فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐
📺
#کارتون_مثل_نامه (قسمت شصتم : خدا روزی رسونه)
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1763 🔜
#سلام_امام_زمانم
ای مسافرکه همه چشم به راهت دارند
درشب خاطره چون ماه؛تو برمی گردی
ندبه خوان شب آدینه ی موعود ،دلم
شده سرشار غم و آه؛ تو برمی گردی
#یا_بقیه_الله_عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
سلااام صبحتون بخیر☺️🌺
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
0️⃣2️⃣قسمت بیستم ویژه برنامه
#کتاب_راهنمای_من
در این قسمت می بینیم:
خدا چه گناهانی رو می بخشه؟
از کجا بدونم خدا منو بخشیده یانه؟
توبه چه مراحلی داره؟
تبیین آیه ۳۷ سوره بقره
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1764🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خلاقیت
لوستر
پارت سوم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1765🔜
#خونهیمادربزرگه ۲
در خانهی پدربزرگ و مادربزرگ به وسایلشون دست نزنید...
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1766🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😇خودمون را آماده کنیم برای سربازی امام زمان....
فرمایشات مقام معظم رهبری☀️
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1767🔜
51.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐
📺
#کارتون_دورت_بگردم_ایران(قسمت بیست و دوم)
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1768🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی | پا به پای طبیعت
🌻 چگونه در فصلِ رویش طبیعت با بهار همراه شویم؟
😉 اگر تصمیم به حرکت بگیریم، خدا هم کمکمان میکند
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1769🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 زندگی کوچه سبزی است
🌾میان دل و دشت..
🌸که در آن عشق
🌾 مهم است و گذشت..
🌸زندگی مزرعه خوبیهاست
🌾زندگی راه رسیدن به خداست
🌸 سلام روزتون بخیر و نیکی
🌾 اول هفته تون شاد و زیبا
بنده امین من
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️ 📗در اول رساله در احکام تقلید مسأله ای است به نام بقاء بر میت یعنی آیا از مجتهد از دن
🙋♂💁♂🙅♂🙆♂🤷♂🙇♂
🌿☺️آموزش احکام در قالب طنز
مقدمات نماز ✨❤️
🌀 یلدامون هم شد کلاس احکام
پارسال که کرونا نبود قرار بود شب یلدا بریم خونه بابا بزرگ ، داشتم خودم رو آماده می کردم که بابام اومد و در حالیکه شیرینی🍩 و میوه 🍎و هندونه 🍉خریده بود، گفت: هوشنگ خان مژده امشب مهمان برامون میاد! برای همین خونه بابا بزرگ تعطیل.
گفتم : بابا! شگون نزنید، یهو مهمون میاد! خوب حالا مهمان کیه؟! 👀
🔸بابام گفت: شگون چیه بچه؟!! مهمان حبیب خداست. 😌
راستش از بس معلمتون آقای صبوری رو اذیت کردی می خواستم از خجالتش دربیام و دعوتش کردم با خانواده امشب در خدمتشان باشیم. ☺️
من و میگی دنیا روی سرم خراب شد! 😕
تصمیم گرفتم هر جور شده مهمانی رو به هم بزنم تا بریم خونه بابا بزرگ اینا. 🙂
📞 زنگ زدم به آقای صبوری و گفتم : به جای شب، عصر تشریف بیارید تا در خدمت ما باشید خوشحال می شویم تا بیشتر خوش بگذره. و توی دلم گفتم یه خوشی بگذره تهش ناپیدا.
🙄🤔
💡هوا تقریبا تاریک شده بود که آقای صبوری با خانواده ی محترمشون تشریف آوردن. 👨👩👦👦
پدر و مادرم استقبال گرمی ازشون کردن 🤝 و آقای صبوری میگفت ببخشید مزاحمتون شدیم شرمنده مان کردید. بابام گفت: خواهش میکنم. نقطه اش مزاحمه. 😌👌
منم گفتم :خواهش می کنم آقا معلم. حالا دیگه کاری که نمی بایست بشه شده. شما نقطه ی مراحمید.
خودتون گفتین آدم باید سختی ها رو تحمل کنه.
حالا شما تشریف آوردید به درک. فوقش یک امسال رو خونه بابابزرگ نمی ریم.
😳🙄
خانواده آقای صبوری خیرخیر به هم نگاه می کردن که یهو قسمت کمی از گوشت پام لای انگشتان مامان جان گیر کرد فکر کنم زنبور نیش زدن رو از مامانم یاد گرفته شایدم به همین خاطر بود که بابام زن ذلیل! بود درد رو من می کشیدم ولی نمی دونم چرا بابام سرشو انداخته بود پایین و بنده ی خدا سرخ شده بود...
نقشه من شروع شد 😈
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
#آموزش_احکام_درقالب_طنز
#نویسنده_جناب_مسعوداسدی
#قسمت_یازدهم
#بخش_اول
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1770🔜
بنده امین من
🙋♂💁♂🙅♂🙆♂🤷♂🙇♂ 🌿☺️آموزش احکام در قالب طنز مقدمات نماز ✨❤️ 🌀 یلدامون هم شد کلاس احکام پارسال
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
😁اول صدای📢 تلویزیون رو خیلی زیاد کردم، پس از چند دقیقه آقای صبوری با خانواده محترم انگشتاشون رو کردن توی گوششون. 👈👤👉
گفتم :آقا معلم یادتونه دهنتون رو کردید تا بیخ گوشم و🗣 داد زدید؟
خیلی کیف داشت از اون روز فهمیدم صدای زیاد چقدر لذت بخش است برای همین عادت کردم تلویزیون صداش بلند باشه. 🖥🔈
😳🙄🤔😴
👞 لنگ کفش کنترل مامان توی خونه بود تا به دستش می گرفت به هر سمتی اشاره می کرد 🏹اون کار خودش انجام می شد.
لنگ کفش رو به سمت من گرفت تلویزیون صداش کم شد دوباره به سمتم گرفت. 🏹 سریع
سینی چایی و قندان رو از مامان گرفتم گذاشتم جلوشون.
☕️☕️☕️☕️
به جای شکر نمک ریختم توی شکر پاش و گذاشتم کنار سینی چایی. 🤪
💢 وقتی مامان و بابام با آقای صبوری و خانواده شان گرم صحبت شدند، آهسته رفتم توی انباری و سیم برق و کردم توی پریس😱 و دو سر سیم رو چسباندم به هم که یهو کنتور یه جرقه زد و برق قطع شد!
❌💡❌💡❌💡❌💡
🔸کورمال کورمال اومدم توی هال و توی تاریکی آهسته قندا رو برداشتم و بردم. بابام که متوجه نبود هی تعارف جایی می کرد. ☕️
منم گفتم: ببخشید اگه قندا رو نمیبینید شکرهست بریزید تا دوباره قند بیارم. 🤭
نمک ها رو ریختن توی چایی و به هم زدن، توی همین هیر و بیر مادرم یه شمع🕯 روشن کرد، استکان ها که رفت بالا، توی همون هورت اولی صدای سرفه از اطراف و اکناف هال بلند شد. مادرم گفت :وای خدا مرگم بده😰 حتما جای شکر حواسم نبوده نمک ریختم توی شکرپاش تو رو خدا ببخشید، بابام گفت: بچه به شیر میره و رفت برق ها رو وصل کنه که شانس من فیوز سوخته بود. 〽️
یه نقشه هم واسه کنتور گاز کشیدم که نمی گم چکار کردم هم خطرناکه هم بدآموزی داره😁 ولی گاز خونه هم قطع شد، کم کم خونه سرد شد توی تاریکی و سرما ظرف شیرینی🍪 رو داشتم می آوردم بذارم کنار آقای صبوری که پام به مبل گیر کرد و گرمبی خوردم زمین و ظرف شیرینی افتاد روی سر آقا معلم و شیرینی ها هم ریخت روی سر و صورت ایشون و فرش. 🤭
صدای آخ آقای صبوری شیشه های خونه رو لرزوند رفتم نزدیک و گفتم آقا معلم خیالتون راحت باشه سرتون نشکسته فقط به اندازه ی یک تخم مرغ بوقلمون جاش باد کرده.
🐔🦆🐔🦆
بابام تقریبا به مرز سکته رسیده بود اگه مهمان نداشتیم و می فهمید کار منه کمترین مجازاتم این بود که با غلطک ده تنی از روم رد شه 🙄
منم برای اینکه کاری کنم آقای صبوری زودتر بره
هی می گفتم: اولین باره چنین اتفاقاتی می افته البته نمی خوام بگم پا قدمتون خوب نیست یا چشمتون👀 شوره. نه هرگز. ولی خوب اولین باره.
خدا رو شکر سر شما بود و الا ظرف شیرینی می خورد توی شیشه پنجره و شیشه می ریخت پایین.
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
نقشه ام گرفت و آقای صبوری در حالی که دست روی سرشون گذاشته بود بلند شد بره که بابام برای هزارمین بار گفت معذرت خواهی می کنم شرمنده ام. لااقل میوه و غذا و شیرینی با خودتون ببرید آقای صبوری گفت یه شرط داره اونم اینه که 👇🏻👇🏻👇🏻
شما هم همراه ما بیایید. خونه از ما، پذیرایی از شما، بابام هم در حالیکه دستش روی قلبش بود قبول کرد و گاه گاهی زمزمه می کرد الهی بی هوشنگ بشم معلم وقتی میگفت چی میگید آقای نشاطی بابام یه خنده زورکی می کرد و میگفت : چون قلبم درد گرفته می گم الهی بی هوش نشم
🤭🤫🤔😴💤💤
تیرم به سنگ خورد...
ادامه دارد.......😂
#آموزش_احکام_درقالب_طنز
#نویسنده_جناب_مسعوداسدی
#قسمت_یازدهم
#بخش_دوم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1771🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خلاقیت
ایده تزیین #قاب_موبایل 📱
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚1772🔜