eitaa logo
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.2هزار دنبال‌کننده
828 عکس
230 ویدیو
13 فایل
. Live for ourselves not for showing that to others!🍓👀 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗🌗. لااقل۲۴ساعت‌بمون چنلو بهت ‌ثابت کنم😂🚶. از6مهر1402برای‌پرواز‌به‌سوی‌هدفات‌کنارتم🌥🎀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_171 #حامد از عصبانیت نمیدونستم چکار کنم! دلم میخواست آرامو.. هوف کلافه
•{🖤🤍}•• ‌ تو چشمام خیره شد و پیاده شد.. پیاده شدم و داد زدم: +رادین صبر کن ! درماشینو کوبوندم و روبروش وایستادم. +حق نداری دراین مورد دخالت کنی! این بستگی به آرام داره که منو میخاد یا نه! پوزخندی زد و دست به سینه وایستاد: _اتفاقا خودش اینو بهم گفت!...گفت نمیخامش! از چشمم افتاده...اگه تونستی از دلش دربیاری من حرفی ندارم! سرم تیری کشید که اخمی کردم.. پوزخند غلیظی زد و رفت.. دستمو گرفتم به ماشین.. آرام منو نمیخاد؟ سوار ماشین شدم و پامو گذاشتم رو گاز... قهقه ای زدم و دنده رو عوض کردم... باد تندی که به صورتم میخوردحرصمو درمیاورد .. خندیدم و سرعتمو بیشتر کردم... صدای زنگ گوشیم رفت رومخم.. برگشتم و گوشیمو برداشتم.. خاموشش کردم و خندیدم.. پرتش کردم صندلی عقب که افتاد پایین... فرمونو بایه دست گرفتم و خم شدم سمت عقب که بوق یکسره تریلی گوشمو پرکرد .. درد بدی تو بدنم پیچید .. چشمامو به زور باز نگه داشتم.. گوشام جز صدای داد و بیداد مردم چیزی نمیشنید... سرم تیری کشید که چشمامو بستم و سیاهی مطلق... .................... تو آشپزخونه بودم که گوشی رادین زنگ خورد... رادین نگاهی بهم انداخت و رفت بیرون... آیفون رو برداشتم و آروم گذاشتم رو گوشم... ماشینش قشنگ روبروی آیفون بود... سوار ماشین شد و بعد ۵ دیقه حرصی پیاده شد.. آیفونو نزدیک گوشم کردم که صداشون به گوشم خورد... با داد حامد پرده گوشم پارع شد...! _رادین صبر کن! حق نداری دراین مورد دخالت کنی! این بستگی به آرام داره که منو میخاد یا نه! رادین نیشخندی زد و گفت: _اتفاقا خودش اینو بهم گفت! گفت نمیخامش!از چشمم افتاده!اگه تونستی از دلش دربیاری من حرفی ندارم!!
۲۴ مرداد ۱۴۰۳