" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_110 سرم بدجور گیج میرفت...حالم اصلا خوب نبود! شوکه شده بودم! دلم میخاست
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_111
+باشه چشم...بااجازه...
از اتاق آقامحمد زدم بیرون...
سمت اتاق خودم قدم برداشتم...
جای اتاقم خیلی خوب بود...ب طوری که کسی دیدی نسبت ب اتاق نداشت....
وارد اتاق شدم و در و پشت سرم قفل کردم....
گلوم از شدت بغض درد میکرد!
نمیدونستم چجوری خودمو خالی کنم!
آقا محمد راست میگفت!
من مطمئن نبودم که رادین واقعا مبتلاست!
شاید برای رفیقی دوستی آشنایی سرچ کرده تا راهنماییش کنه...
ولی..
رادین ب غیر از من و بچه های سایت .....
داشتم دیوونه میشدم!
نشستم رو صندلی و سرمو گذاشتم رومیز که نفهمیدم کی خوابم برد..!
_________________________
#آرام
با صدای نکره نرگس یکی از چشمامو باز کردم....
_هوووووویییییی ! بزار دوروز از صحبا و هم کلام شدنمون بگذره بعدشروع کن به چرت زدن و خوابیدن!
+نرگس خستمه برو بزار یکم بخوابم....
_باشه من رفتم ....ولی بعد نیای حال داشتو ازم بپرسیا!هی نپرسی کجا بوده چکا...
سریع بلند شدم نشستم....
+خبر داری!؟
_اره...ولی نمیگم!
+بگووووو دارم میمیرم از نگرانی!
اشاره ای به من و تخت زد:
_اره مشخصه!
+بگو دیگهههه جان من!
ابرویی بالا انداخت و گفت:
_نوچ!
+نگو به اعماق وجودم....منم یه چیزی از داشِت میدونم ولی نمیگم!
_چییئیییی!
+دیگه....برو میخام بخوابم....
_عههههه پاشووووووو ببینم! بی تَر ادب!
+برو نمیگم...
_نمیگی؟
مثل خودش ابرو بالا انداختم و با ناز گفتم:
+نووووووچ!
_باشه پس منم نمیگم!
+چی رو؟
_اینکه رادین سایت بوده!
بلند زدم زیر خنده که دمپایی روفرشی نرمشو درآورد و پرت کرد سمتم....
بالشتو جلو صورتم گرفتم و جیغ خفیفی کشیدم...
+جییییییغ....
_ای درد! ای کوفت! ! آخه یونجه من به تو چی بگممممم! پاشو گُمرو برام تعریف کن چی میدونی! چیکار کرده باز!
+هیچی! ...میزاری بخوابم؟
خیالم راحت شده بود که رادین سایت بوده....حالا فقط خواب میخاستم! چشمام بدجور میسوخت!
_نه! تا نگی چی میدونی ...
+دختر تو چقدر کَنِه ای! اه اه ! یه بقی خوردما! ول نمیکنه حالا!
_آروم! بگو دیه!
+هیچیییییی!
_جان من!
+هیچییی!
_جان رادین!
اخمی کردم و برگشتم سمتش:
+بارآخرت باشه!
_اوکیییی!جان حامد!
+اینم نادیده میگیرم!
_اوووووو...! نه بابا؟ رو داش من غیرتی میشی؟
+نباید رو کراشم غیرتی بش....
چشمامو بستم و منتظر جیغ جیغای نرگس شدم....
خدایا؟ سوتی ازین بدتر نبود؟
سوتی....اونم پیش این سیریش؟
دلت نمیسوزه برام؟
چجوریتویِخونہآرامشداشتہباشیم؟🌸
- نوشیدنۍ گرم بخور☕
- یڪم آفتـاب بگیر🌞
- بدنـتوحرڪتبده🫧
- درطول روز بخواب🧚🏻♀
-⤿'. #ایده🦋⿻◖
▹ ·————— ·𔘓· —————· ◃
-❳#اد_مهدیه
@CafeYadgiry🥰
محبوب باشیم تو مدرسه وداݩشگاه❲👩🏻🎓⃟🏩❳
- - - - - - - - - - - - - - - -
•🎒•سعۍ کنید درستوݩ خوب باشه و کارهاتوݩ رو به موقع انجام بدید چون با گرفتن نمره ۍ بد به هیچۍ نمیرسید❲♥️💭❳
•🎒•خجالتۍ نباشید ولۍ خیلۍ هم پررو و مغرور نباشید و منم منم نکنید❲🗓🖌❳
•🎒•فک نکنید با فوش دادن خیلۍ با کلاس میشید مودب باشید ولی از نوع باحال❲👩🏻🦱🦋❳
•🎒•اگه دیدید یکۍ داره بهتون زور میگه یا اینکه بهتوݩ میپره حسابشو برسید طورۍ نباشه که تو سرۍ خور باشید و هر کۍ هر کارۍ که دلش خواست باهاتون بکنه❲🧮✂️❳
•🎒•فرد فعال مدرسه باشید ولۍ طورۍ نباشه که به درستون لطمه وارد شه از این طریق میتونید با افراد بیشترۍ آشنا و دوست بشید اگه انجمنۍ مسابقه اۍ چیزۍ هست شما هم شرکت کنید❲🖇📒❳
□ #توصیه .*👩🏻🎓🌸*.
