eitaa logo
آينــــــــــﮫ‌ ی مادری
284 دنبال‌کننده
124 عکس
27 ویدیو
1 فایل
مادرانه می نویسم با قلم آينــــــــــﮫ مادر ۴ فرشته که با آمدنشان روح لطافت به جانم دمیدند! لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کربلای معلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو‌ رقیبان مرا می‌طلبی زود به زود آه معشوقِ معلّیٰ به تو از دور سلام... لبیک یاحسین» ✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏 🎙 ═══❖══════❖═══ @Karbala_Moalla60 ═══❖══════❖═══
🔹دفتر اربعین امسال هم کم کم بسته می‌شود؛ 📕 ✔️روزی عده ای امسال گرد راه کربلای حسین بود و روزی عده‌ای دیگر، گرد غم دوری از کربلای حسین...! 🔹اما چه آن‌هایی که با جسمشان رفتند و چه آنها که گرچه ظاهرا جا ماندند، اما با پای دل راهی طریق الحسین شدند، تنها یک دلخوشی دارند: «امضای قبولی حسین پای دفتر اربعین‌شان!»: 🏴بنویسید برایم زِ ازل تا به ابد... عاشق کوی «حســـــین» بوده و بس... 🏴 ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
برای اربعین امسال، برنامه‌ها داشتم؛ اما... 🏴سلام آقاجان، سلام ای هستی عالم! ۹ سال است که برای اربعین امسال لحظه شماری می‌کنم، برنامه‌ها داشتم؛ حتما به یاد دارید آن روز را که نذرش کردم: دو سه ماهی مانده بود تا اربعین؛ پدرش عاشق اسم رقیه بود؛ فرزند اولمان بود و به تبع، لیستی بلند بالا از اسامی در ذهن پرورانده بودم! همسرم مسافرت کاری بود! یک شب پیام داد: «دوست دارم اسم دخترمان رقیه باشد،خیلی عزیز است برای امام حسین، این اسم!» پاسخ دادم: «اسم فاطمه و زهرا هم برای امام حسین خیلی عزیز است،من دوست دارم هر چه دختر داریم به اسم فاطمه و زهرا، آراسته شود!» ناگهان جرقه‌ای در ذهنم زده شد: پیامک دادم: «رقیه زهرا! هم رقیه دارد،هم زهرا! بیا نذر کنیم اگر اربعین متولد شد، اسمش را بگذاریم: رقیه زهرا! رقیه زهرا یعنی ترکیب اسم مادر و دختر امام حسین! شاید به حرمت این دو عزیز، دخترمان شد، عزیزکرد‌ه‌ی امام حسین!»... اربعین رسید! آن روز اولین باری بود که اسم راهپیمایی جاماندگان اربعین به گوشم می رسید؛ با اشتیاق به همراه همسرم روانه شدیم برای راهپیمایی جاماندگان، راهپیمایی ای که ختم شد به تولد: «رقیه زهرا!» 🌹🌹🌹🌹🌹 یادش بخیر، ۹ سال گذشت! برای اربعین امسال، برنامه‌ها داشتم؛ امسال دخترم پرچم دار می‌شود رسما! پرچم تکلیف! خواستم امسال دست دخترم را بگیرم و راهی کربلا شویم برای آغاز یک راه ابدی! خودش هم همین را می‌خواست! نامه اش به دستتان رسید؟ نامه ای که به دایی اش سپرده بود به داخل ضریحتان بیاندازد و روز عرفه از شما اذن دیدار بگیرد برای اربعین، برای تولد ۹ سالگی‌اش! برای اینکه چادر مشکی و چادر نمازش را متبرک کند به دیدارتان! برای آغاز یک پرواز! ... اما نشد؛ به دلایلی که میدانم که میدانید! اما! آقای من، این روزها روبروی عکس ضریحتان می نشینم و رقیه زهرا را می نشانم؛ دستش را در دست می گیرم تا به شما بسپارمش... اشک میریزم و سر بر شانه ام می‌گذارد و به نجواهایم دل می‌سپارد: «آقاجان، من این دختر را ۹ سال پیش نذر شما کردم، خواستم عزیز شما باشد،خواستم زیر پرچمتان باشد،تمام دغدغه ام بود که سرباز ظهور فرزندتان باشد، نکند رنگ های دنیا، رنگ دین را از دلش بستاند! نکند ندای فریبَندگان،ندای حسینی را از گوشش برُباید!