eitaa logo
اشعار مداحی‌های حاج ابوذر بیوکافی
1.4هزار دنبال‌کننده
22 عکس
0 ویدیو
2 فایل
﷽ 🇮🇷کانال‌حفظ‌ونشرآثارحاج‌ابوذربیوکافی @AbozarBiukafi_ir ارتباط با ادمین @Biukafi_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از اینکه دفن شد آن شب پیَمبر در سکوت سست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت شد غدیر خم شبیه رازهای سر به مُهر محو شد از خاطرات، آن حج آخر در سکوت کینه‌ها سر باز کرد و فتنه‌ها آغاز شد آتش آن کینه‌ها شد شعله‌ورتر در سکوت شهر تنها در هجوم فتنه چشم خیره داشت لال بود و گنگ بود و بُهت‌آور در سکوت فتنه‌ی نَمرود شد آتش‌بیار معرکه هیزم آوردند مردم بار دیگر در سکوت سوخت میراث پیَمبر در میان شعله‌ها بسته شد دستان حق؛ دستان حیدر در سکوت در میان بی‌تفاوت‌های بی‌اصل و نسب سوخت آیه آیه آیه قلب کوثر در سکوت دختر آینه‌ها را در کوچه سیلی زدند شد شنیده آن صدای تلخ، بهتر در سکوت روزِ روشن در میان کوچه افتاد از نفس در میان هجمه‌های شعله‌پرور در سکوت بین طوفان‌های بی‌غیرت، میان گرد و خاک پُربها شد چادر زهرای اطهر در سکوت در هجوم بی‌صدایی، یک نفر فریاد شد فاطمه در بین آن خوف و خطر فریاد شد از نفس افتاده بود، اما نفس‌ها را بُرید چون رسول الله آمد، چون پدر فریاد شد ذوالفقاری از کلام آورد و در آن معرکه پیش رفت و پیش رفت و بیشتر فریاد شد از محمد، از پدر تا گفت قدری گریه کرد گریه کرد و باز با چشمان تَر فریاد شد از کتاب الله ناطق گفت؛ از مولا علی رو به منبر کرد و با خون جگر فریاد شد بر سر این بی‌تفاوت مردمِ از حق گریز در میان صحن مسجد با تشر فریاد شد آه اما هر چه او فریاد شد فریاد شد دید تنها عده‌ای را مات و مضطر در سکوت بعد از آن زهرای اطهر ذره ذره آب شد شد شبیه یک خیال گریه‌آور در سکوت در غریبی در گوشه‌ی آن خانه‌ی ماتم زده ماند تا جان داد روزی بین بستر در سکوت غسل داد او را امیرالمؤمنین با اشک چشم زیر نور ماه با چندین کبوتر در سکوت روی برگ لاله‌ها با خون دل باید نوشت نیمه‌شب تشییع شد آن یاس پرپر در سکوت از امیرالمؤمنین آن شب امانت را گرفت در میان قبر دستان پیَمبر در سکوت ناکجاآباد دنیا شد مزار فاطمه دفن شد با حسرت ساقی کوثر در سکوت میرسد پایان این جریان به روز رستخیز میرسد وقتی سواره بین محشر در سکوت شاعر: آقای [شب ۰۴ فاطمیۀ دوم ۱۴۰۱] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
ـ ـ ـ تو کیستی که ذات پاک بی نیازت نازد به اوج بی نیازی بر نمازت تو کیستی که عقل کلّ گوید فدایت یا دست بوسد یا که خیزد پیش پایت تو کیستی که جان عالم خوانده جانت یک سوره نازل گشته در یک بذل نامت تو کیستی که وحی جوشد از پیامت بعد از نبی جبریل گشته هم کلامت تو کیستی که روز و شب ختم نبوّت کرده زیارت خانه ات را پنج نوبت ـ ـ ـ تو کیستی که رکن خود خوانده امامت جان امامت را خریدی با قیامت ـ ـ ـ تو عصمت اللّهی و ما غرق گناهیم تو چشم حقّی، ما اسیر یک نگاهیم ـ ـ ـ بال ملک در حشر گردد فرش راهت ریزد برات عفو از موج نگاهت آن روز امّت هر چه دارند از تو دارند پیغمبران هم بانگ یا زهرا برآرند محشر سراسر پای بست توست، زهرا پرونده‌ی شیعه به دست توست، زهرا ـ ـ ـ آید ندا از جانب ذاتِ الهی محبوبه‌ام از من طلب کن هر چه خواهی ـ ـ ـ آن روز محشر می‌خروشد با خروشت آید زهر سو بانگ یا زهرا به گوشت ـ ـ ـ آتش کجا و ما کجا؟!