#درسی
#اد_کوثر
✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻
𓏲🦋⤹
نکات مهم برای کنکوری ها💛🍚 .!
• · · · · · • ⋅ ✤ ⋅ • · · · · · •
فکر کردن ممنوع🌸😻 ؛
اینکه بقیه چجوری درس میخونن یا جلوترن و عقب ترن مهم نیست،مهم کیفیت خوندن هستش پس فقط به خودت نگاه کن نه بقیه🍓🥛 ؛
عیب یابی کردن🫐🫶🏼 ؛
اگر میخای پیشرفت داشته باشی نقاط ضعف خودتو پیدا کن سعی کن رفعش کنی و به جای فرار از درسایی دوسشون نداری با برنامه عالی بخنشون💗📗 ؛
قانون پومودورو💛☝️🏼 ؛
برای کاهش خستگی بعد ۲۵ دقیقه مطالعه ۵ دقیقه استراحت کن✨🐭 ؛
دفتر تحلیل آزمون🧡🍦؛
حتما بعد از هر آزمون، تحلیل آزمون رو انجام بدین و نکات مهم رو بنویسید این کار باعث میشه در اخر برای جمع بندی نکات مهمتر رو بیشتر بخونید😶🌫🌹
#درسی 🫶🏻💚 . >>>>
‹ ⤿៶៶ׄ ֪֢ ׁ#اد_مهدیه
@CafeYadgiry💋
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_111 +باشه چشم...بااجازه... از اتاق آقامحمد زدم بیرون... سمت اتاق خودم ق
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_112
بلند شدم نشستم رو تخت....
چشمامو بسته بودم که حس کردم نرگس کنارم نشسته...
یکی از چشمامو باز کردم و نگاش کردم....
با چشمای ریز ولی لبریز از مهربونی و ذوق نگام میکرد...
چقدر این دختر رو مخم بود...
+فکرای بد نکنیا!
_....
+هییی! باتوام! فکرت به جاهای بد کشیده نشه!
_......
+بخدا اگه بخوای یدفه جیغ بزنی پامیشم میرم!
_.....
+مُردی؟
_.....
زل زده بود به من و با لبخند نگام میکرد...
ای آلله ! یا پیامبر!
+خوب خداروشکر! مئردی
_جییییییییغ...
جیغ بلندی زد و پرید بغلم:
_الهی فدای زنداداش گلم بشم! وای خداااااا ننهههههه جاااان دورت بگردممم!
واییییی عمه دور اون فسقلی که میخاد بیاد بگردههههه!
وای ننه جاااان!
+خفهععععععععه ! تو زرت و پرت گفتن هنر داریا!
_زنداداشم از الان زوده ها! چرا گارد گرفدی!
نگاهی تاسف بار نثارش کردم ووبلند شدم....
سمت سرویس رفتم و کارای لازمو انجام دادم...:)
رفتم جلو آینه و داشتم موهامو مرتب میکردم که دیدم نرگس دست به سینه با لبخند نگام میکنه..
برگشتم سمتش...
+میشه اینجوری نگام نکنی؟ همش فک میکنم میخام بمیرم!
پوکر نگام کرد و با جدیت گفت:
_آرام؟ حامد ازت خواستگاری کرده؟
با حرفش ابرو هام رفت بالا...
ازکجا فهمیده بود؟
الان چی بگم؟
اگه بگم نه دروغ گفتم!
اگه بگم آره هم خجالت میکشم هم این سیریش ولم نمیکنه!
آب دهنمو قورت دادم و گفتم:
+ام...براچی میپرسی؟
نشست رو زمین روبروی تخت و گفت:
_بیا بشین...
نشستم رو تخت...
دستامو بهم قفل کردم و گفتم:
+هوم؟
خیره شد به چشمام...