نکند دخترم...» آقای من؛ مادرم دیگر! تمام دغدغه ام سعادت دخترانم است! دختر داشتن تکلیف بزرگی‌ست در این دنیای دختر فریب! اما وقتی دستش در دست مادر و دخترتان باشد؛ دیگر، منِ مادر، خیالم راحتِ راحت است که عاقبت بخیر می‌شود دخترکم! ... آقاجان، نشد با دخترم به پابوس بیاییم! می‌شود از همین راه دور،سفارش دخترم را به دخترتان، به مادرتان بکنید؟ می‌شود چادرش را به چادرشان گره بزنید؟ می‌شود در راه این تکلیف، راهنمای ابدیش باشید؟ می‌شود در سپاه فرزندتان بنویسید،اسمش را اسم «رقیه زهرا»را ؟! من این دختر را به امید پرچم داری ظهور، از خدا خواسته ام! می‌شود از همین دور اجابت کنید، دعای این مادر را؟! می‌دانم که شنیدید دعایم را و دعای دخترم را... دخترم را به شما می‌سپارم؛ ای کشتی نجات... 🖤از طرف مادرِ«رقیه زهرا»!🖤 ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
پسر میوه فروش درب مغازه ایستاده بود و در حال تمیز کردن میوه‌ها و اعلام نرخ میوه ها با صدای بلند بود: 🗣 «انگور: ۲۵؛ انگور: ۲۵» دختری از جلوی او رد شد؛ مانتوی سفید و نازکی بر تن داشت که با ظرافت خاصی با تل مو و کتونی‌هایی هم رنگ ست شده بود، رژ صورتی خوش رنگی که با وسواس زده شده بود و خط چشمی مشکی که جلوه ای زیبا به چشمانش بخشیده بود و شال مشکی نازکی که در انتهای سرش ایستاده بود و هر لحظه گویا قصد عزیمت به روی شانه ها را داشت! 💄💅 وموهای زیبای خرمایی رنگی که همچون آبشاری بر شانه‌هایش رها شده بود!👩🏻 آزاد و رها!... 🔥 پسرک صدایش قطع شد و نگاهش متصل!!! 🪡 نگاهی عمیق و با دقت، که مبادا از دست برود این صحنه‌ی زیبا🙄 و تا جایی که چشمان و گردنش یاری می‌کرد نگاهش به دنبال دختر رفت و لبخندی از سر رضایت تلفیق شد با نگاه پیروزمندانه‌اش! 👀 نگاهی آزاد و رها به آن دختر زیبا: رایگانِ رایگان! 💸 . . . پسرک دوباره با صدای نخراشیده، و این بار پرانرژی تر از قبل، شروع کرد: «انگور:۲۵؛ انگور۲۵» 🗣 ... و افسوس و صد افسوس بر تفکری که در آن، بهای دسترسی به دُرّ وجود دختران و زنان، از خوشه‌ای انگور! هم کمتر است! 😭 ❗️این است ثمره‌ی ننگینِ شعارِ: « » ⛔️ پ. ن: و البته افسوس و صد افسوس به دنیایی که پسرک را موظّف و ترغیب کرد به مراقبت از میوه ها، اما موظّف و ترغیب نکرد به مراقبت از نگاه!! ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
سلامی به گرمی نفس گرم مادران! امروز میخوام واستون از یه بانوی مقدس بگم، از بانویی که شاید کمتر نام ایشون رو شنیده باشیم! بانویی که امام خودش رو تنها نگذاشت و همچون یک زن حقیقی در زمانه نامردی و بی وفایی، در کنار امام زمانش ایستاد و همسر و دو پسر و دخترکش رو در راه امام زمانش فدا کرد: «رقیه بنت علی سلام الله علیها» بانویی که مدال افتخار فرزند علی بودن،خواهر حسنین وزینب و عباس بودن و همسری مسلم بن عقیل رو به سینه داشت! مادری که بعد از کشته شدن همسرش، داغ شهادت دو پسرش رو به جان خرید و بعد هم دخترکش _که به نقلی عاتکه نام داشت_ رو در روز عاشورا و حمله وحشیانه‌ی سپاه دشمن به خیمه‌ها زیر چکمه های دشمنان و سم اسب‌ها از دست داد! و خود نیز، مفتخر به مقام آزادگی و اسارت در راه دین خدا شد!