eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
155.9هزار دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
19.2هزار ویدیو
287 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 دختــران چــادری 🌸
😍 همزمان با #روز_جهانی_حجاب ✅ پویش #محیا شروع به فعالیت کرد 😍 ✗ پیشنهاداتی برای خاطرات ارسالی ش
💠: ؟ ✍ سلام بنده زینب‌خاتون هستم ۱۸ ساله میخام قصه چادری شدنم بگم☺️ من از بچگی که محرم با مامانم میرفتم روضه امام حسین خیلی ارباب رو دوست داشتم🙃 از هفت سالگی هم شروع کردم نماز خوندن🙂 ولی وقتی به سن تکلیف رسیدم نمی‌دونستم حجاب چیه چادر چیه چرا باید حجاب گذاشت ،مانتو میپوشدم با یه روسری🙁 گذشت تا من رفتم کلاس هفتم و زبان ثبت‌نام کردم معلم زبانم یه خانم چادری خیلی نورانی بود چهرش خیلی مهربون بود جذب اخلاق رفتارش صورت مهربونش شدم😍 رفتم گفتم خانم من دوست دارم چادری شم ولی اگر مسخرم کنن چی😱 گفت چرا میخای چادر بزاری؟ 🤔 گفتم چون خدا گفته🤓 گفت خب پس دیگه حرفی نمیمونه😌 رفتم خونه گفتم من چادر میخام😍 زن عموم برام یه چادر ساده دوخت😃 من از جلسه بعدش با چادر رفتم سر کلاس خانم معلمم تشویقم کرد😍 کلی ذوق کردم🙈 ولی یکی از دوستام از همون روز سر لج تو کلاس با من برداشت هر روز دعوا میکرد با من مسخرم میکرد😬 من دیگه کلا چادر سر میکردم همه همسایه ها منو دیگه اینجوری دیدن تشویق می‌کردند چادری شدم به مامانم آفرین میگفتن 😂 ولی اصلا نمی‌دونستم چرا باید بزارم🤧 بعد یه مدت زده شدم مسافرت می‌رفتیم خونه فامیل ها سر نمی‌کردم🙁 ولی تهران یک سره سرم بود میگفتم وایییی اگر بردارم از سرم خانم معلم منو ببینه ناراحت میشه😱😱😱 ملاک خوشحالی معلمم بود🙂 تو مدرسم با یه دختر خانمی به اسم هانیه دوست شدم چادری بود اونم قبلاً شاگرد معلم زبان من بود هر روز با اون بنده خدا سره اعتقاداتم جنگ داشتم اصلا قبول نمیکردم چیزایی که می‌گفت حالم بد بود خسته شده بودم از دورویی چادر رو دوست نداشتم دست پا گیر بود به نظرم برام ☹️💔 از اون ورم تا میومدم بردارم میگفتم همسایه ها ببین منو با مانتو آبروم میره😐💔 گذشت من هر روز با خودم وجدانم دعوا داشتم دونفر تو وجودم همش حرف میزدن یکی می‌گفت نزار ببین دوستت از دست دادی نگاه همه شادن آرایش می‌کنن تو چی عقب مونده🤧 یکیم می‌گفت وای چادر نزاری ابروت میرها 🙄 میرفتم مسافرت من باز آزاد بودم مامانم همیشه تهدید می‌کرد من میگم به معلمت تو مسجد کسی اگر از حجابت تعریف کرد میگم تو دورویی☹️ ولی خب نگفت هیچ وقت خداروشکر😂 ولی خودم هم خسته بودم از اینکه بخاطر دیگران چادر سر میکنم😔 من تحقیق کردم راجب حجاب خوندم متوجه شدم حجاب برای ارزش زنه برای اینه چشم های هرز دنبالش نباشن یکم که جست جو کردم یکم راجب حجاب اطلاعات گرفتم🙂 شهدا هم خیلی دوست داشتم ازشون کمک میخواست، حتی یه بار خواب دیدم یه مکانی که مرده ها به خاک میسرپارن هستم رسیدم به یه قبر دیدم نوشته شهید هادی ذولفقاری عکسش هم