، کِی باور ماست؟! ما با همه گفتیم زهرا مادر ماست ـ ـ ـ ای وای بر آنان که عهدت را شکستند هنگام استمدادِ تو ساکت نشستند ـ ـ ـ باید بگویم فاطمه یار علی بود تا پای جان تنها طرفدار علی بود از صورت و از سینه و بازو نمی‌گفت با پهلوی بشکسته از پهلو نمی‌گفت در بستر و سنگر وجودش با علی بود آغاز و پایان کلامش یا علی بود فریاد می زد هر چه پیش آید خوش آید اسلامِ زهرا بی علی هرگز نشاید ـ ـ ـ با اسم قرآن کلّ دین را غصب کردید حقّ امیرالمؤمنین را غصب کردید ـ ـ ـ این سینه‌ی من، این فشار درب خانه این فاطمه، این ضربه های تازیانه این بازوی من این غلاف تیغ دشمن این دست سنگین عدو این صورت من ـ ـ ـ گر پشت در از عمق جان شیون برآرم حاشا امام خویش را تنها گذارم بالله همین است و همین است و همین است تنها امام من امیرالمؤمنین است ـ ـ ـ فتحِ نهاییّ ولایت کیست؟ زهرا اوّل فداییّ ولایت کیست؟ زهرا ـ ـ ـ صد بار در راه امام خود فدا شد تا با غلاف تیغ از مولا جدا شد ـ ـ ـ شاعر: آقای [شب ۰۱ فاطمیۀ دوم ۱۳۹۸] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیJamadioSani 1398.11.07 - Shab 02 - H-Sarollah.Rasht - Fatemiyeh 2 - 01 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان: حجم: 16.17M
مولا امیرالمؤمنین محوِ مقامت مأمور، ختم الانبیا بر احترامت ـ ـ ـ تو کیستی افلاکی افلاکیانی کز لطف و رحمت همنشین با خاکیانی ـ ـ ـ با گردش دستاسِ تو گردید خورشید از پرتو مهر تو پُر شد تا درخشید فردوس، مسکینِ در کاشانه ی تواست بار ولایت همچنان بر شانه ی تواست ـ ـ ـ زهرا غم و درد علی را مشتری شد تنها طرفدار ولایت بستری شد چون شمعِ سوزان قطره قطره آب می شد زینب نگه می کرد و او بیتاب می شد ـ ـ ـ یار علی، حتّی کنار بسترش بود الله اکبر بسترش هم سنگرش بود در بستر خود هم شرار دل فشانده از بهر زن‌های مدینه خطبه خوانده رمز جهاد او ولایت پروری بود حتّی میان بسترش هم حیدری بود در هر نفس با مرگ هم آغوش می‌شد کم کم چراغ عمر او خاموش می‌شد ـ ـ ـ شاعر: آقای [شب ۰۲ فاطمیۀ دوم ۱۳۹۸] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیJamadioSani 1398.11.08 - Shab 03 - H-Sarollah.Rasht - Fatemiyeh 2 - 01 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان: حجم: 17.61M
شنیدم یادی از دُردانه كردی و موی دخترت را شانه كردی نگفتم استراحت كن عزیزم شنیدم كارهای خانه كردی همین که بهتری الحمدلله جدا از بستری الحمدلله همین که در زدم دیدم دوباره خودت پشت دری الحمدلله شنیدم بسترت را جمع کردی و با سختی پرت را جمع کردی شنیدم آب دادی به حسینم حواس دخترت را جمع کردی تو دیگر با حجابت خو گرفتی به چندین علت از من رو گرفتی گمان کردی ندیدم زیر چادر چطوری دست بر پهلو گرفتی جواب حرف هایم شد همین نه؟! غریبه بودم اما این چنین، نه ببینم قصد رفتن که نداری؟! نرو! جان امیرالمؤمنین، نه شاعر: آقای [شب ۰۳ فاطمیۀ دوم ۱۳۹۸] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیRajab 1401.11.17 - Shsb 15 - H-Sarollah.Rasht - Rehlat H-Zeynab S - 01 - Abozar Biukafi - Rouzeh - Edit.MP3
