شهیدی که به دست داعش ذبح شد😭
🌹همرزم← رضا توسط داعشی ها اسیر شد🥀 و به رضا میگویند اگر به مقدساتی که به آنها معتقدی پشت بکنی ما تو را آزاد میکنیم
اما رضا میگوید من بهخاطر حضرت زینب(س) آمدهام.سرم را هم بدهم محال است به اعتقاداتم پشت کنم🌷
بعد هم داعشی ها، درحالی که رضا مدام یا علی، یا زینب میگفته او را ذبح میکنند🖤
همرزمان رضا که صدای او را میشنوند ،طاقت نمیآورند، میروند میجنگند و پیکر رضا را هم پیدا میکنند اما داعشی ها فهمیده بودند که رضا فرمانده است سرش را بعنوان جایزه موقع عقب نشینی با خودشان برده بودند*🥀
مادرش در روز چهلم رضا فهمید که فرزندش بی سر شده🥀
و با فهمیدن این موضوع و دیدن عکس رضا در رسانه ها مادر چند بار بیهوش شد🥀
همرزمی بعدها به مادر گفت← : شبی رضا خواب امام حسین دیده بود و آقا فرمودند که تو شهید میشوی و سرت بریده میشود اما اصلا نترس چون که هیچ دردی ندارد.💔
ـــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
😔در حادثه بم بیش از 200 فروند هواپیما و هلیکوپتر و انواع موشک های برد بلند را سامان داد ، درساعتهای اول، شهیدکاظمی به عنوان فرمانده نیروی هوایی تمام ناوگان خودش را برای نجات مردم بم بسیج کرد💔
خودش هم فرودگاه بم را آماده کرد، هر 13 دقیقه یک هواپیما و یک هلیکوپتر ، چه در شب و چه در روز پرواز می کرد30 هزار مجروح را با هواپیما و هلیکوپتر تخلیه کرد، 10 شبانه روز نخوابید💢🌹💢
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
خلاصه بحث پشت پرده کرونا- حجت الاسلام مهدوی ارفع.mp3
4.71M
🔊پشت پرده #کرونا
🗣#چهار_نفر کثیفی که پشت قضیه کرونا هستند؟!!
♨️علت کشته های موج دوم کرونا چیست؟!!
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع☝️☝️
♻️بسیار عالی و بصیرت افزا...
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🔴پیام مهم رهبر معظم انقلاب به مناسبت موسم حج؛ از شبکه خبر در حال پخش می باشد
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
33.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پیام مهم رهبر معظم انقلاب به مناسبت موسم حج
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
24.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ اگر منافقین اعدام نمیشدند
🔺 چطور کسی که امام او را «شیخ ساده لوح» خوانده و از مقام قائممقامی عزل کرده بود، ایران را به دردسر انداخت ...
🎥 #مهم تا انتها ببینید
@khamenei_shohada
همه شهر پر از بوی خداست؛
عابرى گفت:
که این مطلق نادیده کجاست؟!
شاپرک پر زد و با رقص خود آهسته سرود..
چشم دل باز کن
این بسته به افکار شماست ...
🌷شهید حاج #قاسم_سلیمانی
🌷شهید #حسین_بادپا
🌷شهید #مصطفی_صدرزاده
ــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
✅امشب و فردا را از دست ندهید؛ راهنمای اعمال شب و روز #عرفه
#التماس_دعا
ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
هدایت شده از عمود1452
4_5836763832600496331.pdf
18.37M
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_هشتم (ج) مردن کار ساده ای نبود دستم سوخت، چند ضربه ی مح
💐🍃🌸
🍃💖
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_سی_و_نهم
✍هارمونی عجیبی داشت قرمزیِ رنگ خون و پیراهن اسپرت و دودی رنگش.
روی دو زانو نشسته بود و جای زخم را فشار میداد.
کاش می مرد.
چرا قلبش را نشکافتم؟
مبهوت و بی انرژی مانده بودم.
شیشه را به درون سطل پرتاب کرد.
چهره اش از فرط درد جمع شده بود اما حرفی نمیزد.
شال آویزان شده از میزم را برداشت و روی سرم انداخت.
گوشی مدام زنگ میخورد.مطمئن بودم یان است.
گوشی را برداشت با صدایی گرفته از سلامتیم گفت.
این آرامش از جنس خاطرات صوفی نبود...
مشتی دستمال کاغذی برداشت و روی زخم گذاشت که در برقی از ثانیه، تمامش #خونی شد!
چشم به زمین دوخته؛
به سمتم خم شد
- برین روی تختتون استراحت کنید،خودم اینا رو جمع میکنم.
این دیوانه چه میگفت؟
انگار هیچ اتفاقی رخ نداده.
سرش را بالا آورد...
تعجب،حیرت،ترس و دنیایی سوال را در چشمانم دید.
- واقعیت چیز دیگه اییه.
همه چیز رو براتون تعریف میکنم.
یک دستش را بالا آورد،با چهره ای مچاله از درد:
- قول میدم و به شرفم قسم میخورم که هیچ خطری تهدیدتون نکنه...نه از طرف من،نه از طرف داعش
مگر مسلمانان هم شرف داشتند؟
چشمانش صادق بود و من ناتوان شده از سیل درد و شیمی درمانی،به سمت تخت رفتم.
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_نهم ✍هارمونی عجیبی داشت قرمزیِ رنگ خون و پیراهن اسپرت و
من تمام زندگیم را باخته بودم،یک تن نحیف دیگر ارزش مبارزه نداشت!
پروین به اتاق آمد.
با دیدن حسام هینی بلند کشید
- هیییس حاج خانم چیزی نیست یه بریدگی سطحیه.
بی زحمت یه دستمال تمیز و جارو خاک انداز بیارین،
بعد یه سوپ خوشمزه واسه سارا خانم درست کنید.
و با لحنی مهربان،او را از سلامتش مطمئن کرد.
پروین چادر به سر و بی حرف دستم را پانسمان کرد و از اتاق خارج شد
حسام دستمال تمیز را روی زخمش فشار داد و با دستانی شسته شده،پاشیدگی اتاقم را سامان میداد.
با دقت نگاهش میکردم،بی رنگی لبهایش نوعی خنک شدن دل محسوب میشد.
او هم مانند پدرم هفت جان داشت.
درد و تهوع به تار تار وجودم هجوم آورد،در خود جمع شدم.
حسام با صورتی رنگ پریده از اتاق بیرون رفت
صدای پچ پچ های پر اضطراب پروین را میشنیدم
- آقا حسام مادر تورو خدا برو درمونگاه،شدی گچ دیوار
و صدای پر اطمینان حسام مبنی بر خوب بودن حالش بود
قرآن به دست برگشت.
درست در چهار چوب باز مانده ی در نشست.
دیگر در تیر رس نگاهم نبود و من از حال رفتنش را تضمین میکردم،اما برایم مهم نبود.
او حتی لیاقت مردن هم نداشت.
چند ثانیه سکوت و سپس صدای آوازه قرآنش...
پس هنوز سرپا بود و خوب دستم را خواند بود این سرباز استاد شده در مکتب #خدا_پرستی
صدایش در سلول سلولم رخنه میکرد و آیاتش رشته میکردند پنبه های روحم را.
دلم گریه میخواست و او هر چه بیشتر میخواند،بغضم نفسگیرتر میشد،اما من اشک ریختن بلد نبودم
نمیدانم چقدر گذشت که آرام شدم و به خواب رفتم،
که سکوت ناگهانیش،هوشیارم کرد.
این حس در چنگالم نبود،
خواه نا خواه صدای آوازه قرآنش آرامم میکرد و من گرسنه ی یک جرعه آسایش،
چاره ای جز این نداشتم.
گفته بود واقعیت چیز دیگریست اما کدام واقعیت؟
مگر دیگر واقعیتی جز دانیال و رفتنش مانده بود؟
گفته بود همه چیز را میگوید اما کی گفته بود که هیچ خطری تهدیدم نمیکند؟
مگر میشد؟
او خود خطر بود...
⏪ #ادامہ_دارد
این داستان الهام گرفته از #واقعیت است.
@khamenei_shohada
🍃دوشهید در یک قاپ 🍃
🍀هر شهید نشانیست از یک راه ناتمام ..
شهید کربلایی #محسن_غلامی 🌷
شهید #مهرداد_قاجاری 🌷
#شبتون_شهدایی
ـــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada