eitaa logo
بهار🌱
20.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
604 ویدیو
26 فایل
کد شامد1-1-811064-64-0-1 من آسیه‌علی‌کرم هستم‌ودراین‌کانال‌آثار‌من‌رو‌می‌خونید. آثارمن‌👇 بهار فراتر از خسوف سایه و ابریشم خوشه‌های نارس گندم عروس افغان پارازیت(در حال نگارش) راضی به فایل شدنشون و خوندنشون از روی فایل نیستم. تعطیلات‌پارت‌نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 نگاهش کردم و بغض دار لب زدم: -نمی‌خوام. واقعی نمی‌خوام. سرم رو با دستش چرخوند و اون یکی گوشواره رو از کف دستم برداشت. -نخوای هم چیزی عوض نمی‌شه، اسفندیار اعتبار و آبروشو با چیزی طاق نمی‌زنه. الانم سعید میاد. دستش رو از گوشم کشید. تو چشم‌هام نگاه کرد و گفت: - بغضم نکن، آرایشت خراب می‌شه. صدای زنگ آرایشگاه بلند شد. عسل توی آیفون رو نگاه کرد و گفت: -داماد ریش بلند داره و موهای مدل خامه‌ای سیاه؟ سیما ایستاد. عسل لبخند زد و گفت: -بالاخره اومد این شادوماد! اخم‌های من تو هم رفت. عسل خندید و گفت: -چه شمشیرم از رو بسته عروس خانم. اخمتو باز کن، پیش میاد گاهی داماد یه کوچولو دیر کنه. سیما کمی نگاهم کرد و مجبورم کرد که بایستم. فیلم بردار جلو اومد. -خانما خلوت کنید، می‌خوام فیلم بگیرم. هنوز نگاهم به اطراف بود، دنبال شنل بودم. به سقف آرایشگاه نگاه کردم و لب‌زدم: -خدایا، ببینم دیگه! ندید، خدا من رو ندید. در آرایشگاه باز شد و سعید وارد شد. با یه کت و شلوار سیاه و پاپیونی که میون یقه‌اش خودنمایی می‌کرد. اخم‌هاش حسابی تو هم بود و برجستگی رگهای گردنش رو از همون فاصله هم دیده می‌شد. دسته گلی که توی دستش بود رو از این دست به اون دست داد. سیما دست می‌زد و تنهایی خوشحالی می‌کرد. سعید از چرخوندن چشم‌هاش دست کشید و نگاهش رو من ثابت موند. چشم‌هاش سرخ سرخ بود. آب دهنم رو قورت دادم. جای سالار حسابی خالی بود. به سمتم اومد. چشم‌هام رو بستم و وقتی باز کردم، سعید دقیقا جلوم ایستاده بود. فیلم بردار، کارگردانیش گرفته بود. -آقا داماد، گل رو بهش بده و بعد ببوسش. دست بنداز دور کمرش و اگر یه چرخم بزنید که عالی می‌شه. چشم‌هام گرد شد. سعید به فیلم‌بردار با گوشه چشمش نگاه کرد و بعد رو به سیما گفت: -بهش بگو نمی‌خوام تو آرایشگاه فیلم بگیره. سیما دست از خوشحالی تک نفره‌اش برداشت. سریع دست به کار شد و به سمت فیلم بردار رفت. سعید تو چشم‌های من خیره شد. -تو فرشید می‌شناسی؟ به چشم‌های خون گرفته سعید خیره شدم. سراغ کیو ازم می‌گرفت؟ فرشید؟ مگه اون چیزی از فرشید می‌دونست؟ آب دهنم رو قورت دادم. نکنه واقعا سحر با فرشیده؟ حرف لاتین اف جلوی چشمم به رقص در اومد و خنده‌های سحر موقع چت با همون اف. -می‌شناسی یا نه؟ صداش حواسم رو جمع کرد. همزمان با تکرار سوالش، دسته گل رو به سینه‌ام زد. دست جای برخورد دسته گل گذاشتم و دوباره یادم اومد که با چه وضعی جلوش ایستادم. جلوی لباس رو بالا کشیدم. فایده‌ای نداشت. یه بار دیگه آب دهنم رو قورت دادم و گفتم: -سحر با فرشید نیست. اخم‌هاش رو بیشتر تو هم کشید. -از کجا می‌دونی؟ خودم هم مطمئن نبودم، ولی اصلا دلم نمی‌خواست که باور کنم. 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
وی‌آی‌پی عروس افغان🌹 دوستانی که تمایل دارند رمان عروس افغان رو همراه با نگارش نویسنده مطالعه کنند، می‌تونند با پرداخت مبلغ ۳۰ هزار تومن وارد کانال وی‌آی‌پی بشن. مبلغ فوق رو به شماره کارت زیر 6277601241538188 به نام آسیه علی‌کرم واریز کنید و عکس فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید. @baharedmin57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌊 آن زخم، که از تو بر دل ماست مشنو که: به مرهمی توان کاست کی وعده وفا کنی تو امروز؟ کامروز ترا هزار فرداست 🖋 ❄️
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
فقط چهارده ساله بودم که ازدواج کردم چندماه بعد از عروسیمون یک روز مادرشوهرم و دخترش به خونمون اومدند اولش که خیلی سرسنگین بودند اما کم کم که یخشون باز شد همه جای خونه رو بازرسی کردند حتی داخل یخچال،معلوم بود دنبال چیزی هستند اما نه روی پرسیدن داشتم و نه جراتش رو. اخه قبلا زخم خورده بودم و واقعا ازشون میترسیدم، درسکوت مشغول پختن شام بودم که خواهرشوهرم خواست در کمددیواری بالایی رو باز کنه با حالت خواهش جلو رفتم و گفتم... https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d
(ع): نياز عاقلان به ادب، همانند نياز كشتزاربه باران است. اِنَّ بِذَوِى الْعُقولِ مِنَ الْحاجَةِ اِلَى الاَْدَبِ كَما يَظْمَأُ الزَّرْعُ اِلَى الْمَطَرِ. غررالحكم ح۳۴۷۵
همدیگر را پیر نکنیم! باور کنید هرکس درد خودش را دارد دغدغه و مشغله ی خودش را دارد برای دیگران آرزو کنیم بهترین ها را یاری کنیم همدیگر را تا زندگی برایمان لذت بخش شود...
مال حرام مثل پشمكه فقط حجم داره !🌸 اما ... فقط يك لقمه است يعنــي ... هيچ بركتي نداره ! حلال خور باشيم🍃🌸 ‌ ‍
بعد تو دل بردن و عاشق شدن در کار نیست از غزل گفتن برای جنس زن، در کار نیست بی تو چیزی از من و قلبم نمی ماند بجا هرچه دارم می رود بعد از تو ، من در کار نیست ای دلیل شعرهای ناب بعد از رفتنت در سکوتم غرق خواهم شد ،سخن در کار نیست باغ سرسبز دلم ویرانه گردد بعد تو نغمه خوانی های بلبل در چمن در کار نیست غصه می گیرد سراپای من و شعر مرا شعر خواندن بعد تو در انجمن در کار نیست.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌💠💠⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎
#س سرمست درآمد از خرابات با عقلِ خراب در مُناجات بر خاک فکنده خرقهء زُهد وآتش زده در لباسِ طامات دل بردهء شمعِ مجلس او پروانه به شادی و سعادات جان دررهِ او به عَجز می‌گفت کای مالکِ عرصهء کرامات از خونِ پیاده‌ای چه خیزد ای بر رخِ تو هزار شهِ مات، حقّا و به جانت اَر توان کرد با تو به هزار جان ملاقات گر چشمِ دلم به صبر بودی جز عشق ندیدمی مُهمّات تا باقی عمر بر چه آید بر باد شد آن چه رفت هیهات..
⚽🌹🦜♥️Ⓜ️ در دنیای امروز سه نوع آدم وجود دارد مسموم کننده ها یعنی کسانی که دلسردتان میکنند و خلاقیتتان را زیر پا میگذارند و میگویند که نمیتوانید کاری بکنید.... سر به راه ها یعنی کسانیکه خوش قلبند اما سرشان به کار خودشان است. آنها بفکر نیازهای خودشان هستند. کار خودشان را میکنند و هرگز برای کمک به دیگران پا پیش نمیگذارن. الهام بخش ها یعنی کسانی که پیش قدم میشوند تا زندگی دیگران را غنی کنند، روحیه آنهارا بالا ببرند و به آنها الهام ببخشند...
كاسه شعرِ من از دست تو افتاد و شكست عاشقان! فرصت خوبيست، غزل جمع كنيد👌