زمان: حجم: 35.14M
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری گفتیم دختر اسدالله غالبی ‌ایّام کوفه آمد و دیدیم، حیدری تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات شیواترین مُفَسِّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری ای آفتاب روشن شب‌های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا «ای ماورای حد تصور، کمال تو» بالاتر از پریدن جبریل، بال تو... غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ایم در انعکاس‌ آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ گیرم که خیمه‌ی تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌های چشم تو، ساحل درست شد از سایه‌ی عفاف تو، محمل درست شد ای سایه‌ی بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا! دل‌بسته‌ی نماز شب تو برادرت ای خطبه‌ی رسای تو نهج‌البلاغه‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت ای قله‌ی نجابت و ایثار جای تو عطر حضور فاطمه دارد صدای تو شاعر: آقای [شام رحلت حضرت زینب (س) ۱۴۰۱] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیRajab 1401.11.26 - Shab 25 - H-Sarollah.Rasht - Shahadat I-Kazem A - 01 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان: حجم: 19.92M
فلق در سینه‌اش آتش‌فشانِ صبح‌گاهی داشت که خون آلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت طراوت در هوا از ریشه‌ی زنجیر می‌روید زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت مگر خورشید را هم می‌توان خاموش کرد آخر کسی از تیره‌ی شب در سرش افکار واهی داشت عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکی‌تر که در آن نخ‌نما آغوش، اسرار الهی داشت کدامین گَل به جرم عطر افشاندن گرفتار است؟ مگر او نیّت دیگر، به غیر از خیرخواهی داشت هماره آه او خرج دعا بر مردمان می‌شد اگر در سینه‌اش یارای آه‌ی گاه گاهی داشت به تسبیح‌ش قسم زنجیره‌ی عالم به دستش بود چنین مَردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت؟! چه بنویسم از آن گودال از آن قعر السجون از زخم؟! از آن زندان که حکم روضه‌های قتلگاهی داشت تمام کشور من کاظمین کوچک مَردی‌ست که در هر گوشه‌ای از خاک ایران بارگاهی داشت تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد تو حوّل حالنایی، حال و روزم با تو بهتر شد تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی کنون دریای طوفانی‌ست ایران ناخدایی کن نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن دلم روشن نگاهم گرم حالم احسن الاحوال به لطف روضه‌های تو چه سالی می‌شود امسال که ایران در تو می‌بیند بهار سرزمین‌ش را کنار سفره‌ی باب الحوائج هفت سینش را شاعر: آقای [شهادت امام کاظم (ع) ۱۴۰۱.۱۱.۲۶] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیRamazan 1402.01.03 - Shab 02 - H-Sarollah.Rasht - 03 - Abozar Biukafi - Rouzeh I-Hosein A.mp3
