eitaa logo
مـ ح ـیا
110 دنبال‌کننده
39 عکس
9 ویدیو
0 فایل
همزمان با #روز_جهانی_حجاب پویش محیا ، وابسته به کانال دختران چادری @clad_girls 😍😍 خاطرات و دلنوشته های مربوط به حجاب 💖 ارسال خاطرات ↙ @Farhangy_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ؟ 💡 ؟ ســلام ✨¡ ماجرای چادری شدن من برمیگرده به سال 94 که دوم راهنمایی بودم چادری نبودم ولی حجابمو کامل رعایت میکردم و پوششم مشکل خاصی نداشت اون موقع تو سن بلوغ بودم و از نظر قد و هیکل در حال رشد بودم☺️ چون خانوادم مذهبی هستن مسئله ی چادر براشون بسیار مهم بود👌 داداشمم اون موقع بر اساس غیرت و تعصب برادرانه ش به من توصیه میکرد چادر بپوشم🙄 منم از یه طرف هیچ درکی از چادر و حجاب برتر نداشتم و از طرف دیگه نمیتونستم رو حرف داداش جان حرف بزنم🤭 برادرم دانشجو بودن تصمیم گرفتم هروقت که میاد خونه من چادر بپوشم و وقتیم که نیستن نپوشم 🙄😶 حتی یه مدت تصمیم گرفتم که چادرمو بذارم تو کوله ام و وقتی از مدرسه رسیدم به خونه چادرمو دم در سرم کنم برم تو که داداشیم بهم گیر نده 🤕 حالا یه مدت همینجوری دزد و پلیس وار پیش رفتم تا اینکـــه ، یه روز وقتی میرفتم مدرسه یه پسر مزاحمم شد و میخواست بزور بهم شماره بده (حالا حجابمو واقعا رعایت میکردم و خیلی سرسنگین راه میرفتم🙂) خلاصه اینکه تا دم مدرسه دنبالم افتاد و منم با سرعت خودمو رسوندم به حیاط مدرسه ! قشنگ یادمه ... وقتی وارد مدرسه شدم یه حس مبهم سراسر وجودمو پر کرد😮 عمیقا ناراحت بودم از این بابت مثل یه آسمون ابری بودم که دلگیر بود پر از بغض بود ولی انگار اشکی برای باریدن نداشت☁️🌩 اون روز که رفتم خونه 🏠 فقط به دنبال یه راه حل بودم که از فردا این مزاحمت ها تکرار نشن 🤦🏻‍♀ تصمیم گرفتم ظاهرمو بدم حالا چطوری ؟! به این صورت که از فردا چادر بپوشم و کوله پشتیمو عوض کنم که اون شخص منو نشناسه و مجددا برام مزاحمت ایجاد نکنه 🍂 تاکتیکم جواب داد و از فردا نه تنها اون شخص بلکه هیچکــــــس دیگری برام مزاحمت ایجاد نکرد 🙃✌️ روزهــا میگذشتن و منم به مرور شیفتــه ی حجابم شدم ، عاشق چادر مشکیم شدم و در پناهش احساس آرامش و امنیت میکردم 😇 الانم به لطف و خدا و دعاهای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ام ! و خـــدا رو بسیـــار سپاسگـــزارم برای این نعمت این موهبت ‌🌱☘ـ :) إن شاءالله که بتونم تا آخرین نفسی که دارم حجابمو حفظ کنم 🙃 (سرباز حاج احمد متوسلیان) _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
💟 احساس می‌کنم نمی‌شناسمت ... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
مـ ح ـیا
💠 ؟ سلام خسته نباشید من تو یک خانواده مذهبی متولد شدم و در سن 8 سالگی هم مامانم تشویقم میکرد که حجاب داشته باشم و من هم شال می کردم سرم اما خب یا شال حریر بود یا موهام مشخص بود😶 تا اینکه به سن تکلیف رسیدم حجاب رو خیلی دوست داشتم😃 اما وقتی می دیدم همسن و سال های من روسریم نمی پوشند ، خجالت می کشیدم 🙁 نماز هام رو خیلی با عجله و سریع می خوندم 😔 تا اینکه 10 سالم شد و با تشویق های خاله جون😍 و اون چادر خوشگل نگین دار ، تصمیم گرفتم چادر بپوشم🤩 خاله جان کلی از فواید نماز اول وقت گفتن 💚 این شد که پوشش من شد چادر و نمازم اول وقت شد👌 همه چیز خیلی خوب بود تا رسیدم به 14سالگی به دلیل پوشش دوستان و  یه سری اطرافیان دوست نداشتم چادر بپوشم 😒 با خودم میگفتم که میشه با حجاب بود ، نیازی به چادر نیست🙄 اما از اینکه مامانم ازم ناراحت بشه یا بخواد دعوا کنه ، من چادرم رو هیچ وقت کنار نذاشتم 🤕 یه شب رفتم مهمونی خونه فامیلای مامانم نبود . با خودم گفتم الان که مامانم نیست ، چادر نمی پوشم 🤫😎 حجابمو داشتما اما یه چیزی بهم نهیب زدو گفت مگه تو بخاطر مامانت چادر میپوشی ؟🤔 همون لحظه یه نامحرم اومد و من یه لحظه حس کردم چیزی تنم نیست😱 و سریع رفتم چادرمو پوشیدم👌 و واقعا حس امنیت رو توی چادر کردم😌 همون چادری که از نظر خیلیا یه تیکه پارچه هست اما از نظر من احساس امنیت و آرامش توی همین پارچه ارزشمنده😇 کاش همگی قدر امانت حضرت زهرا رو بدونیم💚 _____________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از اعضامون .... یه خاطره خیلی جالب فرستادن ... خیلی جالبه ! میدونم دغدغه خیلیاتون و برای بعضیها شاید مشکل باشه 😢❗️ ولی برای خوندنش وقت بذارید و مطالعه کنید فردا منتظرش باشید ...😍
💟 با سلام وقتتون بخیر باشه🌻 خواستم امروز یه خاطره خیلی شیرین خودمو با چادر بگم. من تا یه سال پیش مانتویی بودم ولی با حجاب؛ هر موقع مغازه و سوپر مارکت میرفتم،فروشنده ها موقعی که میخواستن بقیه پولمو بدن میگفتن دخترم بفرما . 👧🏻 یه روز با چادر رفتم سوپر مارکت و موقعی که فروشنده میخواست بقیه پولمو بده گفت خانم بفرما🧕🏻 اون لحظه احساس خانم بودن و بهم دست داد بجای اینکه دختر یه غریبه باشم🙂 از اون موقع تا حالا چادری شدم 😎 و نسبت به وقتی که مانتویی بودم ،ه خیلی بیشتر مورد احترام بقیه قرار میگیرم 👌 هر موقع وارد یه مکان شلوغ میشم آقایون همه کنار میان تا من رد بشم😌 در حالیکه موقعی که مانتویی بودم کسی براش مهم نبود که یه خانم میخواد رد بشه بین این همه آقا 😏 کلا از موقعی که چادری شدم واقعا احساس با ارزش بودن میکنم. نه تنها پیش بقیه بلکه پیش خدا هم همینو حسو دارم 😇 اینم از خاطره ی قشنگ من🙂💛 یاعلی✋🏼 _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
مـ ح ـیا
یکی از اعضامون .... یه خاطره خیلی جالب فرستادن ... خیلی جالبه ! میدونم دغدغه خیلیاتون و برای بعضیها
سلام ✋ الوعده وفا .... 😃 با حوصله بخونید ‼️ این خاطره خیلی قابل تامله .... ❗️❗️
مـ ح ـیا
سلام ✋ الوعده وفا .... 😃 با حوصله بخونید ‼️ این خاطره خیلی قابل تامله .... ❗️❗️
💠 ؟ ⬅️ قسمت اول ➡️ 💫بسم الله الرحمن الرحیم 💫 یادمه کلاس سوم بودم ۹ سالم بود تازه به سن تکلیف رسیده بودم و حسابیییی مقید به حجاب و محرم و نامحرم بچه اول خانواده بودم و خانوادم خیلیی مذهبی نبودن ! مادرم چادری بود و نمازخون اما خب خیلی مقید نبودیم🌱 خب حالا بگذریم از فرعیات داستان منو از ۹ سالگیم شروع میشه و کلاس چهارم چون من نیمه اولی بودم و نسبت به همه هم سن و سال هام زودتر رفتم مدرسه یعنی به عبارتی کلاس سوم که بودم ۸ سالم بود القصه من از همون کلاس سوم و ۸ سالگی عاشققق چادر بودم 😍 یه عشق وصف نشدنی 🥰 اما... اون زمان واسم یه عشق محال بود دست نیافتنی...🌱 اون موقع همش به خانواده اصرار میکردم که برام چادر بگیرن ولی چون جثه کوچیکی داشتم میگفتن نه تو نمیتونی چادر رو جمع کنی هنوز واست زوده 🙁 خیلی اصرار کردم ولی اون سال به چادر نرسیدم توی این یک سال حجابم رو با روسری نگه می‌داشتم🤕 لباس های آنچنان بلندی هم نمیپوشیدم ... مخصوصا وقتی میرفتیم خونه آشنا ها توی شهرهای دیگه خیلی برام سخت بود خب🤦🏻‍♀ یادمه یکی از همین وقت هایی که خونه یکی از آشنا ها رفته بودیم .... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
مـ ح ـیا
💠 #چیشد_چادری_شدم ؟ ⬅️ قسمت اول ➡️ 💫بسم الله الرحمن الرحیم 💫 یادمه کلاس سوم بودم ۹ سالم بود تاز
💠 ؟ 🔷 ... همون موقعی که تازه محجبه شده بودم😍 شب خوابیدیم خونشون 🥱 اونا هنوز منو بچه حساب میکردن☹ واسه همین جایی خوابیدیم که همه در رفت و آمد بودن شب که خب هیچکس نبود اونجا👌 ولی وقتی صبح میشد چون اون قسمت رو به روی آشپزخونه بود همه جمع شده بودن همین قسمت خونه صبح که پاشدم دیدیم شالی که دیشب باهاش خوابیدم سرم نیست😣😞 فهمیدم دیشب وقتی خوابیدم از سرم در آوردنش به نظر خودشون بهم کمک کرده بودن بهم محبت کرده بودن😏 ولی نظر من این نبود 😭 این بدترین کاری بود که میتونستن در حق من انجام بدن😭 بعد از اون خیلی گریه کردم خیلی😢😔 همش میگفتن خب تو که هنوز بچه ای یا بزرگ نشدی و... ولی من میدونستم من بزرگ شدم من واقعا بزرگ شدم ❗️ ولی آخه چرا اونا اینو نمیدونستن؟😭 یه چند بار دیگه هم همچین قضیه ایی تکرار شد مثلا من خواب بودم و مهمون اومده بود خونمون و منم بیدار نکرده بودن 😕 و باز هم گریه و گریه و گریه .... رسید به زمانی‌ که شدم ۹ ساله و رفتم کلاس چهارم آخرای کلاس چهارم بود بالاخره برام چادر گرفتن😍😍😍😭 خیلی خوشحال بودم🤩 ولییی فقط اجازه اینو داشتم که وقتی میرم مدرسه سرم کنمش🙁 ولی این خودشم خیلیییی پیشرفت بزرگی بود 😍 بالاخره به آرزوم رسیده بودم و هر روز با چادر میرفتم مدرسه ....🏢 ... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
مـ ح ـیا
💠 #چیشد_چادری_شدم ؟ 🔷 #قسمت_دوم ... همون موقعی که تازه محجبه شده بودم😍 شب خوابیدیم خونشون 🥱 اونا ه
💠 ؟ 🔷 .... حسی که دفعه اول موقع بیرون رفتن با چادر داشتم وصف نشدنی بود 😍😭 نگاه های بچه ها که به چادرم نگاه میکردن بعضی ها تشویقم میکردن و بعضی ها میگفتن بچه رو چه به چادر ولی من عاشق چادرم بودم حرف هیچ کسی نمیتونست من رو از چادرم دور کنه یه مدتی گذشت دیدم نه اینطوری نمیشه من چرا فقط میتونم با چادرم برم مدرسه؟ خب تو مدرسه که نامحرمی نیست منم صبح به صبح از در خونه سوار ماشین میشم و در مدرسه پیاده در این مدت تنها نامحرمی‌ که میبینم راننده سرویس مدرسه بود _آخه چرا نمیشه؟ من بزرگ شدم دیگه ۹ سالمه چرا نمیزارید وقتی میرم بیرون چادر بپوشم؟