_حامد خیلی دوستت داره آرام!
اخم کوچیکی کردم و پرسشگرانه بهش نگاه کردم.
+اونوقت تو از کجا میدونی ؟
_اولا پس زمینه گوشیش یه صفحه سیاهه ...اسم تورو به اینگیلیسی با فونت خاص نوشته!
دوما تو رو آرام سیو کرده من بدبختو : مصیبت !
سوما...
زدم زیر خنده...
+وای خدا! بدبخت چی میکشه از دست تو! مصیبت...
لبخند کوتاهی زد...
احساس کردم ذهنش درگیره!
دستاشو گرفتم تو دستم و گفتم:
+چی میخای بگی آجیم؟ راحت باش ! بگو!
_چیز خاصی نیست! ....
+مطمئنی؟
نفس عمیقی کشید و گفت:
_آره بابا...میگم...واسه شام چ کنیم؟
نگاهی به ساعت انداختم...
+ساعت شیشه...به نظرم قرمه بزار!
_بوشه....پاشو بیا کمک اگه زحمتی نیست برات..
+نچ نچ...بلد نیستی مهمون داری کنی.!
چشمکی زد و گفت:
_تو دیگه مهمون نیستی! جزوی ازخانواده مایی!
نیشگونی از بازوش گرفتم و گفتم:
+ وایسا حالا! فعلا دور دوره توئه! بچرخون فعلا...وقتی که جواب رد دادم اونوقت هم تو هم اون خان داداشت میفهمید که سر به سر من نزارید!
_جیییغ....پس خواستگاری کرده!
محکم زدم رو پیشونیم...
+هوووووف
_خوبه تو ام....بیا بریم یه چی بسازیم واسه شیکممون...
رفتیم آشپزخونه ....
نرگس مشغول درست کردن خورشت قرمه سبزی شد و منم مشغول دم کردن برنج...
پنج تا فکت جالب‹.🧡🐭.›↭.
• · · · · · • ⋅ ✤ ⋅ • · · · · · •
- دارکوب قادرند ۲۰ بار درثانیه به درخت ضربه بزنند🐋🎂 .
- سالانه ۵۰۰ فیلم در امریکا ۸۰۰ فیلم در هند ساخته شده💗🥲 .
- قلب میگو در سر آن است🌱🌨 .
- 400 سال پیش هيچ حيوان جديدي رام نشده🌸😻 .
-نميتوني با چشمان باز عطسه كني💛🫶🏼
-⤿'. #فکت 🦋⿻◖
▹ ·————— ·𔘓· —————· ◃
- #اد_مهدیه
@CafeYadgiry🌻
「 #روانشناسی🌻」
⬜️🐨⬸چرا تنبل میشی؟:
◂🎯چون هدف نداری
◂🐲چون مدام فکر منفی میکنی
◂⚡️چون برای خودت انگیزه ایجاد نمیکنی
◂🌭چون تغذیه نا سالم داری
◂📱چون ابزار های حواس پرتیت زیاده
◂🪄چون برای خودت جایزه در نظر نمیگیری
◂🔍چون نمیگردی مشکل کارتو پیدا کنی
#اد_کوثر
✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻
@CafeYadgiry👒
#زنگ_زبان
Hello!My name is Kosar🌹
ترجمه: سلام! نام من کوثر است.
Good morning! ❤️
صبح بخیر
How are You? ❤️
حالت چه طوره؟
Good bye! ❤️
خداحافظ
Good night!❤️
شب بخیر
#کپی_آزاد✅
کپی از زنگ زبان امروز با ذکر صلوات موردی ندارد🌹
#اد_کوثر
@CafeYadgiry👑
#زنگ_زبان✅
body👌بدن
❤️Forehead: پیشانی
❤️Head: سر
❤️Eye: چشم
❤️Cheek: گونه
❤️Neck: گردن
❤️Shoulders: شانه ها
❤️Arm: بازو
❤️Knee: زانو
❤️Shin: ساق پا
❤️Toe: انگشت شست
❤️Heel: پاشنه
❤️Foot: پا
❤️Leg: پا، ران پا
❤️Finger: انگشت
❤️Hand: دست
❤️Elbow: آرنج
❤️Chin: چانه
❤️Mouth: دهان
❤️Nose: بینی
❤️Ear: گوش
❤️Eyebrow: ابرو
❤️Hair: مو
#کپی_آزاد✅
کپی از زنگ زبان امروز با ذکر صلوات موردی ندارد🌹
#اد_کوثر
@CafeYadgiry😁