زمان: حجم: 12.1M
هر طپش میل تشنگی دارد هر که در راه سید الشهداست ماهِ «مهمانی» و عطش یعنی رمضان ماه سید الشهداست مثل ماه مُحرمش سی شب می‌رود قلب ما ته گودال خود بی‌بی رقیه در روضه سفره را پهن می‌کند هر سال اینکه مهمانی خداست، قبول ما برای حسین آمده‌ایم اینکه ماه عبادت است، درست به دعای حسین آمده‌ایم تشنه ماندن تقرّب محض است پیش لب‌های خشک طفل رباب یا اباالفضل هر کجا گفتند بعد افطار هم نخوردیم آب چند ساعت که تشنه می‌مانی دیده‌ات تار می‌شود کم‌کم تشنه باشی و گرم هم باشد ضعف بسیار می‌شود کم‌کم تشنگی در جگر نفوذ کند بی‌رمق می‌شود تمام تنت زخم شمشیر و نیزه هم بخوری دیگر از دست می‌رود بدنت آب دیدی، دلت شکست بگو؛ السلام علیک یا عطشان تا که دیدی لباس پاره بگو؛ السلام علیک یا عریان شاعر: آقای [شب دوم ۱۴۰۲.۰۱.۰۳] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیRamazan 1402.01.04 - Shab 03 - H-Sarollah.Rasht - 05 - Abozar Biukafi - Rouzeh H-Roqayeh S - Edit.mp3
زمان: حجم: 19.07M
در دلش قاصدکی بود خبر می‌آورد دخترت داشت سر از کار تو در می‌آورد همه عمرش به خزان بود ولی با این حال اسم‌ش این بود؛ نهالی که ثمر می‌آورد غصه می‌خورد ولی یاد تو تسکینش بود هر غمی داشت فقط نام پدر می‌آورد او که می‌خواند تو را قافله ساکت می‌شد عمه ناگه به میان حرف سفر می‌آورد دختر و این همه غم آه سرم درد گرفت آن طرف یک نفر انگار که سر می‌آورد قسمت این بود که یک مرتبه خاموش شود آخر او داشت سر از کار تو درمی‌آورد آن طرف یک نفر انگار که سردرگم بود مادری دختر خود را به نظر می‌آورد زن غساله چه می‌دید که با خود می‌گفت؛ مادرت کاش به جای تو پسر می‌آورد [شب سوم ۱۴۰۲.۰۱.۰۴] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیRamazan 1402.01.20 - Shab 19 - H-Sarollah.Rasht - 04 - Abozar Biukafi - Rouzeh I-Ali A.mp3
زمان: حجم: 9.37M
دیگه داره تموم میشه؛ روزای بی‌کسی من دوری تو علی رو کُشت داره میاد ابالحسن روزام بی‌تو چه سخت گذشت شبام بی‌تو سحر نشد دلم شکسته بود ولی؛ حالا شده شکسته‌تر غمای بعد رفتنت توی دلم بزرگ شده نبودی و یتیمامون با آه و غم بزرگ شدن حسن دلش گرفته بود حسین با گریه می‌خوابید زینب بهونه می‌گرفت؛ وقتی خواب تو رو میدید شبا میون کوچه‌ها شبیه رهگذر شدم حالا دیگه دارم میام برا یتیمای عرب پدر شدم حالا دیگه دارم میام دلم دیگه خیلی پُره دلم هنوز هواییه؛ روضه‌ی خاک چادره چادری که روی سرت؛ نشونه‌ی خدایی بود نشونه‌ی قشنگی از؛ عفت و با حیائی بود [شب نوزدهم ۱۴۰۲.۰۱.۲۰] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیShavval 1402.02.25 - Shab 25 - Misaq - Shahadat I-Sadeq A - 02 - Abozar Biukafi - Rouzeh - Edit.MP3
زمان: حجم: 9.6M
