eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻بزرگی میگفت: هجوم همان هجوم است و بحران همان؛بحران اما مهمترین نقطه‌ی اشتراک بحران ها در ایران این است؛ این سرزمین همیشه مدافعینی دارد آماده ی فداکاری؛ جنگ، سیل، زلزله، بیماری فراگیر... پر است از صحنه های جانبازی غبطه برانگیز برای دنیا. ـــــــــــــــــــــــ🌷🕊ــــــــــــــــــــــــ
🌓شب لیله الرغائب 🌖از اولین شب جمعه در ماه رجب غافل نشوید؛ زیرا شبى است که فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» مى‌نامند. این نامگذارى به این جهت است که هنگامى که یک سوم از شب گذشت، هیچ فرشته‌‏اى در آسمانها و زمین نمى‌ماند مگر اینکه در کعبه و اطراف آن جمع مى‌شوند. آنگاه خداوند نورش را بر آنان ظاهر می‌‏کند و به آنان مى‌فرماید: «اى فرشتگانم هر چه مى‌خواهید از من درخواست کنید. فرشتگان می‌گویند حاجت ما این است که روزه‏ داران رجب را بیامرزی. خداوند مى‌فرماید: این کار را انجام دادم ــــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
🌓شب لیله الرغائب 🌖از اولین شب جمعه در ماه رجب غافل نشوید؛ زیرا شبى است که فرشتگان آن را «لیلة الرغ
🔴اعمال شب لیله الرغائب 🔻«روز پنج‏شنبه اول ماه را روزه مى‏‌گیرى، چون شب جمعه فرا رسید، میان نماز مغرب و عشا دوازده رکعت نماز مى‏‌گذارى (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت از آن، یک مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه «إنّا انزلناه» و دوازده مرتبه «قل هو اللَّه احد» را مى‏‌خوانى.» (کلیات مفاتیح نوین، ص636) 🔻پس از اتمام نماز هفتاد مرتبه مى‌‏گویى:«أللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ النَّبِىِّ الْامِّىِّ وَ عَلى‏ آلِهِ»آنگاه به سجده مى‏‌روى و هفتاد بار مى‌‏گویى «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ»سپس سر از سجده برمى‌‏دارى و هفتاد بار مى‌‏گویى:«رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ، إِنَّکَ أنْتَ العَلِىُّ الْأعْظَمُ»بار دیگر نیز به سجده مى‏روى و هفتاد مرتبه مى‏‌گویى:«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ»آنگاه حاجت خود را مى‏‌طلبى که ان‌‏شاءاللَّه برآورده خواهد شد🌹 آمین ........🙏🙏 ـــــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
🔻بزرگی میگفت: هجوم همان هجوم است و بحران همان؛بحران اما مهمترین نقطه‌ی اشتراک بحران ها در ایران ا
🔰 رهبر انقلاب در پیامی تصویری خطاب به جامعه پزشکی کشور؛ 👈 تشکر قلبی خودم را به همه کادرهای درمانی عرض می‌کنم ‌‌ 🔻 من برنامه‌ی امروز را فقط ترتیب دادم برای همین که این تشکر را بکنم در حضور آقای دکتر مرندی رئیس محترم فرهنگستان علوم پزشکی. دوست داشتم که این تشکر قلبی خودم را به همه‌ی برادران و خواهران محترم پزشک و پرستار و کادرهای درمانی عرض بکنم. ان‌شاءالله که موفق باشید. ۹۸/۱۲/۸
▫️تاریخ تولد : ۱۳۴۰ ▫️تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۲/۰۸ شهید جواد ارفاق در سال ۱۳۴۰ در شهرستان آبادان متولد شد دوران کودکی خود را در شهرستان آبادان گذرانید و با شروع جنگ تحمیلی همراه خانواده به شهرستان بهبهان مهاجرت کردند شهید جواد ارفاق تا قبل از عزیمت به جبهه جنگ در شهرستان بهبهان مشغول به تحصیل بود و در اعزام خود در تاریخ ۸/۱۲/۱۳۶۱ در جزایر مجنون جنوبی طی عملیات خیبر به شهادت رسید پس از شهادت ایشان بمدت ۱۰ سال مفقود الاثر بودند تا اینکه درسال ۱۳۷۱ پیکر ایشان همراه تعدادی دیگر از شهدای مفقود به آغوش وطن بازگشتند.
