🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
️ ❓ راهکارهای دینی #درمان_کابوس های شبانه چیست؟
🔹 بخشی از درمان کابوس ها مربوط به درمان های فیزیولوژی است که باید به پزشک مراجعه شود و طبق دارو های مربوطه درمان شود.
🔹 اما در بخش دیگر گاهی خواب ها:
به ضمیر ناخودآگاه انسان بر می گردد و باید اصلاح شود مثلا باید دید این فرد در دوران کودکی چه مراحلی را طی کرده است.
🔹 بعضی از راهکار های درمان:
🔸 به سمت راست و رو به قبله خوابیدن و به پشت و شکم نخوابیدن
🔸 قبل خواب غذای سنگین نخوردن پر خوری نکردن
🔸 قبل خواب معوذتین ( ناس و فلق) را بخوانند
🔸 آیت الکرسی،سه تا قل هو الله، سوره تکاثر را بخوانند. (با گفتن ذکر خوابشان ببرد)
🔸 با وضو و طهارت بخوابند.
🔸 گفتن زیاد ذکر شریف «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» قبل از خواب
🔹 نکته: البته اگر ریشه یابی شود که علت دقیق این خواب ها چیست می توان ذکر ها و راهکارهای دیگری را نیز بیان کرد.
👤 استاد محمدی شاهرودی
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
امام حسین عليه السلام:
اللّهُمَّ يا مَن مَلَكَ فَقَدَرَ ، وقَدَرَ فَقَهَرَ ، وعُصِيَ فَسَتَرَ ، وَاستُغفِرَ فَغَفَرَ ، يا غايَةَ رَغبَةِ الرّاغِبينَ ، ومُنتَهى أمَلِ الرّاجينَ
خداوندا! اى پادشاه قدرتمند! اى آن كه همه چيز ، مقهور قدرت اوست! اى آن كه نافرمانى مى شود و پرده پوشى مى كند، و از او آمرزش مى طلبند و مى آمرزد! اى نهايت آرزوى آرزومندان، و منتهاى اميدِ اميدواران!
فرازهایی از دعای عرفه
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
#داستان
زمان کمک می کند به رنجهایت عادت کنی،
زمان کمک می کند صبور باشی
زمان ثابت میکند که برای چه کسانی ارزش واقعی داشته ای و
چه کسانی ماندند با تو
اگر چه بارها رنجاندی و رنجاندند...
در این عصر یخبندان و زمانه ی مصلحت ها و منفعت ها و کسالت ها و بی حوصلگی ها ،
اگر کسی در کنارت ماند ، فرشته ای ست که از سوی خداوند برای آرامشت آمده است.
اگر بود ، اگر داشتید ، روی چشمانتان نگهش دارید.
روزگار روزگارِ رفتن است و نماندن...!!
پس توسعی کن بمانی و نرنجانی
متفاوت باش بمان و نرنجان
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✨﷽✨
#حکایت
✅از كجا دانستند؟
✍ يكى از كوهنوردان مى گويد: در تمام مدت سال از منزلم تا بالاترين نقطه تپه اى كه در محيط زندگيم بود، راهپيمايى مى كردم. زمستان بسيار سردى بود، برف سنگينى زمين را پوشانده بود، از محلى كه رفته بودم بر مى گشتم، در مسير راهم در بالاى تپه حوضچه اى پر آب بود. گنجشك هاى زيادى هر روز پس از خوردن دانه به كنار آن حوضچه براى آب خوردن مى آمدند؛ آن روز سطح حوضچه را يخ ضخيمى پوشانده بود، گنجشك ها به عادت هر روز كنار حوضچه آمدند نوك زدند، سطح محل را يخ زده يافتند، ايستادم تا ببينم كه اين حيوانات كوچك ولى با حوصله چه مى كنند.
ناگهان يكى از آن ها روى يخ آمد و به پشت بر سطح يخ خوابيد، پس از چند ثانيه به كنارى رفت، ديگرى به جاى او خوابيد و پس از چند لحظه دومى برخاست، سومى به جاى او قرار گرفت، همين طور مسئله تكرار شد تا با حرارت بدن خود آن قسمت را آب كردند؛ وقتى نازك شد با نوك خود شكستند آب بيرون زد، همه خود را سيراب كردند و رفتند؛
براستى اين عمل اعجاب انگيز چيست؟ از كجا فهميدند كه يخ با حرارت آب مى شود سپس از كجا فهميدند كه بدن خود آن ها حرارت مناسب را دارد و از كجا دانستند كه بايد اين حرارت با خوابيدن روى يخ به يخ برسد و از كجا فهميدند كه با خوابيدن يك نفر مشكل حل نمى شود، بلكه بايد به نوبت اين برنامه را دنبال كرد؟ آيا جز هدايت حضرت حق اسم ديگرى بر اين داستان مى توان گذاشت؟!
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✨﷽✨
#داستان آموزنده
✅حق کسی که بر تو احسان نموده
✍اما حق کسی که تو را کمک نموده است به خاطر دوستی یا ملک یا قرابت و... بر تو آن است که بدانی او از مالش گذشته و با صرف مال تو را؛ از ذلت بندگی و بردگی دیگران و وحشت آن نجات داده است و مزه آزادی و آسایش را به تو چشانیده است و تو را از اسارت دیگران رهانیده؛و زنجیرهای بردگی را از تو باز نموده و بوی خوش عزت و آزادی را به مشام تو رسانیده است.
او تو را از زندان قهر و جبر بیرون آورده و عُسر حَرج و سختی را از تو دور نموده و با خوشی و خوشرویی و زبان انصاف با تو سخن گفته و تمام دنیا را (به جهت احسانی که نموده است) به تو بخشیده است و تو را فارغ البال ساخته که به عبادت پروردگارت پردازی و در این راستا ضرر مالی را تقبل و تحمل نموده است.
بدان که او نزدیکترین مخلوق خداوند است نسبت به تو بعد از پدر و مادر و برادر و خواهرت و سزاوارتر از دیگران است که در مواقع لزوم به کمک او بشتابی و به خاطر خدا و احسانی که برای تو نموده است یاریش نمایی و خودت را هیچ وقت در اموری که مورد نیاز اوست مقدم ننمایی.
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✅داستان کوتاه :
✍دو برادر بودند و مادری ، هر شب یک برادر به خدمت مادر مشغول شدی. و یک برادر به خدمت خداوند مشغول بود . آن شخص که به خدمت خدا مشغول بود با خدمت خدا خوش بود برادر را گفت : امشب نیز خدمت خداوند بمن ایثار کن ؛چنان کرد . آن شب به خدمت خداوند سر بر سجده نهاد در خواب شد. دید که آوازی آمد که برادر ترا بیامرزیدیم و ترا بدو بخشیدیم . او گفت آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر مرا در کار او می کنید ؟ گفتند زیرا که آنچه تو می کنی ما از آن بی نیازیم. و لیکن مادرت از آن بی نیاز نیست که برادرت خدمت می کند .
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
مداحی آنلاین - سلام ای سلام خدا بر سلامت - رسولی.mp3
3.91M
🌸 #میلاد_امام_سجاد(ع)
💐سلام ای سلام خدا بر سلامت
💐درود ای کلام الهی کلامت
🎤 #مهدی_رسولی
👏 #مدیحه_سرایی
👌بسیار دلنشین
#ولادت_امام_سجاد
🥰 امشب ای اهل دعا روح دعا می آید
😌 پسر خامس اصحاب کسا می آید
🤲 مؤمنین گرد همآیید به محراب دعا
😍 صف ببندید که مولای شما می آید
#امام_سجاد
📚#حکایت_ابلیس_و_اسارت_آدمی
مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود. ابلیس را دید که با انواع طنابها به دوش درگذر است. کنجکاو شد و پرسید: ای ابلیس ، این طنابها برای چیست؟ جواب داد: برای اسارت آدمیزاد. طنابهای نازک برای افراد ضعیف النفس و سست ایمان، طناب های کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه می شوند. سپس از کیسه ای طناب های پاره شده را بیرون ریخت و گفت: اینها را هم انسان های باایمان که راضی به رضای خدایند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کرده اند و اسارت را نپذیرفتند.
مرد گفت طناب من کدام است؟ ابلیس گفت: اگر کمکم کنی که این ریسمان های پاره را گره زنم، خطای تو را به حساب دیگران می گذارم... مرد قبول کرد. ابلیس خنده کنان گفت: عجب، با این ریسمان های پاره هم می شود انسان هایی چون تو را به بندگی گرفت.
✍
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
مردی حکیم از گذرگاهی عبور می کرد ، دید گروهی می خواهند جوانی را به خاطر گناه و فساد از منطقه بیرون کنند و زنی از پی او سخت گریه می کند .
پرسیدم این زن کیست ؟ گفتند : مادر اوست . دلم رحم آمد ، از او نزد جمع شفاعت کردم و گفتم : این بار او را ببخشید ، اگر به گناه و فساد بازگشت بر شماست که او را از شهر بیرون کنید .
حکیم می گوید : پس از مدتی به آن ناحیه بازگشتم ، در آنجا از پشت در صدای ناله شنیدم ، گفتم شاید آن جوان را به خاطر ادامه گناه بیرون کردند و مادر از فراق او ناله می زند . در زدم ، مادر در را باز کرد ، از حال جوان جویا شدم .
گفت : از دنیا رفت ولی چگونه از دنیا رفتنی ؟ وقتی اجلش نزدیک شد گفت :
مادر همسایگان را از مردن من آگاه مکن ، من آنان را آزرده ام و آنان مرا به گناه شماتت و سرزنش کرده اند ، دوست ندارم کنار جنازه من حاضر شوند ، خودت عهده دار تجهیز من شو و این انگشتر را که مدتی است خریده ام و بر آن « بسم اللّه الرحمن الرحیم » نقش است با من دفن کن و کنار قبرم نزد خدا شفاعت کن که مرا بیامرزد و از گناهانم درگذرد . به وصیتش عمل کردم ، وقتی از دفنش برمی گشتم گویی شنیدم : مادر برو آسوده باش ، من بر خدای کریم وارد شدم
📔تفسیر روح البیان : 1 / 337
✍
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✨﷽✨
🌼موهبتهای خداوند به اشخاص توبه کار
✍خداوند به کسانی که توبه کرده اند چه موهبت ها می بخشد. آشیخ عبدالوهاب خراسانی(ره) از مقدسین و از اولیای خدا بود که یک دسته از تربیت شده های بازار شاگرد او بودند. ایشان هفتاد سال پیش در زیر زمین مسجد جامع نماز جماعت می خواند. شخصی به من گفت: «من در ایام جوانی خدمت سربازیام که در تبریز بودم، شبی در خواب دیدم که زیرزمین مسجد جامع خراب شد، تاریخ خوابم را یادداشت کردم، وقتی به تهران آمدم متوجه شدم که آشیخ عبدالوهاب در همان شب که من این خواب را دیده بودم از دنیا رفته است.»
در زمان حیات آشیخ عبدالوهاب، داشی توبه کرد و پای منبر ایشان می نشست. آشیخ عبدالوهاب در اثر کهولت سن، گاهی بر روی منبر ادامهٔ حدیث یا آیه را فراموش می کرد، خداوند به این داشی که توبه کرده بود یک علمی داده بود که او از پای منبر ادامه آیه یا حدیث را از حفظ مےخواند.
پس شما هم اگر توبه کنید و گناه نکنید، علم پیدا می کنید، گناه یکی،از چیز هایی است که آفت طلبه است. گناه که بکنی از طلبگی خارج می شوی. اگر به نامحرم نگاه کنی، از طلبگی خارج مےشوی. گناه ، آفت طلبگی است.
📚منبع: ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۳۹
از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
.
یک روز از پدرم پرسیدم فرق بین عشق و ازدواج چیست؟
💓روز بعد او کتابی قدیمی آورد و به من گفت این برای توست. با تعجب گفتم : اما این کتاب خیلی با ارزش است، تشکر کردم و در حالیکه خیلی ذوق داشتم تصمیم گرفتم کتاب را جایی دنج بگذارم تا سر فرصت بخوانم.