غروب سرخ نگاه‌ش به‌رنگ ماتم بود غریب شهرِ خودش نَه؛ غریب عالم بود چقدر روضه‌ی کرب‌وبلا به پا می‌داشت به روی سر در خانه همیشه پرچم بود برای داغ دل بی‌قرار و پُر دردش همیشه زمزمه‌ی روضه مثل مرهم بود شبی که در تب آتش؛ بهشت او می‌سوخت شکسته قامت و آشفته‌حال و درهم بود چه شد که در وسط کوچه‌ی بنی‌هاشم پُر از تلاطم اشکِ مصیبت و غم بود شتاب مرکب و آقای قد خمیده‌ی ما میان کوچه زمین خوردنش مسلّم بود غم اسارت و داغ جسارت و غربت چقدر در نظرش کربلا مجسّم بود خلاصه لحظه‌ی آخر؛ زمان تدفین‌ش بساط غسل و بساط کفن فراهم بود کنار پیکر او هر دلِ عزاداری به یادِ بی‌کسی کشته‌ی مُحرم بود تنی که غرق به خون مانده بود در گودال سری که بر سر نیزه پناه عالم بود شاعر: آقای [شهادت امام صادق (ع) ۱۴۰۲.۰۲.۲۵] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیZelHajjeh 1402.03.28 - Shab 30 - H-Sarollah.Rasht - Shahadat I-Javad A - 03 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان: حجم: 9.07M
میان هلهله‌ها سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت؟! سپاه حرمله در پشت در به‌صف بودند حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه به دیوار تکیه زد یعنی؛ پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند؛ میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت برای غربت او چشم هیچ‌کس نگریست کبوتر حرم‌ش اشک ذوالجناح نداشت شاعر: حجت الاسلام [شهادت امام جواد (ع) ۱۴۰۲.۰۳.۲۸] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیZelHajjeh 1400.04.27 - Asr 07 - H-Ashouraeian - Shahadat I-Baqer A - 02 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان: حجم: 16.59M
از سن کودکی شده غم آشنای من باد خزان وزیده به دولت‌سرای من بغض و شرر گرفته مسیر صدای من بالا گرفته کار دل و گریه‌های من خاک مزار من ز جفا بی‌نصیب نیست زائر نمانده دور حریمم، عجیب نیست مانند من امامِ غریبی‌، غریب نیست گریه کنید اهل منا در عزای من اهل زمانه غصه به قلبم رسانده‌اند بر روح و جان من غم و غربت چشانده‌اند من را به روی مرکب سمّی نشانده‌اند از زهرِ زینِ اسب ورم کرده پای من از کودکی رسیده به من چهره‌ای کبود در کربلا و کوفه و جولانگه یهود از بس که زخم‌های تنم در فشار بود مانده نشان سلسله بر جای جای من بر روی خار سخت مغیلان دویده‌ام از ابن سعد و حرمله طعنه شنیده‌ام هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیده‌ام این روضه‌هاست گوشه‌ای از ماجرای من بازار و ازدحام نرفته ز خاطرم آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرم بزم حرام شام نرفته ز خاطرم مانده ز شام کرب‌وبلایی برای من یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم آتش گرفته بود، پَر عمه زینبم یاد لباس شعله‌ور عمه زینبم فریاد می‌کشد جگر مبتلای من من روضه‌خوان غربت عمه رقیه‌ام مَردم شکست حُرمت عمه رقیه‌ام آه از شب شهادت عمه رقیه‌ام تغییر کرده صحبت و حال و هوای من یاد غروب کرب‌وبلا زار و مضطرم آن خاطرات می‌گذرد از برابرم یک عمر یاد تشنگی جد اطهرم ذکر حسین گشته دعا و نوای من داغش برای اهل ولا سینه‌سوز ماند بی‌حال زیر خنجر آن کینه‌توز ماند در زیر آفتاب بیابان سه روز ماند؛ اعضای جدِ تشنه لب و سر جدای من شاعر: آقای [عصر شهادت امام باقر (ع) ۱۴۰۰.۰۴.۲۷] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn