eitaa logo
♡دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ♡
2.1هزار دنبال‌کننده
779 عکس
220 ویدیو
13 فایل
. Live for ourselves not for showing that to others!🍓👀 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗🌗. لااقل۲۴ساعت‌بمون چنلو بهت ‌ثابت کنم😂🚶. از6مهر1402برای‌پرواز‌به‌سوی‌هدفات‌کنارتم🌥🎀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
♡دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ♡
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_110 سرم بدجور گیج میرفت...حالم اصلا خوب نبود! شوکه شده بودم! دلم میخاست
•{🖤🤍}•• ‌ +باشه چشم...بااجازه... از اتاق آقامحمد زدم بیرون... سمت اتاق خودم قدم برداشتم... جای اتاقم خیلی خوب بود...ب طوری که کسی دیدی نسبت ب اتاق نداشت.... وارد اتاق شدم و در و پشت سرم قفل کردم.... گلوم از شدت بغض درد میکرد! نمیدونستم چجوری خودمو خالی کنم! آقا محمد راست میگفت! من مطمئن نبودم که رادین واقعا مبتلاست! شاید برای رفیقی دوستی آشنایی سرچ کرده تا راهنماییش کنه... ولی.. رادین ب غیر از من و بچه های سایت ..... داشتم دیوونه میشدم! نشستم رو صندلی و سرمو گذاشتم رومیز که نفهمیدم کی خوابم برد..! _________________________ با صدای نکره نرگس یکی از چشمامو باز کردم.... _هوووووویییییی ! بزار دوروز از صحبا و هم کلام شدنمون بگذره بعدشروع کن به چرت زدن و خوابیدن! +نرگس خستمه برو بزار یکم بخوابم.... _باشه من رفتم ....ولی بعد نیای حال داشتو ازم بپرسیا!هی نپرسی کجا بوده چکا... سریع بلند شدم نشستم.... +خبر داری!؟ _اره...ولی نمیگم! +بگووووو دارم میمیرم از نگرانی! اشاره ای به من و تخت زد: _اره مشخصه! +بگو دیگهههه جان من! ابرویی بالا انداخت و گفت: _نوچ! +نگو به اعماق وجودم....منم یه چیزی از داشِت میدونم ولی نمیگم! _چییئیییی! +دیگه....برو میخام بخوابم.... _عههههه پاشووووووو ببینم! بی تَر ادب! +برو نمیگم... _نمیگی؟ مثل خودش ابرو بالا انداختم و با ناز گفتم: +نووووووچ! _باشه پس منم نمیگم! +چی رو؟ _اینکه رادین سایت بوده! بلند زدم زیر خنده که دمپایی روفرشی نرمشو درآورد و پرت کرد سمتم.... بالشتو جلو صورتم گرفتم و جیغ خفیفی کشیدم... +جییییییغ.... _ای درد! ای کوفت! ! آخه یونجه من به تو چی بگممممم! پاشو گُمرو برام تعریف کن چی میدونی! چیکار کرده باز! +هیچی! ...میزاری بخوابم؟ خیالم راحت شده بود که رادین سایت بوده‌....حالا فقط خواب میخاستم! چشمام بدجور میسوخت! _نه! تا نگی چی میدونی ... +دختر تو چقدر کَنِه ای! اه اه ! یه بقی خوردما! ول نمیکنه حالا! _آروم! بگو دیه! +هیچیییییی! _جان من! +هیچییی! _جان رادین! اخمی کردم و برگشتم سمتش: +بارآخرت باشه! _اوکیییی!جان حامد! +اینم نادیده میگیرم! _اوووووو...! نه بابا؟ رو داش من غیرتی میشی؟ +نباید رو کراشم غیرتی بش.... چشمامو بستم و منتظر جیغ جیغای نرگس شدم.... خدایا؟ سوتی ازین بدتر نبود؟ سوتی....اونم پیش این سیریش؟ دلت نمیسوزه برام؟