بصیـــــــــرت
﷽ 📕 #عاشقانه_ای_برای_تو ✍ #قسمت_دوم 😡تا لحظه مرگ 🎈تو با خودت چی فکر کردی که اومدی به زیباترین دخت
📕 😤آتش انتقام 🏵چند روز پام رو از خونه بیرون نگذاشتم ... غرورم به شدت خدشه دار شده بود ... تا اینکه اون روز مندلی زنگ زد و گفت که به اون پیشنهاد ازدواج داده و در کمال ادب پیشنهادش رد شده ... و بهم گفت یه احمقم که چنین پسر با شخصیت و مودبی رو رد کردم و ... . دیگه خون جلوی چشمم رو گرفته بود ... می خواستم به بدترین شکل ممکن حالش رو بگیرم ... . 🏵پس به خاطر لباس پوشیدن و رفتارم من رو انتخاب کردی ... من اینطوری لباس می پوشیدم چون در شان یک دختر ثروتمند اصیل نیست که مثل بقیه دخترها لباس بپوشه و رفتار کنه ... . 🏵همون طور که توی آینه نگاه می کردم، پوزخندی زدم و رفتم توی اتاق لباس هام ... گرون ترین، شیک ترین و زیباترین تاپ و شلوارک مارکدارم رو پوشیدم ... موهام رو مرتب کردم ... یکم آرایش کردم ... و رفتم دانشگاه ... . 🏵از ماشین که پیاده شدم واکنش پسرها دیدنی بود ... به خودم می گفتم اونم یه مرده و ته دلم به نقشه ای که براش کشیده بودم می خندیدم ... ✨بالاخره توی کتابخونه پیداش کردم ... رفتم سمتش و گفتم: آقای صادقی، می تونم چند لحظه باهاتون خصوصی صحبت کنم ... . سرش رو آورد بالا، تا چشمش بهم افتاد ... چهره اش رفت توی هم ... سرش رو پایین انداخت ... اصلا انتظار چنین واکنشی رو نداشتم ... . دوباره جمله ام رو تکرار کردم ... همون طور که سرش پایین بود گفت: لطفا هر حرفی دارید همین جا بگید ... ✨رنگ صورتش عوض شده بود ... حس می کردم داره دندون هاش رو محکم روی هم فشار میده ... به خودم گفتم: آفرین داری موفق میشی ... مارش پیروزی رو توی گوش هام می شنیدم ... . ✨با عشوه رفتم طرفش، صدام رو نازک کردم و گفتم: اما اینجا کتابخونه است ... . ✨حالتش بدجور جدی شد ... الانم وقت نمازه ... اینو گفت و سریع از جاش بلند شد ... تند تند وسایلش رو جمع می کرد و می گذاشت توی کیفش ... . ✨مغزم هنگ کرده بود ... از کار افتاده بود ... قبلا نماز خوندنش رو دیده بودم و می دونستم نماز چیه ... . دویدم دنبالش و دستش رو گرفتم ... با عصبانیت دستش رو از توی دستم کشید ... . ✨با تعجب گفتم: داری میری نماز بخونی؟ یعنی، من از خدا جذاب تر نیستم؟ ... . سرش رو آورد بالا ... با ناراحتی و عصبانیت، برای اولین بار توی چشم هام زل زد و خیلی محکم گفت: نه....
شب هست همه باهم برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سلامتی ولی امر مسلمین سلامتی مردم جهان و خصوصا مسلمین و مستضعفان جهان و شفای عاجل برای عزیزانمان از این بیماری (به قول رهبرم )منحوس دست به درگاه خداوند دراز کنیم و عافیت و سلامتی از درگاهش طلب کنیم.
