عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) أُحَدِّثُهُ فَدَخَلَ عَلَيْهِ ابْنُهُ فَقَالَ لَهُ مَرْحَباً وَ ضَمَّهُ وَ قَبَّلَهُ وَ قَالَ حَقَّرَ اللَّهُ مَنْ حَقَّرَكُمْ وَ انْتَقَمَ مِمَّنْ وَتَرَكُمْ وَ خَذَلَ اللَّهُ مَنْ خَذَلَكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكُمْ وَ كَانَ اللَّهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً فَقَدْ طَالَ بُكَاءُ النِّسَاءِ وَ بُكَاءُ الْأَنْبِيَاءِ- وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ مَلَائِكَةِ السَّمَاءِ
ثُمَّ بَكَى وَ قَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ إِذَا نَظَرْتُ إِلَى وُلْدِ الْحُسَيْنِ أَتَانِي مَا لَا أَمْلِكُهُ بِمَا أَتَى إِلَى أَبِيهِمْ وَ إِلَيْهِمْ يَا أَبَا بَصِيرٍ إِنَّ فَاطِمَةَ (عليها السلام) لَتَبْكِيهِ وَ تَشْهَقُ فَتَزْفِرُ جَهَنَّمُ زَفْرَةً
لَوْ لَا أَنَّ الْخَزَنَةَ يَسْمَعُونَ بُكَاءَهَا وَ قَدِ اسْتَعَدُّوا لِذَلِكَ مَخَافَةَ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهَا عُنُقٌ- أَوْ يَشْرُدَ دُخَانُهَا فَيُحْرِقَ أَهْلَ الْأَرْضِ فَيَحْفَظُونَهَا [فَيَكْبَحُونَهَا ]مَا دَامَتْ بَاكِيَةً وَ يَزْجُرُونَهَا وَ يُوثِقُونَ مِنْ أَبْوَابِهَا مَخَافَةً عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَلَا تَسْكُنُ حَتَّى يَسْكُنَ صَوْتُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءَ وَ إِنَّ الْبِحَارَ تَكَادُ أَنْ تَنْفَتِقَ فَيَدْخُلَ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ مَا مِنْهَا قَطْرَةٌ إِلَّا بِهَا مَلَكٌ مُوَكَّلٌ فَإِذَا سَمِعَ الْمَلَكُ صَوْتَهَا أَطْفَأَ نَارَهَا بِأَجْنِحَتِهِ وَ حَبَسَ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ مَخَافَةً عَلَى الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا وَ مَنْ عَلَى الْأَرْضِ فَلَا تَزَالُ الْمَلَائِكَةُ مُشْفِقِينَ يَبْكُونَهُ لِبُكَائِهَا وَ يَدْعُونَ اللَّهَ وَ يَتَضَرَّعُونَ إِلَيْهِ وَ يَتَضَرَّعُ أَهْلُ الْعَرْشِ وَ مَنْ حَوْلَهُ وَ تَرْتَفِعُ أَصْوَاتٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ بِالتَّقْدِيسِ لِلَّهِ مَخَافَةً عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ وَ لَوْ أَنَّ صَوْتاً مِنْ أَصْوَاتِهِمْ يَصِلُ إِلَى الْأَرْضِ لَصَعِقَ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ تَقَطَّعَتِ الْجِبَالُ وَ زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ عَظِيمٌ قَالَ غَيْرُهُ أَعْظَمُ مِنْهُ مَا لَمْ تَسْمَعْهُ
ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا بَصِيرٍ أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ فِيمَنْ يُسْعِدُ فَاطِمَةَ (عليها السلام) فَبَكَيْتُ حِينَ قَالَهَا فَمَا قَدَرْتُ عَلَى الْمَنْطِقِ وَ مَا قَدَرَ عَلَى كَلَامِي مِنَ الْبُكَاءِ
ثُمَّ قَامَ إِلَى الْمُصَلَّى يَدْعُو- فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ فَمَا انْتَفَعْتُ بِطَعَامٍ وَ مَا جَاءَنِي النَّوْمُ وَ أَصْبَحْتُ صَائِماً وَجِلًا حَتَّى أَتَيْتُهُ فَلَمَّا رَأَيْتُهُ قَدْ سَكَنَ سَكَنْتُ وَ حَمِدْتُ اللَّهَ حَيْثُ لَمْ تَنْزِلْ بِي عُقُوبَةٌ .
