم. گفتم: «تو راست می گویی. حق با توست. معذرت می خواهم.»
نفس راحتی کشید و گفت: «الهی شکر این مسئله برای هر دویمان روشن شد. اما مطلب دیگری که خیلی وقت است دلم می خواهد بگویم، درباره خودم است. حقیقتش این است که حالا دیگر جنگ جزء زندگی ما شده. هر بار که می آیم، می گویم این آخرین باری است که تو و بچه ها را می بینم. خدا خودش بهتر می داند شاید دفعه دیگری وجود نداشته باشد. به بچه ها سفارش کرده ام حقوقم را بدهند به تو. به شمس الله و تیمور و ستار هم سفارش های دیگری کرده ام تا تو خیلی به زحمت نیفتی.»
زدم زیر گریه، گفتم: «صمد بس کن. این حرف ها چیه می زنی؟ نمی خواهم بشنوم. بس کن دیگر.»
با انگشت سبابه اش اشک هایم را پاک کرد و گفت: «گریه نکن. بچه ها ناراحت می شوند. این ها واقعیت است. باید از حالا تمرین کنی تا به موقعش بتوانی تحمل کنی.» مکثی کرد و دوباره گفت: «این بار هم که بروم، دل خوش نباش به این زودی برگردم. شاید سه چهار ماه طول بکشد. مواظب بچه ها باش و تحمل کن.»
و من تحمل کردم. صمد چند روز بعد رفت و سه چهار ماه دیگر آمد. یک هفته ای ماند و دوباره رفت. گاهی تلفن می زد، گاهی هم از دوستانش که به مرخصی می آمدند می خواست به سراغ ما بیایند و از وضعیتش ما را باخبر کنند. برادرهایش، آقا شمس الله، تیمور و ستار، گاه گاهی می آمدند و خبری از ما می گرفتند.
حاج آقایم همیشه بی تابم بود. گاهی تنهایی می آمد و گاهی هم با شینا می آمدند پیشمان. چند روزی می ماندند و می رفتند. بعضی وقت ها هم ما به قایش می رفتیم. اما آنجا که بودم، دلم برای خانه ام پر می زد. فکر می کردم الان است صمد به همدان بیاید. بهانه می گرفتم و مثل مرغ پرکنده ای از این طرف به آن طرف می رفتم. تا بالاخره خودم را به همدان می رساندم. خانه همیشه بوی صمد را می داد. لباس هایش، کفش ها و جانمازش دلگرمم می کرد.
به این زندگی عادت کرده بودم. تمام
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_پنجاه_هشتم گفت: «می روم، حقم است. دنده ام نرم. اگر می خواهم نان بخورم، باید بروم ته
دلخوشی ام این بود که، هست و سالم است. این برایم کافی بود.
ادامه دارد...✒️
🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
آینده سازان ایران
ا﷽ا ا┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ا #حدیثآنه❣ 💠امام باقر (ع) : «لا شفیع للمراة انجح
ا﷽ا
ا┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ا
#حدیثآنه
💠 پیامبرﷺ میفرمایند:
«نشستن مرد در کنار خانواده اش،
نزد خدای بزرگ،
دوست داشتنی تر از اعتکاف
[و نشستن] در این مسجد من است.»
ا┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ا
#استوری📲 ویژه #محرم🏴
انشاءالله راها باز بشه همه باهم اربعین کربلا...
الهیآمین💔🤲🏼
🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
Ali Akbar Ghelich - Entekhab (128).mp3
8.41M
🎵انتخاب
راهیست راهِ #عشق
که هیچش کناره نیست
🎤#علی_اکبر_قلیچ
#محرم
#امام_حسین(ع)
#نه_به_واکسن_اجباری
🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
#محرم
♦️اونی که بازی ویروس رو ساخته تا ده مرحله بعدشم چیده
🔻حالا هی برو تو پازلش بازی کن...
✍اهل فن که باشی سریع همه چی دستت میاد؛ اگر اهلش هم نیستیم اهل تحقیق که میتونیم باشیم!
#فتنه_کرونا
#نه_به_واکسن_اجباری
🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محرم
#استوری 📲 #گاندو۲
چیزیکهدنبالشننهضتگرسنههاست...(:
#نه_به_واکسن_اجباری
🆔➣@Ayande_Sazane_Iran
🔴نحوه مدیریت #رئیسی و روحانی در دوران کرونا
فرق میکنه رئیس جمهورت کی باشه 😎
🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
آینده سازان ایران
🔴نحوه مدیریت #رئیسی و روحانی در دوران کرونا فرق میکنه رئیس جمهورت کی باشه 😎 🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محرم
🔵 تفاوت صبح جمعه #رئیسی و حسن فریدون
چه سمی رو ۸ سال تحمل کردیم😖🤢😂
#نه_به_واکسن_اجباری
🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
ماها باید زمینه سازی کنیم برای #ظهور😌😎
#استاد_رائفی_پور
#ظهور
#صیحه_آسمانی
⠀⠀ོ ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
👉🏼🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
آینده سازان ایران
﷽ #حدیثآنه 🍃 💠امام حسين (ع): «گروهى خدا را از روى ميل به بهشت عبادت مىكنند، كه اين عبادت تجارتكنن
﷽
#حدیثآنه🌱
💠 پیامبر اکرم ﷺ:
يا عَلىُّ! اِذا حَضَرَ وَقْتُ صَلاتِكَ فَتَهَيَّأْ لَها وَ اِلاّ شَغَلَكَ الشَّيْطانُ وَ اِذا نَوَيْتَ خَيْرا فَعَجِّلْ وَ اِلاّ مَنَعَكَ الشَّيْطانُ عَنْ ذلِكَ...
اى على! هرگاه وقت نمازت رسيد، آماده آن شو، وگرنه شيطان تو را سرگرم مى كند و هرگاه قصد [كار ]خيرى كردى، شتاب كن، وگرنه شيطان تو را از آن باز مى دارد...
📚 ميراث حديث شيعه ، ج ۲، ص ۲۰، ح۱۸
🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
#محرم
⭕️کی گفته خارج جاهای دیدنی بیشتری داره؟ایران رو دیدی؟🤨
🔹پارک جنگلی #وکیل_آباد #مشهد🔹
#ایران_شناسی
#نه_به_واکسن_اجباری
🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
#محرم
⛔🚨تولید و فروش عروسک بز بافومت(شیطان) به فهرست محصولات باربی افزوده شد.
تصویری از مرکز فروش اسباب بازی در تهران...👇🏼
شاید در ظاهر مهم نباشه ولی این علائم در آینده نسل بعدی تاثیر داره و #شیطان_پرستی☯️ یه جور عادی سازی میشه😱⚠️🚫
#نه_به_واکسن_اجباری
🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
#محرم
#استوری 📲 #گاندو۲
در قسمت بیست و هشتم سریال گاندو، تصاویری که در مانیتور دفتر مرکزی سازمان جاسوسی انگلیس MI6 به نمایش درآمد، تصاویر واقعی از یک جاسوس است که توسط سازمان اطلاعات سپاه در اختیار سریال گاندو قرار گرفته است.
#نه_به_واکسن_اجباری
🆔➣@Ayande_Sazane_Iran