eitaa logo
بُت شناسی
2هزار دنبال‌کننده
370 عکس
294 ویدیو
22 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
💡 شیخ احمد احسایی و ریاضت ها ▪️شيخ احمد احسايي، در بسياري از موارد، در تأليفات خود، مخصوصا شرح زيارت جامعه ي كبيره مي‌گويد: «از امام صادق عليه السلام شنيدم» و در برخي از موارد مي‌گويد: «شفاها از او شنيدم». مراد او، از اين عبارات، اين نيست كه در عالم بيداري از ائمه علیهم السلام شنيده است، بلكه مرادش، چيزي است كه در رساله ي جداگانه اي نوشته است. ▪️ او مي‌گويد، در آغاز كار، به رياضت مشغول بودم. شبي، در عالم خواب ديدم كه دوازده امام، در يك جا جمع بودند. من به دامان حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام متوسل شدم و عرض كردم: «مرا چيزي تعليم كنيد تا هر وقت كه مشكلي روي داد، خواستم يكي از شما را در خواب ببينم، تا آن مشكل را پرسش كنيم، بتوانم. » آن جناب، اشعاري فرمود كه بخوان. بيدار شدم. بعضي از اشعار را فراموش كردم. بار ديگر به خواب رفتم. باز همان مجمع و امامان را در خواب ديدم و آن ابيات را مداومت و مواظبت كردم تا اين كه از تأييدات ايزدي و الهام رباني دانستم، مراد آن حضرت، مداومت در قرائت الفاظ آن اشعار نيست، بلكه بايد به مضمون آن متصف شد. پس كوشش خود را به كار بردم وهمت گماشتم و خود را به معاني آن متخلق و معتقد ساختم. هر زماني كه يكي از امامان را قصد مي‌كردم، در عالم رؤيا، به ديدار او مشرف مي‌گشتم و حل مشكلات مسايل را از ايشان مي‌كردم. تا آن كه مرا به ديار ايران گذر افتاد و با شاهنشاه قاجار و حاكمان، آميزش شد. اعتباري يافتم. خوراك ايشان را خوردم پس از آن، حالت نخستين از من رفت. اكنون، كم تر، ائمه عليهم السلام را در خواب مي‌بينم. ▪️ به راستي آيا با اين ادعا، مي‌توان سخن از عقايد گوناگون به ميان آورد و جعل اصطلاح كرد! احسايي، بر آن است كه تمسك اش به اهل بيت عليهم السلام در دريافت حقايق، سبب شده است كه در برخي مسايل، با بسياري از حكما و متكلمان، مخالفت كند. وي، در عين احاطه بر آراي حكما، مباني فلسفي را تا آن جا پذيرفته است كه از ديد او با باطن تعاليم شريعت، در تعارض نباشد. در نتيجه، اصطلاحاتي هم كه به كار برده است، در مواردي، با آن چه از اين اصطلاحات در حكمت رايج فهميده مي‌شود، تفاوت دارد. شايد از همين رو باشد كه برخي گمان كرده اند، آن چه در نظر عده اي، احسايي را بنيانگذار مكتبي بيرون از جريان مقبول اماميه نمايانده است. مي‌تواند ناشي از دو عامل باشد، يكي، آسان فهم نبودن پاره اي از آراء، و ديگر، تندروي‌هايي از هر دو جانب مخالف و موافق او كه گاه با شناخت لازم نيز همراه نبوده است. ▪️اين تعليل، سبب نمي شود كه هر عقيده ي خلاف واقع و ناموزون وي، مورد اعتراض قرار نگيرد و احيانا، آن دسته از عالمان بزرگ كه به نقد و بررسي افكار وي پرداخته اند، به تندروي يا عدم فهم درست اصطلاحات به كار گرفته از سوي احسايي، متهم گردند. همان طور كه پيش از اين يادآور شديم، نظريه ي «تفويض» و طرح «جايگاه امام در آفرينش» نكته اي نيست كه فهم آن آسان نباشد، بلكه موضوعي است كه پيش از وي، رواج داشت و از سوي پيشوايان معصوم عليهم السلام مورد مذمت قرار گرفته است. علاوه بر آن، برخي از مدافعان احسايي، ضمن اعتراف به وجود متشابهات، در كلام احسايي، و توصيه به ديگران نسبت به اخذ محكمات كلمات وي، اظهار داشته است: ما نمي گوييم حتما كلام متشابه شيخ احسايي و يا ديگران را تأويل صحيح كنند. اگر چه وظيفه ي هر مسلمان، اين است كه گفته ي متشابه مسلمانان را تا هفتاد مرتبه تا آن جا كه مي‌تواند، توجيه كند و به محمل‌هاي صحيح حمل كند، ولي لااقل، آن متشابه را به محكمات كلام خود او برگردانند. راستي، اگر سخنان هر نويسنده اي، تا هفتاد مرتبه توجيه گردد. هيچ مخالف و معاندي تمييز داده خواهد شد؟! با تذكاري كه گذشت، به پاره اي ديگر از آراي احسايي اشاره مي‌شود.  📚شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهاییت صفحه۲۱ 📚شيخي گري، بابي گري، ص ۱۶. 📚دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج ۶، ص ۶۶۴. @BotShenasi
