eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘 💠سفارش به عزرائیل در لحظه‌های مرگ! 🔹یسمع بن عبد اللمک می‌گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمودند: تو اهل عراق هستی، آیا به زیارت قبر امام حسین علیه السلام می‌روی؟ گفتم: خیر. فرمودند: چرا؟ 🔹عرض کردم: چون من در میان اهل بصره مشهور هستم، در اطرافم طرفدار خلیفه و دشمنان اهل بیت زیاد هستند. از دست آنان امنیت ندارم اگر به زیارت امام حسین علیه السلام بروم ممکن است از من به حاکم گزارش دهند و به من ضررهایی واردکنند. امام فرمودند: «آیا از مظلومیت و شهادت حسین علیه السلام یاد می‌کنی؟» عرض کردم :بلی به خاطر می‌آورم. فرمودند: «آیا ناراحت وغمگین می‌شوی؟» - بلی، به خدا سوگند از گرفتاری و مصیبت آن حضرت سخت منقلب شده گریه میکنم و اشک می‌ریزم، به طوری که اثر آن را اهل و عیالم در چهره ام مشاهده می‌کنند، و از خوردن و آشامیدن باز می‌مانم. 🔹حضرت فرمودند: «خداوند اشک‌های تو را رحمت کند، تو از کسانی هستی که از عزاداران ما به شمار می‌روند و از کسانی هستی که در شادی ما شاد و درغم و اندوه ما غمگینند. ای مسمع! تو در هنگام مرگ پدرانم را بر بالین خود خواهی دید که تو را به عزرائیل سفارش می‌نمایند تا با تو مدارا کند. و تورا بشارت به آینده ی نیک می‌دهند، آنگاه عزرائیل را مهربانتر از مادر خود می‌بینی.» سپس امام صادق گریان شدند و من نیز گریستم. 📚بحار، ج ۴۴، باب ۳۳. ┏. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️قصه‌های زندگانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🔹حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رو به من کرد و فرمود: _ ای زراره! مهدی کسی است که گروهی درباره‌ی به دنیا آمدنش تردید روا می‌دارند، برخی خواهند گفت که پدرش از دنیا رفته و جانشینی برای خود به جا نگذاشته است و گروهی بر این باور خواهند بود که او به هنگام درگذشت پدرش در شکم مادر خود بوده است و افرادی نیز خواهند گفت مهدی دو سال پیش از رحلت پدر خویش به دنیا آمده است. باید دانست که منظور خداوند حکیم از فرمان دادن به غایب شدن حضرت مهدی پس از ولادتش، این است که بدین گونه، شیعیان را بیازماید و پیروان راستین، ثابت قدم، خالص، برجسته و ممتاز او باز شناخته شوند. آنگاه من از امام ششم پرسیدم: _ اگر من تا آن روزگار بودم، بهتر است چه کاری انجام دهم؟ امام صادق علیه السلام پاسخ داد: _ این دعا را بخوان «اللهم عرفنی نفسک فانک إن لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک...» (بار خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خویشتن‌ را به من نشناسانی، نمی‌توانم پیام‌آورت را بازشناسم. پروردگارا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانی، توانایی شناخت حجت تو را نخواهم داشت. کردگارا! حجت خود را به من بشناسان. زیرا اگر حجت خویش را به من نشناسانی، دین خود را از دست خواهم داد و‌ گمراه خواهم شد.» 📚برگی از کتاب امام زمان (عج)، صفحه76و 77 و 78 ┏ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
*ـ ↶📗🌱↷ * ضرب المثل از هول حلیم افتاد تو دیگ داستان ضرب المثل: گویند در روزگاران قدیم مردی فربه زندگی می کرد که علاقه زیادی به خوردن داشت که بیشتر وقتش صرف خوردن و آشامیدن می شد. یک روز مرد که به بازار رفته بود به خانه برگشت همسرش از او پرسید مرد چه شده امروز زود به خانه آمده ای مرد گفت شنیده ام که امروز همسایه حلیم می پزد آمده ام که حلیم بخورم . وقتی که بوی حلیم همسایه به مشامش رسید سریع به خانه همسایه رفت ولی از بس که عجله کرده بود فراموش کرد که دیگی همراه خود بیاورد تا با خود حلیم ببرد ولی چون ظرفی نداشت رفت بالای دیگ و با قاشق شروع به خوردن کرد ولی وقتی دید فایده ندارد و چون بسیار هول کرده بود که مبادا نتواند به اندازه کافی حلیم بخورد با دو دست سرگرم خوردن شد و چنان بر سر دیگ خم شده بود که به ناگاه درون دیگ افتاد و مردمان با خنده و با صدای بلند گفتند بیچاره این مرد از هول حلیم افتاد توی دیگ *ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✳️ کاری کنیم امام زمان از ما لذت ببرد! یک روز در حرم امام رضا علیه السلام یکی از علما را دیدم. گفت: «آقای قرائتی، چند سال است طلبه‌ای؟» گفتم از ۱۵ سالگی طلبه بودم. ۶۰، ۷۰ سالی می‌شود. گفت: «حضرت امیر علیه السلام وقتی سلمان و ابوذر و مقداد و میثم را می‌دید لذت می‌برد. اگر امام زمان (عج) تو را ببیند لذت می‌برد؟» این را گفت و رفت. خیلی منقلب شدم. حرف آن عالم یک پیام بود. این خیلی مهم است که حرکات و نیت‌هایمان طوری باشد که امام زمان (عج) از ما لذت ببرد. 📚 از کتاب | مروری بر پنجاه سال تبلیغ و فعالیت‌های معلم و مفسر قرآن 📖 ص ۱۱۱ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
برای آدم عاقل،اشارتی کافیست مردی برای خود خانه ای ساخت واز خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند مدتی گذشت ترکی در دیوار ایجاد شد مرد فوراً با گچ ترک راپوشاند بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد وباز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرارشدو روزی ناگهان خانه فرو ریخت. مرد باسرزنش قولی که گرفته بود را یاد آ وری کرد خانه پاسخ داد: هر بار خواستم هشدار بدهم وتو را آگاه کنم دهانم را گچ گرفتی و مرا ساکت کردی این هم عاقبت نشنیدن هشدارها! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿• ❥↬
خری و اشتری بدور از آبادی بطور آزادانه باهم زندگی می کردند؛ نیمه شبی در حال چریدن علف ، حواسشان نبود که ناگهان وارد آبادی انسانها شدند. شتر چون متوجه خطر گرديد رو به خر کرد و گفت : ای خر خواهش می کنم سکوت اختیار کن تا از معرکه دور شویم و مبادا انسانها به حضورمان پی ببرند! خر گفت: اتفاقا درست همین ساعت، عادت نعره سر دادن من است. شتر التماس کرد که امشب نعره کردن را بی خیال گردد تا مبادا بدست انسانها بیافتند. خر گفت: متأسفم دوست عزیز! من عادت دارم همین ساعت نعره کنم و خودت می دانی ترک عادت موجب مرض است و هلاکت جان! پس خر بی محابا نعره های دلخراش بر میداشت. از قضا کاروانی که در آن موقع از آن آبادی می گذشت، متوجه حضور آنان گرديدند و آدمیان هر دو را گرفته و در صف چارپايان بارکش گذاشتند. صبح روز بعد در مسیر راه ، آبی عمیق پیش آمد که عبور از آن برای خر میسر نبود. پس خر را بر شتر نشانيده و شتر را به آب راندند. چون شتر به میان عمق آب رسید شروع به پایکوبی و رقصیدن نمود. خر گفت: ای شتر چه می کنی؟ نکن رفیق وگرنه می افتم و غرق می شوم. شتر گفت: خر جان، من عادت دارم در آب برقصم.!! ترک عادت هم موجب مرض و هلاکت است! خر بیچاره هرچه التماس کرد اما شتر وقعی ننهاد. خر گفت تو دیگر چه رفیقی هستی؟! شتر گفت : چنانکه دیشب نوبت آواز بهنگام خر بود! امروز زمان رقص ناساز اشتر است! شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بينداخت و در آب غرق ساخت. شتر با خود گفت : رفاقت با خر نادان ، عاقبتی غیر از این نخواهد داشت. هم خود را هلاک کرد و هم مرا به بند کشيد! . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ حسـاب و کتـاب ✨ راه غلبه بر نفس، محاسبه است. ✍ بعضی اولیای خدا یک دفتری همراه خود داشتند و هر کاری که می کردند می نوشتند، در آخر روز هم نشسته و حساب کارهای خود را می کردند که ما در این روز چه کردیم، چه مقدار اطاعت خداوند متعال را نمودیم، چه مقدار سرپیچی و نافرمانی کردیم. 💠 امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمودند: از ما نیست کسی که هر روز به حساب نفس خود نرسد؛پس اگر کار خوبی انجام داده بود خدا را شکر کند و از خدا بخواهد که آن کار را بیشتر و بهتر بتواند انجام دهد و اگر کار بدی انجام داده بود استغفار و توبه نماید. (بحار الأنوار، ج‏67 / 72) 💠 حضرت رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمودند: انسان مؤمن نخواهد بود، تا این که به حساب نفسش برسد؛ شدیدتر از حسابرسی شریک با شریکش و مولی با بنده اش (بحار الأنوار، ج‏67 / 72) 💠 امام صادق (علیه السلام) نیز فرمودند: قلب، حرم خداوند متعال است پس در حرم او غیر او را ساکن نکن. 📚(بحار الأنوار ج‏67 /25) (جامع الاخبار 518) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹داستان آموزنده🌹. مفضل بن قیس، سخت در فشار زندگی واقع شده بود. فقر و تنگدستی، قرض و مخارج زندگی او را آزار می‏داد. یک روز در محضر امام صادق (ع) لب‏ به شکایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح کرد: “فلان مبلغ‏ قرض دارم، نمی دانم چه جور ادا کنم، فلان مبلغ خرج دارم و راه در آمدی‏ ندارم، بیچاره شدم، متحیرم، گیج شده‏ام، به هر در بازی می‏روم به رویم‏ بسته می‏شود”. در آخر از امام تقاضا کرد درباره‏اش دعایی بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از کار فرو بسته او بگشاید. امام صادق (ع) به کنیزکی که آنجا بود فرمود: “برو آن کیسه اشرفی که‏ منصور برای ما فرستاده بیاور”. کنیزک رفت و فورا کیسه اشرفی را حاضر کرد. آنگاه به مفضل‏ بن قیس فرمود: “در این کیسه چهار صد دینار است و کمکی است برای‏ زندگی تو”. - مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش‏ دعا بود. - بسیار خوب، دعا هم می‏کنم . اما این نکته را به تو بگویم، هرگز سختی ها و بیچارگی های خود را برای مردم تشریح نکن. اولین اثرش این است‏ که وانمود می‏شود تو در میدان زندگی زمین خورده‏ای و از روزگار شکست‏ یافته‏ای. در نظرها کوچک می‏شوی. شخصیت و احترامت از میان می‏رود. (منبع: داستان راستان، استاد ش مطهری) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•