فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎ذکر حاجت روایی
🔹هر وقت کارد به استخوان رسید
🔹هر کاری کردی گره باز نشد
این ذکر رو بگو....
حاجت روا باشید ان شاءالله
✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
💎 @Beit_al_Shohada
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
✨أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بالاترین ذکر برای نجات از آتش جهنم از زبان آیتالله شاه آبادی
💔 صلی الله علیک یا اباعبدالله
✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
💎 @Beit_al_Shohada
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
✨أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠یک لحظه غفلت
یک عمر پشیمانی
🎙حجت الاسلام عالی
✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
💎 @Beit_al_Shohada
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
✨أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج✨
💠 #سخن_بزرگان
🔻مرحوم حضرت علامه آیت الله العظمی حاج شیخ محمد کوهستانی بهشهری:
🔹انسان باید عادت به ذکری داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از این عالم بتواند طبق عادت همیشگی آن ذکر را بگوید.
✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
💎 @Beit_al_Shohada
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
✨أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 اگر به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف متصل نباشی هر چقدر هم تلاش کنی فایده نداره...
امام_زمان
✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
💎 @Beit_al_Shohada
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
✨أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج✨
🕊﷽ 🥀﷽ 🥀﷽ 🕊
♥️بسم ربالشهدا و الصدیقین♥️
🕊💐سلام بر تربت پاک شهدا💐🕊
💌سلام بر انسانهای پاکی که از خون پاک شهدا حمایت و حفاظت می کنند💌
📌یازدهمین چله کانال معنوی
بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
💫شروع چله: 1403/03/03
✨در این چله 313 🌺 صلوات هدیه به خانم نرجس خاتون ✨قرائت زیارت عاشورا و حدیث کسا را 🎁 هدیه میکنیم به چهارده معصوم علیه السلام وشهدای گرانقدر🤲
🤍♥️اسامی شهدای والامقام♥️🤍
🕊۱. شهید#سید_نظام_موسوی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22400
🕊۲. #شهید_جلیل_شفیعی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22521
🕊۳.#شهید_رحمت_آژنگ🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22610
🕊۴. #شهید_علی_داد_امینی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22687
🕊۵. #شهید_غلامعلی_رجبی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22763
🕊۶. #شهید_علی_احمدی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22851
🕊۷.#شهید_جاسم_امامی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22919
🕊۸. #شهید_آیت_اله_اسدی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/22991
🕊۹. #شهید_بختیار_احمدی_ماژین🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23064
🕊۱۰.#شهید_قنبرعلی_اسماعیلی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23132
🕊۱۱.#شهید_جبار_احمدی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23206
🕊۱۲.#شهید_محمد_حسین_اقدسی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23329
🕊۱۳. #شهید_امیر_آقایی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23408
🕊۱۴. #شهید_خدایار_صادقی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23495
🕊۱۵. #شهید_حاج_محمد_جعفری🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23576
🕊۱۶. #شهید_فریدون_محمودی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23652
🕊۱۷. #شهید_قدرت_الله_دلاوری🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23739
🕊۱۸. #شهید_علی_خانزادی💐
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23813
🕊۱۹.#شهید_یاسین_حیدری🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23877
🕊۲۰. #شهید_منصور_کاظمی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23940
🕊۲۱. #شهید_علی_میرزا_جاسمی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/23997
🕊۲۲. #شهید_نادر_جعفری🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/24066
