eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.2هزار دنبال‌کننده
136.4هزار عکس
166.3هزار ویدیو
237 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋من و از قبل هیچ شناختی نسبت به هم نداشتیم. آقا محسن در جلسه‌ای من را دیده بود و همین شد باب آشنایی برای خواستگاری. هر دختری که به سن ازدواج می رسد، خواستگارهای متفاوتی دارد، اما محسن متفاوت از همه کسانی بود که تا آن روز برای خواستگاری به منزل ما آمده بود.🍂 🌻 تیرماه سال ۸۷ بود. وقتی قرار شد با هم صحبت کنیم، من گفتم دارم همسرم بال پروازم🕊 باشد به سمت خدا و از نظر ایمان خیلی بالاتر از من باشد.گفت: «من هم دقیقا همین انتظارات را از همسرم دارم.» بعد هم از کارش صحبت کرد و از فعالیت‌های فرهنگی و قرآنی که در مسجد🕌 محل زندگی‌شان انجام می‌داد! سادگی محسن در کلامش خیلی به چشم می‌آمد. 🌾از ابتدا چیزی را از من پنهان نکرد و گفت : «پاسدار و هر جا اسلام و نظام در خطر باشد باید بروم و اینکه ممکن بود کاری پیش آید و من هم باید همراهش می‌رفتم و احتمال دارد مدتی از خانواده خودم دور می‌شدم.» بعضی از اطرافیان به من می‌گفتند نکن، بهتر از محسن هم برای تو می‌آید، اما  من به پدرم گفته بودم او را انتخاب کرده‌ام.🌱✨ 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
#صدا ... رفت تصویر ... رفت #یادت...!!! یادت اما نمی رود ... #هر_ثانیه...!!! دلتنگ 💔تراز دیروزم
🌷 ♨️پهلوان بی شهید ابراهیم هادی از زبان شهید🌸🌱 🔱بعد از حال و روز خودم را نمی فهمیدم ابراهیم همه ی زندگی من بود خیلی به او بودیم او نه تنها یک برادر،که مربی ما نیز بود بارها با من در مورد صحبت می کرد و میگفت: چادر یادگار زهرا (س) 🥀است،ایمان یک زن، وقتی کامل می شود که حجاب را کامل رعایت کندو... ♨️وقتی می از خانه 🏘بیرون برویم یا به مهمانی دعوت داشتیم به ما، در مورد نحوه برخورد با توصیه می کرد و...اما هیچگاه امرو نهی نمی کرد! ابراهیم تربیتی را در نصیحت کردن رعایت می نمود در مورد هم بارها دیده بودم که با شوخی و خنده، ما را برای نماز صبح🌤 صدا می زد و می گفت:«نماز،فقط اول وقت و » 🔱همیشه به در مورد اذان گفتن نصیحت می کرد می گفت: هرجا هستید تا صدای اذان را شنیدید، حتی اگر سوار 🛵هستید توقف کنید و با صدای بلند، پروردگار را صدا کنید و اذان بگوئید.زمانی که مجروح💔 بود و به خانه🏡 آمد از یک طرف ناراحت بودیم و از یک طرف خوشحال! ناراحت برای زخمی شدن ابراهیم و خوشحال که بیشتر می او را ببینیم. ♨️خوب به یاد دارم که به دیدنش آمدند. ابراهیم هم شروع به خواندن کرد که فکر کنم خودش سروده بود:اگر عالم همه با ما ستیزنداگر با خونم را بریزنداگر شویند با خون پیکرم رااگر گیرند از پیکر سرم رااگر با آتش🔥 و خون خو بگیرم سرخ ❤️رهبر بر نگردم 🔱باره ها شنیده بودم که ، از این حرف که می گفتند:فقط میریم جبهه برای شدن و... اصلا خوشش نمی آمد!