eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
121.4هزار عکس
124.4هزار ویدیو
208 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار حسین خرازی، فرمانده لشکر امام حسین علیه السلام ، چند روز پیش از عروج خونین خود، از طریق بی سیم با فرمانده گردان یا زهرا علیهاالسلام ، شهید تورجی زاده تماس گرفته، گفت: محمد رضا! دلم خیلی تنگ شده؛ برایم روضه حضرت زهرا علیهاالسلام بخوان! محمد رضا گوش به فرمان، در بی سیم روضه جان سوزی خواند. در مقر لشکر همه به حال آن دو که بی سیم به دست، از شدت تأثر، شانه هایشان تکان می خورد و گریه می کردند، غبطه می خوردند. مداح اهل بیت(ع) فرمانده گردان یا زهرا سردار شهید یاد عزیزشان با صلوات ♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
می شود یاد تو را کرد و کمی گریه نکرد....؟ به خدا بعدِ تو این دل به کسی تکیه نکرد..... 💔 🌸
هر انسانی ... یک تولد دارد ؛ یک مرگ و " شهیــد " ... تنهـا انسـانی است ڪہ مرگـش را هـم تبدیل به تولـد می‌ ڪند ... 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 تصمیم یکباره‌ی رهبر انقلاب برای رفتن به گلزار شهدا بدون محافظین
🌷 💢قاصدکهای رسیده از سفری دور، همراه نسیمی🍃 مهربان به دشت آلاله ها، هر قاصدک بر گلبن لاله ای می نشیند تا خستگی و این سفر دور و دراز را برای لاله اش🌷 بازگو کند. 💢فرشتگان به ضیافت این دشت می آیند و بالهایشان🕊 را فرش راه قاصدکها می کنند. 💥امــــا ! کمی آنطرف تر، دل خستگانی💔 که به پهنای دل آسمان گریسته اند تابوتهایی خالی⚰ را بر دوش خود حمل می کنند با اینکه تابوت اما سنگینی عجیبی را بر پشتشان احساس می کنند صاحبان آن تابوتها همان قاصدکها هستند که سبکبار! به سمت خویش پرواز کرده اند 💢اما چرا آنطرفتر صدای گریه می آید؟! آن همه و سوختگی سینه برای چیست؟🤔 انگار هر کسی نجوایی در گوش تابوتی دارد و روی آن چیزی می نویسد✍ ⇜شعر می نویسند؟ ⇜آرزوها و را می نویسند؟ ⇜از دل تنگی ها و قصه می سرایند؟ ⇜از سختی هایی که کشیده اند؟ ⇜از نامردی ها و ناجوانمردی ها؟😔 ⇜از کسانی که نان و سفره را نگه نمی دارند؟ ⇜از بی درد ها ی بی غم و غصه😭 که برای خوش گذرانی دنیا کبوتر ها🕊 را در قفس زندانی کردند و به پرواز بی سرانجام آنان می خندند؟! ⇜از لگدهایی که روی پاک کوبیده شده!؟ 💥اما نه❌❌ از رد پای خون گریزی نیست! این خونها پاک شدنی ✘ 💢مگر می شود فراموش کرد🗯 آن همه پاکی، آن همه صفا و صمیمیت رشادت جوانمردی👌 و آن همه عشق خدایی♥️ را 💢و او همچنان می نویسد.............✍ اما پهنه به وسعت همه درد دلهایش نیست، چرا که "تابوت نیز دلتنگ پیکریست" که از دیار غربت به دیار غربت، سفر می کند...........😔 💢تو فرزند کدام ؟ تو از کدامین دشت روییده ای قاصدک!؟ چه کسی سینه دریاییت را پاره پاره کرده؟😭 کدام دست ناپاک خون پاک❣ تو را ریخته؟ به کجا می کنی؟ دور از خانه و شهر خویش؟! دور از دستهای پینه بسته پدر و قلب شکسته مادر💔 💢سبز و آباد باد! آن خاکی که سینه اش را پیکر پاک تو کرده و خوش بر آن آسمانی🌠 که سایه بان آن شده! و ما باز هم 😞 🌹🍃🌹🍃
...❤️ چه مکانے پاک تر از اینجا براے این پیوند مقدس؟!💕 چه نگاهے زیباتر از نگاه به زنــدگیتـان؟!
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹 🌹 🌹 دوستان عزیز ، ما باید ببينيم چه بوديم و چه شديم ، كجا بوديم و كجا آمديم و كجا خواهيم رفت ، جائي مي رويم كه منزل ابدي ما همانجاست ، پس چه بهتر كه ما به سراغ آن برويم نه آن به سراغ ما بيايد ، مرگ سراغ يك يك ما خواهد آمد چه ضعيف و چه زوردار و چه پهلوان ، پس از آن نترسيم . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 🌺
♥️•﷽•♥️ ضدانقلابیون پس از سرنگونی جنگنده کبری او را اسیر وبه صورت ایستاده او را تا گردن زنده بگورکردند و عسل به صورتش میمالند و روز بعددرحالی که براثر نیش حشرات صورتش صدمه زیادی دیده بود ونیمه رمقی جان داشت آمدن و تیر خلاص رابه او زدند و به شهادت رساندند. 🌷 نَسأَلُ اللّهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ ♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️ مکتب سردار سلیمانی مکتب شهادت و جاودانگی
‏می‌شود با تو دل به دریا زد سردار امیرعلی ‎
🔰پوستر | هدف ما استمرار حرکت رسیدن به حکومت جهانی امام زمان(عج) است.
📸بوسه سردار قاآنی بر پیشانی جانباز قهرمان
♥️•﷽•♥️ دارایی برجا مانده از بزرگترین رهبر جهان اسلام بعد از عروج ملکوتی شامل: 👇 عینک ناخن گیر شانه تسبیح قرآن سجاده نماز عمامه لباس روحانی و كتب دینی اینها همه ثروت و دارایی مردی بود که جهان را دلباخته خود کرده بود اما دنیا با همه زرق و برق و زیبایی اش نتوانست او را دلباخته خود کند ♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️ مکتب سردار سلیمانی مکتب سربازان روح الله
آقاعارف از کودکی شلوغ، پر جنب و جوش و پرپتانسیل و در کنار اینها همه همیشه مؤدب بود.❤️ او در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد و بزرگ شد ولی هیچ‌گونه فشاری برای تحمیل عقیده در خانواده نبود. هر خصلتی که ایشان از ما بردند به صورت غیرمستقیم بود.🌱 هیچ‌گونه فشار و تحمیل نظری نبود. خانواده متوسطی هستیم و آقاعارف بسیار آزادانه و آزاداندیش از کودکی بزرگ شد. البته ناگفته نماند که از همان زمان کودکی ما برای عارف کتاب داستان‌هایی با محتوای مذهبی برایش می‌خریدیم یا داستان‌های مذهبی برایش تعریف می‌کردیم.📚 خودم کتاب مذهبی می‌خواندم و خلاصه‌اش را برای آقاعارف تعریف می‌کردم.😊شور و شوق زیادی برای شنیدن داستان اهل بیت و شهدا داشت.✨کمی که بزرگ‌تر شد در دوران راهنمایی، یک بار از من پرسید که آیا پذیرفتن دین اسلام برای ما اجبار است⁉️ یا می‌گفت شیعه بودن اجباری است⁉️می‌گفتم نه اجبار نیست و خودمان دین‌مان را دوست داریم، به خاطر اینکه اسلام دین کامل‌تری است خودمان اسلام را انتخاب کردیم و مذهب هم همین‌طور است.👌❤️ بعد از این صحبت‌ها کتاب انجیل و تورات را گرفت و مطالعه کرد. کتاب‌ها را با دقت کامل می‌خواند.📔 بسیار اهل هدیه گرفتن و هدیه دادن بود.🎁 اگر می‌خواستیم برایش هدیه بگیریم بیشتر اوقات می‌گفت هدیه‌ام کتاب باشد. کتاب‌های قطور را با لذت فراوانی می‌خواند.☺️ از زمانی که پسرم به دنیا آمد و تا روزی که شهید شد هیچ‌وقت یادم نمی‌رود حرف بدی زده باشد. از همان کودکی بسیار مهربان و خوش‌زبان بود. خیلی سر و زبان داشت.❤️ راوی:مادرشهید
●کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با تعجب به من برگشت، □ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم، حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه ‌‌●بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر سلامتی آقای من! ✍راوی؛همسر شـ‌هید 📎پ ن : برشی از کتاب یادت باشد 🌷