😭 او بانویی بود: فرزند شهید، مادرشهید، خواهرشهید و همسر شهید و اسیر در راه دین! ❤️ * این بانو به شخصه برای من خیلی عزیز و محترمند! 🙏 و این غربت نام ایشون میان خیلی از ما، واقعا حسرت آفرینه! 😔 جایی نخوندم و نشنیدم؛ اما توسلاتی که خودم به این بانو داشتم فورا اجابت شده و جواب گرفتم! 😍 البته جای تعجب نیست! 😌 مگر مقام کمی‌ست امام زمان شناسی؟ پشت سر امام ایستادن تا پای جان و فدا کردن همسر و تک تک فرزندان در راه دین؟! 👌 *** و اما نکته‌ی قابل تامل برای ما بانوان! ما بانوان مسلمان، امروز وظیفه ای بزرگ به دوش داریم! وظیفه‌ و هنر ما، ادامه دادن راه این بانوان بزرگ تاریخ سازه! بانوانی که تلاش کردن تا خود و خانواده‌‌شون رو بر اساس آرمان‌های حقیقی بسازند نه شعارهای توخالی! بانوانی که بودن و به موقع به ندای امام زمانشون لبیک گفتن! بانوانی که تاریخ ساختند! و امروز هم تمام هجمه‌ی دشمن به زنان مسلمان و به خصوص بانوان و دختران این مرز و بومه؛ برای منحرف کردن از راه حقیقی و فریفتن به دنیای مجازی! چون دشمن به خوبی درک کرده که تاریخ رو بانوان می‌سازند! حواسمون باشه! امروز این ما هستیم که باید ظهور رو رقم بزنیم؛ با مادری کردن! با تربیت نسل ظهور! مبادا میون این صدای طبل و شیپور دشمن و شعارهای توخالیش، صدای اماممون رو نشنویم! تاریخ رو ما باید بسازیم! چشم امید آیندگان به ماست! ما رهرو راه فاطمه و زینب و رقیه‌ و بانوانی هستیم که این پرچم رو به دست ما رسوندن! امروز این ماییم و این ودیعه‌ای که تاریخ به دست ما داده! غافل نشیم... ✋ ༺༻السلام علیک یا رقیه بنت علی سلام الله علیها! ༺༻ ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
برای دوستان در مورد توسل به این بانو سوال پیش اومد که اینجا جواب میدم: اولا باید عرض کنم که: 👈توسل به این بانو رو ، من در هیچ منبع روایی ندیدم! اما‼️ ❇️این بانوی بزرگوار در راه خدا هجرت کردند، شهید دادند_همسرو پسران و دختربچه شون،برادران و فرزندان خواهرو برادر و..._ اسیر شدند و داغدار شدند؛ وقتی من گوشه ای از دردهای ایشون در کربلا رو خوندم واقعا غم بر دلم نشست و حس کردم این بانو حتما مقام والایی پیش خداوند دارند! 😭 🔆پس به ایشون متوسل شدم؛ چجوری؟! ✅من برای توسل به ایشون خییییلی راحت و ساده، حاجتم رو با ایشون درمیون گذاشتم در حالیکه یقین داشتم آبرومند نزد خدواند هستند! و در هر موردی به ایشون متوسل شدم، حاجتم فوری روا شد! و بعد هم صلواتی نثار این بانو... ❤️❤️ همین! 😢 ارتباط با این بزرگواران به همین سادگیه! اصلا احساس میکنم این بزرگواران میان سراغ ما تا دردهامون رو درمون باشن، فقط باید به این یقین برسیم که اینها بهترین دستگیر و یاور ما هستند! کاش از این بزرگواران در کنار حوائجمون، درس بندگی هم بگیریم! 🤲 ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
داستان یک بادبادک🤩 چقدر تو رو دوست دارم ای بازوی خوشگل تربیتم...
سلام و درود به شما همراهانی که به عشق مادرانه هایی از جنس مادرانه هاتون به آینه‌ی مادری پیوستید! دوست دارین، داستان بادبادک رو بدونین؟ 😍😍😍 کنارمون باشین👇
من و دخترا تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستانمون فردا بریم تفریح! 😌 (حالا بماند کجا؛ اطلاعات تکمیلی رو فردا براتون میزارم،به شرط عدم ترک کانال البته😂)؛ بناشد مامانا کنار بچه ها بادبادک درست کنیم و فردا بچه ها با بادبادکاشون حسااابی تفریح کنن! خلاااصه🙂 من و دخترا کلی فضای مجازی رو زیر و رو کردیم به دنبال طرح های جدید بادبادکی😎 اما... یهویی یه ایده به ذهنم رسید: 🤔 « چرا ایده‌ی دیگران رو بسازیم؟» 🙃 🟢و این شد که یه کاغذ الگوکشی، کاغذ رنگی و چند تا مدادشمعی و چسب و نخ و چند تا شاخه‌ی خشک شده‌ی درخت رو گذاشتیم روی میز و اینا شد: «گزینه های روی میز ما» 😉 (وای اینو اول بگم بعد برم سراغ ادامه‌ی داستان: امروز مجبور شدم با این هیبت و شکوه مادرانه، تو ظلّ افتاب برم بیرون چوب خشک جمع کنم،حتما ملت فکر کردن دنبال هیزم برای زمستونم🤦‍♀ اصن یه وضیییی🥴 اخرشم دوتا چوب کج و کوله بیشتر پیدا نکردم! 😆 سریع پریدم تو ماشین و ترک محل چوب گردی🤕 پرانتز بسه، بریم سراغ اصل مطلب👇) خوب، کجا بودیم؟ 🤔 اها، گزینه‌های روی میز ما! 😎 به بچه ها گفتم کاری نداشته باشین چه طرحی قشنگه و با کلاس تر و جدیدتر😉 بشینین دور تا دور بادبادک، هر چی دوست دارین بکشین، میخوام این بادبادک بشه نماد شادی خانوادگیمون و حاصل ذوق و سلیقه‌ی شما! بچه ها حساااابی ذوق کردن و از استقبال انیشتین خانواده که من باشم، استقبال😅 (البته چون این داستان، نماد شادی خونوادگیمونه خیلی از رفتارهای فاطمه حسنا خانم_دختر یه سال و نیمه م_ نگم،بهتره و نشاطش بیشتر😤 . . . اخ‌، ببخشید باز اومدیم تو پرانتز،برگردیم سر اصل مطلب🤭) خلااااصه، بچه ها افتادن به جون بادبادک و جون بخشیدن به بادبادک! دوست داشتم بچه ها این بادبادک رو فارغ از در نظر گرفتن سلیقه و یا نظرات دیگران بسازن، فقط محض دلخوشی و ساختن خاطرات زیبای کودکی... خاطراتی که روزهای جدایی و دوری از این خانواده، همراهشون باشه و لبخند به لبشون بیاره🥺 اما یکی از مسائلی که ما هرجا بریم وهر کار می‌کنیم،بهمون سنجاق شده، مبحث جمعیته؛ پس به رسم همیشگیمون، یه ایده‌ی جمعیتی زدیم و یه شعار جمعیتی، روی بادبادک نوشتیم: «فرزند بیشتر=انگیزه،پویایی،نشاط بیشتر» 🤩 ⁉️ اما چرا این شعار؟! ✅این بادبادک، نماد انگیزه خانوادگی ما برای دورهم بودن و نشاط داشتن بود و همین انگیزه ما، رو پویا و فعال کرد! شعاری که برای ما یه خاطره بود و از نظر بقیه ای که تجربه‌ش نکردن ، شاید واقعا، فقط و فقط:«یک شعار»! 