بود یه ندایی گفت کاش اینجا اینجوری نمی‌اومدی😥 از خواب پاشدم اسم کسی که رو قبر بود یادم بود گوگل زدم دیدم همون عکسی که تو خواب دیدم هستش اونجا دلیل خوابم نمیدونم چی بود تا قبل از خوابم هم شهید ذولفقاری نمیشناختم🙁 همینجوری گذشت نزدیک محرم بود گفتم یا امام حسین یه دوست خوب با من آشنا کن کمکم کنه بیام راه تو 😍 دقیقا یک محرم بود من تو مسجد با یه دختری به اسم فاطمه دوست شدم اونم مثل خانم معلمم صورت نورانی مهربون یه حجاب خیلی زیبا داشت😍 از وقتی با فاطمه آشنا شدم خیلی راجب حجاب اطلاعات گرفتم بهم کلی کتاب داد کم کم فهمیدم چرا باید چادر گذاشت با کلی شهید آشنا شدم بهشون علاقه مند شدم قانع شدم کم کم و دلیلم شد راضی بودن پروردگار حفظ امانت خانم فاطمه زهرا لبخند امام زمان و پای مال نکردن خون شهدا این که من ارزش دارم نباید زیبایی خودم به نمایش بزارم و..... ولی هنوز با وجدانم درگیر بودم دعوا داشتم گذشت تا اینکه با هانیه رفتم گلزار شهدا اونجا از شهدا خواستم کمکم کنن دستم بگیرن خودشون نجاتم بدن بشن داداشم بهشون قول دادم دیگه چادرم تا ابد سرم باشه هر شرایطی نزارم از سرم بیفته بخاطر رضایت خدا امام زمان و خودشون سر کنم نه حرف مردم🙂💔 وقتی اومدیم از گلزار شهدا دوستم گفت چیشد زینب اونجا برای خودت برادر شهید انتخاب کردی😍 یهو گفتم شهید علی خلیلی بشه برادر شهیدم (شهید امر به معروف ) احساس کردم انتخاب شدم خوده داداش علی انتخابم کرده چون من از ایشون اطلاعات زیادی نداشتم 🙂 شب اومدم خونه راجبشون جست جو کردم عکساشون دیدم داستانشون خوندم اشکم سرازیر شد به خودش قول دادم راه درست پیش برم نزار خونش و راهش پایمال بشه از همون روز به بعد من عاشق چادر شدم از ته دل سرم میکنم تحت هر شرایطی امید وارم بتونم آدم بهتری بشم و رضایت ارباب حسین امام زمان و شهدا بتونم بگیرم🙃💔 ________________________ ✓ مـ ح ـیا، خاطرات خوب حجاب ✍ eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
🌸 دختــران چــادری 🌸
: ؟ سلام امیدوارم حال دلتون خوب باشه من یه دختر نو جوونم که میخوام خاطره ی محجبه شدنم رو براتون تعریف کنم نمیدونم چرا ولی واقعادلم خواست بهتون بگم و یجورایی هم دلنوشته ست برای روز جهانی حجاب: من از کلاس دوم کلاس مهدویت میرفتم و چیز های خیلی خوبی درمورد ائمه(علیهم السلام )یاد میگرفتم من تا موقعی ک برم کلاس پنجم کامل شال یا روسری سر نمیکردم و بعضی اوقات مو باز بیرون میومدم و از کلاس پنجم حجابم رو شروع کردم نه اینکه محجبه باشم و چادر سرکنم نه فقط شال سر میکردم و لاک زیاد نمیزدم لباس کوتاه نمیپوشیدم ولی موقعی که کرونا اومد من خیلی تغییر کردم منی ک از لاک قرمز یا لاک پررنگ متنفر بودم تقریبا کل امسال رو یکجورایی از نظر الان خودم بی حجاب بودم جوری شده بودم ک برام مهم نبود نامحرم موهام رو ببینه خیلی عادی بود ولی این وضع بد خیلی ادامه پیدا نکرد و من هر وقت تو تلویزیون مواقع شهادت یا ولادت اهل