🕊۲۳. #شهید_علیرضا_حاتمی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/24129
🕊۲۴.#شهید_خلیل_غلامی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/24197
🕊۲۵. #شهید_علی_دنگاله🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/24333
🕊۲۶. #شهید_محمد_جعفر_شکر_پور 🥀
🕊۲۷. شهید حمیدرضا سیاهپوش
🕊۲۸. شهید امیر جمشیدی
🕊۲۹.شهید حسن محمد رحیمی ها
🕊۳۰. شهید صفدر تقوی خصال
🕊۳۱.شهید محسن مهردادی
🕊۳۲. شهید صادق صادق زاده
🕊۳۳.شهید عبدالمجید رحیمی
🕊۳۴. شهید حسین کیانی نیا
🕊۳۵. شهید بهمن بیگ زاده
🕊۳۶.شهید علیرضا کریمی
🕊۳۷.شهید یعقوبعلی داغی
🕊۳۸ شهید امیر علی حیدری
🕊۳۹ شهید ناصر رازی
🕊۴۰ شهید غلامرضا صادقیان
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐
بسم رب الشـھــ🕊ـــدا🥀 و الصدیقین
✨یازدهمین چله ی کانال بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
1403/03/28
💫 امروز "دوشنبه" متعلق است به امام حسن مجتبی(ع)🌺 وامام حسین (ع)🌺
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
📌 "بیست و ششمین" روز از چله دور یازدهم با 313🌺صـــــلـوات _ زیارت عاشورا 💫وحدیث کساء💫 متوسل میشویم به چـهـارده معصــوم (ع) و شهید امروز "شهید محمد جعفر شکر پور"
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🕊🌤صبحتون متبرک به نور شهدا🥀
🇮🇷شهید امروز : شهید محمد جعفر شکرپور
💐🕊🌺💐🕊🌺💐🕊🌺💐
نام: محمدجعفر
نام خانوادگی: شکرپور
تاریخ ولادت: 1338
محل ولادت: فسا
تاریخ شهادت: 1365/10/29
محل شهادت: عملیات کربلای 5
مزار: گلزار شهدای زادگاهش
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
🌤زندگینامه:
محمد جعفر شکرپور در سال ۱۳۳۸ در خانوادهای مذهبی در فسا متولد شد. رفت و آمد روحانیونی که به قصد تبلیغ به فسا میآمدند و در منزل پدرش که مسلمانی شریف و متهجّد بود پذیرایی می شدند، زمینه خوبی برای تماس او با افکار اسلامی و انقلابی بود به نحوی که از کودکی با حماسه عاشورا و واژه مقدس شهادت آشنا شد.
در جلساتی که در تهران تشکیل میشد، فردی شناخته و امین و مورد احترام بود و بسیاری از شخصیتهای مملکتی او را میشناختند و به نظراتش احترام میگذاشتند. در یکی از جلسات که در محضر رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنهای برگزار شد، پس از پایان صحبت شهید شکرپور رهبر انقلاب که در آن زمان در سمت ریاست جمهوری بودند از شهید جعفر تشکر و تقدیر کردند.
در فروردین ۶۵ فرمانده دسته راهی خطوط پدافندی فاو شد. جعفر عزیز در کنکور سراسری (خرداد۶۵) شرکت کرد و در رشته عمران دانشگاه صنعتی شریف تهران پذیرفته شد، لیکن از حضور در کلاس خودداری کرد و همچنان در جبهه ماند. حالا دیگر یک فرد نظامی تمام عیار شده بود و در این زمینه، دقت و باریک بینی خاص یافته و اهل نظر شده بود.
پس از خاتمه عملیات کربلای ۴، با شوقی عجیب عازم عملیات کربلای پنج شد. وی در مرحله اول مجروح شد و ترکشی به نزدیکی ستون مهرههایش اصابت کرد، به گونهای که خوابیدن برایش دشوار بود، ولی با توجه به شرایط منطقه حاضر نشد جهت مداوا به عقب بازگردد.
یکی از همرزمانش میگوید: شب مرحله سوم عملیات کربلای ۵ فرا رسید. گردان ما بنا بود در این عملیات به عنوان خطشکن عمل کند. از صبح آن روز مدام کنار هم بودیم. پی در پی به من سفارشهایی میکرد. نزدیکیهای ظهر به او گفتم: جعفر مثل اینکه خبری داری! تو به نحوی صحبت میکنی که انگار در مورد خودت کار را تمام شده میبینی و محمدجعفر در نیمههای شب ۲۹دی به فوز و فیض عظیم شهادت دست یافت.
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
بخشی از وصیتنامه شهید :
.
« حقیقت زندگی این جهان چیزی نیست جز سایه ای از واقعیت انکار ناپذیر
که هر کس پس از مرگ، آن واقعیت را مشاهده خواهد نمود
آنچه هست، آنجاست و اینجا هیچ چیز نیست
آنجا حیات محض است و اینجا تنها نمودی و سایه ای از آنجا
.
ببینید که چقدر از افراد و اشیایی که به آنها علاقه مند بوده اید
تاکنون از دست داده اید و نتیجه بگیرید که آنچه اکنون در دست شما است
و بدان علاقه مندید، همانند آنها خواهد رفت، چنانچه پیشینیان رفتند
.
پس هر چه، بهتر که انسان علاقه و دلبستگی و محبّت خود را
نسبت به چیزی ابراز نموده و دلبسته گردد
که هیچگاه و به هیچ نحوی از بین نمی رود
بلکه با مرگ به انسان نزدیکتر می شود
که آن همانا ذات بی همتای او است
و بدانید که حبّ دنیا چاه ویلی است
که با هیچ چیز پر نخواهد شد
مگر با قناعت یا خاک گور
.