💓چند روز بعد پدرم روزنامه ای را آورد، نگاهی به آن انداختم و بنظرم جالب آمد که پدرم گفت این روزنامه مال تو نیست، برای شخص دیگریست و موقتا میتوانی آن را داشته باشی، من هم با عجله شروع به خواندنش کردم که مبادا فرصت را از دست بدهم،
💓در همین گیر و دار پدرم لبخندی زد و گفت : حالا فهمیدی فرق عشق و ازدواج به چیست؟ در عشق میکوشی تا تمام محبت و احساست را صرف شخصی کنی که شاید سهم تو نباشد اما ازدواج,کتابِ با ارزشیست که به خیال اینکه همیشه فرصت خواندنش هست به حال خود رهایش میکنی.
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
داستانی فوق العاده زیبـا🌸
زنی زیبا که صاحب فرزند نمیشد
پیش پیامبر میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه.
پیامبر وقتی دعا میکند ، وحی میرسد او را بدون فرزند خلق کردم.
زن میگوید خدا رحیم است و میرود.
سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید که بدون فرزند است.
زن این بار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود.
سال سوم پیامبر زن را با کودکی در آغوش می بیند.
با تعجب از خدا میپرسد: بارالها، چگونه کودکی دارد او که بدون فرزند خلق شده بود. !
وحی میرسد: هر بار گفتم فرزندی نخواهد داشت، او باور نکرد و مرا رحیم خواند.
رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت. با دعا سرنوشت تغییر می کند...
از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود...
ميان آرزوی تو و معجزه خداوند، ديواري است به نام اعتماد.
پس اگر دوست داري به آرزويت برسي با تمام وجود به او اعتماد کن.
هيچ کودکی نگران وعده بعدی غذايش نيست ! زيرا به مهربانی مادرش ايمان دارد.
اي کاش ايمانی از جنس کودکانه داشته باشيم به خدا...
رحمت خدا ممکن است کمی تأخیر داشته باشد امّا حتمی است
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
#الهی_عظم_البلاء
قرار ما لحظه سال تحویل قرائت دسته جمعیِ #دعای_فرج
ان شاءالله سال، سالِ ظهور باشد
#الهی_آمین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✨﷽✨
#تلنگر
✍حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته.
شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم. گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم:
من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى،
ج ۱۳ اثر استاد حسین انصاریان
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
#تربیت_فرزند
كودك و نوجواني كه پيوسته نگران قهر و بي مهري والدينش باشد ، به:
واكنش هاي اضطرابي مثل :
ناخن جويدن
بي اختياري ادرار
بهانه جويي
وابستگي شديد
متوسل مي شود
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨
📚هر چیز که خوار آید ، یک روز به کار آید
✍یک روز مرد دنیا دیده ای با پسرش به سفر رفت . در راه نعل اسبی پیدا کردند و به پسر گفت : نعل را بردار شاید به دردمان بخورد . پسر گفت : ما که اسب نداریم به چه دردمان می خورد ؟ پدر نعل اسب را برداشت و به پسر هم چیزی نگفت و به راهشان ادامه دادند . در راه به روستایی رسیدند . پدر در کارگاهی نعل اسب را فروخت بی آنکه پسر متوجه شود و با پولش کمی گیلاس خرید و در پارچه ای پیچید . و به راه ادامه دادند . در بین راه هر دو حسابی تشنه شدند و آبی که همراهشان بود تمام شد .
در راه از تشنگی زیاد پسر بی حال شد و پدر گفت فاصله ی زیادی تا مقصد نمانده راهت را ادامه بده . گیلاسی را جلوی راه پسر انداخت . پسر فوراً آن را برداشت و خورد و شیرینی آن باعث شد تا به راهش ادامه دهد . پدر یک گیلاس جلوی راه او می انداخت و پسر آنها را می خورد تا به راهش ادامه دهد و قوت می گرفت .
پسر از پدر پرسید که این گیلاس ها را از کجا آورده؟ پدر گفت : تو حاضر نشدی برای برداشتن نعل اسب خم شوی اما 20 بار برای برداشتن گیلاس خم شدی این گیلاس از فروش همان نعل اسب به دست آمده به همین دلیل می گویند : هر چیز که خوار آید یک روز به کار آید
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
📚ترجیح دنیا بر آخرت
روزی حضرت #موسی (ع) در محلی عبور می کرد دید: مردی #گریه می کند و در درگاه #خدا می نالد . از آنجا گذشت، هنگام مراجعت نیز گذارش به همانجا افتاد، دید آن #مرد همچنان در درگاه خدا می نالد و می گرید .
موسی متوجه خداوند شده عرض کرد: پروردگارا #بنده تو از #خوف تو می گرید (به او توجه فرما:)
خطاب رسید ای پسر #عمران اگر او آنقدر بگرید که مغزش همراه #اشک چشمش به زمین بریزد و دستش را آنقدر به سوی #آسمان بلند کند که ساقط شود او را نمی آمرزم و چرا که او دنیا را #دوست دارد و دوستی دنیا را بر دوستی آخرت ترجیح می دهد .
📚منبع : مجموعه ورام، ج 1، ص 134
#حب_الدنیا
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚عاقبت کبوتر مسجد
عبدالملك بن مروان (پنجمين #خليفه اموى ) قبل از آنكه بر مسند #خلافت بنشيند، همواره در مسجد بود، و با #قرآن و #دعا سر و كار داشت ، به گونه اى كه او را ((حمامة المسجد)) (كبوتر مسجد) مى ناميدند، وقتى كه پس از مرگ پدرش ، خلافت به او رسيد، در مسجد مشغول قرائت قرآن بود، خبر مقام خلافت را به او دادند، او قرآن را به دست گرفت و به آن خطاب كرد و گفت : سلام عليك هذا فراق بينى و بينك : ((خداحافظ، اكنون زمان جدائى بين من و تو است )).
#غرور #سلطنت آنچنان او را مسخ و غافل كرد كه #شراب مى خورد، و يكى از استاندارانش ، ((#حجاج )) بود كه دهها و صدها هزار نفر مسلمان را كشت ، خودش مى گفت : من قبل از سلطنت از كشتن #مورچه اى مضايقه داشتم ولى اكنون حجاج براى من نوشته كه صدها نفر را كشته ام ، ولى اين خبر در من هيچ اثر نمى كند، و روزى يكى از دانشمندان زمان (بنام زهرى ) به او گفت : شنيده ام #شراب مى نوشى گفت : ((آرى ، #خون مردم را نيز مى نوشم )).
📚 منبع : داستان دوستان ج1 ص3
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
#حڪـایــت
🔰داستان طی الارض شیخ نخودکی اصفهانی(ره)
💠 رهایی از دام قوش آبادی، در یک لحظه!
🔷 درباره ی یک نمونه از کرامات ایشان از مرحوم سید ابوالقاسم هندی نقل شده است که وی فرموده است:
🔶 «روزی در خدمت حاج شیخ حسنعلی به کوه (معجونی) از کوهپایه های مشهد رفته بودیم.
♦️در آن هنگام مردی یاغی به نام محمد قوش آبادی که موجب ناامنی آن نواحی گردیده بود از کناره کوه پدیدار شد و اخطار کرد که: اگر حرکت کنید، کشته خواهید شد!
🔶 در این بین مرحوم حاج شیخ به من فرمودند: وضو داری؟
عرض کردم: آری.
🔷 آن گاه دست مرا گرفتند و گفتند: چشم خود را ببند، پس از چند ثانیه که بیش از دو سه قدم راه نرفته بودیم فرمودند: چشمانت را باز کن؛ و چون چشم گشودم، دیدم که که نزدیک دروازه ی شهر می باشیم!
⚪️ بعدازظهر آن روز، خدمت ایشان رفتم و فرمودند: قضیه صبح را با کسی در میان نگذاشتی؟
گفتم: خیر.
🔵 سپس ایشان فرمودند: تو باید زبانت را در اختیار داشته باشی و بدان که تا من زنده ام، از این ماجرا نزد کسی سخنی نگویی، وگرنه موجب مرگ (نابهنگام) خود خواهی شد!
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
جناب کمیل نیمه شبی در کوفه به همراه حضرت علی (ع) به خانه ای رسیدند که از آن خانه صدای تلاوت بسیار زیبایی از قرآن به گوش می رسید.
کمیل سخت تحت تأثیر آن صدا قرار گرفت و چنان دگرگون شد که با خود گفت: ای کاش مویی بر بدن این قاری می شدم و صدای قرآن او را می شنیدم!
حضرت علی (ع) از دگرگونی حال کمیل به خاطر آن صدای پرسوز و گداز آگاه شد و به او فرمود: ای کمیل! صدای پراندوه این قاری تو را حیران و شگفت زده نکند؛ چرا که او از دوزخیان است و بعد از مدتی راز این سخن را به تو خواهم گفت!
مدتی گذشت تا این که جنگ نهروان پیش آمد. در این جنگ برخی از کسانی که با قرآن سر و کار داشتند علی (ع) را کافر خواندند و با او به جنگ برخاستند. کمیل چون سربازی جانباز همراه علی بود و علی که شمشیرش از خون آن کوردلان مقدس مآب سیراب شده بود، متوجه کمیل شد، ناگهان نوک شمشیرش را بر سر یکی از هلاک شدگان فرود آورد و فرمود: ای کمیل! آن کسی که در آن نیمه شب قرآن را با آن سوز و گداز می خواند همین شخص است.
«مستدرک سفینه البحار، ج ۹، ص ۱۸۶، ماده کمل»
✅ فقط صدای زیبا کافی نیست ... روح حاکم بر صدا مهمتر است.
اظهارات آقای شجریان را دوباره در خاطر میگذرانیم که میگفت این مذهب و دین است که مانع پیشرفت شده! و به یاد بیاریم تصاویرش را با زنان نامحرم و بهاییان تا قیاس کنیم سخنان رییس جمهور را با کلام مولای بی همتای عالم امیرالمومنین.
✔️ به کسانی که گویا روزه ی بدون ربنای شجریان را قبول نمیدانند! عرض شود که حضرت امیرالمومنین(ع) از صدای قاریانی که عملشان خلاف قرآن است لذت که نمیبرند هیچ، ممکن است پنبه در گوش کنند و اگر فرصتی پیش بیاید همچون نهروان عمل خواهند کرد!
✅ قرآن خواندن ملاک نیست، قرآن عمل کردن ملاک است
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
.
👌داستان کوتاه پند آموز
💭پدر همراه یک شیخ و بقیه همراهان براى شستن متوفى پسر جوانش حاضر شده بودند تا اینکه آن جوان را شسته و دفن کنند. آن شیخ که مسئول شستن متوفى بود دستور داد تا آنرا از لباسش مجرد کنند ولى عورتش را با پارچه اى بپوشانند تا اینکه شروع به شستنش کنند.
💭 هنگام برداشتن لباس مرده، توجه آنها به دستمالی افتاد که دست راست مرده را پیچانده بود ولى هنگامى که سراغ برداشتن آن دستمال رفتند پدر متوفى بر سر آنها داد و فریاد زد و شرط کرد که براى شستن پسرش هیچکس حق ندارد که آن دستمال را بردارد.
💭 شیخ مسئول درک کرد که یک رازى در آن دستمال نهفته هست ولى بهر حال براى شستن آن مرده بایست آن دستمال برداشته شود، پس در خفاء به همکارانش گفت که هنگام شستن آب زیادى را روى آن دستمال بریزید تا خودبخود از جایش کنده شود. پس او را شستند و آب زیادى را بر روى دست پیچیده شده ریختند و بمحض اینکه آن دستمال شل شد آنرا از جایش بر کند. پدر پس از اینکه دید آنها دستمال را برداشتند بر سر آنها پرخاش کرد و داد و فریاد کشید ولى پس از مدتى به گریه افتاد و به آنها گفت که حقیقت را براىیشان بازگو خواهد کرد تا درس عبرتى باشد براى دیگران.
💭 او گفت که دیشب هنگامى که پسرم وارد خانه شد، من و مادرش که در حال شام خوردن بودیم به او تعارف کردیم که همراه ما بیاید و شام میل کند ولى با عصبانیت جواب داد که من میروم توى اتاقم و به نوکر خانه بگویید که غذایم را توى اتاقم بیاورد. سپس رفت توى اتاقش و در را قفل کرد. نوکر غذایش را آماده کرد و رفت که غذا را نزد او ببرد ولى هر چه در میزد کسى در را باز نمیکرد. من و مادرش نگران شدیم و ما نیز هر چند در میزدیم او در را باز نمیکرد. بسیار نگران شدیم و فهمیدیم که حتما اتفاقى افتاده است، پس قفل در را شکستیم و وارد اتاقش شدیم، ولى منظره اى که دیدم مرا بسیار مبهوت کرد و اى کاش آنرا ندیده بودم !
💭پسر در حال تماشاى تلویزیون و در حالى که ریموت(کنترل) تلویزیون در دست داشت از دنیا رفته بود، ولى مصیبت بدتر از آن این بود که او در حال تماشاى فیلم مبتذل جان خود را از دست داده بود. من رفتم که ریموت را از دستش بردارم ولى هر چه سعى کردم نتوانستم تا اینکه فهمیدم اصلا ممکن نیست. بنابراین تا آنجاییکه توانستم اطراف ریموت که خارج از کف دستش بود را بریدم ولى قسمتى از آن همانطور که الآن میبینید هنوز در دستش باقى است و نمیشود دستش را باز کرد و آنرا بیرون آورد.
سپس آنها پسر را شستند و با همان ریموت آن را دفن کردند!
✅«اللهم و فقنا لما تحب و ترضی و اجعل عواقب امورنا خیرا»؛ خداوندا! ما را به آنچه که خشنودی و دوستی تو در آن است موفق کن و سرانجام کارهای ما را خیرگردان.🌹
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🔴راه حلی برای گناه نکردن
جواني نزد عالمي آمد و از او پرسيد: من جوان هستم اما نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟ عالم كوزهاي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد...
به يكي از طلبههايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همهي مردم او را كتك بزند. جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند. و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم.
عالم هم گفت: حكايت انسان مؤمن هم همین است مومن هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از حساب روز قيامت و بیآبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✨﷽✨
#داستان_کوتاه_آموزنده
✅نیڪے ڪنندہ بہ پدر و مادر همنشینے با انبیاست
✍روزے حضرت موسے (ع) در ضمن مناجات خود عرض ڪرد: خدایا مےخواهم همنشین خود را در بهشت ببینم. جبرئیل بر حضرت موسے نازل شد و عرض ڪرد: یا موسے، فلان قصاب در فلان محلہ همنشین تو خواهد بود. حضرت موسے (ع) بہ آن محل رفت و مغازہ قصابے را پیدا ڪرد و دید ڪہ جوانے مشغول فروختن گوشت است.
شامگاہ ڪہ شد، جوان مقدارے گوشت برداشت و بہ سوے منزل خود روان شد. حضرت موسے (ع) از پے او تا در منزلش آمد و سپس بہ او گفت: مهمان نمےخواهے؟ جوان گفت: خوش آمدید. آنگاہ او را بہ درون منزل برد.
حضرت موسے (ع) دید ڪہ جوان غذایے تهیہ نمود، آنگاہ زنبیلے از سقف بہ زیر آورد و پیرزنے ڪهنسال را از درون آن خارج ڪرد او را شستشو دادہ و غذایش را با دست خویش بہ او خورانید. موقعے ڪہ جوان مےخواست زنبیل را در جاے اول بیاویزد، پیرزن، ڪلماتے ڪہ مفهوم نمےشد ادا ڪرد. بعد از آن جوان براے حضرت موسے (ع) غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید: حڪایت تو با این پیرزن چگونہ است؟ جوان گفت: این پیرزن مادر من است. چون مرا بضاعتے نیست ڪہ براے او ڪنیزے بخرم، ناچار خودم ڪمر بہ خدمت او بستهام. حضرت پرسید: آن ڪلماتے ڪہ بر زبان جارے ڪرد چہ بود؟ جوان گفت: هر وقت او را شستشو مےدهم و غذا بہ او مےخورانم، میگوید:
«غفراللہ لڪ و جعلڪ جلیس موسے یوم القیامة فے قبّتہ و درجته» یعنے خداوند، تو را ببخشد و همنشین حضرت موسے (ع) در بهشت باشے، به همان درجہ و جایگاہ او. حضرت موسے (ع) فرمود: اے جوان بشارت مےدهم بہ تو ڪہ خداوند دعاے او را دربارهات مستجاب گردانیدہ است. جبرئیل بہ من خبر داد ڪہ در بهشت، تو همنشین من هستے...
📔اندرزها و حڪایات
بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662