به دوستانش می گفت: همیشه بگید ما تا لحظه آخر تا جایی که داریم برای اسلام و انقلاب خدمت می کنیم، اگر خدا خواست و نمره ی ما بیست شد آن وقت شویم ولی تا اون لحظه ای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم ♨️می گفت باید با این بدن کار کنیم ، اینقدر در راه خدا فعالیت کنیم که وقتی خودش دید، پای کارنامه ما را امضا کند و شهید 🌼شویم. اما ممکن هم هست که لیاقت شدن را با رفتار یا کردار بد از ما گرفته شود. 🔱سال ها از ابراهیم گذشت.هیچکس نمیتوانست تصور کند که فقدان اوچه برسر خانواده ی ما آورد.مادرما ازفقدان ابراهیم ازپا افتاد و...تااینکه ۱۳۹۰ 📆شنیدم که قرار است سنگ یادبودی برای ابراهیم، روی قبر یکی از گمنام دربهشت🌸🥀 زهرا(س) ساخته شود. ♨️ابراهیم گمنامی بود.حالا هم مزار یادبود او روی قبر یکی گمنام ساخته میشد.در واقع یکی ازشهدای گمنام به واسطه ابراهیم تکریم میشد.این ماجرا گذشت تا اینکه به کنار بود او رفتم.روزی که برای اولین بار در مقابل مزار ابراهیم قرار گرفتم، یکباره بدنم لرزید! رنگم پرید و با به اطراف نگاه کردم! چند نفر از بستگان ما هم همین حال را داشتند! ما به یاد یک ماجرا افتادیم که سی سال قبل در همین# نقطه اتفاق افتاده بود! 🔱درست بعد از آزادی خرمشهر، پسر عموی مادرم، شهید حسن سراجیان به رسید.آن زمان ابراهیم مجروح بود و با عصا راه می رفت. اما بخاطر ایشان به بهشت زهرا 🌷(س) آمد.وقتی حسن را دفن کردند، ابراهیم جلو آمد و گفت: ♨️ خوش به حالت ، چه جای خوبی هستی! ۲۶ و کنار خیابان اصلی . هرکی از اینجا رد میشه یه فاتحه برات می خونه 🏠و تو رو یاد میکنه . بعد ادامه داد: من هم باید بیام پیش تو! دعا 🤲کن من هم بیام همینجا، بعد هم با عصای خودش به زمین زد و چند قبر آن طرف تر از رانشان داد! چند سال بعد، درست همان جایی که ابراهیم نشان داده بود، یک گمنام دفن شد.و بعد به طرز عجیبی یاد بود ابراهیم در همان مکان که خودش دوست داشت قرار گرفت!!!💥 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
🌻چقدر از مَنش این #شهدا دور شدیـم 🍂آنقدر خیره بہ دنیا شده و #ڪور شدیـم 🌻 معذرت ازهمہ خوبان و همہ ه
🌷 🌸مصاحبه با هادی 🍁خواهر 🌀شما شهیدی هستید که فقط در کتاب📚 «سلام بر ابراهیم» دنیایی از ویژگی‌های متمایز برای ایشان ذکر شده است، راز این همه برای این چیست⁉️ ⚜همه نوشته‌های📝 کتاب سلام بر ابراهیم است و هیچ حرف اضافه‌ای نوشته نشده و این نوشته‌ها ماجراهای هستند که ما و دوستانش در زندگی از او دیدیم و همه این‌ موارد به شکل کتابی به ارائه شده است. 🌀به نظرم راز این همه در خانواده است؛ ابراهیم در خانواده‌ای تربیت شد که مربیانش پدر و مادرش بودند و آنها کمک کردند تا ابراهیم به‌خوبی رشد کند و تربیت شود. ابراهیم مکتب (ع) را در منزل فرا گرفت و مثل سالار شهیدان تلاش می‌کرد همه کارها و رفتارش برای خدا باشد؛ می‌گفت «وقتی هر کارت برای خدا باشد ⚜موفقیت‌ها خود به خود به سراغت می‌آیند» و مصداق این موفقیت‌های خدایی است. او کسی بود که داشت و با مردم مهربان🌷 بود، از خود می‌کرد و فروتنی و مردانگی را توأمان داشت. از قضا شدن نماز صبحش🌤 وحشت داشت و برخی شب‌ها از ترس قضا شدن نماز صبحش تا اذان صبح خواب نداشت. 🌀رابطه‌اش با و مادرش چگونه بود؟به قدری رابطه صمیمی با پدر و مادرمان داشت که اگر هر کسی از فرزندان خانواده خوبی نداشتند را نصیحت می‌کرد و می‌گفت: اگر می‌خواهید در زندگی خودتان موفق باشید باید بهترین رابطه را با پدر و مادر داشته باشید. اول وقت مسجد🕌 را بر هر نمازی ترجیح می‌داد. ⚜روی حساس بود و در زمینه حجاب اول برای خانواده و بعد برای دیگران حساس می‌شد.در درس، و اخلاق و ایمان موفق بود و همواره به حضرت فاطمه زهرا(س) متوسل می‌شد و می‌گفت هر چه دارم از لطف و عنایت فاطمه زهرا(س) دارم از کار پشت میزنشینی فرار می‌کرد و همواره در کارهایی با تکاپو و هیجان بالا و به اصطلاح هیئتی فعال داشت. 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀 ☁️از #ردِ پــاے " تــ✨ـو " مـے گیـــرد #نــشــــاڹ، ☁️هــــر #ڪـــہ دارد " آرزوے آســـــم
🌷 🌸گفتگو با شهید . 💥 🔆خواهر هادی می گوید: گاهی از من سوال می شود که چرا «ابراهیم هادی» به این اندازه مورد توجه قرار گرفت جواب این سوال ✨ است. ⚜خداوند را انتخاب می کند. امروز شهدای مدافع حرم قدم در مسیر شهدای دفاع مقدس گذاشته اند. برای نمونه محسن حججی که او نیز ۲۵ سال بیشتر نداشت، به آغوش باز و رضایت خانواده به استقبال می رود و در عرض ۲ روز تمام دنیا را تکان می دهد. 🔆امروز، زمان تکرار شده است و اگرچه بعضی ها هم نسبت به شهدا و خلوص نیت آنها ناآگاهی دارند و حرف های نادرستی درباره شهدا به ویژه شهدای مدافع حرم می زنند اما همچون شهید حججی با شهامت و شهادت خود به های آنها پاسخ می دهند. ✔️ ⚜در میان مدافع حرم، شهیدان دیگری نیز هستند که شاید سخت تر و جانکاه تر از حججی به شهادت رسیده باشند و پیکرشان شده باشد اما شهدا را خدا بزرگ می کند و کارنامه آنها دست خداست. 🔆ابراهیم اگر چه کوتاهی داشت اما به معنای واقعی کلمه مرد و همچون معلم بود. هنگامی که با درد و 💖دل می کنم همیشه از او می خواهم از این که او را به خوبی نشناختم، مرا ببخشد.از خواهر شهید می پرسم برای معرفی برادر چه برنامه هایی دارید⁉️ ⚜و او این پاسخ می دهد: شهدا نیازی به معرفی ما ندارند. در حال حاضر برای شناسایی شهدا از ها آزمایش «دی ان ای» می گیرند. از ما هم خواستند تا آزمایش دهیم تا شاید در پاکسازی «فکه»، پیکر شهید هادی هم شناسایی شود. 🔆 اما ما قبول نکردیم. وقتی دوست داشت که گمنام شود و بدنش را برای ماندن روی خاک تربیت کرده بود، ما هم به خواسته احترام می گذاریم و نباید این شادی را از او بگیریم. روح ابراهیم با ماست. مادرمان پس از شهادت ابراهیم بسیار گریست😭 و از فراق سوخت اما حالا که مادر هم پیش ابراهیم رفته است، ما هم همان کاری را می کنیم که ابراهیم دوست داشت. ⚜بعضی از دوستان و می گویند که تلاش کنید تا کوچه ای به اسم شهید «هادی» شود اما پاسخ این است که مگر این راه را انتخاب کرده اند که کوچه به نامشان شود؟! خون بهای شهدا که این کارها نیست!❌ 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌿بسم اللّٰه القاصم الجبارین 🌿 در تمام جهان مردم به سربازان وطن ، احترام می‌گذارند ! با دین و آیین و فرهنگ های مختلف ! آنوقت ، جمعیتی ، آن هم در یک کشور ... ایران ❤️ !!! که ماباشیم "ارزنی" ارزش برای فدائی آب و خاکمان قائل نیستیم !! هشتگ [] میزنیم برای قاتلان و دشمنان سرزمینمان !! برای همان هایی که به ناحق خون جوانان وطن مان را ریختند !! برای آنهایی که ثروت کشورمان را غارت کردند !! برای همانانی که ...!! 💢 حواسمان هست از چه کسی حمایت میکنیم !؟ 💢 سنگ چه کسی را به سینه میزنیم ؟! آنهایی که جانشان را دادند تا خاکمان نرود ... امثال بودند 💔 آنقدر غریب ... که پیکرشان هم به دستمان نرسید 😭 آن کسی که حتی جرئت شلیک یک موشک را از اسرائیل گرفت ... بود 💔 آنهایی که رفتند و مقابل داعشی ها و تکویری ها ایستادند ... ها بودند که سر از تنشان جدا شد !! 💔 و بدنشان ...😭 ها بودند که با مورد انهدام قرار گرفتن خودرو ، مانند مادر شهیدشان !🍂 بین در و دیوار پر کشیدند 💔😭 ها بودند که فرزندان معصومشان در کودکی بی پدر شدند 😭💔 و ...💔 🔹چرا موقع اعدام ارازل و قاتل ها که میرسد ، میشویم ؟ 🔹چرا تنها این ارازل و و و دارند ؟؟؟ آن دختری که وقتی طرز شهادت پدرش را شنید ، از غصه کرد !!! گناه نداشت ؟؟ 💔😭 آن همسری که مجبور شد ، برای کودکان خردسالش هم باشد و هم ، گناه نداشت ؟؟ 💔😭 آن دختری که از سه سالگی از محروم شد ، گناه نداشت ؟؟ 💔😭 آن پسری که از باید سرپرست خانواده می شد و هوای خواهرش را داشت و تمام عواطف کودکانه اش را سر برید ، گناه نداشت ؟؟ 💔😭 |[ مراقب باشیم !! این دل هایی که میشکنیم ، روز محشر به پایمان نروند ... اما از دل سوختهٔ بچه یتیم !💔 بدانیم ، آخرتی هم هست ! 🚨 ]| 🍃 💚 ❗️ 🤞 😶 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
🔰دنیا سرایی است، که نابودی برایش مقدر گشته و کوچ کردن مردمش👥 از آن، حتمی است. دنیا در دیده‌ی #خردمند
🍃به نام او که را برگزید. روز زمینی شدنت، قلبِ زمین می‌تپید و مثل فردایی آسمان برای به آغوش کشیدنت نبض می‌زند. 🍃حتی تصورش هم زیباست.در آسمان، با آن قدّ رشیدش لامپ‌های رنگی را چک می‌کند که همگی روشن باشند و نورانی برای ورودت ،چند هفته ای هست که مهمان آسمان شده است🕊 🍃آن‌طرف تر ، نظاره گرِ ظرفهای شیرینی است و زغال هارا باد می‌زند مبادا خاک شوند!! می‌خواهد به محض ورودت اسپند روی آتش بریزد🙂 🍃چند روزی می‌شود که و هم مهمانِ سفره آسمانیان هستند😍 🍃وارد می‌شوی،قدم بر طاق آسمان میگذاری و دود اسپند همه جارا پر می‌کند. همه به استقبالت می‌آیند.یک به یک در آغوششان فرو می‌روی .رفیقشان آمده؛ فرمانده شجاع تیپ سیدالشهدا علیه‌السلام 🍃تو به آسمان رسیده ای.به آغوش رفقا و مهیای دیدارِ می‌شوی را به آغوش می‌کشی و خوشحالیِ وصال در چشمانت می‌درخشد🤩 . 🍃این پایین اما حالِ کسی خوب نیست! تو شدی اما جایِ خالی‌ات دلهارا سوزانده، یک ، یک ، یک اشک چشمشان روان است برای آخرین بار آغوشت را لمس می‌کند😞 🍃امروز ،پنجمین سالگردِ پرواز توست و اولین سالِ حضورِ حاج قاسم کنار همتش؛سلاممان را برسان و بگوکه داغش هرگز سرد نمی‌شود💔 🍃برای شناساندن تو به ما، مردی از تبار واژه ها قلم را بر تن کاغذ فشرد و تورا در پسِ جمله ها ترسیم کرد،دسترنجش شد و و این اواخر ...هرکدام به شکلی تورا بر صفحه کاغذنقش زده اند🍀 🍃سهم ما از تو؛ همین چند خط هایی‌است که به دستمان رسیده و قلب را بی‌تابَت می‌کند.تو اما بر فراز آسمان که نشسته ای نگاهمان کن.دعا کن برای حالِ زارمان...حال ما خوب نیست تا از دست نرفته ایم به دادمان برس🙏 🍃دارد دل ما از تو تمنای نگاهی...محروم مگردان دلِ مارا که روا نیست🙏 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
★★★ همه میگن, اینچیزا عادی شده❗️ ،برادر مجازی الان مد شده❗️😳😳 تو این زمونه خواهر و برادر مجازی نداشته باشی یعنی بی کلاسی❗️😑😑😑 ♻️خب یه سوال⁉️ چرا تو انداختن خودمون رو مد کردیم⁉️ 🤔🤔🤔🤔🤔🤔 بهتره از این چاه بیایم بیرون,امکان داره,اون پایین چشم هامون خیلی چیزارو نبینه. حتی نگاه خدا رو.....😔😔 🍀🎋🍀🎋🍀 خودت رو گول نزن این فضای هیچکس رو محرم نمیکنه😏 مجازی نامش ست نکنید⛔️ راهی نرو ک عمری همه رفته اند و تهش جز چیزی نبوده😵 تا بوده،آسیب بوده و ..🤕 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
- برگشت گفت: من آماده ام بروم گفتم: حاجی موقعیت شما طوری نیست گه این حرف را بگویید! منطقه متاثر از های شماست! خواهش میکنم این حرف ها را نگویید و نفوس بد نزنید . گفت: ما کاره ای نیستیم، کاگردان اوست، همه اینها کار خداست... این تعبیرش بود. دوباره در دست گرفت و ذکر می‌گفت، اینبار بجای شوخی ها و صحبت های وسط ذکر گفتن، فقط میگفت. چند دقیقه که گذشت و نزدیک به دقایق برگشتن به متوجه شدیم که دارد تلفنی با مغنیه صحبت میکند. نزدیک شدم. ناگهان جمله ای شنیدم که نفسم را نگه داشت. حاجی در جواب به سوال مغنیه که پرسیده بود الان به کجا میروید گفت : "به مقتلم می‌روم..." دیگر نتوانستم صبر کنم، به سمت ماشین هدایتش کردم تا سریع تر به پرواز برسد. رفتنی با عکس های شده به دیوار چیز هایی میگفت و رفت... حوالی یک و بیست دقیقه بود، داشتم اتاقش را مرتب میکردم. در حین تمیز کردن دست نوشته ای را با تاریخ امروز پیدا کردم که رنگ از رخسارم کشید. دست خط سردار بود و و خودکارش روی کاغذ. روی آن نوشته بود : "دارم می آیم. ! مرا پاک بپذیر..." ─┅═༅𖣔💛𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ ‎‎‌‌‎👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
- برگشت گفت: من آماده ام بروم گفتم: حاجی موقعیت شما طوری نیست گه این حرف را بگویید! منطقه متاثر از های شماست! خواهش میکنم این حرف ها را نگویید و نفوس بد نزنید . گفت: ما کاره ای نیستیم، کاگردان اوست، همه اینها کار خداست... این تعبیرش بود. دوباره در دست گرفت و ذکر می‌گفت، اینبار بجای شوخی ها و صحبت های وسط ذکر گفتن، فقط میگفت. چند دقیقه که گذشت و نزدیک به دقایق برگشتن به متوجه شدیم که دارد تلفنی با مغنیه صحبت میکند. نزدیک شدم. ناگهان جمله ای شنیدم که نفسم را نگه داشت. حاجی در جواب به سوال مغنیه که پرسیده بود الان به کجا میروید گفت : "به مقتلم می‌روم..." دیگر نتوانستم صبر کنم، به سمت ماشین هدایتش کردم تا سریع تر به پرواز برسد. رفتنی با عکس های شده به دیوار چیز هایی میگفت و رفت... حوالی یک و بیست دقیقه بود، داشتم اتاقش را مرتب میکردم. در حین تمیز کردن دست نوشته ای را با تاریخ امروز پیدا کردم که رنگ از رخسارم کشید. دست خط سردار بود و و خودکارش روی کاغذ. روی آن نوشته بود : "دارم می آیم. ! مرا پاک بپذیر..." ─┅═༅𖣔💛𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ ‎‎‌‌‎👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
- برگشت گفت: من آماده ام بروم گفتم: حاجی موقعیت شما طوری نیست گه این حرف را بگویید! منطقه متاثر از های شماست! خواهش میکنم این حرف ها را نگویید و نفوس بد نزنید . گفت: ما کاره ای نیستیم، کاگردان اوست، همه اینها کار خداست... این تعبیرش بود. دوباره در دست گرفت و ذکر می‌گفت، اینبار بجای شوخی ها و صحبت های وسط ذکر گفتن، فقط میگفت. چند دقیقه که گذشت و نزدیک به دقایق برگشتن به متوجه شدیم که دارد تلفنی با مغنیه صحبت میکند. نزدیک شدم. ناگهان جمله ای شنیدم که نفسم را نگه داشت. حاجی در جواب به سوال مغنیه که پرسیده بود الان به کجا میروید گفت : "به مقتلم می‌روم..." دیگر نتوانستم صبر کنم، به سمت ماشین هدایتش کردم تا سریع تر به پرواز برسد. رفتنی با عکس های شده به دیوار چیز هایی میگفت و رفت... حوالی یک و بیست دقیقه بود، داشتم اتاقش را مرتب میکردم. در حین تمیز کردن دست نوشته ای را با تاریخ امروز پیدا کردم که رنگ از رخسارم کشید. دست خط سردار بود و و خودکارش روی کاغذ. روی آن نوشته بود : "دارم می آیم. ! مرا پاک بپذیر..." ─┅═༅𖣔💛𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ ‎‎‌‌‎👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
- برگشت گفت: من آماده ام بروم گفتم: حاجی موقعیت شما طوری نیست گه این حرف را بگویید! منطقه متاثر از های شماست! خواهش میکنم این حرف ها را نگویید و نفوس بد نزنید . گفت: ما کاره ای نیستیم، کاگردان اوست، همه اینها کار خداست... این تعبیرش بود. دوباره در دست گرفت و ذکر می‌گفت، اینبار بجای شوخی ها و صحبت های وسط ذکر گفتن، فقط میگفت. چند دقیقه که گذشت و نزدیک به دقایق برگشتن به متوجه شدیم که دارد تلفنی با مغنیه صحبت میکند. نزدیک شدم. ناگهان جمله ای شنیدم که نفسم را نگه داشت. حاجی در جواب به سوال مغنیه که پرسیده بود الان به کجا میروید گفت : "به مقتلم می‌روم..." دیگر نتوانستم صبر کنم، به سمت ماشین هدایتش کردم تا سریع تر به پرواز برسد. رفتنی با عکس های شده به دیوار چیز هایی میگفت و رفت... حوالی یک و بیست دقیقه بود، داشتم اتاقش را مرتب میکردم. در حین تمیز کردن دست نوشته ای را با تاریخ امروز پیدا کردم که رنگ از رخسارم کشید. دست خط سردار بود و و خودکارش روی کاغذ. روی آن نوشته بود : "دارم می آیم. ! مرا پاک بپذیر..." ─┅═༅𖣔💛𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ ‎‎‌‌‎👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
پر از شور و صفا آمده است گلی از گلشن آمده است سر زد از بیت ولا ماه روی در مدینه پاک آمده است ✨ میلاد نور دیده رضا 💠کعبه دلها 🔸بانوی کرامت 💠حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ✨و روز دختر مبارک باد ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin