eitaa logo
آیھ‌ ؛
1.2هزار دنبال‌کننده
246 عکس
26 ویدیو
3 فایل
- وصل نمی‌شود دگر، این صدهزار و یک ترک. کپی؟ خیر؛ فوروارد لطفا.
مشاهده در ایتا
دانلود
این موودی بودن عمیقا داره اذیتم میکنه .
آیھ‌ ؛
قرار بود دیگه از تو ننویسم! ولی حالا بجای صدات میتونم وویسای خنده هاتو گوش کنم، بجای چشمات میتونم عک
قرار بود دیگه از تو ننویسم! من به خودم قول دادم به کسی جز تو فکر نکنم ، حواسم به کسی پرت نشه ، من به خودم قول دادم حتی وقتی نیستی از راه دور نگات کنم ، به خودم قول دادم صدای کسی و جز تو نشنوم ، به خودم قول دادم ، قول دادم حرفامو به هیچکی نزنم غیر تو ، توام کاش بتونی قول بدی کسیو جام نزاری و همیشه به فکرم باشی . -زِد،الف 'الف،الف' 🤍.
چشم‌هات مثل حکومته : نه رحم داره ، نه عدالت ، نه مساوات !
[مثل یخی که عاشق خورشید شده‌‌‌]
-[🎻.
آیھ‌ ؛
-[🎻.
ما فقط دوست معمولی بودیم! وقتی شب به شب بیدار می‌ماندیم به پای هم توی صفحه‌های مجازی لعنتی تا خواب‌مان بگیرد، لابه‌لای حرف زدن‌های بی‌خودمان از روزمرگی‌های بیخودترمان دوست معمولی بودیم! وقتی اولین بار توی سرازیری ولیعصر قرار گذاشتیم و دیدمش و خیز برداشت که توی آغوشش بگیردم و من بی‌معطلی گم شدم میان بازوانش دوست معمولی بودیم! چند لحظه گذشته از دومین قرار وقتی کلافه گفت آن روسری لعنتی را بکش جلوتر و آن رژ خرابی را پاک کن از لب‌های وامانده‌ات، و من فکر نکردم که کجای رژ صورتیِ رنگ و رو رفته‌ام مخصوص آدم‌های خراب است دوست معمولی بودیم! به وقتِ نخورده مستیِ قرار سوم که دود سیگارش را فوت کرد توی صورتم و من یادم رفت چقدر از سیگار متنفرم، چقدر از سیگار بدم می‌آید و غرق شدم توی حس خوشایندِ دود آمیخته با عطر تلخش، دوست معمولی بودیم! به شیرینیِ قرار چهارم، درست همان جایی که سرم را گرفته بود به سینه‌اش و لابه‌لای دیالوگ‌های علی سنتوری و حسادت من به تک تک نگاه‌هایش به گلشیفته و در پسِ نفس‌های عمیق و سنگین‌مان دوست معمولی بودیم! به گاهِ قرار پنجم، زیر بارانِ بی‌چتر پیاده‌روی خلوت ناکجا آباد و درست همان لحظه‌ی پرالتهاب لعنتی که ایستادم روی پنجه‌ی پاهایم و سرش خم شد که ممنوعه و عمیق و کوتاه و شیرین و پر از اضطراب و با طعم باران ببوسمش و ببوسدم، دوست معمولی بودیم! هنگامه‌ی بی‌قراری قرار ششم و لابه‌لای بویِ حلوایِ جان گرفته از تردید نگاه‌های گریزانش و در انعکاس تصویر تارش توی نِی‌نِی لرزان چشم‌های مضطربم دوست معمولی بودیم! سرِ قرار هفتمی که رفتم و نیامد و منتظر ماندم و نیامد و همه آمدند و نیامد و رفتند و نیامد و نمی‌آید و نخواهد آمد، دوست معمولی بودیم! به وقت شرعیِ قرارِ یک هزار و سیصد و چندم و به حرمت پیام‌های نرسیده و تماس‌های رد شده و گریه‌های شبانه و زخم‌های روی زخم آمده و جراحت های جذام شده و خاطرات نداشته و یادگاری‌های نداده و دوستت دارم‌هایی که باورم نشد و به حرمت چشم‌انتظاری‌ها و این تنهایی بی‌پایانِ ابدی... ما هنوز هم دوست معمولی هستیم! -1252.
[رسوبِ بی‌سابقه و چندان حجیمِ تنهایی در من]
بغل برای تو از راه دور`.
آیھ‌ ؛
5,14.
یه گل از این گل زردای بلوار خیابونا گرفته بود دستش داشت پرپر میکرد زیر پاهاش پر از گلبرگای کوچیک و زرد پریشون بود زمزمه کنان میگفت: دوسم داره،دوسم نداره از گلش فقط یه پر مونده بود با اروم ترین صدای ممکن گفت: دوسم نداره سرشو بالا کرد و بهم گفت: همیشه گلا انقد راستگوان؟ نمیشد این دفعه رو بگه دوسم داره؟ اصن میشه یه گل‌برگ اضافه بهم بدی؟ اینو که منم میدونستم یه دروغ کوچیک که این دل شکستنارو نداره سرمو انداختم پایین و زیر لب گفتم خدا دروغگوهارو دوس نداره! گفت:میدونم،خدا منم دوس نداره میشه بغلم کنی؟ :)) .
گردِ دلتنگی پاشیدین تو هوا؟