💡 کرامت تراشی ها برای احسایی ▪️شیخ احمد و فرزندانش در شرح زندگانی وی مبالغه‌های فراوان کرده اند، دایر بر اینکه در ۵ سالگی چقدر اهل تفکّر و تدبّر بوده، اهالی روستا اهل لهو و لعب بودند و وسائل لهو را در خانه‌های خود می‌آویختند و به آن افتخار می‌کردند، جلساتی تشکیل داده، از طبل، مزمار، طنبور، تار، رباب، عود و انواع سرودها هیچ کدام را فروگذار نبودند، این طفل معصوم در گوشه ای نشسته، همه اش به عالم بالا می‌اندیشید، چون تنها می‌شد خلوت گزیده به حال خویش می‌گریست. ✖️الحاشیه : ما نمی دانیم دُم خروس را باور کنیم یا سوگندهای مزوّرانه ی شیخ را؟! اگر او اهل ملاهی نبود، چرا در مجلس لهو شرکت می‌کرد، و اگر اهل لهو نبود، چگونه موسیقی را با موازین ستّه اش آموخته بود؟! ▪️شیخ می‌گوید: من هنوز طفل بودم پسر عمویم که به اعمال جهّال مبتلا بود، نزد من آمد و گفت: پسر عمو! اشعاری سروده‌ام که می‌خواهم از تو یاری بجویم، پس اوراقی درآورد که در آنها ابیاتی منسوب به شیخ علی بن حماد بحرینی در مدح ائمه ی اطهار علیهم السلام بود و گفت: کسی که نحو نمی داند نمی تواند شعر بسراید. و لذا تصمیم گرفتم که تحصیل نحو کنم. پس عوامل جرجانی و شرح اجرومیه را تهیّه کرده مشغول تحصیل می‌شود. الحاشیه : پسر عمو چقدر جاهل بوده که از طفل مکتب نرفته برای سرودن شعر یاری می‌طلبید؟!  📚شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - صفحه ۱۰۵ به نقل از زندگی نامه شیخ احمد به قلم خود و پسرش عبداللّه و ۱. زندگی شیخ، ص ۷   @BotShenasi
30.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎉 قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ... 🎙بیان آیت الله العظمی وحید خراسانی 📆 ۱۴/ آذرماه/ ۱۳۸۸ ◻️ ☑️ @BotShenasi
🗯 آیتی بزرگتر از من نیست ▪️مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ أَوْ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ اَلشِّیعَةَ یَسْأَلُونَکَ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ اَلْآیَةِ: «عَمَّ یَتَسٰاءَلُونَ `عَنِ اَلنَّبَإِ اَلْعَظِیمِ » قَالَ ذَلِکَ إِلَیَّ إِنْ شِئْتُ أَخْبَرْتُهُمْ وَ إِنْ شِئْتُ لَمْ أُخْبِرْهُمْ ثُمَّ قَالَ لَکِنِّی أُخْبِرُکَ بِتَفْسِیرِهَا قُلْتُ «عَمَّ یَتَسٰاءَلُونَ» قَالَ فَقَالَ هِیَ فِی أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ یَقُولُ مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَةٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی وَ لاَ لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّی. 🔺ابو حمزة گوید: بامام باقر علیه السلام عرض کردم: قربانت گردم، شیعه از شما تفسیر این آیه را میپرسند «از چه از یک دیگر میپرسند؟ از خبر بزرگی میپرسند! » فرمود: اختیار با من است، اگر خواهم بآنها بگویم و اگر خواهم نگویم، سپس فرمود: ولی من تفسیرش را برای تو میگویم عرضکردم: «از چه از یک دیگر میپرسند؟ » فرمود: این آیه در باره امیر المؤمنین صلوات اللّٰه علیه است، آن حضرت علیه السلام میفرمود: خدا را آیه ای بزرگتر از من نیست، خدا را خبری بزرگتر از من نیست. 📚الکافی , جلد ۱ , صفحه ۲۰۷  [جامع احادیث ترجمه شده (غیر از احادیث بحارالانوار) - حدیث شماره ۴۹۸ - صفحه ۴۹۹]  @BotShenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمومنین علیه السلام برای هدایت ما از صدیقه طاهره سلام الله علیها گذشت! امیرالمومنین علیه السلام‌ تضمین فرموده من پولی که برای اطعام غدیر است را برمی گردانم! همیاری اطعام غدیر @BotShenasi
🗯 ذخیره روز معاد امام هادی علیه السلام حضرت خطاب به امیرالمومنین علیه السلام عرض می فرماید؛ مَوْلایَ أَنْتَ الْحُجَّهُ عَلَى الْعِبَادِ مولای من تو حجّت بر بندگانی وَ الْهَادِی إِلَى الرَّشَادِ وَ الْعُدَّهُ لِلْمَعَادِ و راهنمای به سوی راه راستی و ذخیره روز معادی، مَوْلایَ لَقَدْ رَفَعَ اللَّهُ فِی الْأُولَى مَنْزِلَتَکَ مولای من خدا مقامت را در دنیا بلند کرد   @BotShenasi