از ابو بصير نقل شده است که :
محضر مبارك امام صادق عليه السّلام بوده و براى آن جناب سخن مى گفتم در اين هنگام يكى از فرزندان حضرت داخل شد.
امام عليه السّلام به او فرمودند: بارك اللّه و او را به سينه خود چسبانده و وى را بوسيده و فرمودند:
خدا ذليل كند كسانى را كه شما را ذليل كنند و انتقام كشد از آنان كه به شما ظلم كنند، و خوار كند
افرادى را كه شما را خوار كنند، و لعنت كند اشخاصى را كه شما را مى كشند و خدا ولى و حافظ و ناصر شما باشد، زنان و انبياء و صديقين و شهداء و فرشتگان آسمان بسيار بر شما گريستند، سپس آن حضرت گريسته و فرمودند:
اى ابو بصير هر گاه به بچه هاى حضرت حسين عليه السّلام مى نگرم به واسطه مصيبت و ظلمى كه به پدرشان و خودشان شده حالتى به من دست مى دهد كه قابل كنترل نيست.
اى ابو بصير: فاطمه عليها السّلام بر آن حضرت گريست و زجّه زده و به دنبال آن جهنّم فريادى كشيد و جيغى زد كه فرشتگان حافظ و نگهبان بر آن، صداى گريه دوزخ را شنيدند و سريع آماده شدند آن را كنترل كنند زيرا خوف آن بود كه از درون دوزخ آتش زبانه كشد يا دود آن بيرون رفته و اهل زمين را بسوزاند لذا تا مادامى كه دوزخ گريان و نالان است فرشتگان حافظ آن را مهار كرده و به جهت خوف و هراسى كه بر اهل زمين دارند آن را محافظت نموده و درب هاى آن را محكم بسته اند ولى در عين حال دوزخ ساكت و آرام نمى شود مگر صداى فاطمه عليها السّلام آرام گردد.
بحـارالفـضائـل
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) أُحَدِّثُهُ فَدَخَلَ عَلَي
ادامه
اى ابو بصير درياها نزديك بود شكاف برداشته در نتيجه برخى در بعضى ديگر داخل شوند و قطره اى از آب درياها نيست مگر آنكه فرشته اى بر آن موكّل است، لذا هر گاه فرشته موكّل بانك دريا و خروش آن را بشنود با زدن بالش خروش و طغيان را خاموش و ساكت مى كند و آنها را حبس و نگاه داشته تا بر يك
ديگر داخل و وارد شوند و اين نيست مگر بخاطر خوف و هراس بر دنيا و آنچه در آن و كسانى كه بر روى زمين مى باشند و پيوسته فرشتگان از روى شفقت و ترحّم به واسطه گريستن درياها مى گريند و خدا را خوانده و به جانبش تضرّع و زارى نموده و اهل عرش و اطراف آن نيز جملگى در تضرّع و ناله مى باشند.
صداهاى فرشتگان بلند است كه به خاطر خوف و هراس بر اهل زمين همواره حق تعالى را تقديس و تنزيه مى نمايند و اگر احيانا صداى آنها به زمين برسد اهل زمين به فرياد آمده و كوهها قطعه قطعه شده و زمين اهلش را مى لرزاند.
ابو بصير مى گويد: محضر مبارك امام عليه السّلام عرضه داشتم:
فدايت شوم اين امر بسيار عظيم و بزرگ است! حضرت فرمودند: از اين عظيم تر غير آن، يعنى خبرى كه نشنيده اى مى باشد.
سپس فرمودند: اى ابو بصير! دوست ندارى در زمره كسانى باشى كه حضرت فاطمه عليها السّلام را كمك مى كنند؟
ابو بصير مى گويد: وقتى امام عليه السّلام اين كلام را فرمودند بطورى كه گريه به من دست داد كه قادر بر سخن گفتن نبودم و چنان بغض گلويم را مى فشرد كه توانايى بر تكلّم نداشتم.
سپس حضرت بپا خواسته و به نمازخانه تشريف برده و به خواندن دعا پرداختند.
پس از مجلس حضرت با چنين حالى بر خاسته و بيرون آمدم پس نه طعام خوردم و نه خوابيدم و صبح روز بعد را با حالى ترسان روزه گرفته تا آنكه محضر مباركش دوباره مشرّف شدم پس وقتى آن جناب را ساكن و آرام ديدم من نيز آرام گرفتم
و از اينكه عقوبت و بلائى بر من نازل نشده حق تعالى را حمد و ستايش نمودم.
کامل الزیارات صفحه82تا83
بحارالانوار جلد 45 صفحه208تا209
عوالم جلد17صفحه463تا464
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ام کلثوم مظلومه و مقتدره
بر عمر لعنت
هدایت شده از کتابخانه فضائل
-
-
سه اسم باعث بکاء [گریه] میشود:
اول نام حسین -صلوات اللّه علیه-
دوم نام زینب -صلوات الله علیها-
سوم نام کربلا -أرض الله العالیة-
📚مقتل خطی وسیلة النجاة، بسطامی، ص۲۳
@ketabkhaneh_fazael
یا رادّ یوسف الی یعقوب...
ابوتراب شیرازی گوید : در عصر عاشورا دیدند آهویی به سرعت به سمت خیمه ها می آید و از پستان های او شیر می ریزد، لشکر عمر سعد ملعون نتوانستند آهو را بگیرند، آمد خودش را به خیمه امام سجاد سلام الله علیه زد، گفت آقا این لشکر بچه مرا گرفته اند،من بچه ام را از شما میخواهم. حضرت به لشکر خطاب کرد،هر کس بچه ی آهو را گرفته بیاورد،سه بار فرمود کسی جواب نداد،حضرت نهیب زد کسی از حرام زاده ها بچه را آورد،حضرت فرمود چرا بار اول و دوم نیاوردی؟ گفت بار سوم که نهیب زدید آقایی را با چشم سرخ با ذوالفقار فرمود برو بچه آهو را به مادرش پس بده که مادرش دخیل ما شده است. دیدند حضرت رباب سلام الله علیها صدا زد ای آنکه بچه آهو را به مادرش رساندی بچه ی مرا هم به من برگردان...
مقتل خطی جنگ مراثی 132
▪️آجرک الله یا صاحب الزمان
۲۵ محرم الحرام شهادت ظاهری ابا المصائب مولا حضرت زین العابدین جل مقامه
عرض تسلیت به ساحت مقدس و منور حضرت بقیة الله الاعظم ذکره العظیم و محبین و شیعیان و دوستداران حضرت.
به امید ناپدید شدن تمامی نواصب از این کره خاکی
بعد از اینکه اهلبیت علیهم السلام به مدینه برگشتند، روزی زُهَری(از اصحاب امام سجاد علیه السلام) آمد خدمت حضرت سجاد صلوات اللّه علیه و امام علیه السلام را به عروسی فرزند جوانش دعوت کرد. حضرت برآشفتند و فرمودند : من نعش کشته برادرم علی اکبر صلوات اللّه علیه را روی خاک دیدم. چگونه به مجلس عروسی جوان دیگر حاضر شوم!؟زُهَری خجالت زده شد آمد به خانه و به همسرش گفت. زوجه او گفت : بیا ذاکر به خانه دعوت کنیم و سیاه بپوشیم و مصیبت امام حسین صلوات اللّه علیه بخوانیم. زهری چنین کرد. همسایه ها متوجه شدند و به امام سجاد صلوات اللّه علیه رساندند که مجلس روضه ای در خانه زُهَری تشکلیل شده است. حضرت تشریف آوردند و اهل مدینه جمع شدند. ناگهان دیدند حضرت زینب کبری صلوات اللّه علیها در حالی که در یک دست سکینه صلوات اللّه علیها و دست دیگر فاطمه صلوات اللّه علیها (دختر بزرگ سیدالشهدا علیه السلام) است. وارد شدند. مجلس غلغله شد ، زُهری متوجه شد که امام سجاد صلوات اللّه علیه از مجلس بیرون رفتند ، آمد بیرون از خانه، دید دم درب امام سجاد صلوات اللّه علیه دارد کفش ها را جفت می کند. عرضه داشت من سزاوار این کارم. حضرت فرمودند : در مجلسی که امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه حضور دارد و جدّه ام فاطمه زهرا صلوات اللّه علیها اشک چشم زنان را پاک می کند، من نیز به این خدمت باید مشغول باشم.
📚مقتل خطی مبکی العیون(نجفی) ص۵۴۴
اول صفر ورود به شهر شام
عن سهل بن سعد الشهرزوري قال : خرجت من شهرزور، اريد بيت المقدس، فصادف خروجي أيّام قتل الحسين- (عليه السلام)-، فدخلت الشام، فرأيت الأبواب [مفتّحة] و الدكاكين مغلقة، و الخيل مسرّجة، و الأعلام منشورة، و الرايات مشهورة، و الناس أفواجا قد امتلأت منهم السكك و الأسواق، و هم في أحسن زينة يفرحون و يضحكون. فقلت لبعضهم: أظنّ حدث لكم عيد لا نعرفه؟ قالوا: لا. قلت: فما بال الناس كافّة فرحين مسرورين؟ فقالوا: أ غريب أنت أم لا عهد لك بالبلد؟ قلت: نعم فما ذا؟ قالوا: فتح لأمير المفسدين فتح عظيم.قلت: و ما هذا الفتح؟ قالوا: خرج عليه في أرض العراق خارجي، فقتله، و المنّة للّه تعالى، و له الحمد.قلت: و من هذا الخارجي؟ قالوا: الحسين بن علي بن أبي طالب.
سهل گوید : از دیارم شهرزور به قصد بیت المقدس خارج شدم که خروجم مصادف شد با ایام قتل حسین سلام الله علیه پس داخل شام شدم پس دیدم درب ها باز است و مغازه ها بسته است و سپاهیان اماده اند و پرچم ها بلند است و مردم فوج فوج در بازار و کوچه ها ازدحام کرده اند در حالی که شدیدا مشغول فرح و شادی هستند ، به بعضی گفتم : گمان کنم برای شما عیدی است که آنرا نمیشناسم ، گفتند نه ، گفتم پس چه شده که مردم همگی این چنین خوشحال هستند ، گفتند ای غریبه فتحی بزرگ برای امیر مفسدین محقق شده، گفتم و این فتح چیست؟ گفتند : در سرزمین عراق یک خارجی(بی دین) بر خلیفه خروج کرده و به حمد و منت خدا او کشته شده، گفتم و این خارجی چه کسی بود؟ گفتند : حسین بن علی بن ابی طالب _سلام الله علیهم_
مدينة المعاجز، البحراني، ج 4، ص 130
آجرک الله یاصاحب الزمان
قال سهل : و تبعت الناس لأنظر من أين يدخلون بالرأس، فأتوا به إلى باب توما، فازدحم الناس، و لم يمكنهم الدخول فعدلوا إلى باب الكراديس، و إنّما سمّي بذلك، لانهم تكردسوا فيه، و اجازه إلى باب الساعات و سمّي بذلك، لأنّهم وقفوا بالرأس عنده ثلاث ساعات. و أقبلت الرايات يتلو بعضها بعضا، و إذا بفارس بيده رمح طويل و عليه رأس وجهه أشبه بوجه رسول اللّه- (صلى اللّه عليه و آله)- و هو يتهلهل نورا، كأنّه البدر الطالع، و من ورائه النساء على أقتاب الجمال بلا وطاء و لا غطاء، على الأوّل أمّ كلثوم، و هي تنادي: وا أخاه، وا سيّداه، وا محمداه، وا عليّاه!و رأيت نسوة مهتكات، فجعلت انظر إليهنّ متأسفا، فأقبلت جارية على بعير، بغير وطاء و لا غطاء، عليها برقع خزّ، و هي تنادي: يا أخي، يا خالي، يا أبي، يا جدّي، يا جدّتي، وا محمّداه، وا عليّاه، وا حسيناه، وا عبّاساه، هلكت عصابة محمد المصطفى، على يدي أبي سفيان و عتبة. قال سهل: فجعلت أنظر إليها، فصاحت بي صيحة عظيمة، و قالت: ويلك يا شيخ أ ما تستحي من اللّه تتصفّح وجوه بنات رسول اللّه؟! فقلت: و اللّه يا مولاتي ما نظرت إليكم إلّا نظر حزن و أنا مولى من مواليكم. فقالت: من أنت؟ فقلت: أنا سهل بن سعد، قد رأيت جدّك رسول اللّه من أنت رحمك اللّه؟ قالت: أنا سكينة بنت الحسين. ثمّ التفتّ، فرأيت زين العابدين، فبكيت، و قلت: يا مولاي أنا من شيعتكم، و قد استمنيت أن أكون أوّل قتيل قتل بين يدي أبيك هل من حاجة؟فقال: معك شيء من المال؟ قلت: نعم، ألف دينار و ألف درهم، فقال: ادفع منها شيئا إلى حامل الرأس، و سله أن يبعد الرأس من بين يدي الحرم، فتشتغل الناس بالنظر إليه عن حرم رسول اللّه، و أن يحملنا في طريق قليل النظّارة، فقد اوذينا من أوغاد الناس. قال سهل: ففعلت ذلك بالقائد، فأمر في جواب سؤالي، أن يحمل الرءوس على الرماح في أوساط المحامل، بغيا منه و كفرا، و سلك بهم بين النظّارة، و أقبل عليّ بن الحسين- (عليهما السلام)-، و هو مقيّد على بعير بغير وطاء و لا غطاء قد أنهكته العلّة، فلمّا نظر إلى الناس و اجتماعهم بكى بكاء شديدا...
سهل گوید : دنبال مردم رفتم تا ببینم از کجا سر مبارک را داخل میکنند ، پس به دروازه تومّا رسیدند اما مردم به گونه ای ازدحام کرده بودند که داخل شدن ممکن نبود پس به سوی دروازه کرادیس راهی شدند و آنجا به این دلیل نامیده شد بود که محل جمع شدن زباله ها بود سپس به باب ساعات رسیدند و به این دلیل چنین نامیده شد که اسرا را همراه سر شریف سه ساعت در آنجا معطل کردند، درب باز شد پرچم ها یک به یک وارد شدند که ناگهان سواری دیدم که نیزه ای بلند به دست دارد و بر آن سری است چهره اش شبیه ترین چهره ها به رسول خدا در حالی که از او چون ماه شب چهارده نور ساطع میشد و پشت آن زنانی بودند بر مرکب های بی جهاز که اولین انها ام کلثوم سلام الله علیها بود که ندا میکرد ای برادرم ، ای سرورم ، وامحمدا واعلیاه! و دیدم زنانی را که به تاسف مشغول نگاه کردن انها شدم که دخترکی را دیدم بر شتری بی جهاز ندای ای برادرم ای دایی ام ای پدرم ای پدربزرگم واجدتی وامحمداه واعلیاه واحسیناه واعباساه خاندان محمد مصطفی به دست ابوسفیان و عتبه هلاک شدند، سهل گوید امدم به او نگاه کنم که ناگهان طعنه عظیمی به من کرد و فرمود وای بر تو ای شیخ ایا از خدا خجالت نمیکشی که چهره دختران رسول خدا را نگاه میکنی؟! گفتم : سرورم به خدا قسم نگاهم نگاه حزن و اندوه بود من از شیعیان شما هستم فرمود تو کی هستی ؟ گفتم من سهل بن سعد هستم من جد شما رسول خدا را دیده ام شما کی هستی خدا رحمتتان کند؟ فرمود من سکینه دختر امام حسین سلام الله علیهما هستم سپس متوجه زین العابدین سلام الله علیه شدم گریه کردم و گفتم ای مولای من ، من از شیعیان شما هستم آرزو داشتم اولین کشته در راه پدرتان باشم آیا حاجتی دارید؟ فرمود پول همراه دارید گفتم بله هزار دینار و هزار درهم دارم فرمود چیزی ازش را به نیزه دار بده تا مردم به نگاه به سر از نگاه به حرم رسول خدا مشغول شوند که از نگاه مردم اذیت شدیم، سهل گفت این کار را با فرمانده کردم و در جواب سوالم با کفر و بغیی که داشت امر کرد که سر هارا در وسط محمل ها حمل کنند که علی بن حسین سلام الله علیهما جلو آمد در حالی که بر ستری بی جهار به زنجیر کشیده شده بود بعد که اجتماع مردم را دید گریه شدیدی کرد...
مدینة المعاجز ، بحرانی ، نقلاً عن المنتخب للطريحي، ص481- 484.
فَقَالَتْ سیدتنا سُکَیْنَةُ صلوات الله علیها مَا رَأَیْتُ أَقْسَی قَلْباً مِنْ یَزِیدَ وَ لَا رَأَیْتُ کَافِراً وَ لَا مُشْرِکاً شَرّاً مِنْهُ وَ لَا أَجْفَی مِنْهُ .
حضرت سکینه دختر امام حسین سلام الله علیهما فرمودند : من شخصی را سنگدل تر از یزید ندیدم و کافر و مشرکی را شریر تر و جفاکار تر از یزید ندیدم!
أمالی، للصدوق، ص ۲۳۰
السلام علیک یا سبط الاکبر
مَجْمُوعَةُ الشَّهِيدِ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ الْأَصَمِّ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ سلام الله علیه مِنَ الْحَمَّامِ فَبَيْنَا هُوَ جَالِسٌ يَحُكُ ظَهْرَهُ مِنَ الْحِنَّاءِ إِذْ أَتَتْ إِضْبَارَةُ كُتُبٍ فَمَا نَظَرَ فِي شَيْءٍ مِنْهَا حَتَّى دَعَا الْخَادِمَ بِالْمِخْضَبِ وَ الْمَاءِ فَأَلْقَاهَا فِيهِ ثُمَّ دَلَّكَهَا فَقُلْتُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مِنْ أَيْنَ هَذِهِ الْكُتُبُ فَقَالَ مِنَ الْعِرَاقِ مِنْ عِنْدِ قَوْمٍ لَا يَقْصُرُونَ عَنْ بَاطِلٍ وَ لَا يَرْجِعُونَ إِلَى حَقٍّ أَمَا إِنِّي لَسْتُ أَخْشَاهُمْ عَلَى نَفْسِي وَ لَكِنِّي أَخْشَاهُمْ عَلَى ذَاكَ وَ أَشَارَ إِلَى الْحُسَيْنِ سلام الله علیه.
یزید بن اصم گوید : با امام حسن سلام الله علیه از حمام خارج شدم در حالی که ایشان حنا را از پشت خود برمی داشت که شخصی همان وقت بسته ای نامه آورد، حضرت به چیزی نگاه نکرد و خادم خود را خواند به جایی که خضاب می کردند بیاید و نامه ها را داخل آب انداخت و تکان داد، پرسیدم این کتاب ها از کجاست؟ فرمود از نزد گروهی است در عراق که اهل باطل اند و به حق بر نمی گردند ولی من بر خودم نمی ترسم بلکه بر او از آنها می ترسم و اشاره کرد به امام حسین سلام الله علیه
مستدرك الوسائل، ج ۸، ص ۴۳۶
افضل الاعمال زیارة الحسین...
عَنْ أَبِي سَعِيدٍ اَلْقَمَّاطِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ لِرَجُلٍ مِنْ مَوَالِيهِ يَا فُلاَنُ أَ تَزُورُ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ نَعَمْ إِنِّي أَزُورُهُ بَيْنَ ثَلاَثِ سِنِينَ أَوْ سَنَتَيْنِ مَرَّةً فَقَالَ لَهُ وَ هُوَ مُصْفَرُّ اَلْوَجْهِ أَمَا وَ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَوْ زُرْتَهُ لَكَانَ أَفْضَلَ لَكَ مِمَّا أَنْتَ فِيهِ - فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ كُلُّ هَذَا اَلْفَضْلُ فَقَالَ نَعَمْ وَ اَللَّهِ لَوْ أَنِّي حَدَّثْتُكُمْ بِفَضْلِ زِيَارَتِهِ وَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ لَتَرَكْتُمُ اَلْحَجَّ رَأْساً وَ مَا حَجَّ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَيْحَكَ أَ مَا تَعْلَمُ - أَنَّ اَللَّهَ اِتَّخَذَ [بِفَضْلِ قَبْرِهِ] كَرْبَلاَءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَكاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَ مَكَّةَ حَرَماً قَالَ اِبْنُ أَبِي يَعْفُورٍ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ فَرَضَ اَللَّهُ عَلَى اَلنَّاسِ حِجَّ اَلْبَيْتِ وَ لَمْ يَذْكُرْ زِيَارَةَ قَبْرِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ وَ إِنْ كَانَ كَذَلِكَ فَإِنَّ هَذَا شَيْءٌ جَعَلَهُ اَللَّهُ هَكَذَا أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَبِي أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حَيْثُ يَقُولُ إِنَّ بَاطِنَ اَلْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ اَلْقَدَمِ وَ لَكِنَّ اَللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَى اَلْعِبَادِ أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اَلْمَوْقِفَ لَوْ كَانَ فِي اَلْحَرَمِ كَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ اَلْحَرَمِ وَ لَكِنَّ اَللَّهَ صَنَعَ ذَلِكَ فِي غَيْرِ اَلْحَرَمِ .
عبد اللّٰه ابى يعفور گوید : از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم كه به شخصى از دوستانش فرمودند فلانى به زيارت قبر ابى عبد اللّٰه الحسين عليه السّلام مىروى؟ آن شخص گفت: بلى من هر سه سال يا دو سال يك مرتبه به زيارتش مىروم. حضرت در حالى كه صورتشان زرد شده بود فرمودند: به خدائى كه معبودى غير از او نيست، اگر او را زيارت كنى برتر است براى تو از آنچه در آن هستى! آن شخص عرض كرد : فدايت شوم آيا تمام اين فضل براى من هست؟ حضرت فرمودند : بلى به خدا سوگند، اگر من فضيلت زيارت آن حضرت و فضيلت قبرش را براى شما باز گو كنم به طورى كلّى حجّ را ترك كرده و احدى از شما ديگر به حج نمىرود، واى بر تو آيا نمىدانى خداوند متعال بواسطه فضيلت قبر آن حضرت كربلا را حرم امن و مبارك قرار داد پيش از آنكه مكّه را حرم امن نمايد؟ ابن ابى اليعفور مىگويد : محضرش عرضه داشتم : خداوند متعال حج و زيارت بيت اللّٰه را بر مردم واجب كرده ولى زيارت قبر امام حسين عليه السّلام را بر مردم واجب نكرده است پس چطور شما چنين مىفرمائيد؟ حضرت فرمودند : اگر چه همين طور است ولى در عين حال خداوند متعال فضيلت زيارت آن حضرت را اين گونه قرار داده است. مگر نشنيدهاى كلام امير المؤمنين عليه السّلام را كه فرمودند : كف پا سزاوارتر است به مسح نمودن از ظاهر و روى پا ولى در عين حال حق تعالى مسح روى پا را بر بندگان واجب كرده است؟! و نيز مگر نمىدانى اگر حق تعالى موقف (محلّ محرم شدن) به خاطر شرافتى كه در حرم هست افضل و برتر بود ولى خداوند متعال آن را در غير حرم قرار داده است.
کامل الزيارات ج ۱، ص ۲۶۶
دو زن قاتل رسول الله صلی الله علیه و اله
عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: تَدْرُونَ مَاتَ النَّبِیُّ أَوْ قُتِلَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ فَسُمَّ قَبْلَ الْمَوْتِ إِنَّهُمَا سَقَتَاهُ فَقُلْنَا إِنَّهُمَا وَ أَبُوهُمَا شَرُّ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ.
عبدالصمد بن بشير می گوید :
امام صادق(﮼عليهالسلام) فرمودند :آيا ميدانيد كه پيامبراكرم(﮼صلىاللهعلیهوآلهوسلم) (به مرگ طبيعى)مرده و يا آن كشته (و شهيد) شده است؟ (به راستى خداوند مي فرمايد: پس اگر بميرد و كشته شود به گذشتگان خود باز مي گرديد) پيش از آن كه حضرت بميرد ، مسمومش كردند و آن دو نفر(عايشه و حفصه) به حضرت زهر خورانيدند، بر همين اساس ما معتقديم كه آن دو و پدرانشان شرورترين خلق خدا ميباشند.
📔 تفسير العياشي، ج 1، ص 200
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سر و سینه و دستان امام حسین سلام الله علیه رو میبوسید و وقتی از ایشان سوال شد فرمودند :
أُقَبِّلُ مَوْضِعَ السُّیوفِ...
دارم مواضعی که قراره با شمشیر زخمی بشه رو میبوسم...
کامل الزیارات، ص 70
💠فضائل الصادق سلام الله علیه
🔰به نقل از یونس بن طبیان، مى گوید:
با گروهى خدمت امام صادق(علیه السلام) بودیم، من از این فرموده خدا، به ابراهیم: «خذ اربعه من الطیر فصوهنّ الیک» پرسیدم که آیا چهار پرنده از جنس هاى مختلف بودند یا از یک جنس ؟ فرمود: آیا مایلید که نظیر آن رویداد را به شما نشان دهم؟ گفتم: آرى، فرمود: اى طاووس! ناگاه طاووسى به حضور امام پرواز کرد. فرمود: اى کلاغ! ناگاه کلاغى در حضور امام مشاهده کردیم. فرمود: اى باز! ناگاه بازى مقابل حضرت حاضر شد. سپس فرمود: اى کبوتر! ناگاه کبوترى جلو حضرت قرار گرفت.آنگاه دستور داد همه را سر ببرند و قطعه قطعه کرده و پرهای شان را بکنند و درهم مخلوط کند، سرانجام دست برد و سر طاووسى را برداشت، فرمود: اى طاووس! دیدیم گوشت، استخوان و پرهایش را از پیکر درهم آمیخته پرندگان جدا شد و به سر طاووس چسبید و زنده شد. آنگاه کلاغ را صدا زد، زنده شد و باز و کبوتر را صدا زد، همچنین به پا خاستند و همگى زنده شدند و در مقابل آن حضرت ایستادند.
📚«خرائج و جرائح » ص ۱۹۸
صلی الله علیک یا عبدالعظیم
💎[الغیبة] للنعمانی مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ أَبِی سَعْدٍ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا علیهما السلام أَنَّهُ سَمِعَهُ یَقُولُ: إِذَا مَاتَ ابْنِی عَلِیٌّ بَدَا سِرَاجٌ بَعْدَهُ ثُمَّ خَفِیَ فَوَیْلٌ لِلْمُرْتَابِ وَ طُوبَی لِلْعَرَبِ الْفَارِّ بِدِینِهِ ثُمَّ یَکُونُ بَعْدَ ذَلِکَ أَحْدَاثٌ تَشِیبُ فِیهَا النَّوَاصِی وَ یَسِیرُ الصُّمُّ الصِّلَابُ.
عبدالعظیم حسنی میگوید: شنیدم که حضرت ابو جعفر امام محمد تقی علیه السّلام میفرمود: «چون فرزند علی (امام علی النقی علیه السّلام) وفات کند(امام عسکری شهید شود)، چراغی بعد از وی پدید آید و بعد پنهان شود. وای بر کسی که درباره او شک کند و خوشا به حال عربها که دین خود را حفظ کرده اند. بعد از آن حوادثی روی دهد که جوانان را پیر کند و اوضاع بحرانی و هرج و مرج سختی به وقوع پیوندد. »
📖غیبت نعمانی،۱۸۶
📖بحارالانوار، ج۵۱،ص۱۵۶،ح۳
صلی الله علیک أیّتها الصدّیقة الشهیدة
🔸وَ لَقَدْ كَانَتْ (فاطمة) طَاعَتُهَا مَفْرُوضَةً عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ وَ الْبَهَائِمِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمَلَائِكَةِ.
🔹امام باقر علیهالسلام فرمودند:
اطاعتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر تمامی موجوداتی که خداوند آنها را خلق کرده از جنّ و انس و پرنده و حیوانات و پیامبران و فرشتگان، واجب و الزامی است.
📚دلائل الإمامة ص ۱۰۶