eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.4هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪ •✦ 9⃣1⃣ " عـاشقـانــہ شـــــــهدا " ❉ عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت.. ❉ مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود برگه هایی را که در آن احادیث و بزرگان نوشته بودیم، بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد! ❉ برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، تاثیرگذار باشد... 💞 روایتی از همسر شهید 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ : ✨من عَبَد اللہ حق عبادتہ آتاہ اللہ فوق امانیہ و ڪفایتہ؛ ❉ هر ڪہ خدا را، آنگونہ ڪہ سزاوار اوست، بندگى ڪند، خداوند بیش از آرزوها و ڪفایتش بہ او عطا مى ڪند 📚 بحارالانوار(ط-بیروت) ج ۶۸، ص ۱۸۴ ، ح ۴ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه اےشهدا🔮
※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※ •✦ ‌✦• 3⃣2⃣ " شـوق جـهاد فـی سبیـل الله " ❉ دفعه اول که از سوریـه برگشت هم خوشـــحال بود هم یک حسرت عجیــب داشت. ❉ دلیل خوشحالی‌اش این بود که می‌گفت فرصتی برایش فراهم شده که به وظیفه‌اش که دفاع از اسـلام بوده عمل کند ، همین‌طور چون را ملاقات کرده بود خیلی خوشحال بود،‌ چون از قبل آرزو داشت که یک روزی ایشان را از نزدیــــڪ ببیند. ❉ نسبت به سردارسلیمانی یک ارادت خاصی داشت و همیشه‌می‌گفت الگـویش در زندگی سردار سلیمانی است. ❉ این دفعه دوم هم که رفت می‌گفت: زهـرا دعا کن من دوباره ســـردار را ببینم، می‌خواهم از او بخواهـم کاری بکند که من همانجا در سوریـه بمانم و تا تمام نشدن جنگ برنگردم ایران. 🌷 ※✫※✫※✫※✫※ : ✨ بالاتر از هر کار خیری، خیر و نیکی دیگری است تا آنکه فردی در راه خدا کشته شود، و بالاتر از کشته شدن در راه خدا خیر و نیکی نیست. 📚 وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۰، حدیث ۲۱ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه اے شهدا
‍ ‍ ※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪ •✦ ‌✦• سیـــــره ے شهید ❉ ابراهیم در عین حال ڪہ جوانے با ویژگۍ های منحصر بہ فرد بود، ڪارهایی مے ڪرد ڪہ براۍ ما عجیب بود. ❉ یڪبار وارد مسجد شدم، می خواستم بہ دستشویی بروم. دیدم دو نفر دیگر از زیرزمین برگشتند و گفتند: چاه دستشویی گرفته. برای نماز بہ خانہ می رویم. من هم می خواستم برگردم، همان موقع ابراهیم رسید. ❉ وقتی ماجرا را شنید ، آستینش را بالا زد و رفت توی زیرزمین. داخل محل دستشویی شد و در را بست! یڪ ربع بعد در را باز ڪرد. چاه دستشویی را باز و همه جا را شستہ و تمیز ڪرده بود! بعد هم مشغول شستن دست خودش شد. ابراهیم در مقابل خدا براۍ خودش شخصیتی نمی دید. ❉ هر ڪاری می توانست، برای رضای خدا انجام می داد. خودش را در مقابل خدا ڪوچک می دید و افتادگی داشت. خدا هم در چشم مردم ، بہ او عظمت عجیبی داد. ❉ بہ قول شاعر: افتـادگے آمـوز اگر طالـب فیضـے 🌷 📚 ڪتاب سلام برابراهیم۲ ※✫※✫※✫※✫※ : ✨من عَبَد اللہ حق عبادتہ آتاہ اللہ فوق امانیہ و ڪفایتہ؛ ❉ هر ڪہ خدا را، آنگونہ ڪہ سزاوار اوست، بندگى ڪند، خداوند بیش از آرزوها و ڪفایتش بہ او عطا مى ڪند 📚 بحارالانوار(ط-بیروت) ج ۶۸، ص ۱۸۴ ، ح ۴ ✫┄┅═══════════┅┄✫ 💎 ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای شهدا💎