eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.3هزار دنبال‌کننده
893 عکس
240 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
نکات مهم برای کنکوری ها💛🍚 .! • · · · · · • ⋅ ✤ ⋅ • · · · · · • فکر کردن ممنوع🌸😻 ؛ اینکه بقیه چجوری درس میخونن یا جلوترن و عقب ترن مهم نیست،مهم کیفیت خوندن هستش پس فقط به خودت نگاه کن نه بقیه🍓🥛 ؛ عیب یابی کردن🫐🫶🏼 ؛ اگر میخای پیشرفت داشته باشی نقاط ضعف خودتو پیدا کن سعی کن رفعش کنی و به جای فرار از درسایی دوسشون نداری با برنامه عالی بخنشون💗📗 ؛ قانون پومودورو💛☝️🏼 ؛ برای کاهش خستگی بعد ۲۵ دقیقه مطالعه ۵ دقیقه استراحت کن✨🐭 ؛ دفتر تحلیل آزمون🧡🍦؛ حتما بعد از هر آزمون، تحلیل آزمون رو انجام بدین و نکات مهم رو بنویسید این کار باعث میشه در اخر برای جمع بندی نکات مهمتر رو بیشتر بخونید😶‍🌫🌹 🫶🏻💚 . >>>> ‹ ⤿៶៶ׄ  ‌‌‌‌‌‌֪֢ ׁ‌‌ @CafeYadgiry💋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_111 +باشه چشم...بااجازه... از اتاق آقامحمد زدم بیرون... سمت اتاق خودم ق
•{🖤🤍}•• ‌ بلند شدم نشستم رو تخت.... چشمامو بسته بودم که حس کردم نرگس کنارم نشسته... یکی از چشمامو باز کردم و نگاش کردم.... با چشمای ریز ولی لبریز از مهربونی و ذوق نگام میکرد... چقدر این دختر رو مخم بود... +فکرای بد نکنیا! _.... +هییی! باتوام! فکرت به جاهای بد کشیده نشه! _...... +بخدا اگه بخوای یدفه جیغ بزنی پامیشم میرم! _..... +مُردی؟ _..... زل زده بود به من و با لبخند نگام میکرد... ای آلله ! یا پیامبر! +خوب خداروشکر! مئردی _جییییییییغ... جیغ بلندی زد و پرید بغلم: _الهی فدای زنداداش گلم بشم! وای خداااااا ننهههههه جاااان دورت بگردممم! واییییی عمه دور اون فسقلی که میخاد بیاد بگردههههه! وای ننه جاااان! +خفهععععععععه ! تو زرت و پرت گفتن هنر داریا! _زنداداشم از الان زوده ها! چرا گارد گرفدی! نگاهی تاسف بار نثارش کردم ووبلند شدم.... سمت سرویس رفتم و کارای لازمو انجام دادم...:) رفتم جلو آینه و داشتم موهامو مرتب میکردم که دیدم نرگس دست به سینه با لبخند نگام میکنه.. برگشتم سمتش... +میشه اینجوری نگام نکنی؟ همش فک میکنم میخام بمیرم! پوکر نگام کرد و با جدیت گفت: _آرام؟ حامد ازت خواستگاری کرده؟ با حرفش ابرو هام رفت بالا... از‌کجا فهمیده بود؟ الان چی بگم؟ اگه بگم نه دروغ گفتم! اگه بگم آره هم خجالت میکشم هم این سیریش ولم نمیکنه! آب دهنمو قورت دادم و گفتم: +ام...براچی میپرسی؟ نشست رو زمین روبروی تخت و گفت: _بیا بشین... نشستم رو تخت... دستامو بهم قفل کردم و گفتم: +هوم؟ خیره شد به چشمام... _حامد خیلی دوستت داره آرام! اخم کوچیکی کردم و پرسشگرانه بهش نگاه کردم. +اونوقت تو از کجا میدونی ؟ _اولا پس زمینه گوشیش یه صفحه سیاهه ...اسم تورو به اینگیلیسی با فونت خاص نوشته! دوما تو رو آرام سیو کرده من بدبختو : مصیبت ! سوما... زدم زیر خنده... +وای خدا! بدبخت چی میکشه از دست تو! مصیبت..‌. لبخند کوتاهی زد... احساس کردم ذهنش درگیره! دستاشو گرفتم تو دستم و گفتم: +چی میخای بگی آجیم؟ راحت باش ! بگو! _چیز خاصی نیست! .... +مطمئنی؟ نفس عمیقی کشید و گفت: _آره بابا...میگم...واسه شام چ کنیم؟ نگاهی به ساعت انداختم... +ساعت شیشه...به نظرم قرمه بزار! _بوشه....پاشو بیا کمک اگه زحمتی نیست برات.. +نچ نچ...بلد نیستی مهمون داری کنی.! چشمکی زد و گفت: _تو دیگه مهمون نیستی! جزوی از‌خانواده مایی! نیشگونی از بازوش گرفتم و گفتم: + وایسا حالا! فعلا دور دوره توئه! بچرخون فعلا...وقتی که جواب رد دادم اونوقت هم تو هم اون خان داداشت میفهمید که سر به سر من نزارید! _جیییغ....پس خواستگاری کرده! محکم زدم رو پیشونیم... +هوووووف _خوبه تو ام....بیا بریم یه چی بسازیم واسه شیکممون... رفتیم آشپزخونه .... نرگس مشغول درست کردن خورشت قرمه سبزی شد و منم مشغول دم کردن برنج...
