eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان یاسمین كاوه – آفرين به شما فريبا خانم گل . شمام بيا اينجا بشين . اصالً چه كاري يه بريم اون باال . اون باالم مثل اينجاست . فقط سردتره . شما بيا اينجا بشين با هم ، با اين سنگ ها يقل دوقل بازي كنيم تا اين دوتا برن و برگردن . خيلي خب . بلندشو يه كم ديگه بريم باال . بلند شو ديگه- اون دنيا ازت سوال مي كنن كه چرا بيخودي ! اون دنيا بايد جواب اين پاها رو پس بدي كه چرا اينقدر ازشون كار كشيدي –كاوه از دست و پات كار كشيدي ؟ هوا خيلي سرد بود . كاوه كه از سرما دندون . ما حرف مي زديم و فرنوش و فريبا مي خنديدن . نيم ساعت بعد رسيديم باالي كوه : هاش داشت به هم مي خورد گفت . كاشكي االن يه هلي كوپتر مي اومد و منو ورميداشت و مي برد خونمون- . هلي كوپتر نه ، چرخ بال- كاوه – يكي ديگه پدرش در اومده و هلي كوپتر رو اختراع كرده ، تو واسه ش اسم مي ذاري؟ . فرنوش – كاوه خان راست مي گن ، خيلي سرده . فريبا – خيلي هم خلوت كاوه – اگه االن گرگ ها بريزن سرمون ، كي به دادمون مي رسه ؟ ! يه كوه ما رو آوردي ، خون به جيگرمون كردي ها- رفتيم يه گوشه نشستيم و فرنوش از تو كوله پشتي ش فالسك چايي رو در آورد و چها تا ليوان برامون ريخت . چايي ها رو كه . خورديم گرم شديم كاوه – بميرم واسه اونا كه تو قطب زندگي مي كنن ! از صبح تا شب بايد مثل اين حالج ها بلرزن از سرما ! تازه شب كه مي خوان . برن پيش زن و بچه شون بايد كجا برن ؟ تو اين خونه هاي يخي . خب اونا عادت كردن- . كاوه – آره خب . البته يه حسن هم داره . پول يخ و يخچال و فريزر و كولر نمي دن . عوضش يه زندگي ساده و راحت دارن . دور از دود و ترافيك و گازوئيل و آلودگي- . كاوه – آره تا دلت هم بخواد پيست اسكي دارن و آالسكا و يخ در بهشت و برف شيره !فرنوش – هر وقت هم چشم باز مي كنن ، برف پاك و سفيد رو مي بينن ! خيلي شاعرانه اس !كاوه – آره آره . هر وقت هم دلشون خواست و هوس كردن از خونه شون مي آن بيرون و با هم برف بازي مي كنن : فرنوش – دستكش هاش رو در آورد و از تو كوله پشتي ش چند تا ساندويچ بيرون اورد و گفت بهزاد ، ساندويچ مرغ برات آوردم . دوست داري ؟- . دستت درد نكنه عاليه- . فرنوش- اگه دوست نداري ، كالباس هم هست . هردوش خوبه . خيلي ممنون- : كاوه كه داشت دستهاش رو "ها" ميكرد كه گرم بشه ، يه نگاهي به ما كرد و گفت شيرين و فرهاد اين همه سال !قربون قدرت خدا برم . راست مي گن كه اگر آدم صبرداشته باشه همه چيز درست ميشه ها - صبركردن تا دنيا به كامشون شد .حاال شيرين خانم تشريف آورده سركوه . اوس فرهاد هم دست از كار كشيده و تيشه رو گذاشته نوش جون ، بفرماييد ماهام كوفت مي خوريم . زمين . سفره ناهار رو اندختن و دارن به همديگه ساندويچ مرغ تعارف مي كنن ديگه ! بخور فرهاد جون . زودتر بخور و برگرد سركارت كه اگه خسروپرويز برسه و ببينه از زير كار در رفتي و با نامزدش . نشستي و داري گز مي ري ، يه قرون حقوق كه آخر بهت نمي ده هيچ ، بيرونت هم مي كنه اگه منو بيرون كنه ديگه كي براش كوه رو مي كنه ؟- ! كاوه – كنترات ميده به شركت مترو . حتماً بعد از هفتصد سال يه متروي شيك تحويلش مي دن : خنديديم و فريبا آروم گفت . كاوه خان ، من براي شما غذا آوردم . همبرگره . نمي دونستم مرغ دوست دارين الهي زبونم به كوره آدم سوزي هيتلر بچسبه ! چرا دوست ندارم ؟ وا بمونه هر چي ساندويچ كوفتي مرغه ! اصالً من از –كاوه . تو هر سوپر مواد پروتئيني ميري مي بيني رفته لخت مادرزا نشسته پشت شيشه ! اين پرنده بي حياي سكسي بدم مياد : در حاليكه همبرگر رو از فريبا مي گرفت گفت 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662