eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.4هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
8 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 آموزش نیروی انتظامی به این چند درخواست نه بگوئید و گرنه تا پای اعدام جلو می روید حتماً ببینید... مهم ❌ مهم ❌ مهم ❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 هر وقت کوکاکولا و پپسی دیدید انگار دارید یه چیز نجس رو نگاه میکنید. انقدر باید همه مومنین ازین نوشیدنی ها متنفر بشن. هر خرید پپسی و کوکاکولا در واقع یک شلیک به قلب یک مومن مظلوم هست... نابودخواهدشد باذن الله
🔴 از منبر شهید کافی خاطره و مطلبی دارید؟ دو سال پیش آیت ‌الله ناصری اصفهانی خاطره‌ای برای من نقل کردند و گفتند: در نجف با مرحوم کافی دوست بودم و دیرتر از ایشان به ایران برگشتم. وقتی برگشتم دیدم آقای کافی در اوج شهرت و منبر است و زمانی که وارد اصفهان شدم، آقای کافی هم در اصفهان بودند. مردم دولت‌آباد به من گفتند: شما از دوستی خودتان استفاده و از ایشان درخواست کنید که منبری هم در این‌جا داشته باشند. من به اصفهان رفتم و از ایشان دعوت کردم و ایشان به من گفتند: آخرین منبر من ساعت دو و نیم شب تمام می‌شود تا دولت‌آباد چقدر راه است؟ گفتم: حدود چهل دقیقه. گفتند: من ساعت سه و نیم نیمه شب می‌آیم و منبر می‌روم! آیت ‌الله ناصری می‌فرمود: من با تعجب و بهت‌زده گفتم: کسی آن موقع شب نمی‌آید! بالاخره بنا شد ایشان ساعت موعود به دولت‌آباد تشریف بیاورند و منبر بروند، من شب جمعه دل‌شوره داشتم که نکند کسی نیاید و آبرو‌ریزی شود! ساعت 11 شب به مسجد جامع رفتم و دیدم مسجد و خیابان جلوی مسجد جامع پر است و در نهایت مرحوم کافی آمدند و ساعت سه‌ونیم شب منبر رفتند و تا اذان صبح ادامه دادند و سه شب این منبر برگزار شد و بعد از منبر بین دو تا سه ربع، استراحت می‌کردند و بعد می‌رفتند و خواب‌های ایشان بیش از دو الی سه ربع نبود؛ کافی تب و عشق منبر داشت و گویا می‌دانست فرصت او کوتاه است و وظیفه‌اش هم منبر است. ❌ از زبان شیخ محسن فرزند شهید کافی . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
‌ 📚 داستان سگ و بيابان گرد... داستانی دیدم در بوستان سعدی كه به شعر در آورده است؛ خلاصه اش را عرض مي‌كنم. می گفت: یک نفر بیابانی و چادر نشین در بیابان، به یک سگ وحشي برخورد کرد. آن سگ، پای این بنده خدا را گاز گرفت. خیلی ناراحت شد و سگ را زد و فرار کرد. بعد به خانه آمد و خیلی ناراحتي و گریه مي‌كرد. دختری داشت؛ آمد و گفت: «بابا! همه اش تقصیر خودت است آن سگ که پاي تو را دندان گرفت، تو هم می خواستی پایش را دندان بگیری. پایش را دندان نگرفتی، حالا هم همین طور ناراحتي و گریه مي‌کني». پدرش گفت: «بابا! اگر دنیا را هم به من بدهند، دندانم را به پای سگ آلوده نمی کنم.»( بوستان سعدي،باب چهارم، در تواضع) در مسائل اجتماعی هم همین طور است؛ اگر كسي در صحبت کردن به شما تعدی کرد، شما این خلاف را تكرار نکن و عفت و نجابت خودت را حفظ کن. احکام شرع را در وجود خودت پياده كن. او که کار بدی کرده، خودت می‌گویی که كار بدی کرده؛ شما دیگر این کار بد را تکرار نکن. ملائکه جواب او را می دهند. آيت الله ناصری ═. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆از الطاف بى كران خدا حضرت ابراهيم (علیه السلام ) مهمان نواز و مهمان دوست بود، روزى يك نفر مجوسى در مسير راه خود، به خانه ابراهيم آمد تا مهمان او شود. ابراهيم به او فرمود: اگر قبول اسلام كنى (يعنى دين حنيف مرا بپذيرى ) تو را مى پذيرم وگرنه تو را مهمان نخواهم كرد. مجوسى از آنجا رفت . خداوند به ابراهيم (ع ) وحى كرد: اى ابراهيم ! تو به مجوسى گفتى اگر قبول اسلام نكنى حق ندارى مهمان شوى و از غذاى من بخورى ، در حالى كه هفتاد سال است او كافر مى باشد و ما به او روزى و غذا مى دهيم ، اگر تو يك شب به او غذا مى دادى چه مى شد؟ ابراهيم (ع ) از كرده خود پشيمان گشت ، و به دنبال مجوسى حركت كرد و پس از جستجو او را يافت و با كمال احترام او را مهمان خود نمود، مجوسى راز جريان را از ابراهيم پرسيد، ابراهيم (ع ) موضوع وحى خدا را براى او بازگو كرد. مجوسى گفت : آيا براستى خداوند به من اين گونه لطف مى نمايد؟، حال كه چنين است اسلام را به من عرضه كن تا آن را بپذيرم ، او به اين ترتيب قبول اسلام كرد. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