💡بر بال خیال، توهمات سران شیخیه ▪️هر روز شیخ خواب جدیدی دیده، بر بال خیال سوار شده، در عالم وهم و خیال از مقام « قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی » گذشته، در همه ی علوم استاد الکلّ فی الکلّ شده، چنان که شاگردش حاج محمّد کریم خان کرمانی می‌نویسد: ▪️۱) علمش عالم را فرا گرفته! ۲) بیش از ۳۰۰ کتاب در علوم متفرقه از آن جناب در نزد من موجود است! ۳) از علوم ایشان چیزی به مردم نرسیده، در نزد حاملان ایشان سپرده است، تا خورده، خورده اظهار کنند! ۴) در علم نحو، سیبویه أدنی شاگرد ایشان نمی شد! ۵) در علم صرف، خلیل ابجدخوان مدرسه اش بود! ۶) در هندسه اقلیدوس به کم تر پایه ی او نمی رسید! ۷) در علم طب استاد افلاطون و ارسطو بود! ۸) در علم تفسیر بی بدیل بود! ۹) در علم حدیث رئیس محدثین بود! ۱۰) در علم عجایب البلدان اعلم ناس بود! ۱۱) در علم « هیمیا » افضل علما بود! ۱۲) در علم « لیمیا » استاد حکما بود! ۱۳) در علم « ریمیا » سرور فضلا بود! ۱۴) در علم طلسمات کاشف معضلات بود! ۱۵) در معرفت « سیمیا » رئیس استادان بود! ۱۶) در علم تجوید وحید و فرید بود! ۱۷) در علم تطبیق کتب علم رمل و قرائات و تکلّمات و لغات و در حفظ اشعار، چشم بشر مانند او را ندیده! ۱۸) آنچه کتمان فرموده اند اضعاف و اضعاف این‌ها بود! الحاشیه : بسیار جای خوشوقتی است که کرمانی دانش بی کران او را به شکلی ستوده که احدی در آن به تردید نمی افتد و همه اعتراف می‌کند که همه اش دروغ است و چیزی از حقیقت با آن نیامیخته است. 📚کرمانی، هدایة الطالبین، ص ۶۳ ۶۵. 📚شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - صفحه ۱۰۷ @BotShenasi
💡ادعای وصل و هوس عصمت ▪️جالب توجه است که شیخ این مقامات را در عالم ظاهر به دست نیاورده، بلکه در عالم خواب و خیال به آنها دست یافته، و برای اینکه به این خواب‌ها رنگ قداست بدهد و در نظر عوام آنها را خواب رحمانی جلوه دهد، ادّعا می‌کند که: ▪️در اوایل امر به خدمت امام حسن مجتبی علیه السلام رسیده، مسائلی چند از آن حضرت پرسیده، آنگاه دهان مبارکش را بر دهانش نهاده، آب دهانش در دهانش ریخته، از شهد لذیذتر، جز اینکه گرم بوده است، به مقدار نیم ساعت به این منوال گذشته است!! ▪️آنگاه شبی به محضر مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مشرّف شده، از آب دهانش سیراب شده، این دفعه از شهد شیرین تر بوده، از برف سردتر بوده است!! آنگاه گامی فراتر نهاده ادّعا می‌کند که خاتم پیامبران مطالبی به او القاء می‌کند که خود تشخیص می‌دهد، که شایسته ی این مقام نیست، پس می‌پرسد که چرا این کلام را برای من القاء کردی؟ و آن حضرت می‌فرماید: بدون سبب، زیرا که مأمور هستم!! ▪️جالب است که همه ی این خواب‌ها در نوجوانی او بوده و پیش از آنکه به ۲۰ سالگی برسد، طومار این خواب‌ها بسته می‌شود. با نگاهی گذرا به مقدّمه ی فتوحات مکّیه روشن می‌شود که همه ی کسانی که با یدک کشیدن عنوان « عارف » در صدد منحرف ساختن امّت شیعه برآمده اند، از این شطحیّات بافته، از این خواب‌ها در بیداری ساخته، خود را به مرکز وحی مرتبط قلمداد نموده اند!! ▪️ابن عربی می‌نویسد: در روزهایی که این خطبه را می‌نوشتم پیامبر اکرم را در عالم مثال مشاهده کردم در محضر حضرت ذوالجلال، با کشف قلبی در حضرت غیبی، که همه ی پیامبران در گرداگرد حضرتش صف کشیده اند، و فرشتگان موکّل به عرش در پیرامون وجودش... پس مرا از پشت « ختم » دید و دستور داد که منبری نهادند و خطاب به عثمان فرمود: « اینْ نظیر تو، پسر تو و دوست تو می‌باشد »!! سپس به من فرمود: « ای محمّد برخیز به من و فرستنده من حمد و ثنا به جا آور، که مویی از من در تو می‌باشد... »!! روی منبر نوشته بود: « این مقام محمّدی اطهر است ». سپس ادّعا می‌کند که به جای پای آن حضرت گام نهادم... با روح القدس مؤیّد شدم.... سرانجام ادّعا می‌کند که آنچه در این کتاب نوشته‌ام پیک وحی القاء نموده، من به قلم کشیده ام!!! در مورد ترفندهای ابن عربی به کتاب‌ هایی که مستقلاًّ در این رابطه تألیف شده مراجعه شود. ▪️شاگرد نسخه برابر با اصل او شیخ احمد احسائی نیز با اختلاف مشربی که با او دارد، پا جای پای او نهاده می‌گوید: من هرچه تحقیق دارم از ائمّه اطهار اخذ کرده ام، و لذا هرگز هیچ اشتباهی به سخنان من راه نیافته، چون هرچه در کتاب هایم درج کرده ام، از آنها دریافت کرده‌ام و آنها از هر لغزشی معصوم هستند و هر کس از آنها اخذ کند به جهت پیروی از آنها دچار لغزش نمی شود. جای شگفت است که او با این ترفندها سخنان پوچ و بی پایه اش را برگرفته از معصومین و چیزی در حدّ مصون از هر لغزش و خطا معرّفی می‌کند ولی آنجا که با شهید ثالث مواجه می‌شود و مورد تکفیر قرار می‌گیرد توبه نامه می‌نویسد. 📚 زندگی شیخ احمد احسائی، ص ۱۶. 📚 ابوالقاسم کرمانی، فهرست کتب مشایخ عظام، ص ۲۴۶، چ سعادت، کرمان، بی تا. 📚 شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - صفحه ۱۱۱ 📚ابن عربی، فتوحات مکّیه، ج ۱، ص ۱۵ ۲۴، دارصادر، بیروت، ۱۴۲۴ ق. 📚 ر. ک: داود الهامی، داوری‌هایی متضادّ درباره محی الدّین عربی، چاپ مکتب اسلام، قم، ۱۳۷۹ ش. و مرتضی رضوی، محی الدّین در آیینه فصوص، انتشارات فخردین، قم، ۱۳۸۳ ش. @BotShenasi
💡احسایی به سوی عتبات ▪️تا ۲۰ سالگی در زادگاه خود اقامت داشت، در این مدّت تنها از دو عصفور، شیخ احمد بحرانی دمستانی و شیخ موسی پسر کاشف الغطاء حضور یافت. پیروان احسایی می‌گویند که شیخ احمد از غالب اساتیدش چون سید مهدی بحرالعلوم اجازه روایتی دریافت کرده، در حالی که خود می‌نویسند: سید بحرالعلوم گفت: امر شیخ بر من مبهم شد، ولی هنگامی که او را به خوبی شناخت در تکفیر او تردیدی به خود راه نداد. ▪️پیروان شیخ از صاحب جواهر به عنوان کسی که از شیخ احمد اجازه دریافت کرده نام برده اند، که او نیز یکی از کسانی است که به تکفیر شیخ فتوا داد. 📚 بحرانی، انوارالبدرین، ص ۴۰۶، چاپ نجف، ۱۳۷۷ ق. 📚 کرمانی، هدایة الطالبین، ص ۱۰۸. 📚 تنکابنی، قصص العلماء، ص ۴۴، علمیه، تهران، ۱۳۶۴ ش.  📚شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - صفحه ۱۱۳ @BotShenasi
⚡️روز غدیر نزد اميرالمؤمنين حاضر شو 🔹 قَالَ الرضا علیه‌السلام «يَا اِبْنَ أَبِي نَصْرٍ أَيْنَ مَا كُنْتَ فَاحْضُرْ يَوْمَ اَلْغَدِيرِ عِنْدَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَإِنَّ اَللَّهَ يَغْفِرُ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ وَ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ ذُنُوبَ سِتِّينَ سَنَةً وَ يُعْتِقُ مِنَ اَلنَّارِ ضِعْفَ مَا أَعْتَقَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ وَ لَيْلَةِ اَلْفِطْرِ وَ اَلدِّرْهَمُ فِيهِ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ لِإِخْوَانِكَ اَلْعَارِفِينَ فَأَفْضِلْ عَلَى إِخْوَانِكَ فِي هَذَا اَلْيَوْمِ وَ سُرَّ فِيهِ كُلَّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ 🔸 امام رضا علیه‌السلام فرمود اى پسر ابى نصر بزنطی! هرجا كه باشى سعى كن كه روز غدیر نزد قبر مطهّر حضرت امير المؤمنين حاضر شوى، به درستى كه خدا در اين روز مى‌آمرزد از هر مرد مؤمن و زن مؤمنه و‌ مرد و زن مسلمان گناه شصت سالۀ ايشان را و در اين روز آزاد مى‌كند از آتش جهنّم دو برابر آنچه آزاد كرده است در ماه رمضان و شب قدر و شب فطر و يك درهم كه در اين روز به برادران مؤمن بدهى برابر است با هزار درهم كه در اوقات ديگر بدهى و احسان كن در اين روز به برادران مؤمن خود،و شاد گردان هر مرد مؤمن و زن مؤمنه را. 📚تهذيب الأحکام ج ۶، ص ۲۴.‌ @BotShenasi
سید_احمد_نجفی_اقرار_به_جبر_گرایی_با_استناد_به_محی_الدین_عربی.mp3
1.48M
سید احمد نجفی معروف به آقاجان و اقرار به جبرگرایی با تسمک به ابن عربی @BotShenasi
31.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💡سید احمد نجفی: رسول خدا صلی الله علیه و آله صوفی بود! سید احمد نجفی معروف به آقاجان در کمال وقاحت با استناد به بیتی از شعر حافظ صوفی که گفته است: آن تلخ وش كه صوفي‌ام الخبائثش خواند آیانسبت دادن صوفی به رسول خدا صلی الله علیه و آله با استناد به شعری از آدم معلوم الحال مثل حافظ کار صحیحی است؟ آن هم صوفیه که در لسان اهل بیت علیهم السلام لعن شده اند! شطحیات سید احمد نجفی و سخنان بی مبنا او باعث شده که چنین جسارتی به ساحت قدس گل سر سبد هستی کند. واقعاً باید حال مریدان او گریست که پیرو چنین شخصی هستند که چنین هتاکی به رسول خدا صلی الله علیه و آله می کند. در ادامه هم می گوید از کلمه صوفی بدشان می آید، قطعاً بیزاریم زیرا ائمه علیهم السلام فرمودند: به قلب و لسان از آنها بیزاری بجویید. اما آقای نجفی صوفیه را دو بخش می کند، صوفیِ خوب و بد اما ایشان نمی داند که روایت شریف میفرماید: الصوفیة کلّهم من مخالفینا و طریقتهم مغایرة لطریقتنا انحرافات سید احمد نجفی بر هیچ عاقلی پوشیده نیست. فریب اشک های او برای امام حسین علیه السلام را نخورید. اشک با عقیده صحیح ملاک آل الله است. @BotShenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم از کفرگویی جدید صائمی در دیوانگان در مقام نقد انحرافات عقیدتی در هیئت دیوانگان کاشان و مداح این هیئت اقای صائمی مطالب بسیار زیادی را بیان کرده ایم. تذکر و نقد فراوانی ارائه دادیم (کافیست کلمه دیوانگان را سرچ کنید) تا آنها از نسبت دادن الوهیت و ربوبیت به اهل بیت علیهم السلام بپرهیزند. اما گوش ایشان بدهکار نبود و و هر روز کفر جدیدی را ارائه دادند. پس بر هر عاقلی واضح و مبرهن است که ایشان عقیده بر الوهیت و ربوبیت اهل بیت علیهم السلام دارند. دیگر اینکه اشتباه می کنند و عقیده ایشان نیست، یک سخن گزاف و غیر قابل قبول است زیرا حتی احتیاط نکرده و کمی تحقیق نکردند و از این فضا دوری نکردند. بلکه هر روز آشکار تر الوهیت و ربوبیت را فریاد کشیدند. نحن‌صنائع الله @BotShenasi
💡 از تحذیر تا تکفیر [شیخیه] ▪️به دنبال انتشار سخنان مبهم، گنگ، مخدوش و نامفهوم وی پیرامون: معاد، معراج، تفویض و دیگر شؤون امامان، بسیاری از علما مردم را از او بر حذر داشتند و چون او بر عقاید انحرافی خود اصرار ورزید، جمعی از فقهای نامدار شیعه او را کافر دانستند. نخستین کسی که علناً او را تکفیر نمود، شهید ثالث بود. ▪️شهید ثالث همانند دیگر علمای قزوین به هنگام ورود شیخ احمد به قزوین از او تجلیل کرد و حریم او را حفظ نمود، ولی در مجلسی که احسائی به بازدید او رفته بود، از معاد جسمانی سخن رفت، شهید به او اعتراض کرد و به مجادله انجامید. رکن الدّوله علی نقی میرزا حاکم قزوین محفلی برای آشتی ترتیب داد و علمای قزوین را دعوت نمود، در این محفل سخن بالا گرفت و به تکفیر وی منتهی شد.   📚شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه صفحه ۱۱۷ @BotShenasi
💡مناظره و حکم کفر احسایی توسط رشتی ▪️پسر صاحب ریاض مرحوم شریف العلماء، مرحوم استرآبادی و سید کاظم رشتی را طلبید، دستور داد که شریف العلماء و استرآبادی در حضور او با سید کاظم مناظره کنند، آنها مواردی از کتاب شیخ احمد احسایی را برای سید کاظم خواندند و گفتند که این عبارت‌ها ظاهرش کفر است، سید کاظم گفت: آری ظاهر این عبارت‌ها کفر هست، لکن شیخ چیز دیگری از این‌ها اراده کرده است و برای آنها تأویلی هست. ▪️سید مهدی به او فرمود: تو بنویس که ظاهر این عبارت‌ها کفر است، او نیز نوشت و با مهر خود آن را مهر زد. 📚 تنکابنی، قصص العلماء، ص ۴۴.   📚شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - صفحه ۱۱۹ @BotShenasi
🌺 الحَمْدُ لِله الَّذی جَعَلَنا مِن الْمُتَمَسِّکینَ بِولایةِ أمیرِالْمُؤْمنینَ عَلیِّ بنِ أَبِی طالِبٍ وَ الأئمةِ المَعْصُومینَ علیهم السّلام 🌺 عید کمال دین و تمام نعمت ، هنگامه اعلان وصایت و ولایت أمیرالمؤمنین علیه السّلام را محضر مبارک حضرت صاحب الأمر عجّل الله تعالی فَرَجَه الشّریف تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
💡هُوَرقلیا (مقدمه)‌ ▪️مهم ترین عامل تکفیر شیخ احمد احسائی اعتقاد او به: « هور قلیا » می‌باشد. حاجی سبزواری از تنکابنی می‌پرسد: چرا شیخ احمد را تکفیر کردند؟ او در پاسخ می‌گوید: برای اینکه به جسم « هور قلیائی » قائل است. ▪️تنکابنی این واژه را « هُوَر قلیائی » با ضمه هاء و فتحه واو تلفّظ می‌کند، حاجی سبزواری می‌گوید: « هُور » به سکون واو است. ▪️تنکابنی می‌گوید: من از یکی از شاگردان ملاّ علی نوری شنیدم که آخوند ملاّ علی نوری می‌گفت: « هُور » به سکون واو غلط مشهور است و صحیح آن « هُوَر »به فتح واو می‌باشد. وی اضافه می‌کند که ملا علی نوری می‌گفت: « هُوَر قلیا » لفظ یونانی است به معنای عالم دیگر. دهخدا نیز آن را « هُوَر قلیا » ضبط کرده و گفته: ▪️این کلمه ظاهراً از کلمه ی عِبریِ: « هبل قرنیم » به معنای تشعشع بخار گرفته شده است. دکتر معین نیز همان احتمال را استظهار کرده جز اینکه در ضبط آن، « هَوَر قلیا » را صحیح تر دانسته است. ▪️شهید ثالث به استناد اینکه معاد جسمانی است و بازگشت انسان در روز رستاخیز با همین بدن عنصری است، نه هُوَر قلیائی، و این از ضروریّات دین مقدّس اسلام است، به کفر شیخ احمد فتوا داد، آنگاه سیدمهدی پسر صاحب ریاض، ملاّ محمّد جعفر استرآبادی، صاحب فصول و سرانجام صاحب جواهر به کفر ایشان فتوا دادند. ▪️تا جایی که ما سراغ داریم اول کسی که واژه « هور قلیائی » را به کار برده، شیخ شهاب الدّین سهروردی، متوفای ۵۸۷ ق. می‌باشد. ▪️آنگاه شیخ احمد احسائی آن را به کثرت در آثار خود به کار برده است. آنچه از توضیحات شیخ احمد، کرمانی و هانری کوربن استفاده می‌شود این است که: منظور از هور قلیا مثال قالبی است نه جسد عنصری. 