😭 خیلی وقت ها بود که گریه میکردم فقط برای اینکه اجازه داشته باشم با چادر برم بیرون ولی به‌جز معدود زمان ها خیلی کم پیش میومد اجازه بدن سنم کم بود ولی بازم با همین سن کمم عاشق چادرم بودم دیگه دوری ازش واسم سخت بود تصمیم آخرم رو گرفتم ✌😍 موقع بیرون رفتن از خونه یادمه داشتیم میرفتیم خونه یکی از فامیل های نزدیکمون _گفتم مامان: میشه با چادرم بیام منم؟ +مامانم گفت: نه _خیلی ناراحت شدم😞 ولی دیگه ریحانه است و راه های عجیب غریب خودش واسه حفظ چادرش🙈😅 _یا من رو با چادرم میبرید یا اصلا باهاتون نمیام این حرف از من عجیب بود من خیلی از تنهایی میترسیدم اون موقع هم میترسیدم هااا ولی می ارزید به اینکه بتونم با چادر برم خانوادم باورشون نمیشد من تنها تو خونه بمونم ولی من تصمیمم رو گرفته بودم ولی نه نشد اینم کار ساز نبود آخرشم با گریه و ناراحتی زیاد منو بدون چادر با خودشون بردن😭 چند وقت بعد نزدیک عید تو شهرمون یه نمایشگاه لوازم خانگی و... باز شده بود دوباره من 😅😂 _مامانننننن میتونم با چادرم بیام ؟ نگا داره بارون هم میاد هاااا چادر ازم محافظت میکنه خیس نشم مامانم گفت باشه بیا🥰 و اگر اشتباه نکنم همین اجازه دادن شد روزی که من تصمیم گرفتم هیچوقت چادرم رو رها نکنم😍 شده بودم مثل تشنه ایی که به آب رسیده دیگه نمیتونستم از چادرم جدا بشم 😭😍 و بالاخره من تونستم واقعا ریحانه خدا باشم واقعا ریحانه بودن رو با چادرم تجربه کردم و هیچوقت چادرم رو توی این ۵ سال از خودم جدا نکردم🖤 چون من عاشق چادرم بودم و هستم😇😍 با تمام این ها من راضیم همیشه با خودم میگم شاید همه این سختی ها لازم بود تا من قدر این نعمت رو بدونم و در برابرش کوتاهی نکنم ... _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3
مـ ح ـیا
💠 #چیشد_چادری_شدم ؟ 🔷 #قسمت_سوم .... حسی که دفعه اول موقع بیرون رفتن با چادر داشتم وصف نشدنی بود 😍😭
💠 ؟ داستان زندگی من میتونست از یه زمانی به بعد بشه تنفر از چادر😕 نه تنها به خاطر مخالفت پدر و مادر که شاید حق داشتن اون موقع اجازه پوشیدن چادر بهم ندن به خاطر جثه کوچیکم ... اما کاش من رو کمی راضی میکردن تا اینهمه غصه نخورم😔 توی این راه من خیلی سختی کشیدم زخم زبون هایی که از باقی افراد فامیل خوردم😏 مقایسه هایی که با بقیه دخترای فامیل شدم🙃 +تو چرا اینقدر شال رو محکم بستی؟ فلانی‌رو نگاه کن مثل اون راحت بنداز رو سرت ولی توی این راه هیچ کدوم از این حرفا واسم مهم نبود 😇 چشمم رو بستم روی همه اینها 😌 چشمم رو بستم روی همه افرادی که به خاطر اینکه باهاشون دست ندادم ازم ناراحت شدن 🙂 و من راضیم از زندگی خودم راضیم از هدفی که دارم و راضیم از چیزی که ان شاالله بهش خواهم رسید 🥰 فقط خواستم بگم پدر و مادرای عزیز لطفا لطفا لطفا جلوی بچه هاتون رو نگیرید وقتی داره با میل خودش میره سمت چادر و حجاب حجاب حرف و دستور خداست❤ حالا چرا وقتی این بچه داره با عشق میره به حرف معشوقش گوش بده جلوشو میگیرید ؟😕 اگر راه زندگی این بچه با این کار شما عوض بشه شمایید که باید اون دنیا پاسخگو باشید ....☝️ شرمنده به خاطر طولانی شدن متن سعی کردم از فرعیات بگذرم و خلاصه بگم همه چیز رو اما باز هم کمی زیاد شدن🌱 _________________________ ☑️ مـ ح ـیا،خاطرات خوب http://eitaa.com/joinchat/3478519974C8685aaafc3