🤷‍♀ اما نکته‌ی تربیتی بادباک ما: بچه ها سبک زندگی و دغدغه های حقیقی رو لابلای همین خاطرات کودکی یاد می گیرن و ما مادران باید بازی رو برای بچه ها به زندگی تبدیل کنیم... سادگی، صمیمیت، سبک زندگی... یادمون باشه امروز اگه از طریق بازی و... ریشه‌ی فرهنگ و عقاید بچه ها رو محکم کنیم، در آینده با هر باد و طوفانی، نمیشکنن؛ اگر چه کمی سر خم کنن، اما باز، ریشه در خاک دارن... 🪴 اما داستان این بادبادک تازه شروع شد! ☺️ بادبادک قشنگ، تولدت مبــــــارک!... ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
سلام، صبحتون بخیر، داستان بادبادکی ما رو خوندین؟ بریم سراغ پرواز بادبادک با شعار جمعیتی😅...
وقت رفتنه!🕢
ساعت ۷ و نیم صبح؛ 🥱 بچه ها منتظر رفقا برای عزیمت به...(به زودی جای خالی رو میگم!🙃) امااااا؛ 🤗 حاضر شدن چهارتا گل دختر+یه مادر به این راحتیاااا و خوشمزگیا نیست😬 👈صبح یک روز قبل: دخترا لباسایی که فردا میپوشید رو بیارین بشورم! 😷 👈عصر یک روز قبل: دخترا بیاین لباساتون رو آماده کردم؛ هرکسی کیف و پیراهن و جوراب شلواری و روسری و گیره و چادر و گلسر و شونه ش رو بزاره یه گوشه فردا صبح زود میریم، معطل لباس پوشیدن نشیم! 🤕 👈اوایل شب قبل: دخترا بادبادک رو گذاشتم دم در فردا یادمون نره! 🤠 👈اواسط شب قبل: دخترا شام حاضره بیاین کمک کنیم سفره رو بندازیم، شام بخوریم باید زود بخوابیم فردا دیر بیدارنشیم! 😮‍💨 👈اواخر شب قبل: بچه ها رختخوابا رو آماده کنین، بخوابیم! 😌 👈اواخرترِ شب قبل: شب بخییییر دخترای نازم😘 بخوابین دیگههه😩 👈خیییلی اواخرتر شب قبل: جان مااادرتون بخوابین دیگه، فردا خواب می مونیم هاااا😡😭🤐 👈وبالاخره: خواااابیدن🥳 (هیییییس،بیدار میشن! 🤕🤬) ... 👈خیییلی اول صبح: 😴 _رقیه زهرا جان، پاشو نماز صبح بخون! 😇 _نه، فاطمه اسماء جان با تو نبودم، خدا خیرت بده تو بخواب؛ الان فاطمه حسنا رو بیدار میکنی، کار دارم! 😐 👈یکم اول صبح: شستن سبزی، شکستن گردو البته بیییی صدااا! و آماده کردن ساندویچ کوچیک برای تو مسیر، دم کردن چایی! 👈اول صبح: بیدار کردن دخترا، کمک به پوشیدن لباساشون و لباسامون و بستن کیف و باز هم قطعه ای از این پازل علی رغم اصرارهای دیشب،گم است و بازی همیشگی:بگرد و پیدااااش کن... 😰 و بالاخرههههه🥵 👈بسم الله بریم پیش رفقا🤩🤩🤩 ... حالا کجا میریم؟ باشین تا بگم! 😌 (حالا تنها نباشینم خوبه ها!😒 دوستاتونم بیارین اینجا دور هم باشیم تو کانال😉) ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari