eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
#پارت227 رمان یاسمین بيتا خيلي با من مهربون بود . دختر فهميده اي بود و خيلي مصمم ! چهره اش هم شيرين
رمان یاسمین طفل معصوم همون طور خشكش زد و به من نگاه كرد . هيچ كاري نكرد . فقط اونقدر لب ش رو گاز گرفت كه آروم يه قطره خون از گوشه لبش چكيد پايين : بلند شدم و خون رو پاك كردم . رفت گوشه اتاق نشست و نگاهم كرد و با صدايي كه انگار از ته چاه مي اومد گفت پس همه اون چيزهايي كه در مورد فرنوش ، تو و فريبا به من گفتين دروغ بود ؟- جواب ندادم و سرم رو انداختم پايين . پرسيد چرا ؟ . بهش گفتم مي خواستم تو ناراحت نشي . فكر مي كرديم اينطوري بهتره : گفت همون موقع كه تو اتاق تلفن ت زنگ زد و رفتي بيرون و بعد بهم گفتي شوهرخاله ت مرده؟- . بهش گفتم اون موقع ما خبردار شديم . جريان مال دو شب قبلش بوده سرش رو گذاشت رو زانوش و يه چند دقيقه اي هيچي نگفت ! نه گريه مي كرد و نه چيزي . فقط تو خودش فرو رفته بود . فرو رفتني كه بيرون اومدني تو كارش نبود :چند دقيقه بعد پرسيد چرا ؟- گفتم : هيچكس نفهميد . فقط جنازه اش رو آوردن اينجا . من و فريبا رفتيم . به همه مي گفتن شب رفته دريا شنا كنه و غرق شده . ! همين ! فقط نگاهم كرد . از نگاهش ترسيدم ! نگاهي كه توش زندگي نبود : پرسيد هيچ پيغامي براي من نفرستاد؟- يه خورده من ..من كردم و بهش گفتم چرا بهزاد جون . دو روز بعدش يه نامه اومده بوده به آدرس تو . اون روز خونه نبودي و . فريبا نامه رو گرفته . ما بازش نكرديم . از تو هم خواهش مي كنم بازش نكن . حاال كه همه چيز گذشته و تموم شده ، تو هم ول كن : با يه صداي خشك و سرد كه صداي مرگ مي داد فقط بهم گفت !برو بيارش- . رفتم باال و نامه رو از فريبا گرفتم و آوردم پايين . جريان رو به فريبا هم گفتم كه اون هم باهام اومد پايين ! نامه رو با اكراه دادم بهش . دستش رو كه دراز كرد نامه رو ازم بگيره ترسيدم ! نه تو صورتش خون بود نه تو دستهاش . نامه رو گرفت و بازش كرد و خوند . وقتي تموم شد ، سرش رو گذاشت روي زانوش و نامه از دستش افتاد . رفتم جلو نامه رو برداشتم و خوندم . بهزاد من سالم مي دونم خنده داره . عشق ما همه ش به نامه نگاري گذشت . اگه ما آدم ها اونقدر جرأت داشتيم كه مي تونستيم ضعف هامون رو . بپذيريم و رو در رو حرف هامون رو بزنيم ، شايد خيلي از مشكالت حل مي شد . خنده دار تر اينكه من براي چند روز سفر رفتم ، اما حاال ديگه سفرم مي خواد ابدي بشه . نمي دونم چي بهت بگم . نمي دونم اين جور مواقع چه چيزي بايد گفت فقط اين رو بهت بگم كه دو روز بعد از اينكه از تو جدا شدم ، تصميم خودم رو گرفتم . مي خواستم برگردم پيش ت . فهميده بودم . كه غرورم در مقابل عشق تو خيلي ناچيزه مي دونستم كه اگه برگردم تو منو مي بخشي و چيزي به روم نمي آري . حاال هم مي دونم كه اگه برگردم تو بازم منو مي بخشي . . اما حاال ديگه خودم نمي تونم خودم رو ببخشم . بهزاد من هميشه فكر مي كردم كه ممكنه تو اسير افسون جادوگر بشي . هميشه فكر مي كردم كه ممكنه اون زن پليد ، با وعده و وعيد و پول بتونه تو رو بخره . مادرم رو مي گم . هميشه فكر مي كردم كه تو نتوني با من تا آخر راه بياي . اما حاال مي بينم كه تو رو سفيد شدي و من رو سياه .ببخش منو . براي همه چيز اين نامه زماني به دست تو مي رسه كه ديگه من زنده نيستم . با مردن من مي توني مهرم رو ادا كني . يادت هست كه مهرم چي بود؟ . بهزاد ، دوستت دارم براي هميشه . تو تنها عشق من بودي و هستي . من هميشه در روياي خودم ، از اولين بار كه ديدمت ، تو رو مرد خودم مي دونستم . افسوس كه فقط رويا بود . نذاشتن عشق من و تو به ثمر برسه . االن كه اين نامه رو مي نويسم ، تازه مي فهمم كه چقدر حرف تو دل مه و مي خوام به تو بگم .كاش اينجا بودي و ازم حمايت مي كردي . حاال ديگه هيچكدوم از اينها فايده اي نداره 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662