eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.3هزار دنبال‌کننده
907 عکس
241 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـات🌾: @Tablighat_Deli گپمون‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_379 نگاه عصبیش همزمان شد با پیچیدن دردی تو پهلوم ! تحمل درد برام سخت بو
•{🖤🤍}•• ‌ بعضی از رفتاراش، درست مثل حامد بود و من رو یاد حامد مینداخت ! کاش خودش الان اینجا بود ! جای ارسلان! باهم میرفتیم برای تعیین جنسیت ! میرفتیم سیسمونی میخریدیم ! آخ که این آرزو تو دل من برای همیشه موند ! +اگه م..مهم ..بود ... منو از حامد دور ن..نمیکردی! _شروع شد باز؟ پوزخندی زدم... +ح..حقیقت برات تلخه؟ _نه اتفاقا ! شیرینه ! میدونی چرا؟ چون حقیقت اینه که تو داری دردیو میکشی که من سه چهارسال پیش کشیدم ! درد بی پدر مادری ! درد بی کسی ! درد دوری از زندگیت ! همه وجودت ! درد دلتنگی !... نیشخندی زد .. _تو هرشب خواب خودت و بچت و حامدی رو میبینی که دورهم نشستین و مشغول چرت و پرت گفتنین! اما من هرشب کابوس میبینم ! همون تصویر یلدای غرق در خون ! تصویر جنازه مادرم ! همون تصویرایی که الان شده برام یه کابوس !!!! میفهمی چی میگم؟! +ت..تمومش کن ...! با شنیدن هر یک کلمه از حرفاش، حالم بدتر میشد ! قصد کشتن منو داشت ‌انگار ! نمیدونم چی تو نگاهم دید که سکوت کرد و پاشو روی گاز فشرد ..! _____________________ کلافه و عصبی ، داد زدم: +من به شما احمقا گفتم فقط یه آمار بگیرین ببینید خونه هست یانه ! بعد رفتین در خونشو زدین؟! _آروم باش رادین ! صبر کن حرفمو تموم کنم ! دستی رو موهام کشیدم و نشستم رو مبل ... _هرچقدر زنگ زدیم جواب نداد ! هم به گوشیش .. هم از آیفون ! دستامو به گردنم قفل کردم که نشست کنارم .. _میخوای چیکار کنی حالا؟! +نمیدونم امیر .. نمیدونم ! دارم دیوونه میشم ! دوسه هفته ست خودشو گم و گور کرده ! نه گوشیشو جواب میده ! نه منو راه میده تو خونش ! چه غلطی کنم دیگه ! بابا بخدا منم خواهرمو الکی الکی از دست دادم ! نزدیک یک ماهه ازش خبر ندارم! نمیدونم کجاست ! اصلا زنده هست یانه ! هیچکس نمیفهمه حال منو ! هرکی یه ساز میزنه ! _من میفهمم حالتو ! بلند شدم و درو بستم ... +نمیفهمی ..به ولله نمیفهمی! خواهر من گول شماهارو خورد که پاشد رفت برا اون ماموریت کوفتی ! _درک میکنم رادین ! درک میکنم ! +چیو درک میکنی ؟! اینکه پاره تنمو از دست دادم؟! یااینکه دلم پرسه میزنه برای دیدنش ؟! _جفتشو ! خداتو شکر کن رادین ! شکر کن ! شکر کن که خواهرت تو سن ۱۷ ۱۸ سالگی با یه آدم عوضی دست به فرار نزده ! با شنیدن این حرفش ، آتیش درونم‌، محو ونابود شد !