📚 تنکابنی، قصص العلماء، ص ۴۵ و ۴۶، ۴۴ 📚 دهخدا، لغت نامه، حرف هاء، ص ۳۳۵. 📚 معین، فرهنگ معین، ج ۴، ص ۵۲۲۱ ؛ 📚تبریزی، برهان قاطع، ج ۴، ص ۲۳۹۱. 📚 سهروردی، حکمة الاشراق، ص ۲۵۴، چ تهران، ۱۳۳۱ ش. 📚جوامع الکلم، ج ۵، قسمت اول، ص ۱۲۲ ؛ ج ۳، قسمت دوم، ص ۱۱۹، ۱۲۴ و ۱۳۴ ؛ ج ۲، قسمت دوم، ص ۱۰۳، چاپ سنگی. 📚حسائی، شرح الزیارة، ص ۳۶۵ ؛ کرمانی، شرح عرشیّه، ص ۱۱۹ ؛ ابراهیمی، تنزیه الاولیاء، ص ۷۰۲، چ کرمان، ۱۳۶۷ ق.  📚شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه صفحه ۱۲۳ @BotShenasi
💡هور قلیا از کجا آمده است؟ ▪️در اینکه هور قلیا از چه زبانی اقتباس شده چندین نظر ابراز شده است: ۱) یونانی ؛که آن را تنکابنی از ملا علی نوری نقل کرده است. ابراهیمی نیز آن را یونانی دانسته است. ادوارد براون در ترجمه ی انگلیسی مقاله ی سیّاح می‌نویسد: ▪️این جسم لطیفی که شیخ احمد آن را جسم هور قلیائی می‌نامد و فرض شده که کلمه ی یونانی است و تصور کرده که در جوهر شبیه است به اشکال عالم مثال. جمال زاده می‌نویسد: ▪️اگر این کلمه اصلش یونانی بود، ادوارد براون که یونانی را می‌داند، آن را متوجه می‌شد و تعبیر فرض شده را نمی آورد. ۲) سریانی ؛که شیخ احمد به آن تصریح کرده می‌گوید: و آن « هور قلیا » به تعبیر « سریانی » می‌باشد. شیخ احمد در پاسخ ملا حسین اناری نیز به آن تصریح کرده است. ۳) عبری ؛دکتر محمّد معین در ضمن یک مقاله محقّقانه آن را عبری معرّفی کرده است. ▪️جمال زاده می‌نویسد: کاظم زاده ایران شهر نیز مدّتی در این وادی تلاش کرده و به این نتیجه رسیده که این واژه عبری می‌باشد و از همان کلمه ی « هبل قرنئیم » گرفته شده و به معنای اجسام لطیفه است و در علوم مخفیّه یکی از تجلّیات هفتگانه ی اجسام است. ▪️۴) فارسی عربی ؛برخی تصوّر کرده اند که ترکیبی از « هُور » فارسی به معنای خورشید و « قلیای » عربی به معنای « اَشخار » یعنی قلیای خورشیدی می‌باشد. دکتر معین بر اساس اشتقاق آن از « هبل قرنئیم » آن را: « هَوَر قَلیائی » ضبط کرده است. 📚تنکابنی، قصص العلماء، ص ۴۵. 📚ابراهیمی، تنزیه الاولیاء، ص ۷۰۲. 📚جمال زاده، قصه قصه ها، ص ۲۶، ۲۷ پروین، تهران، ۱۳۲۰ ش. 📚 احسائی، جوامع الکلم، ج ۱، ص ۷۱. 📚رشتی، رسائل، رساله شیخ به اناری، ص ۷۱، چ تبریز، ۱۲۷۷ ق. 📚 معین، مجله دانشکده ادبیات، سال اول، شماره ۲، فروردین ۱۳۳۳ ش. ص ۸۱. ۸۹  📚شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - اشاره - صفحه ۱۲۵ @BotShenasi
💡 هورقلیا چیست؟ ▪️شیخ احمد احسایی که نشر دهنده این واژه در آثار خود می‌باشد در پاسخ اناری می‌نویسد: لفظ هورقلیا به معنای « ملک آخر » است، زیرا مراد عالم برزخ متوسط بین عالم ملک و ملکوت است و آن عالم آخر است، پس آن ملک آخر باشد، یعنی: عالم اجسامْ عالم ملک است و این عالمْ ملکی آخر بود و وی در اقلیم هشتم است از جانب اسفل آن، بر محدّب محدّد الجهات، در رتبه نه در جهت، زیرا چیزی وراء محدّب محدّد الجهات نیست، و آن را ورائی نیست. امّا عالم هور قلیابخشِ اسفل آن بر بخش اعلای فلک اطلس است در رتبه و صورتی که در آیینه بینی از اسفل این عالم است. آنگاه در تشریح جسم قلیائی و فرق آن با جسد معمولی می‌نویسد: ▪️انسان را دو جسم و جسد است: ۱) جسم اوّل که مرکب از عناصر زمانیّه است، این جسد مانند جامه ای است که انسان آن را می‌پوشد و از تن بیرون می‌آورد، آن را نه لذّتی است و نه المی، نه طاعتی و نه هور قلیائی هیچ ربطی به معاد جسمانی و معراج جسمانی ندارد، چون به نصّ کلام شیخ چهار عنصر تشکیل دهنده بدن عنصری (آب و آتش و خاک و باد) از آن جدا شده، چیزی از آن می‌ماند که با چشم قابل رؤیت نیست. روی این بیان کسانی که عقاید او را بر خلاف ضرورت دین و آیین تشخیص داده اند، ظاهراً مقصّر نیستند. جالب توجّه است که شیخ احمد احسائی پوسیدن جسد در گور را حتّی شامل امامان و پیامبران دانسته می‌گوید: حکم تباهی کالبد در قبر درباره پیامبر و امامان نیز صادق است، امّا این کالبد از جسم اصلی ایشان که در غایت لطافت است جدا است و امری است عارضی، که دیدار و استفاده اشخاص