خاطره اي از خانواده ي شهيد چون مادر بنده تنها و زن بسیار مؤمن و زحمت کشی هم بود. پسرم فقط دوست داشت پیش ایشان بمانند 😊و می گفت: تنها امید من مادربزرگ مهربانم است.❤️ یک روز در خانه مادرم بودم شب بود و در کنار کرسی نشسته بودیم. مادرم از سختی های روزگار که در قدیم کشیده بود تعریف کرد و بعد که این خاطره ها تمام شد ما خوابیدیم بعد از یک ساعت دیدیم که حسن در خواب می گوید: حبیب ... حبیب ‼️مادرم رفتند و صدا کردند و گفتند که پسرم چه شده از خواب بلند شد و به این طرف و آن طرف نگاه کرد و گفت: مادربزرگ کاش مرا از خواب بیدار نمی کردید.😔 مادرم گفت: چرا پسرم؟ او گفت: چون من خواب حبیب بن مظاهر را می دیدم، 🥀دیدم که من در پشت بامی هستم 5 نفر در حالی که لباس سبز پوشیده اند و لباسشان همانند لباس حضرت آقای خامنه ای که در پشت مقدم جبهه بودند پوشیده اند و دور من جمع شده اند 😍یکی از ایشان فرمود: حسن مگر نمی آيی؟ ما منتظر تو هستیم. من گفتم که شما چه کسی هستید🤔 ایشان فرمودند: چطور ما را نمی شناسی؟ من حبیب بن مظاهر هستم.‼️ من در حالی که حبیب، حبیب را در لبانم زمزمه می کردم صدای دلنوازی را شنیدم که می گوید: پسرم چه شده؟ و من از خواب پریدم.😞 او بعد از این خواب، همه اش به فکر بودند و می گفت: خدایا! کی می شود که من به دیدار تو بیایم.😔💔 🕊
طالبان؛ گروهکی که با شعار صلح آمد روی کار، اما خیلی زود نقابش را کنار زد و افتاد به جان مردم. وقتی به کابل رسیدند، مجاهدان افغانستانی در دره پنج شیر پناه گرفتند. احمد شاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان هم به بن‌بست رسیده بود انگار. دست به دامان حاجی شد. خیر سردار به تمام برادران مسلمانش می‌رسید، رفت پیش احمد شاه مسعود؛ فکرهایشان را گذاشتند روی هم و طراحی عملیات کردند. هشت صبح با تلفن‌های ماهواره‌ای ثریا زنگ زد. تهران بودم. گفت: «تا امشب دوتا آتشبار توپخونه باید توی دهنه پنج شیر باشه.» با عقل و منطق جور درنمی‌آمد. دو آتشبار توپخانه یعنی دوازده قبضه توپی که هر توپ دو تریلی بار است. دو تریلی مهمات بار مبنا، تازه سه چهار خدمه و ابزار یدکی و وسایل تنظیف هم می‌خواست. ساعت دو بامداد آتشبارها رسید به دهانه پنج شیر. شش صبح هم آتش‌بازی مجاهدان افغانستانی شروع شد. آنقدر آتش ریختند که طالبان داشت دیوانه می‌شد. نقشه حاجی این بار هم درست از آب درآمده بود؛ طالبان مگر چاره‌ای جز عقب‌نشینی داشت؟ راوی: حسن پلارک | منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 48
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 📝خاطره‌ آیت‌الله نوری همدانی از امضا برکفن شهید سلیمانی ✍ مکرر در دفتر ما رفت‌وآمد داشت، در آخرین دیدار بعد از ملاقات رسمی گفتند که همه بیرون بروند من با شما کاری خصوصی دارم، بنده و ایشان در اتاق ماندیم. حاج قاسم از کیف💼 کفنش را آورد و به بنده گفت که کفن من را امضا🖌 کنید و نام خود را بنویسید و ما هم امضا کردیم، بعد هم گفت می‌خواهم به‌عنوان خداحافظی چند رکعت نماز پشت سر شما بخوانم. بعد از دیدار بنده از و بصیرت ایشان منقلب شدم و عشق و علاقه به جهاد و داشت، در زمان خداحافظی👋🏻 سردار سلیمانی را در آغوش گرفتم و آیه" مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا" را قرائت کردم و با چشمان اشک😭 بار خداحافظی کردیم.
⭕️ ماهواره‌ی نور حتماً به دعای شما در مدار زمین قرارگرفت عزیزدلِ‌انقلاب
⭕️ در این روزهای غرور آفرین یادمون نره که تموم اقتدار امروزمون رو مدیون بزرگ مردی به نام شهید طهرانی مقدم هستیم ، شادی روحشون صلوات . [موتور این ماهواره از آخرین پروژه های شهید حسن طهرانی مقدم هست]
تصویر شهید بر روی ماهواره نظامی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
4_5974505963518952440.mp3
10.15M
❤️ وقتی که همه رفیقام منو تنها میذارن ❤️ وقتی که جنازه‌ی منو رو شونه میارن 🎤🎤 سید رضا نریمانی شور‌‌، 🌺 خیلی زیباست حتما گوش بدین 🌺🌿🌺 🌺
✍شهید قاسم سلیمانی : اگر کشوری فاقد یک رهبری هوشمند و حکیم و بصیر و آگاه و متقی بود آن ملت شکست می خورد.
♥️•﷽•♥️ 🎤 : هرگاه شب جمعه را یاد کنید آنها هم شما را نزد یاد می کنند 🌷_________♥️________🌷 ارديبهشت سال 1341 در شهر شيراز به دنیا آمد. در سال 59  وارد سپاه شد و علاوه بر فعاليت در سپاه ، فرمانده عقيدتي ـ سپاسي لشکر 19 فجر بود. رشته الهيات دانشگاه تهران پذیرفته شد. جوان ترین دانشگاه بود  سرانجام دربیستم دي ماه 65 با ترکش و خمپاره  به   رسید. شب جمعه یاد با ♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️