بدون سختی دیدن و در کورهٔ حوادث ذوب شدن
مِس وجود انسان، صیقل دیده و خالص نخواهد شد
پس نترسید از اینکه تن به کارهای سخت و خطرناک بدهید
بلکه از آن استقبال نمایید و بدانید که راحت طلبی و آسایش
بلایی است که چون خوره، وجود آدمی را خواهد خورد
و انسان را از انسان شدن دور خواهد کرد
و در عوض، رنج و سختی و کار
انسان را خواهد ساخت
.
اکنون باید بدانید که مرگ یا شهادتِ فردی، فنا و پایان کار او نیست
بلکه واقعا اول کار او است، به این مطلب باید ایمان داشت
واقعا فکر کنیم چقدر به این معنا معتقدیم
.
آنها که مرگ را انتهای کار انسان می دانند
و مرده را تمام شده می پندارند
تنها و تنها، نتیجه بی ایمانی آنها است و بس
و اِلا چگونه ممکن است کسی که به زندگی آخرت
و آیات قرآن کریم ایمان دارد، چنین فکر کند؟ هیهات
.
بس بی ایمانند، آنان که شهادت را یک بلا می دانند
که البته بی تقصیرند چون خود، شهامت انتخاب را ندارند
مجبورند ننگ ماندن ذلیلانه خود را، چنین توجیه گر باشند
.
البته این هم به معنای این نیست که همه باید به شهادت برسند
ولیکن همه باید با تمام وجود به خدای خود عرضه کنند
ولیکن هر چه مصلحت او است، خواهد شد
و چه بسا مرگ هایی که به ظاهر، مردن طبیعی است
ولی در باطن عاشقانه جان دادن است
آری آنچه تعیین کننده است
ایمان حقیقی فرد است
نثار روح مطهر و ملکوتی
برادران شهیدغلامحسین و محمد جعفر شکرپور
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
.🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
🚩هم نوا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🕯✨313🌺صـــــلـوات _ 🤲زیارت عاشورا💫و حدیث کسا، به نیت چـهــــارده معصــوم (ع) و شهید والامقام محمدجعفر شکرپور✨
📀فایل صوتی زیارت عاشورا
https://eitaa.com/Modafeane_harame_velayat/36776
💿فايل صوتی حدیث شریف کساء
با صداي علي فاني
https://eitaa.com/Modafeane_harame_velayat/9710
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
🍄...به نام خدای تَوّاب و غَفّار...🍄
🍃رمان فانتزی، امنیتی و آموزنده #توّاب
🍃قسمت ۱۴۵ و ۱۴۶
🍃محمد
آیفون رو که برداشتم دایی بود همراه یه مرد دیگه که دوستش بود
بعد از اینکه اومدند دایی شروع کرد به تعریف کردن.
_یه خونه بزرگ ویلایی بیرون از شهر داشتن موقع دستگیریشون درگیری شده و تو همون درگیری ها نازنین تیر میخوره
الان هم بیمارستانه
چشمام رو بستم ؛ دستی بر روی صورتم کشیدم
زندگی با نازنین راه نیومده بود و از کجا به کجا رسیده بود خدا بهش رحم کنه
سرمو بلند کردم رو به دایی ازش پرسیدم:
_حالش چطوره؟
+تماس که گرفتن بچه ها گفتن اتاق عمل
_همه شونو گرفتید؟ کسی نیست که بخواد خانوادم رو تهدید کنه؟
آقایی که همراه دایی اومده بود رو به من گفت:
_فعلا که تمام کسایی که به این پرونده ربط داشتن رو دستگیر کردیم اما به احتمال زیاد کسی که عملیات رو کنترل میکنه ایران نیست. احتمالا این عملیات هم به شبکه جاسوسی وابستهاس به رژیم صهیونیستی در ترکیه مربوطه
سرم پایین بود که نگاه سنگینی رو حس کردم دایی و مرد کناریش هردو به من نگاه میکردند
دایی رو به من گفت:
_آقامحمد اگر کمک شما نبود بچه ها به این زودی نمیتونستند این افراد رو دستگیر کنند این کمکت حتما تاثیر خوبی بر پرونده داره... ولی فعلا باید برای توضیح و تکمیل کردن پرونده همراه حاج یونس بری.
حاج یونس ؛ مردی که همراهش بود رو میگفت
نگاهم سمت سوجان رفت سرش پایین بود و با لبه ی چادرش بازی میکرد من دنبال یه نگاه دلگرم کننده بودم
ولی انگاری کسی نبود...
_باشه در خدمتم
حاج یونس که بلند شد همراهش بلند شدم و راهی شدیم
موقع خروج از در صدای سوجان نیروی از دست رفتم رو بهم برگردوند
_آقامحمد
+بله
_کت شماست جا گذاشتید
در دل خدا رو شکر کردم برای این فراموشی و این شعر را زمزمه وار برای خودم خوندم
{من با همهیِ دردِ جهان ساختم اما،
با دردِ تو هر ثانیه در حالِ نبردم..}
به طرفش برگشتم دست دراز کردم و کت رو گرفتم
که مثل همیشه باهمون صدایی که آرامشش از روز اول منو جذب خودش کرده بود گفت:
_ان شاالله که کارتون به خوبی پیش میره
+ان شاالله
_خدانگهدارتون
+خدانگهدار
چند روزی بود که از ماجرای دستگیری گروه نازنین میگذشت....
و من هم بعد از اطلاعاتی که بهشون دادم و همکاری هایی که کردم و همچنین تحقیقاتی که خودشون کردند و متوجه شدند که من هم به اجبار و تهدید تا حدودی باهاشون کار کردم
برای من جریمه ی کوتاهی در نظر گرفتند.
از دایی شنیدم نازنین هم بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شده مستقیم به زندان بردن و چند سالی هم حبس داره.
با اینکه سر کرده ی گروهک رو دستگیر نکرده بودند و احتمال میدادن در ترکیه باشه
ولی به من این اطمینان رو دادن که گروهک منحل شده و در ایران پاکسازی کامل انجام گرفته.
حالا کمی با خیال راحت میخواستم برای آیندهام تصمیم بگیرم.
آیندهای که نمیخواستم به راحتی از دست بدم یا مثل گذشتم سیاه باشه.
حرفهای حاجی رو یادمه...
_همیشه قدم اول مهمه برای توبه و بازگشت باید محکم قدم برداشت بدون تردید.
تصمیم خودمو گرفته بودم...
دنبال زندگی جدیدی بودم یه زندگی که دیگه ترس و وحشت و خلاف توش نباشه
دنبال #آرامش بودم
یه آرامشی که بوی خوشبختی بده
برای همین اراده کردم و خواستم قدم اول رو محکم بردارم باید #باخدا حرف میزدم
مگر نه اینکه حاجی میگفت:
خدا گفته بخوان تا اجابت کنم شمارا؟!
منم میخوام برای یک بار هم که شده خدا رو صدا بزنم و به اجابتش دلگرم باشم
من جز خدا کسی رو نداشتم
حاجی میگه خدا یار بیکسانه...
یار توبه کارانه...
یار گنهکارانه...
منم میخوام این یاری و دوستی رو پایدار کنم...
🍃ادامه دارد....
🍃کپی با ذکر صلوات هدیه به شھید مجید بندری
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل
لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش🔺🔻 قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید.
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید.
#توّاب
🍄...به نام خدای تَوّاب و غَفّار...🍄
🍃رمان فانتزی، امنیتی و آموزنده #توّاب
🍃قسمت ۱۴۷ و ۱۴۸
حال دلم از بعد خلوت کردنم با معبودم به قدری خوب بودکه دلم نمیخواست از این حال هوا بیرون بیام...
همون موقع صدای پیامک گوشیم اومد
نگاه کردم سوجان خانم بود
بدون معطلی بازش کردم نوشته بود
📲_سلام آقا محمد ؛ پدر خواستند در مورد مدت محرمیت باهاتون صحبت کنند.
یک بار ؛ دوبار ؛ سه بار ؛ ده بار حساب کردم
هنوز مونده بود که زمانش تموم بشه
تمام امیدم این بود
من بتونم تو این زمان کم دل سوجان رو به دست بیارم ولی حالا...
سرم رو بالا گرفتم و رو به آسمون گفتم:
_الهی قربونت برم نمیشد دو دقیقه حال خوب ما رو خراب نکنی؟
آخه چرا این قدر حال میگیری از من؟
مگه قرارمون رفاقت و دوستی نبود؟
اول کاری که داری منو ضربه فنی میکنی!
اگر حاجی ازم بخواد مدت محرمیت رو ببخشم....
اگر بخواد دخترش بره.... !!!