را از آنها امکان پذیر ساخته است. زمانی که خداوند در ابقای صورت ملموس آنها مصلحتی نبیند، قالب خاکی با مرگ تجزیه می‌شود و از میان می‌رود. پس اگر در احادیث از بقای اجساد امامان در قبر سخن رفته است، مقصود جسدی است بدون صورت عنصری، یعنی همان جسد هور قلیائی که این جسد تنها برای امامان قابل مشاهده است. ▪️کرمانی نیز در مورد مؤمن خالص و کافر خالص می‌نویسد: هر گاه بدن ما حض الایمان‌ها و ما حض الکفرها بمیرد نفس برزخی و اخروی دارند، پس در غیبت این عالم که عالم هورقلیاست و عالم مثال باشد.... در شرح و تفسیر واژه هورقلیا به همین مقدار بسنده می‌کنیم، زیرا هر صاحب انصافی از این تعبیرهای صریح شیخ و پیروانش یقین پیدا می‌کند که هورقلیا ربطی به جسم ندارد و تا همه ی اجزای تشکیل دهنده عناصر از آن جدا نشود به آن هورقلیا نمی گویند. پس هر کس معاد یا معراج را هورقلیائی بداند، آن را جسمانی ندانسته و بر خلاف اعتقاد مسلمانانْ عقیده دیگری اخذ نموده است. 📚احسائی، شرح عرشیه، ص ۹۳، ۱۱۹، ۱۳۶ و ۱۵۳ ؛ ، شرح دعای جوشن کبیر، ص ۶۰، چ تهران، ۱۲۶۹ ق. و جوامع الکلم که قبلاً مواردی را از آن نقل کردیم. 📚 رشتی، رسائل، رساله شیخ به ملا حسین اناری، ص ۷۱. 📚 احسائی، شرح الزیارة، ج ۳، ص ۱۲۸، ۱۲۹ چ کرمان، ۱۳۵۵ ش. 📚کرمانی، ارشاد العوام، ج ۲، ص ۱۵۶.  شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - صفحه ۱۲۸ @BotShenasi
🔍 آزردن امام صادق علیه السلام توسط غلات ⬅️ کا، [الکافی] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: خَرَجَ إِلَیْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ هُوَ مُغْضَبٌ فَقَالَ إِنِّی خَرَجْتُ آنِفاً فِی حَاجَةٍ فَتَعَرَّضَ لِی بَعْضُ سُودَانِ الْمَدِینَةِ فَهَتَفَ بِی لَبَّیْکَ یَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ لَبَّیْکَ فَرَجَعْتُ عَوْدِی عَلَی بَدْئِی إِلَی مَنْزِلِی خَائِفاً ذَعِراً مِمَّا قَالَ حَتَّی سَجَدْتُ فِی مَسْجِدِی لِرَبِّی وَ عَفَّرْتُ لَهُ وَجْهِی وَ ذَلَّلْتُ لَهُ نَفْسِی وَ بَرِئْتُ إِلَیْهِ مِمَّا هَتَفَ بِی وَ لَوْ أَنَّ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ عَدَا مَا قَالَ اللَّهُ فِیهِ إِذاً لَصَمَّ صَمّاً لَا یَسْمَعُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ عَمِیَ عَمًی لَا یُبْصِرُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَرِسَ خَرْساً لَا یَتَکَلَّمُ بَعْدَهُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ قَتَلَهُ بِالْحَدِیدِ . 🌿 مالک بن عطیه گوید یکی از اصحاب حضرت صادق نقل کرد: که روزی امام علیه السّلام آمد و با خشم فرمود من ساعتی قبل کاری داشتم از منزل خارج شدم یکی از سودانیهای مدینه فریاد زد (لبیک یا جعفر بن محمّد لبیک). این سودانی امام را خدا گرفته بود بجای اینکه بگوید لبیک اللهم لبیک میگفت لبیک یا ابا عبد اللَّه. أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ آیا تو به مردم گفتی من و مادرم را دو خدا بگیرید؟، با ترس و وحشت از این سخنی که او گفت فورا بمنزل برگشتم، برای خدا به سجده رفته و صورت بخاک مالیدم و اظهار کوچکی و خواری نمودم، عرض کردم خدایا من بیزار و متنفرم از آن حرفی که سودانی گفت. اگر عیسی بن مریم از حرفی که خداوند به او گفت بدش می‌آمد. چنان از گوش کر و از چشم کور و از زبان لال میشد که دیگر نه میشنوید و نه میدید و نه سخن میگفت، خدا ابو الخطاب را لعنت کند و او را با ضربه آهن بکشد. ▪️علامه مجلسی رحمه الله در ذیل روایت میگوید: قال الجوهری رجع عودا علی بدء و عوده علی بدئه أی لم ینقطع ذهابه حتی وصله برجوعه. ✍ أقول: لعله کان من أصحاب أبی الخطاب و یعتقد الربوبیة فیه علیه السلام فناداه بما ینادی الله تعالی به فی الحج فاضطرب علیه السلام لعظیم ما نسب إلیه و سجد مبرئا نفسه عند الله من ذلک و لعن أبا الخطاب لأنه کان مخترع هذا المذهب الفاسد. جوهری گفت: رجع عودا علی بدء و عوده علی بدئه یعنی هنوز کاملا نرفته بود که بازگشت. می گویم: شاید آن سودانی از یاران ابو الخطاب بوده که اعتقاد به خدایی حضرت صادق علیه السلام داشت و در حج به جای لبیک به خداوند به امام صادق علیه السلام لبیک گفت، به همین دلیل امام از نسبت عظیمی که به ایشان زده شد مضطرب شده و نزد خداوند سجده کرده و از این گناه برائت جست و ابو الخطاب را که مؤسس این مذهب فاسد بود لعنت کرد.  📚 بحارالانوار، جلد ۴۷، صفحه ۴۳ @BotShenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی که آیت الله وحید خراسانی در مقابل لغو تعطیلی شهادت امام صادق علیه السلام با تمام توان ایستادگی کرد. @BotShenasi
💡سلمان زمان و ناطق دوران ▪️ابوالقاسم خان داستان ناطق را با دلایل هندسی اثبات کرده می‌نویسد: برای هر عصری سلمانی لازم است که در اصطلاح او را ناطق گویند، زیرا که فرد اکمل در میان متعدّدین می‌باشد. نقطه ی مرکز و قطب آنها یکی است، تعدّد مرکز محال است، نسبت مرکز نقطه به جمیع اطراف محیط علی السّویّه است. آن نقطه به منزله ی قلب است که اشرف اعضاء می‌باشد. 📚ابراهیمی، فهرست کتب شیخ احمد احسائی، ص ۱۲۷، چ سعادت کرمان. 📚 شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - صفحه ۱۴۳ @BotShenasi
💡جایگاه ناطق واحد ▪️اوّل کسی که در میان رعیّت فرمان امام به او می‌رسد و اوّل کسی که از اراده امام مطّلع می‌شود آن ناطق واحد است. این شخص نایب خاصّ امام، ناطق واحد و باب امام است. باز هم برای خلط مبحث می‌افزاید: ▪️اما شخص ناطق واحد، یعنی باب اعظم و نایب خاصّ امام هیچ وقت مشایخ ما نفرموده اند که ایشانند یا غیر ایشان. فقط وجود چنین شخصی را در هر زمان با ادلّه ی زیادی اثبات می‌کنند، نه معرفت شخصی او را، زیرا مکلّف به معرفت چنین شخصی به طور معیّن در زمان غیبت نیستیم. 📚ابراهیمی، فهرست کتب شیخ احمد احسائی، ص ۱۲۷،ص ۱۲۹. ، ص ۱۳۰. 📚 شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - صفحه ۱۴۳ @BotShenasi
💡وحدت در عین کثرت ▪️بر اساس اعتقاد ملاحده که با هر امامی ۱۲ نقیب و ۳۰ داعی معتقدند، ایشان نیز این اعداد را از آنها گرفته، بر اساس شرکت سهامی خدایان مسیحیان که وحدت در تثلیث را معتقدند، معجونی درست کرده می‌نویسد: ▪️حدیث دلالت می‌کند که با هر امام ۱۲ نفر یا ۳۰ نفر نقیب و ۱۰۰ نفرنجیب است، و حدیثی هم دلالت می‌کند بر جماعت کاملین که حال ذکر اسامی ایشان را ندارم، صوفیّه هم جمعی را می‌شمارند که قول ایشان محلّ اطمینان نیست. خلاصه اینکه کسی منکر علما و فقها نیست، ایشان هم هستند، ولکن نایب خاصّ امام یک نفر است و در سلسله ی ما حامل علم شیخ هم یک نفر است. ▪️حاج زین العابدین کرمانی تلاش کرده که احادیثی جعل کرده، احادیثی را تأویل نموده، احادیثی را به هم خلط کند، تا این موضوع را به پیشوایان معصوم نسبت دهد و لذا به امام صادق علیه السلام نسبت داده که فرموده اند: ▪️۱) برای امامان ۱۲ باب است که مؤمنین از آنها وارد علم امام شوند. ▪️۲) هر کس بابی را انکار کند، خداوند هیچ فدیه ای از او نمی پذیرد. ▪️۳) برای ما با هر ولیّی گوش شنوا، چشم بینا و زبان گویایی هست. ▪️ابراهیمی در ادامه ی سخنان او گوید: البته امام زمان هم باب‌هایی دارد. امام بی نایب نمی شود. خانه بدون در معنی ندارد. ▪️سپس گامی فراتر نهاده می‌گوید: امام بدون مأموم نمی شود. مأموم امام امثال ماها نیست. ما اقتدا به امام ننموده ایم. مأموم واقعی کسی است که از هر جهت اقتدا نموده باشد و نماینده صفات امام شده باشد. اگر این چنین اشخاصی در ملک نباشند معلوم می‌شود که وجود امام العیاذ باللّه خاصیّتی نبخشیده و وجود امام لغو می‌شود. محال است که امام باشد و مظهر و نماینده ای نداشته باشد. در مقام اشاره به تعیین مصداق گوید: ▪️همه ی دوستان اهل بیت، خاصّه علمای اعلام و فقهای کرام و محدّثین عظام، معرفت همه ی آنها از رکن رابع است، چه مانعی دارد که معرفت عالم شیخی نیز از رکن رابع باشد. ▪️وی در جای دیگر با صراحت می‌گوید: باب اعظم بلا واسطه از امام می‌گیرد و به دیگران می‌رساند. 📚کرمانی، مجمع الرسائل فارسی رساله به دوستان همدان ص ۲۳۴. 📚 کرمانی، مجمع الرسائل فارسی، ص ۶۳، چ کرمان، ۱۳۵۲ ش. 📚 ابراهیمی، فهرست کتب شیخ احمد احسائی، ص ۱۱۷. ص ۱۱۲.ص ۱۲۴.  📚شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - صفحه ۱۴۵ @BotShenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جسمانیت خدا آن هم در هیئات! آیا سوال نیست این نوع اشعار و این سخنان باطل و کفر در هیئات چه می کند؟ مگر خدا جسم است که پا داشته باشد؟ چه فرقی میان خدای معرفی شده توسط وهابیت و این شعر است؟ @BotShenasi