↜نکات پوستی بعد از شنا🏊🏻‍♀✨ • · · · · · • ⋅ ✤ ⋅ • · · · · · • 🧴┊•بعد از شنا پوستتون رو مرطوب کنین 🧼┊•پاک کننده‌ی بدون صابون بزن 🛁┊•زود پوستت رو بشور ✨┊•برای از بین کلر لایه‌برداری کن 🌞┊•زیر آفتاب ضدآفتاب بزن 💗┊•آب زیاد بخور ↫ ׁ ֶָ֢ ׁ🌸🪿‌ՙՙ • · · · · · · · · • ✢ • · · · · · · · ·
پنج تا فکت جالب‹.🧡🐭.›↭. • · · · · · • ⋅ ✤ ⋅ • · · · · · • - دارکوب قادرند ۲۰ بار درثانیه به درخت ضربه بزنند🐋🎂 . - سالانه ۵۰۰ فیلم در امریکا ۸۰۰ فیلم در هند ساخته شده💗🥲 . - قلب میگو در سر آن است🌱🌨 . - 400 سال پیش هيچ حيوان جديدي رام نشده🌸😻 . -نميتوني با چشمان باز عطسه كني💛🫶🏼 -⤿'. 🦋⿻◖ ▹ ·————— ·𔘓· —————· ◃ -  @CafeYadgiry🌻
🌻」 ⬜️🐨⬸چرا تنبل میشی؟: ◂🎯چون هدف نداری ◂🐲چون مدام فکر منفی میکنی ◂⚡️چون برای خودت انگیزه ایجاد نمیکنی ◂🌭چون تغذیه نا سالم داری ◂📱چون ابزار های حواس پرتیت زیاده ◂🪄چون برای خودت جایزه در نظر نمیگیری ◂🔍چون نمیگردی مشکل کارتو پیدا کنی ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻ @CafeYadgiry👒
Hello!My name is Kosar🌹 ترجمه: سلام! نام من کوثر است. Good morning! ❤️ صبح بخیر How are You? ❤️ حالت چه طوره؟ Good bye! ❤️ خداحافظ Good night!❤️ شب بخیر ✅ کپی از زنگ زبان امروز با ذکر صلوات موردی ندارد🌹 @CafeYadgiry👑
✅ body👌بدن ❤️Forehead: پیشانی ❤️Head: سر ❤️Eye: چشم ❤️Cheek: گونه ❤️Neck: گردن ❤️Shoulders: شانه ها ❤️Arm: بازو ❤️Knee: زانو ❤️Shin: ساق پا ❤️Toe: انگشت شست ❤️Heel: پاشنه ❤️Foot: پا ❤️Leg: پا، ران پا ❤️Finger: انگشت ❤️Hand: دست ❤️Elbow: آرنج ❤️Chin: چانه ❤️Mouth: دهان ❤️Nose: بینی ❤️Ear: گوش ❤️Eyebrow: ابرو ❤️Hair: مو ✅ کپی از زنگ زبان امروز با ذکر صلوات موردی ندارد🌹 @CafeYadgiry😁
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_112 بلند شدم نشستم رو تخت.... چشمامو بسته بودم که حس کردم نرگس کنارم نش
•{🖤🤍}•• ‌ غذا رو در عرض ۳۰ دیقه اماده کردیم و دوتامون ولو شدیم رو مبل... گوشی نرگس زنگ خورد که پاشد رفت تو بالکن و مشغول صحبت کردن شد.... خیلی خوابم میومد... ساعت ۸.۳۰ شب بود ... دلم ضعف کرده بود ولی اشتها نداشتم... سمت تخت پرواز کردم و ولو شدم که خوابم برد.... با صدا زدنای نرگس چشمامو باز کردم... _آروم...آروم جونممممم...پاشو الان داش رادینت تشیف میاره! با اسم رادین سریع بلند شدم... آبی به دست و صورتم زدم که درو زدن... حامد و رادین با کشتی های غرق شدشون وارد خونه شدن... محو رادینی که ناراحت بود شدم! خیلی روش حساس شده بودم! اعصابم خورد شد... سلامی به حامد کردم و خیره شدم به رادین... کل کل های حامد و نرگس رو اصلا متوجه نشدم! بس که غرق غم تو چشمای رادین شدم! کنترلی روکارام نداشتم... هرکاری که نرگس میگفت رو انجام میدادم... رادین و حامد رفتن سرویس... دلم شور میزد! رادین یه چیزیش شده بود! ولی چی...نمیدونم! میز غذا رو چیدم که حامد از اتاق اومد بیرون... در اتاق نیم لا بود... چشمم تو اتاق میچرخید... پس چرا رادین نمیاد ؟ مطمئن شدم که حالش خوب نیست! داشتم اتاقو نگاه میکردم که باصدای حامد حواسم پرت شد... _آرام خانوم؟ چیزی شده؟ +هان...نه چیزه...رادین نمیاد؟ _گفت گشنم نیست! عب نداره براش میزاریم کنار... +میشه یبار دیگه بهش بگید بیاد؟ چشمی گفت ووبلند شد... دلم واسش سوخت...از سر میز بلندش کردم‌....ولی خوب رادین برام مهم تر بود... حامد رفت تو اتاق و درو بست... پوفی کشیدم که دیدم نرگس نیشش بازه.. +چته باز ! باز چه سوتی گرفتی ازمون؟ _هیچی...مبارکه... نیشگونی از ته دل از بازوش گرفتم...جیغ خفیفی کشید و گفت: _اصن حالا که اینجوری شد به داش رادینت غذا نمیدم! چشمامو مظلوم کردم و گفتم: +دلت میاااااد؟ _اه اه....عوق... +بی ادب...سر سفره ایما...! منتظر پشت میز نشسته بودیم‌.....
چالش یک هفته اوقات مفید✨ ؛┈─────╌╌──────┈ روز اول: یک کتاب همراه خودت داشته باش و در وقت های خالی بخون.📖 روز دوم: ویدیوهای سخنرانی افراد برجسته رو نگاه کن.💿 روز سوم: یک پادکست خوب گوش کن.🎼 روز چهارم: شبکه های اجتماعی ممنوع!📵 روز پنجم: محیط اطرافت رو مرتب و خلوت کن.🧘🏼‍♀ روز ششم: یک اسکرپ بوک آرزوها بساز.💓 روز هفتم: یک کتاب صوتی گوش کن.🎧 ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄ @CafeYadgiry😁
۶ پیشنهاد برای داشتن حال خوب✨: •به پدربزرگ و مادربزرگ سر بزن و بغلشون کن🫂 •یه وقتی رو بذار برای رسیدن به خودت و عوض کردن حال و هوات💆🏼‍♀ • آهنگ هایی رو گوش بده که یادآور خاطرات کودکیت هستن🎼 •تولد آدم های مهم زندگیتو توی تقویم علامت بزن و بهشون تبریک بگو🎉 •یه دفتر سپاس گزاری درست کن و هر شب قبل از خواب بنویس📝 • تصمیم بگیر غذاهای سالم و مقوی مصرف کنی🥗 □ .*👩🏻‍🎓🌸*. ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻ @CafeYadgiry🥰