✅ هر شب جمعه می‌رم کربلا🥰 بعد از شهادتش، دو سه باری خوابش را دیده‌ام. آخرین بار که در خواب دیدمش، پرسیدم «مادر کجایی؟ چه خبر؟ گفت دارم می‌رم کربلا. هر شب جمعه می‌رم کربلا، زیارت علی اکبر (ع) 💐شاعر و مداح اهل بیت (ع) 😍
‌ رَبِّ اِغفِر و ارحَم و تَجاوَز عَمّا تَعلَم اِنَّکَ اَنتَ العَلیُّ الأعظَم...💔 ‌در 🌹در رأس همه آرزوها دعا برای فرج هر چه زودتر آقا و مولا مون امام زمان 🌹 دعا برای سلامتی و طول عمر رهبر عزیز تر از جانمون🌹 🌹نجات ایران و ایرانی از این ویروس وبیماری مرموز و منحوس🌹 شفای بیماران 🌹 عاقبت به خیری جوانان فراموش نشود 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتند که جمعه یارمان می آید آن منجی روزگار مان می آید هر جمعـه گلی در دل ما می شکفد یعنی‌کـه بمان بهارمان‌ می آید اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
در تاریخ ۱۳۴۸ در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#معرفی_شهید #شهید_عباسعلی_شمس در تاریخ ۱۳۴۸ در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۶۵ در
🔰خداوندا امت ما را آنچنان ایمانی عطا کن تا در جریانات پیچیده اجتماعی فرو نریزند و آنچنان ایمانی به مجاهدان ما همراه با فرهنگ اسلامی عطا کن تا انعطاف‌های سخت جبهه‌ها آن‌ها را نلرزاند و رهبر ما را با جوان‌های ما پیوندی آهنین عطا بفرما؛ و در آخر از آن‌هایی که بر گردن این حقیر حق برادری دارند طلب حلالیت دارم به امیدی که به اذن او جبران کنم و از پدر و مادرم و برادر و خواهرانم خواهانم که این حقیر را ببخشید که بعضی موقع‌ها سر شما فریاد زدم و امیدوارم که امام را تنها نگذارید و حقیر را حلال کنید و از تمام دوستان و آشنایان طلب حلالیت دارم به امید پیروزی حق علیه باطل، در ضمن ۲۵ روز روزه قضا دارم. 🌷گنج دولت دهد گزارش جنگ 🌷رای نصرت دهد حمایت یار 🌷به جانت نگارا که داری وفا 🌷نگارا وفا کن به دل بی‌جفا 🌷که داری به دل دوستی مر مرا 🌷وفا بی‌جفا مر مرا خوشتراست 🌷از چهره افروخته گل را مشکن 🌷افروخته رخ مرو تو دیگر به چمن 🌷گل را دگر خجل مکن‌ ای مه من 🌷مشکن به چمن‌ ای مه من قد سمن 🤲خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار 🤲خدایا خدایا رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما 👈به تاریخ ۱۳۶۵/۸/۲۰ مصادف با روز تولد حضرت رسول اکرم (ص) ساعت ۱۰:۲۰ شب برادر کوچک شما عباسعلی شمس» @khamenei_shohada
هدایت شده از بصیـــــــــرت
: امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد کمتر از شهادت نیست 🌹(مقام معظم رهبری )🌹 ــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال استیکر،تم،والپیپر ایتا اینجا سالهاست فعالیم اما متاسفانه بااینکه همه چیز رایگانه جذبی نداریم هزینه تبلیغات هم نداریم اعضا هم کم لطفی میکنند و ما را به دوستان معرفی نمیکنند⁉️⁉️ کانالهای استیکری دیدم بااینکه پولیه جذب خوبی داشتن‼️‼️‼️‼️ واقعا چرا⁉️⁉️⁉️ http://eitaa.com/joinchat/3683975181Cd7403b6b80 http://eitaa.com/joinchat/3683975181Cd7403b6b80
هدایت شده از استودیو ولایت
🔰 پزشکان و پرستاران! اجرتان با خدا 🔻 رهبر انقلاب: کارتان بسیار با ارزش است. هم ارزش جامعه‌ی پزشکی و پرستاری را در جامعه بالا میبرد که برده، هم مهمتر از این، ثواب الهی است که خدای متعال قطعاً به شما اجر خواهد داد و ثواب خواهد داد و امیدواریم که ان‌شاءالله این کار برجسته و سنگین خیلی هم طولانی نشود و ان‌شاءالله زودتر کلک این ویروس منحوس گرفته بشود. ۹۸/۱۲/۸ https://eitaa.com/joinchat/1206059038C45fa2857d4
💓 (ع)💓 🌹این خواب خیلی مرا خوشحال ڪرد خواب دیدم که امـام سجـاد (ع) نوید و خبر شهــادت من را به مـادرم می‌گوید و من چهره‌ی آن حضرت را دیده و فرمود : « تو به مقام شهـادت می‌رسی » و من در تمام طول عمرم به این خــواب دل بسته‌ام و به امید شهـادت در این دنیا مانده‌ام و هم‌اکنون که این خواب را می‌نویسم یقین دارم که شهـادت نصیبم می‌شود و منتظـر آن هم خواهـم ماند ... تا کی خداوند صلاح بداند که من هم همچون شهیدان به مقام شهادت برسم و به جمـع آن‌هـا بپیوندم ... هم اڪنون و همیشه دعای قنوت نمازم " اللهم الرزقنی توفیـق الشهادت فی سبیل‌الله " است که خداوند شهادت را نصیبم ڪند و از خدا هیچ مرگـی جز شهــادت نمی‌خواهم » 📚 منبع : دفتر خاطرات شهید ✨وصیت ڪرده بود تا زنده است کسی دفتر خاطراتش را نخواند !! 💓راستی چه رمزی است بین بشارت شهادت توسط امام ‌سجاد (؏) و اعزام به سوریه از طریق تیپ امام سجاد (؏) ...💓 ❤️ ❤️ از استان فارس ،کازرون🍃
🌀🔹🌀🔹🌀🔹🌀🔹🌀🔹🌀🔹 🍃از آیٺـــ الله بہجٺ پرسيدند: آيا آدم گناهڪار هم مےتواند امام زمانش را ببيند؟ جواب دادند: شمر هم امام زمانش را ديد! اما نشناخٺ... اللهم عرفنے حجتڪ.. 🌀🔹🌀🔹🌀🔹🌀🔹🌀🔹🌀🔹
بصیـــــــــرت
📕 #عاشقانه_ای_برای_تو ✍ #قسمت_سوم 😤آتش انتقام 🏵چند روز پام رو از خونه بیرون نگذاشتم ... غرورم به
📕 🤔مرگ یا غرور‼️ 🍂غرورم له شده بود ... همه از این ماجرا خبردار شده بودن ... سوژه مسخره کردن بقیه شده بودم ... . بدتر از همه زمانی بود که دوست پسر سابقم اومد سراغم و بهم گفت: اگر اینقدر بدبخت شدی که دنبال این مدل پسرها راه افتادی، حاضرم قبولت کنم برگردی پیشم؟ ... . تا مرز جنون عصبانی بودم ... حالا دیگه حتی آدمی که خودم ولش کرده بودم برام ژست می گرفت ... 🍂رفتم دانشگاه سراغش ... هیچ جا نبود ... بالاخره یکی ازش خبر داشت ... گفت: به خاطر تب بالا بیمارستانه و احتمالا چند روز دیگه هم نگهش دارن ... . 🍂رفتم خونه ... تمام شب رو توی حیاط راه می رفتم ... مرگ یا غرور؟ ... زندگی با همچین آدمی زیر یک سقف و تحملش به عنوان شوهر، از مرگ بدتر بود ... اما غرورم خورد شده بود ... . پسرهایی که جرات نگاه کردن بهم رو هم نداشتن حالا مسخره ام می کردن و تیکه می انداختن ... . 🍂عین همیشه لباس پوشیدم ... بلوز و شلوار ... بدون گل و دست خالی رفتم بیمارستان ...در رو باز کردم ... و بدون هیچ مقدمه ای گفتم: باهات ازدواج می کنم .. ❄️خیلی تعجب کرده بود ... ولی ساکت گوش می کرد ... منم ادامه دادم ... بدجور غرورم شکسته و مسخره همه شدم ... تو می خوای تا تموم شدن درست اینجا بمونی ... من می خوام غرورم برگرده ... . اینو که گفتم سرش رو انداخت پایین ... ناراحتی رو به وضوح می شد توی چهره اش دید ... برام مهم نبود ... ❄️تمام شرط هات هم قبول ... لباس پوشیده می پوشم ... شراب و هیچ چیز الکل داری نمی خورم ... با هیچ مردی هم حتی دست نمیدم ... فقط یه شرط دارم ... بعد از تموم شدن درست، این منم که باهات بهم میزنم ... تو هم که قصد موندن نداری ... بهم که زدم برو ... ❄️سرش پایین بود ... نمی دونم چه مدت سکوت کرد ... همون طور که سرش پایین بود ازم عذرخواهی کرد ... تقصیر من بود که نسنجیده به شما پیشنهاد ازدواج دادم. اگر این کار رو نکرده بودم کار به اینجا نمی کشید ... من توی کافه دانشگاه از شما خواستگاری می کنم. شما هم جلوی همه بزن توی گوشم ... . ❄️برای اولین بار بود که دلم برای چند لحظه برای یه پسر سوخت ... اما فایده ای نداشت ... ماجرای کتابخونه دهن به دهن چرخیده بود ..... ❄️چند روز پیش، اون طوری ردم کرده بود حالا اینطوری فایده نداشت ... . خیلی جدی بهش گفتم: اصلا ایده خوبی نیست ... آبروی من رو بردی ... فقط این طوری درست میشه ... بعد رفتنت میگم عاشق یه احمق شده بودم که لیاقتم رو نداشت. منم ولش کردم ... یه معامله است ... هر دو توش سود می کنیم .. اما من خیال نداشتم تا آخر باهاش بمونم ... فقط یه احمق می تونست عاشق این شده باشه
🕊🥀🕊 🥀 🌸هرگاه مایل به گناه بودی این سه نکته را فراموش مکـن: ⇦ خـــــدا می ‌بیند ⇦ مـــلائک می‌ نویسد ⇦ در هر حال مـــرگ می ‌آید. 🔔حواسمون به اعمالمون هست؟! 👈 شهدا حواسشون به اعمالشون بود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ❤️ 💚 💚 🌹خورشید با اجازه ی رویت طلوع کرد 🦋قلبم سلام گفت و تپیدن شروع کرد 🌹 آقای مهربان غزل های من سلام 🦋باید که در برابر اسمت خشوع کرد ـــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 #خاطرات_شهدا #شهید_حسن_باقری 💐✍100 خاطره کوتاه از
🌹بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن🌹 💐✍100 خاطره کوتاه از شهید قسمت: 5 21- كنار هم نشسته بودند. سلام نماز را كه داد، گفت « قبول باشه.» احمد دلش مي خواست بيش تر با هم حرف بزنند. ناهار را كه خورند. ، حسن ظرف ها را شست . بعد از چايي ، كلي حرف زدند.خنديدند. گفت « حسن بيا به مسئول اعزام بگيم ما مي خوايم با هم باشيم. مي آي ؟ » - باشه اين طوري بيش تر باهميم. .......... *** – آقا جون مگه چي ميشه ؟ ما مي خوايم باهم باشيم. – باكي؟ - اون پسره كه اون جا نشسته . لاغره . ريش نداره. مسئول اعزام نگاه كردو گفت «نمي شه .» - چرا ؟ - پسرجون ! اوني كه تو مي گي فرمانده س. حسن باقريه. من كه نمي تونم اونو جايي بفرستم. اونه كه ما رو اين ور و اون ور مي فرسته . معاون ستاد عمليات جنوبه. ــــــــــــــ💠💠ــــــــــــــــ 22- نزديك خط دشمن گرا مي دادم . گلوله ي توپ و خمپاره بود كه سوت مي كشيد و تند و يك ريز، مثل باران بهاري مي باريد . خاكريز عراقي ها به هم ريخته بود. با دوربين نگاه كردم دو نفر، برانكارد به دست، از خاكريز عراقي ها سرازير شدند. حسن راشناختم . يك سر برانكارد را گرفته بود، هي دولا راست مي شد و به دو مي آمد. ــــــــــــــــ💠💠ـــــــــــــــ 23- نزديك ظهر بود. از شناسايي بر مي گشتيم. از ديشب تا حالا چشم روي هم نگذاشته بوديم.آن قدر خسته بوديم كه نمي توانستيم پا از پا برداريم ؛ كاسه زانوهامان خيلي درد مي كرد. حسن طرف شني جاده شروع كرد به نماز خواندن . صبر كردم تا نمازش تمام شد. گفتم « زمين اين طرف چمنيه ، بيا اين جا نماز بخوان .» گفت « اون جا زمين كسيه، شايد راضي نباشه.» ــــــــــــــ💠💠ــــــــــــــ 24- جلسه داشتيم . بعضي ها دير رسيدند. باقري را تا آن روز نمي شناختم ديدم جواني بعد از خواندن چند آيه شروع كرد به صحبت . فكر كردم اعلام برنامه است. بعد ديدم قرص و محكم گفت « وقتي به برادرا مي گيم ساعت نه اين جا باشن، يعني نه و يك دقيقه نشه.» ــــــــــــ💠💠ــــــــــــــ 25- كارهاي گردان را سپردم به معاونم . چند روزي رفتم پايگاه پيش حسن. مجروح بودم. حسن گفت« برو جبهه ي شوش ، پيش معاون عمليات. بگو باقري فرستاده. » چند ماه بعد پيغام فرستاد « بيا ببين حالا ميتوني يه خط رو با يه تيپ فرماندهي كني ؟« ادامه دارد..... ــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــ