eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
~حیدࢪیون🍃
رفیق پروفایلمون یه تغییری کرده حواست به ما هست مگه نه😉
↯🕊✨↯ یجانوشتہ‌بود سھـم‌من‌تنھا،ازجنگ‌ ‹پدرے›بودڪھ‌هیچ‌وقت‌در جلسہ‌ےاولیامربیان‌شرکت‌نکرد( 💔!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخاطر توهیناتی که کردن مردم مازندران (بابل) پرچم امام رضا رو بالا بردن تا نشون بدن که همیشه تو قلبشونه این آقای کرم 💚
روایتگرے حاج حسین کاجی" 🌷رفتم سر مزار رفقای شهیدم و فاتحه ای خوندم و برگشتم شب تو خواب رفقای شهیدم رو دیدم گفتن: فلانی خیلی دلمون برات سوخت گفتم: چرا جواب دادن: وقتی اومدی مزار ما فاتحه خوندی ما شهدا آماده بودیم هرچی از خدا میخوای برات واسطه بشیم ولی تو هیچی طلب نکردی و برگشتی خیلی دلمون برات سوخت... 🌹رفتین مزار شهدا حاجت هاتون رو بخواید برآورده میشه...
• . کِتابی که مَقام معظم رهبرۍ در تقریظشان بر آن نوشتند : [‌ کِتاب را با احساس دوگانه‌ اندوھ و افتخار و گاه از پشت پرده‌ی اشک، خواندم. این نیز ازنوشته‌هایــۍ‌است‌کھِ‌ترجمه‌اش‌لازم‌استـ .. ] ---------------------------- • کِتاب‌من‌زندھ‌ام ، بھ‌قَلم‌مَعصومه‌آباد 🌿 ^^
⸤‌ کـبوترانہ دلم بـے‌قرار گنبد توسـت ⸣ 😭❤️
امام صادق (ع) فرمودند : 🌸نخستین چیزی که از بنده حسابرسی میشود نماز است ، پس اگر نماز پذیرفته شد اعمال دیگرش نیز پذیرفته میشود ، چنانچه نمازش رد شود بقیه اعمال او هم قبول نخواهد شد. 📚وسائل الشیعه ج۳ ص ۲۲ 🌸✨ایت الله حق شناس ره میفرمود موقع اذان حضرت ملک الموت به شما نگاه میکنه ایا نماز اول وقت میخونین اگه اهل نماز اول وقت باشین زمانی که مرگ شما میرسه ملک الموت با شما مدارا میکند ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
•┈••✾❀•💠🪴 *﷽*🪴💠•❀✾••┈• #حبل_الورید‌ #قسمت_هشتاد_چهارم #شهیدعلےخلیلی علی دستان لرزان مادر را
•┈••✾❀•💠🪴 *﷽*🪴💠•❀✾••┈• علی ناراحت بود که چرا هنوز نتوانسته اجازه مادر را بگیرد اما خسته بود،خسته ی خسته. علی ناراحتی مادر را دید و سکوت کرد. تنها سکوت مرهم دل سختی کشیده ی مادر بود. خنکای نسیم؛ گویای امدن فصل طروات و آغاز دوباره ی سال نو می داد. مادر در چهره ی علی چند روزی می شد که نور عجیبی می دید. چهره ی دلربای علی بیش از پیش نورانی شده بود. علی خودش هم حس می کرد که دیگر وقت رفتنش فرا رسیده است. نزدیک عید بود . علی می خواست که زحمات مادر را جبران کند. ذره ذره پول های طلبگی اش را جمع کرده بود و دوستش حسن لطفی را صدا زد. حسن آمد و گفت:" جانم علی؟!" علی گفت:" مادرم زحمتم را خیلی کشیده، باید سر سوزن هم که شده دلش را شاد کنم،از چند ماه پیش پول کنار گذاشتم تا براش یک طلای هر چند کوچک بخرم.میشه با این پول برای مادر طلا بخری؟!" حسن پول را از دست علی گرفت و شمرد و گفت:" باشه رفیق ببینم چی میشه باهاش خرید." علی تشکر کرد و ..... ادامه دارد.... نویسنده :سرکار خانم یحیی زاده ‌‌‌‌ •┈┈••✾❀💠🍃🌺🍃💠❀✾••┈┈•
~حیدࢪیون🍃
•┈••✾❀•💠🪴 *﷽*🪴💠•❀✾••┈• #حبل_الورید‌ #قسمت_هشتاد_پنجم #شهیدعلےخلیلی علی ناراحت بود که چرا هنوز
•┈••✾❀•💠🪴 *﷽*🪴💠•❀✾••┈• حسن پولی را که علی داده بود تا برای مادرش طلایی بخرد نگاه کرد. حسن پولها را شمرد؛ چیز زیادی نمیشد خرید، پولش در حد گرفتن یک انگشتر ساده بود. انگشتری ساده که برای مادر یادگاری خوبی می شد. حسن انگشتر را خرید. تیک تاک ساعت؛ ساعات پایانی سال ۱۳۹۲ را نشان می داد. بوی سبزی پلو با ماهی که مادر پخته بود ؛ نه تنها خانه را بلکه تمام محله را برداشته بود. مبینا با شوق وصف نشدنی با دستهای کوچکش خانه را گرد گیری می کرد. علی با لبخند خواهر را نگاه می کرد. ساعت گویا هشدار می داد که تنها دو ساعت دیگر به شروع سال جدید باقی مانده است. خانه تمییز و مرتب بود، خنکای نسیم پرده را تکان می داد و جریان هوای خنکی که از گلوی علی عبور می کرد،حس خوبی به او داده بود . مادر،با شانه و عطر کنار تخت علی امد و با خوشحالی نشست و گفت:" خب خب علی اقا؛ نوبتیم باشه نوبت ، شماست که به خودت برسی ." علی لبخند زد و مادر شانه را برداشت و محاسن و موهای جانش را شانه زد. عطر همیشگی را که علی خیلی دوستش داشت را به پیراهنش زد . علی از استشمام بوی عطر لذت برد و شاد شد، و گفت:" مامان؛ دستت درد نکنه خیلی ممنونم. " مادر خودش را در قاب چشمان علی دید و لبخند زد و گفت:" سر شما درد نکنه علی جان." و از سر جایش بلند شد و به آشپزخانه رفت تا به سبزی پلویش سر بزند. علی تسبیح سبز رنگش را در دست داشت و آهسته اهسته،دانه های تسبیح را حرکت می داد، عادت داشت همیشه و در هر حالی ذکر می گفت، حتی همان زمان که در بیمارستان فوق تخصصی عرفان بستری بود و درد می کشید، اما لبانش از ذکر خدا فارغ نمیشد. در همین حال و هوا بود که زنگ خانه به صدا در آمد. مبینا به سمت آیفون رفت و دکمه اش را زد و در حیاط به روی مهمانان باز شد. مهمانان همان رحمت های همیشگی خدا بودند که خانه را با امدنشان پر از شور و شوق و شادی می کردند. دانش آموزان و دوستان علی ،یکی یکی وارد خانه شدند. و مادر مثل همیشه از آنها با لبخند و تهنیت استقبال کرد. سفره ی هفت سین در حال منزل و نزدیک تخت علی پهن شده بود. دانش آموزان و دوستان علی آمده بودند تا سال را در کنار مربی مجاهدشان تحویل کنند. دعای تحویل سال خوانده شد. مادر حول حالنا را به امید تحول حال جوانش پی خواند ؛ مادر دعا می کرد که امسال، سال شفا و بهبودی علی باشد. و علی برای خود در سال جدید شهادت می خواست. توپ سال ۱۳۹۳ پرتاب شد و صدای دست و جیغ و هورای شاگردان علی بلند شد. علی از شور و شوق دانش آموزانش به وجد امد و بلند می خندید 😂 و با صدای بلند گفت:" سال نوتون خیلی خیلی مبارک باشه 👏👏بچه ها!" تک تک دانش آموزان آمدند و به علی دست دادند و روی مثل ماه مربیشان را بوسیدند و سال نو را تبریک گفتند. مادر بساط پذیرایی از میهمانان را آورد و شیرینی ها را مبینا چرخاند ‌. جوّ خانه ساکت و آرام شده بود،مهمانان مشغول خوردن چای و شیرینی بودند. علی موقعیت را مناسب دانست و مادر را صدا زد . مادر با لبخند آمد و گفت:" جانم علی!" علی گفت:" مامان یک لحظه کنارم می شینی!" مادر دوباره مضطرب و نگران شد،نگران از اینکه نکند دوباره علی،حرف رفتن را پیش بکشد،اما چشمان او نشستن مادر را انتظار می کشید. مادر بعداز مکثی مبهم نشست و .... ادامه دارد.... نویسنده :سرکار خانم یحیی زاده ‌‌‌‌‌‎‌ •┈┈••✾❀💠🍃🌺🍃💠❀✾••┈┈•
سلام رفقا به امید خدا فردا یا پرداخت ایتا داریم یا یه مسابقه بی نظیر نظرتون مسابقه است یا پرداخت ایتا ؟!↯ https://harfeto.timefriend.net/16540169425519
[لَـیِّن قَـلبی لِوَلِیِّ اَمرِک] قَـلب‌ِ‌ زَمـین‌ گِـرِفتـه، زَمـٰان‌ را‌ قَـرار نیست ای بُغض‌ِ مـٰاندھ‌ دَر‌ دِلِ‌ هَفت‌ آسِمان‌ بـیـٰا :)💔 🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @Banoyi_dameshgh
«💕✨» اگھ‌ میخواے "پرواز" ڪنی؛ باید‌ دل بڪنی‌ از‌ دنیا‌ و‌ تعلقاتش... یعنی‌ جوری‌ نشھ ڪھ واسھ دنیا تب‌ ڪنی‌ یا دلت‌ وابستھ‌اش‌ بشہ… -در‌ سجده‌یِ‌ آخرِ نمازهایش این‌ دعا‌ را‌ میخواند: ..‌. 🌿 💫
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
✍حاج قاسم سلیمانی: خدا را قسم میدهم به محمد و آل محمد؛ کشور ما را و رهبر ما را و ملت ما را و سرزمین ما را در کنف عنایت خود حفظ بفرماید. 🌙
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
^^ قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ۰۱۱۝ 🌿 شبتون‌حسینۍ✨ دعاۍفرج‌آقا‌جانمون‌فراموش‌نشھ🌼🧡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" السَلامُ عَلیکَ یا عَلی ابِن مُوسی الرِضا....💔
میگَن‌اُلگوو‌اُسطورِه‌؎زِندگیت‌هَرکَسےبـٰاشہ‌ روزقیـٰامَت‌بـٰا‌هَمون‌مَحشور‌میشے! مَثلا‌اُلگوت‌اِمـٰام‌زَمـٰان‌بـٰاشِہ...🔐✨!' ||•اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌱
حاج قاسم میگفت🌱 حتی‌اگه یـه‌ درصد احتمـال‌بِـدی‌که یـه‌ نفر یه‌ روزی‌برگـرده‌ و توبہ‌کنـه... حـق‌نداری‌راجبش‌قضاوت‌ڪنۍ! قضاوت‌ فقط‌ ڪار‌ خداست! فلذا‌ حواسمـون‌ باشه
آیا‌ مےارزد در‌ برابر‌ِ متاع‌ِ زودگذر‌ِ دنـــــیا به عذابـــــِ همیشگےِ آخرتــــــ مبتلا‌شوید..؟!
خدا میگه گام اگر برداری روشنی💛نزدیک است...:))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خیالشم قشنگہ...💛 نشستن بر فرش های حرمت ، روبه روی گنبد طلاییت .💕🌸
✦مثل معصومه باش •❥ جشن برپاست در دلم انگار روز میلاد خواهرت آقا خودت آقا دعا بکن که شود بهترین‌‌ها نصیب دخترها ༊࿐ ━━━━❥━━━━ ⇱ امام رضایی ها
حضرت معصومه (س)💔به حق برادرت💔میلادته یا امام رضا (ع) به حق حضرت معصومه(س)...😭🥀
‌↻🎻🍊••|| 🔴خطرناک ترین جمله دنیا چیست؟ ✍گفته می‌شود خطرناک‌ترین جمله این است: « .» در این جمله کوتاه می‌توانیم 🔚غرور، لجاجت، خودرایی، خودخواهی، درجا زدن وبه ‌تدریج راندن آدم‌ها از اطراف خود را حس کنیم. 📌پس مراقب باشیم، هر روز فرصتی هست برای یه قدمد 🐾 😇 🍊⃟🎻¦⇢ ✌️🏻 🍊⃟🎻¦⇢