...گفتگو دو فرشته 🔸شب جمعه ای، در سحرگاهی، عالمی در حال عبادت بود که متوجه رفت و آمد ملائکه به زمین شد. . 🔸در این بین گفتگو دو فرشته توجه او را جلب کرد فرشته ای که از آسمان به زمین می آمد به فرشته ای که از زمین به آسمان برمی گشت گفت کجا بودی... . 🔸گفت مامور بودم سنگی از زیر تشک مردی گنهکار و فاسق بردارم که شب بیدار نشود! . 🔸آن فرشته پرسید چرا؟ گفت بخاطر اینکه وقتی شب پهلو به پهلو می شود این سنگ او را اذیت نکند و بیدار نشود! . 🔸که فردای قیامت بگوید خداوندا من بخاطر تو از خواب ناز بیدار شدم... . 🔸فرشته ای که به آسمان می رفت به آن دیگری که به زمین می آمد گفت: ماموریت تو چیست؟ . 🔸گفت طلبه ای دیزی بار گذاشته است باید بروم چپش کنم... . 🔸پرسید چرا؟ گفت بخاطر اینکه قرار است فردا روزه بگیرد ولی اخلاصش کامل نیست و به عشق این دیزی می خواهد روزه بگیرد باید اخلاصش را کامل کنم... وَ مِنَ اللهِ التَّوفیق... منبع : سیره علما ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 داستان  خواندنی نیش عقرب و دوستداران حضرت علی (ع) روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین عليه السلام را نیش زد و سریعا نزد امیرالمومنین عليه السلام آمد. حضرت به او فرمود: بر اثر این نیش نمی میری برو. او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد:  یا امیرالمومنین بر اثر آن نیش عقرب دو ماه زجر کشیدم حضرت به او فرمود: میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟ عرض کرد خیر حضرت فرمودند: چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی این نیش عقرب به خاطر آن است. نیش و کنایه زدن به محبین و موالیان حضرات معصومین(علیهم السلام) اینقدر مهم و حساس است. دفاع نکردن از سلمان این عقوبت را داشت. 📚 مستدرک الوسایل ج۱۲  . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✅دعا کنید کال نمیریم! آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی رحمة‌الله‌علیه: ...حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمةالله‌علیه را در حرم امام حسین علیه‌السلام دیدند گریه می‌کند و به امام می‌گوید: آقاجان من مجتهد شده‌ام ولی می‌خواهم آدم شوم. گفتند: ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل؛ حاج شیخ عبدالکریم حائری فرمودند: ملا شدن چه مشکل آدم شدن محال است. این به خاطر این است که ما در فکر آدم شدن نیستیم. دعا کنید آدم شویم و بمیریم. برسیم و بمیریم. کال نمیریم! دعا کنید بارِمان را به مقصد برسانیم و بمیریم. . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 گفتم:"احمد! گلوله که خورد کنارت، چی شد؟" گفت:" یه لحظه فقط آتیش انفجارشو دیدم و بعد دیگه چیزی نفهمیدم". گفتم:" خب! گفت:" نمیدونم چه قدر گذشت که آروم چشمامو باز کردم؛ چشمام، تار تار می دید.فقط دیدم چند تاحوری دور و برم قدم می زنند.😅 یادم اومد که جبهه بوده ام و حالا شهید شده ام. خوشحال شدم. می خواستم به حوری ها بگم بیایید کنارم؛ اماصدام در نمی اومد. تو دلم گفتم: خب، الحمدالله که ما هم شهید شدیم و یه دسته حوری نصیبمون شد. می خواستم چشمامو بیشتر باز کنم تا حوریا رو بهتر ببینم؛اما نمی شد. داشتم به شهید شدنم فکر می کردم که یکی از حوری ها اومد بالا سرم. خوشحال شدم. گفتم:حالا دستشو می گیرم و می گم حوری عزیزم! چرا خبری از ما نمی گیری؟! خدای ناکرده ما هم شهید شدیم!. بعد گفتم:"نه! اول می پرسم: تو بهشت که نباید بدن آدم درد کنه و بسوزه؛ پس چرا بدن من اینقدردرد می کنه؟! داشتم فکر می کردم که یه دفعه چیز تیزی رو فرو کرد توشکمم.😅 صدام دراومد و جیغم همه جا رو پر کرد. چشمامو کاملا باز کردم دیدم پرستاره.خنده ام گرفت. گفت:" چرا می خندی؟".😁 دوباره خندیدم و گفتم:" چیزی نیست و بعد کمی نگاش کردم و تو دلم گفتم: خوبه این حوری نیست با این قیافه اش؟!😂 . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📝 روزی ارباب لقمان خربزه ای در دست وارد منزلش شد و لقمان را صدا کرد و خربزه را قسمت قسمت کرد اولی را به او داد لقمان چنان با لذت و ولع خورد که اربابش دومی و سومی و بعدی و بعدی را نیز به او داد. نوبت به آخرین قسمت که شد ارباب آنرا خودش بدهان گذاشت که ناگهان از فرط تلخی زیاد آنرا از دهانش بیرون انداخت و رو بلقمان با تعجب گفت: تو چگونه خربزه ای به این تلخی را با این شیرینی خوردی و لب فرو بسته ، هیچ نگفتی؟! گفت: من از دست نعمت بخش تو خورده ام چندانکه از شرمم دو تو شرمم آمد که یکی تلخ از کفت من ننوشم ای تو صاحب معرفت چون همه اجزام از انعام تو رسته اند از بند دانه و دام تو گر ز یک تلخی کنم فریاد و داد خاک صد ره بر سر اجزام باد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝آقاجانم یا صاحب‌الزمان سلام بر شما و بر شادی گردآمدن قلبهای ما در سایه‌ی دستان مبارک شما سلام بر آن لحظه‌ای که پراکندگی‌های هوا و هوس را به نگاهی آرام می‌کنید🏝 ▫️السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا جَامِعَ الْکَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی...
✅مثل اروپایی‌ها کتاب چاپ کن ✍ مرحوم آیة الله میرزا علی احمدی میانجی زمانی که قصد داشتم کتاب مکاتیب الرسول را چاپ کنم، مرحوم آقای مطهری مرا در تهران دید و گفت شنیدم شما کتابی نوشته اید؟ گفتم: بله گفت: چاپ کن. جواب دادم: کار ناقص است. تعبیر ایشان این بود که مثل اروپایی‌ها چاپ کن و بعد آنرا تکمیل کن. من نیز همین روش را در پیش گرفتم. در این سی سال اضافات را انجام دادم و کتاب سه یا چهار برابر شده است. 📚 کتاب خاطرات آیة الله احمدی میانجی . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍مرحوم جلال الدین همائی در باره ی استادش آقا سید مهدی درچه ای برادر آیت الله سید محمد باقر درچه ای می‌گوید: «این مرد در علم، تقوا، امانت و صداقت نسخه ی دوم برادرش بود. یکی از جلوه‌های تقوا و زهد آن بزرگوار آن بود که ایشان در اوائل ایام قحطی که با جنگ جهانی اول مصادف بود، ده - بیست من آرد در خانه داشت و با این که عائله سنگینی داشت به محض این که آثار گرانی نمودار شد، آردها را فروخت. به او گفتند: لازم بود که شما احتیاط می‌کردید و حتی مقدار دیگری هم میخریدید، ایشان جواب داد: ترسیدم شبهه ی احتکار داشته باشد. خدا بزرگ است! » [۳] ---------- [۳]: سیمای فرزانگان / ۳۶۹؛ به نقل از: همایی نامه ۲۱. 📚هزار و یک حکایت اخلاقی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📱 . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 داستانک ملاقات سرباز از برج دیده بانی نگاه می کرد و عکاس را می دید که بی خیال پیش می آمد. سه پایه اش را به دوش می کشید. هیچ توجهی به تابلوی « منطقه نظامی - عکاسی ممنوع » نکرد. هوا سرد بود و سرباز حوصله نداشت از دکل پایین بیاید. مگسک تفنگ را تنظیم کرد و لحظه ای نفس در سینه اش حبس شد. در حال کشیدن ماشه، تلفن برجک زنگ زد و تیرش خطا رفت. پشت خط یکی گفت:" جک خواهرت از مینه سوتا آمده بود تو را ببیند. همان که می گفتی عکاس روزنامه است. فرستادمش سر پستت تا غافلگیر شوی." . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔻درب حرم حضرت عبدالعظیم خودبخود باز شد❗️ ◽️آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی(مرجع تقلید) به سبب اعتراض به جسارت های ضد مذهبی رضا خان به شهر ری مهاجرت کرده بود ◽️محل اقامت ایشان که در جوار حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام بود محاصره شد ◽️وی در یکی از شب ها به قصد زیارت به ماموری که نگهبان درب بود ، فرمود: در را باز کن تا به زیارت مشرّف شوم ◽️مامور از بازکردنِ در خودداری کرد و به درخواست های مکرر ایشان اعتنایی نمی کرد ◽️حاج آقا خطاب به نگهبان فرمود: ما خود در را باز می کنیم و احتیاجی به تو نداریم سپس دو رکعت نماز به جا آورد و پس از آن دعایی خواند در این هنگام درب حرم مطهر خود به خود باز شد! . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی یکی از دوستانِ کاناداییم، یه قانونِ جالب واسه خودش داشت! قانونش این بود کـه: باوجودِ داشتن همسر، دو بچه و زندگی مستقل و کارِ پر مسئولیت ماهی «یک شب» باید خونه پدر و مادرش باشه! میگفت کـه کارهای بچه‌هارو انجام میدم‌ و میرم خودم تنهایی، مثل دورانِ بچگی و نوجوانی … چندین ساله این قانون رو دارم، هم خودم و هم همسرم! میگفت: خیلی وقت‌ها هم کار خاصی نمیکنیم! پدرم تلویزیون نگاه می‌کنه و من کتاب می‌خونم، مادرم تعریف می‌کنه، من گوش می‌دم، من حرف می زنم و مـادرم یا پدرم چرت می زنند و شب می خوابیم… صبح صبحانه‌اي می‌خوریم، بعد برمیگـردم بـه زندگی! دیروز روی فیسبوکش دیدم یه “عکس” گذاشته بودو یه نوشته کـه متوجه شدم مادرش چند ماه پیش فوت شده. براش پیام دادم کـه بابتِ درگذشت مادرت متاسفم و همیشـه ماهی یک شبی رو کـه گفتـه بودی بـه یاد دارم… جوابی داده، تشکری کرده و نوشته کـه: «مادرم توی خاطراتِ محدودش از اون شب‌ها بـه عنوانِ بهترین ساعتهای سال ها و ماه‌هاي‌‌‌ گذشته ‌اش یاد کرده» و اضافه کرد کـه: اگه راستش رو بخوای “بیشتر” از مادرم برای خودم خوشحالم کـه از این «فرصت و شانس» نهایتِ استفاده رو برده‌ام…!! قوانینِ خوب رو دوست دارم… برای خودتون؛ دلتون؛ حالتون و خانوادتون قانون هاي‌‌‌ قشنگ بذارید؛ بعداً حسرت قانون هاي‌‌‌ گذاشته نشده رو نداشته باشید . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 روان‌شناسی مردان 💠 جملات يك مرد كوتاه و صريح‌تر از جملات زن است. ابتدای جمله‌اش ساده بـا محتـوای واضـح و در انتهای آن نتيجه‌گيری وجود دارد، لذا اوّلين قاعده در گفت و گو با يك مرد چنين است تـا حـدّ امكـان حرف خود را ساده بيان كنيد و همزمان از چند موضوع صحبت نكنيد. 💠 وقتی زنان بخواهند كه، مردان به حرفهايشان گوش كنند، بايد به موقع او را از آن موضوع با خبر سازند و در ابتدا مواردی را كه می‌خواهند با او در ميان بگذارند مطرح كنند و بگويند كه چه وقت می‌خواهند در مورد چه موضوعی با او صحبت كنند. مثلاً «در مورد مشـكلی كـه در محـيط كـار بـرايم پـيش آمـده می‌خواهم با تو صحبت كنم. بعد از شام وقت داری؟ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 داستانک امام صادق سلام‌الله علیه که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط و غلا پدید آمد. به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است. فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم. فرمود لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد، و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه می‌کند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده می‌کردند. فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات می‌کنم. 📚 مجموعه آثار شهید مطهری. ج ۱۸، ص ۴۳ شیوه ی زندگی ائمه ی اطهار ما اینگونه بوده و هست که ما افتخار میکنیم به این که شیعه ی اثنی عشری هستیم . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•