خدااایا خودت یه فرجی کن...
من میخوامش ...
قربونت برم خدا
پس چرا مهرمو به دلش نمیندازی ؟
مگه نمیگن دل به دل راه داره ؟
پس چرا مهر من به دل سوجان راه نداره ؟
این همه خاطرش رو میخوام....
عاشق شدم....
این همه دل خوشم به یه آقا محمد گفتنش....
بعد حالا داری....
دمت گرم خدااا قربون کرمت دستمو ول نکنی که بدجور میخورم زمین....
🍃سوجان
امشب بابا خواست باهم صحبت کنیم
گفت میخواهیم پدر دختری کلی حرف بزنیم
خیلی وقت بود باهم صحبت نکرده بودیم. من دلتگ حرفهای قشنگش بودم
دوتا چای ریختم و از کیک فنجونی هایی که عصر درست کرده بودم برداشتم با چای
میچسبید سینی و برداشتم پشت در اتاق بابام وایستادم...
_ باباجون اجازه هست؟
در اتاقش رو باز کرد و باروی خوش گفت:
_بفرما سوجان بابا ؛ بهبه عجب چای کیکی انگاری قراره تا خود صبح حرف بزنیم.
نشست ؛ نشستم.
بابا کتاب صحیفه ی سجادیه ای که در دست داشت رو کنار گذاشت و رو به من گفت:
_باباجون خدا رو شکر همه چیز به خیر و خوشی تموم شد میخوام بدونم محمد چی میشه؟
بی مقدمه رفت سر اصل مطلب...
سرم رو پایین انداختم و با انگشتای دستم بازی میکردم.
لپهام سرخ شده بوداز سؤال بی مقدمه بابام
_دلت به دلش گره نخورده؟ باباجون نگاههای محمد به تو معنای خاصی داره... تو چی بابا؟
توقع هر حرف و صحبتی رو داشتم جز این یک مورد برای همین دست پاچه شدم آروم گفتم:
_بابا اون با خلاف...
بابا اجازه نداد حرفم تموم بشه که گفت:
_کجای زندگی قضاوت کردن رو بهت یاد دادم؟ مگر هر #عالِمی پاک میمونه که هر #خلافکاری گنهکار بمونه؟ مگر هرکسی گناه کنه راه برگشتی نداره؟ مگر نه اینکه #حُر در آخرین لحظه ها برگشت و پاک شهید شد! خدا یه در بزرگ داره به اسم #توبه.... پس هیچوقت به خلافش نگاه نکن باباجون. بدون قضاوت #سیرت_واقعی محمد رو درک کن ببین تصمیمت چیه! من هرچی تو تصمیم بگیری به تصمیمت احترام میذارم...زندگی خودته خوب فکرهاتو بکن
انگاری با این حرف من باید خودم فکر کنم و تصمیم بگیرم.
پاشدم وبااجازه ای گفتمو خودموبه اتاقم رسوندم
باید به خودم زمان میدادم
و کمی در مورد آینده ام فکر میکردم.
باید اجازه بدم تا دلم بیشتر بشناسدش
بابام راست میگه مگه گنهکارا توبه نمیکنند
خدا گفته در توبه بازه محمد هم که از اول توبه کردو همه چیزو اومد گفت
🍃ادامه دارد....
🍃کپی با ذکر صلوات هدیه به شھید مجید بندری
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل
لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش🔺🔻 قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید.
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید.
#توّاب
🍄...به نام خدای تَوّاب و غَفّار...🍄
🍃رمان فانتزی، امنیتی و آموزنده #توّاب
🍃قسمت ۱۴۹ و ۱۵۰
🍃محمد
بازم یک تیپ خفن زده بودم داشتم جلوی آینه به خودم میگفتم
نترس آقا محمد توکل کن خدا خودش هواتو داره
سرمو بلند کردمو گفتم
خدایا خودت حواست هست دیگه؟ آره رحم کن خدا بعد یک عمری این دل ما عاشق شده
خودت کارهامو جفت جور کن
دلم رو به توکل به خدا قرص کردمو راهی خونه ی حاجی شدم.
حاجی و دایی مثل همیشه با روی باز ازم استقبال کردند و با حرفهاشون این دل یخ زدم دلگرم شد
نگاهم دست خودم نبود داشت به همه جای خونه رو سرک میکشید...
دنبال کسی بودم که احتمالا دنبال من نبود
در دل زمزمه کردم سوجان خانم دلتنگم..
اگر بدونی این دلم ؛ چقدر دلتنگته !
اگر بدونی ؛ چقدر دوستت دارم !
اگر بدونی ؛ دلم برای لبخندت ، برای شنیدنِ صدایت چی به روزم آورده !
اگر بدونی ؛ این دلم جز طُ , کسی را نمیخاد !
اگر ...
اگر...
اگر بدونی ؛ میدونم که نمیدونی والا نگاهم این طور خشک نمیشد به در...
اما افسوس که هیچی نمیدونی و این دل دیوانه ام در انتظار دیدنت دیوانه نشه خوبه...
همینطور داشتم تو دلم برا خودم بدونی ها برای سوجان میگفتم که صدای حاجی افکارمو پاره کرد...
_خب آقا محمد تصمیمت برای آینده چیه؟
با حرف حاجی فکرمو جمع جور کردم و کمی تمرکز کردم
حالا مگه میشد تمرکز کنم کاش حداقل یک سلامی میاومد میکرد...
_ب...بِ...به امید خدا برگشتم سرکار قبلیم و الان تو تعمیرگاه کار میکنم .
+خب الحمدالله ؛ ان شاالله روزی پربرکتی داشته باشی... آقا محمد حقیقت خواستم که این محرمیت...
اسم محرمیت که اومد واای قلبم
حاجی انگار خبر نداره از این دلم، دلم امشب سکته نکنه خوبه...
دیگه حرفهای حاجی رو نمیشنیدم مثل اینکه اخر خط بود
باید بهش حق میدادم
سوجان روز اول جواب منفی رو بهم داده بود
این من بودم که تو این مدت با خیالات پوچو خام خودم دلباخته شدم...
_موافقی باباجون ؟
+بله؟ ببخشید چی فرمودید؟
_خداخیرت بده مؤمن هوش و هواست کجاست؟
+ببخشید این چند روز هی هواسم پرت میشه... متوجه نشدم شما چی گفتید!
_بابا حرفم اینه حالا که همه چیز به خیر و خوشی تموم شده مدت محرمیت رو هم ببخشی تا هر کدومتون بتونید برای زندگیتون تصمیم بگیرید.. آقا محمد نظرشما چیه ؟
دلم میخواست بدون خجالت داد بزنم ایهاالناس به کی بگم
دلم پیش دختر حاجی گیر کرده!
چطور بگم حاجی جون قربونت برم منم پدر ندارم خودت حق پدری به گردنم بزار یک کاری کن این دلم گره بخوره به دل دخترت
نه الان از همون روزای اول ؛
ناخواسته و بی صدا ؛ بدون اینکه بدونم بخواهم فکر کنم عاشق شدم
هیچی نگفتم فقط سرم رو پایین انداختم بعد مدتی که همه سکوت کرده بودند و منتظر من بودند
آروم گفتم:
_باشه حاجی هر چه شما بگید فقط کمی بهم فرصت بدید...
بدون معطلی بلند شدم
و بعد از خداحافظی آرومی که کردم از اون خونه زدم بیرون
بیمعرفت از اتاقش بیرون هم نیومد تا حداقل ببینمش...
تا دلگرم بشمو تلاش کننم تا بتونم نگهش دارم تا بتونم حرف دلمو به حاجی بگم...
که حاجی به مولا علی بدجور خاطرخواه شدم
لعنت...لعنت لعنت....
به دلی که بی موقع بلرزه
دلی که حد خودش رو ندونه میشه این !!
ای خدا خوب حالمو گرفتی...
تو دلم نور امیدی روشن شد با خودم گفتم محمد ؛
سوجان نیومد بیرون تا حرفت رو بهش بگی ولی با پیامک که میتونی حداقل تلاشت رو بکن پسر.
برای همین سریع گوشیم از جیم بیرون آوردمو و براش تایپ کردم
تایپ کردمو تایپ کردم...
آخر سر پاکش کردم باز دوباره نوشتم و باز دوباره پاکش کردم
سرمو بردم بالا گفتم...
ای خدا کمکم کن از کجا شروع کنم چی بگم چی بخوام اصلا نمیدونستم گله کنم از بی مهریش یا التماس بکنم...
اینکه بمونه از عشقم بهش بگم یا از کم محلیش...
دلمو زدم به دریاو پیامی رو نوشتم و فرستادم
🍃ادامه دارد....
🍃کپی با ذکر صلوات هدیه به شھید مجید بندری
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل
لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش🔺🔻 قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید.
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید.
#توّاب