بیت چیزی پخش می‌شد منم نگاه میکردم و انگار حس اون هارو درک میکردم و در مواقع شهادت ها گریه میکردم و موقع ولادت خوشحال بودم . خلاصه سرتون رو درد نیارم و از متحول شدنم بگم: من یه دوست صمیمی دارم که مذهبین اما اون هیچوقت اینطوری نبود که بگه چون حجابت اینطوریه تو هم باید با حجاب باشی و فلان هیچی نمی‌گفت و ارتباط خیلی خوبی داشتیم و داریم . حالا این دوست من یه روز میره شاه عبدالعظیم(ع) بعد چون من میدونستم میخاد پروفایلش از اونجایی ک رفته عکس بذاره فرداش رفتم پروفایلشو نگاه کردم دیدم عکس یه دختر محجبه ست که فقط چشماش معلومه و به یه چشمش گل گرفته انگار چشمای اون دختر منو جادو کرد چون من عاشق ژستای عکاسی با چادر عربی بودم با خودم گفتم که اگه من چادری بشم شاید بتونم از این عکسای قشنگ بگیرم و با خودم گفتم چادری شدن حرمت خودشو داره و من سعی کردم حرمتش رو تا جایی که میتونم زنده ام نفس میکشم نگهدارم . اون عکس فقط یه وسیله بود برای محجبه شدن من و از خداوند واقعا بابت لطفی که در حق من کرد ممنونم . من وقتی چادرمو پوشیدم خیلی راحت بودم در حالی که اکثرا میگفتن چادر سر کردن اولاش سختی داره اما برای من فوق العاده راحت بود. دوستم هم تو این مدت کم کمکم نکرد و من الان تقریبا ۲ ماهه که محجبه شدم . از شما هم ممنونم که یه همچین کانال خفنی دارید موفق باشید و امیدوارم هر وقت اومدید پاکدشت بتونم منم بیام پیشتون😇💖 ________________________ ✓ مـ ح ـیا، خاطرات خوب حجاب ✍ eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
هدایت شده از مـ ح ـیا
💠 ؟ 💡 ؟ ســلام ✨¡ ماجرای چادری شدن من برمیگرده به سال 94 که دوم راهنمایی بودم چادری نبودم ولی حجابمو کامل رعایت میکردم و پوششم مشکل خاصی نداشت اون موقع تو سن بلوغ بودم و از نظر قد و هیکل در حال رشد بودم☺️ چون خانوادم مذهبی هستن مسئله ی چادر براشون بسیار مهم بود👌 داداشمم اون موقع بر اساس غیرت و تعصب برادرانه ش به من توصیه میکرد چادر بپوشم🙄 منم از یه طرف هیچ درکی از چادر و حجاب برتر نداشتم و از طرف دیگه نمیتونستم رو حرف داداش جان حرف بزنم🤭 برادرم دانشجو بودن تصمیم گرفتم هروقت که میاد خونه من چادر بپوشم و وقتیم که نیستن نپوشم 🙄😶 حتی یه مدت تصمیم گرفتم که چادرمو بذارم تو کوله ام و وقتی از مدرسه رسیدم به خونه چادرمو دم در سرم کنم برم تو که داداشیم بهم گیر نده 🤕 حالا یه مدت همینجوری دزد و پلیس وار پیش رفتم تا اینکـــه ، یه روز وقتی میرفتم مدرسه یه پسر مزاحمم شد و میخواست بزور بهم شماره بده (حالا حجابمو واقعا رعایت میکردم و خیلی سرسنگین راه میرفتم🙂) خلاصه اینکه تا دم مدرسه دنبالم افتاد و منم با سرعت خودمو رسوندم به حیاط مدرسه ! قشنگ یادمه ... وقتی وارد مدرسه شدم یه حس مبهم سراسر وجودمو پر کرد😮 عمیقا ناراحت بودم از این بابت مثل یه آسمون ابری بودم که دلگیر بود پر از بغض بود ولی انگار اشکی برای باریدن نداشت☁️🌩 اون روز که رفتم خونه 🏠 فقط به دنبال یه راه حل بودم که از فردا این مزاحمت ها تکرار نشن 🤦🏻‍♀ تصمیم گرفتم ظاهرمو بدم حالا چطوری ؟! به این صورت که از فردا چادر بپوشم و کوله پشتیمو عوض کنم که اون شخص منو نشناسه و مجددا برام مزاحمت ایجاد نکنه 🍂 تاکتیکم جواب داد و از فردا نه تنها اون شخص بلکه هیچکــــــس دیگری برام مزاحمت ایجاد نکرد 🙃✌️ روزهــا میگذشتن و منم به مرور شیفتــه ی حجابم شدم ، عاشق چادر مشکیم شدم و در پناهش احساس آرامش و امنیت میکردم 😇 الانم به لطف و خدا و دعاهای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ام ! و خـــدا رو بسیـــار سپاسگـــزارم برای این نعمت این موهبت ‌🌱☘ـ :) إن شاءالله که بتونم تا آخرین نفسی که دارم حجابمو حفظ کنم 🙃 (سرباز حاج احمد متوسلیان) _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
هدایت شده از مـ ح ـیا
💠 ؟ سلام خسته نباشید من تو یک خانواده مذهبی متولد شدم و در سن 8 سالگی هم مامانم تشویقم میکرد که حجاب داشته باشم و من هم شال می کردم سرم اما خب یا شال حریر بود یا موهام مشخص بود😶 تا اینکه به سن تکلیف رسیدم حجاب رو خیلی دوست داشتم😃 اما وقتی می دیدم همسن و سال های من روسریم نمی پوشند ، خجالت می کشیدم 🙁 نماز هام رو خیلی با عجله و سریع می خوندم 😔 تا اینکه 10 سالم شد و با تشویق های خاله جون😍 و اون چادر خوشگل نگین دار ، تصمیم گرفتم چادر بپوشم🤩 خاله جان کلی از فواید نماز اول وقت گفتن 💚 این شد که پوشش من شد چادر و نمازم اول وقت شد👌 همه چیز خیلی خوب بود تا رسیدم به 14سالگی به دلیل پوشش دوستان و  یه سری اطرافیان دوست نداشتم چادر بپوشم 😒 با خودم میگفتم که میشه با حجاب بود ، نیازی به چادر نیست🙄 اما از اینکه مامانم ازم ناراحت بشه یا بخواد دعوا کنه ، من چادرم رو هیچ وقت کنار نذاشتم 🤕 یه شب رفتم مهمونی خونه فامیلای مامانم نبود . با خودم گفتم الان که مامانم نیست ، چادر نمی پوشم 🤫😎 حجابمو داشتما اما یه چیزی بهم نهیب زدو گفت مگه تو بخاطر مامانت چادر میپوشی ؟🤔 همون لحظه یه نامحرم اومد و من یه لحظه حس کردم چیزی تنم نیست😱 و سریع رفتم چادرمو پوشیدم👌 و واقعا حس امنیت رو توی چادر کردم😌 همون چادری که از نظر خیلیا یه تیکه پارچه هست اما از نظر من احساس امنیت و آرامش توی همین پارچه ارزشمنده😇 کاش همگی قدر امانت حضرت زهرا رو بدونیم💚 _____________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
هدایت شده از مـ ح ـیا
💠 ؟ 🔷 .... حسی که دفعه اول موقع بیرون رفتن با چادر داشتم وصف نشدنی بود 😍😭 نگاه های بچه ها که به چادرم نگاه میکردن بعضی ها تشویقم میکردن و بعضی ها میگفتن بچه رو چه به چادر ولی من عاشق چادرم بودم حرف هیچ کسی نمیتونست من رو از چادرم دور کنه یه مدتی گذشت دیدم نه اینطوری نمیشه من چرا فقط میتونم با چادرم برم مدرسه؟ خب تو مدرسه که نامحرمی نیست منم صبح به صبح از در خونه سوار ماشین میشم و در مدرسه پیاده در این مدت تنها نامحرمی‌ که میبینم راننده سرویس مدرسه بود _آخه چرا نمیشه؟ من بزرگ شدم دیگه ۹ سالمه چرا نمیزارید وقتی میرم بیرون چادر بپوشم؟😭 خیلی وقت ها بود که گریه میکردم فقط برای اینکه اجازه داشته باشم با چادر برم بیرون ولی به‌جز معدود زمان ها خیلی کم پیش میومد اجازه بدن سنم کم بود ولی بازم با همین سن کمم عاشق چادرم بودم دیگه دوری ازش واسم سخت بود تصمیم آخرم رو گرفتم ✌😍 موقع بیرون رفتن از خونه یادمه داشتیم میرفتیم خونه یکی از فامیل های نزدیکمون _گفتم مامان: میشه با چادرم بیام منم؟ +مامانم گفت: نه _خیلی ناراحت شدم😞 ولی دیگه ریحانه است و راه های عجیب غریب خودش واسه حفظ چادرش🙈😅 _یا من رو با چادرم میبرید یا اصلا باهاتون نمیام این حرف از من عجیب بود من خیلی از تنهایی میترسیدم اون موقع هم میترسیدم هااا ولی می ارزید به اینکه بتونم با چادر برم خانوادم باورشون نمیشد من تنها تو خونه بمونم ولی من تصمیمم رو گرفته بودم ولی نه نشد اینم کار ساز نبود آخرشم با گریه و ناراحتی زیاد منو بدون چادر با خودشون بردن😭 چند وقت بعد نزدیک عید تو شهرمون یه نمایشگاه لوازم خانگی و... باز شده بود دوباره من 😅😂 _مامانننننن میتونم با چادرم بیام ؟ نگا داره بارون هم میاد هاااا چادر ازم محافظت میکنه خیس نشم مامانم گفت باشه بیا🥰 و اگر اشتباه نکنم همین اجازه دادن شد روزی که من تصمیم گرفتم هیچوقت چادرم رو رها نکنم😍 شده بودم مثل تشنه ایی که به آب رسیده دیگه نمیتونستم از چادرم جدا بشم 😭😍 و بالاخره من تونستم واقعا ریحانه خدا باشم واقعا ریحانه بودن رو با چادرم تجربه کردم و هیچوقت چادرم رو توی این ۵ سال از خودم جدا نکردم🖤 چون من عاشق چادرم بودم و هستم😇😍 با تمام این ها من راضیم همیشه با خودم میگم شاید همه این سختی ها لازم بود تا من قدر این نعمت رو بدونم و در برابرش کوتاهی نکنم ... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
هدایت شده از مـ ح ـیا
💠 ؟ 💡 ؟ سلام به شما و همه عزیزان منم خاطرات رو خوندم و گفتم منم ماجرای چادری شدنم رو بگم😅 ‌ من برعکس بیشتر دوستان، تو خانواده بسیار ازاد و راحت بدنیا اومدم و تا ۱۱ سالگیم که کلاس پنجم بودم میگفتم اصلا حجاب چیه؟( مخصوصا خانواده پدریم بسیار بسیار بی اعتقادن ولی مادرم از بچگی برام داستان های اماما و حضرت فاطمه رو تعریف میکرد و از بچگی عاشق اهل بیت بودم؛ و البته در ۹ سالگیمم اقا امام رضا من رو طلبید چون اون موقع واقعا از ته دلم عشق پاکی داشتم بهشون💚❤️) تا اواسط کلاس شیشمم یه پسری به من پیام داد و منو به اسم صدا زد و گفت از من خوشش میاد و... یعنی خیلی راحت ابراز علاقه کرد😳😏 نمیدونم چرا اما من واقعا اون شب حالم بد شد، تب و لرز کردم و تا صبح حالم بشدت بد بود😭 چرا یه پسر اینجوری باهام حرف زد؟ با اینکه خانواده ازادی داشتم ولی خودم از این چیزا متنفر بودم از بچگی🤕 اون شب با خودم فکر کردم باید یه کاری بکنم، و با اون سنم به این نتیجه رسیدم حجاب بگیرم😍👌 حجابم اول با مانتو روسری بود که بعد یک هفته با چادر ملی شروع کردم( یادمه شب خوابیدم، صبح بلند شدم و گفتم چادر میخوام و مامانم چادر خودش رو که به کارش نمیومد( چون مادرم چادری نیستن) به من داد😅 ناگفته نماند که من ۳ ماه جز باشگاه، کلاس زبان و خونه مادر بزرگ پدربزرگم جایی نرفتم و تنبیه شدم 😔 بخاطر انتخابم( سر اولین خرید چادرم که جده یا عربی اصیل بود بیشتر از ۴ روز گریه کردم تا بابام راضی به خرید شد😂🤦🏻‍♀) اما الان ۳ سال از اون سال میگذره کم کم عاشق چادرم شدم❤️ عاشق اهل بیت و عاشق شهدا بعد چندوقت که به شهر دیگه ای رفتیم رفتم سراغ بسیج و هئیت و قرارگاه که رفیقای هئیتیم خیلی تاثیرگذار بودن روم☺️ الحمدالله که تونستم تا اینجا سربلند بیرون بیام😍👌 ببخشید اگر طولانی شد یا علی💚✨ _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
هدایت شده از مـ ح ـیا
💠 ؟ سلام علیکم از کلاس سوم که چادر ی شدم اتفاقات تلخ و شیرین زیادی با دوست همراهم(چادرم)داشتم ... تا الان که هجده سالمه،از کلاس سوم با چادری که مادربزرگم برام از مشهد آورد چادری شدم😇 برخلاف عقاید خانواده، یادمه معلم کلاس سومم از مادرم تو جلسه اولیا مربیان پرسیده بود چیکار کردید....چادری بشه؟ 🧐 مادرمم خندید و گفت من بهش میگم نپوش ... حتی یک بار مادرم چادرمو قایم کرده بود و با چادر عروسی مادرم رفته بودم مدرسه😂😉 وقتی بزرگتر شدم خاطره هام هم بیشتر شد... یکبار که مسابقه داشتم وقتی از زمین اومدم بیرون و الحمدلله برده بودم همه تشویقم میکردن و... 😍👏 اما موقع تعویض لباس تو رختکن وقتی چادرمو پوشیدم ، یکی از بچه ها با صدای بلند گفت چااادر؟؟؟رزمییی؟؟؟ شاید با اون لحن هرکس دیگه ای بود ناراحت میشد ؛ اما خدایی که چادرو بهم هدیه داده بود صبر و عشق و قوای روحی هم داده بود 😌 هر وقت بهش فکر میکنم شیرینی اون حس ارزشمند بودن در عین حال درحصار عقاید محدود کننده نبودن باعث حال خوب و شکرگذاری به درگاه کسی میشه که همه ی اینهارو یک جا بهم داده ...😇 _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
هدایت شده از مـ ح ـیا
💠 ؟ من خانواده‌ام مذهبی هستن ولی سخت‌گیر نبودن . یعنی اجبارم نکرده بودن که چادر بپوشم . منم بدون چادر همه جا می رفتم اما حجابم کامل بود . همیشه حس میکردم یه چیزی کم دارم وقتی می رفتم بیرون همش اذیت بودم احساس میکردم یه چیزی کمه ! بعد ها فهمیدم چادر بود که کم بود 😇. بدون چادر اصلا حس خوبی نداشتم. اما این تنها دلیلی نبود که چادری شدم. من چندسال پیش پیام‌رسان ایتا رو نصب کردم و توی یک گروه دخترانه عضو شدم . که همه‌شون مذهبی بودن ، همش از شهدا میگفتن از برادر شهید و.... تا اینکه منم با شهدا آشنا شدم و یک برادر شهید پیدا کردم و از همون روز قول دادم که تا ابد هرجا رفتم چادر بپوشم 😌♥️. چون چادر هم حس امنیت بهم میده و هم اعتماد به نفس (: خلاصه که چادر پوشیدن خیلی خیلی حس خوبیه 🌱 ^^ _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3