🔰 #سیره_شهدا | #سبک_زندگی
🔅 نور حلال...
➖ وقتی میخواست درس بخواند، از پایگاه خارج میشد و در سرمای راهرو مینشست. چراغهای راهرو در شب روشن بود.
🔻میگفت: «این درس را برای خودم میخوانم. درست نیست از نوری که هزینه آن از طریق بیتالمال پرداخت میشود، استفاده کنم.»
📍شهید مدافع حریم اهلبیت، محمدهادی ذوالفقاری
@Dastane_amozande
#سیره_شهدا😇
🍃همیشه نمازش اول وقت بود. در جبهه چفیه را پـهن میکرد و مشغول نماز میشد. استعداد و ضریب هوشی بالای بابک باعث متمایز شدنش نسبت به سایر نیروها در دوره آموزشی شده بود و در انتهای دوره آموزشی به عنوان سرگروه تیم اول تخصص خودشان انتخابشد.
🍃بابک از نیروهای فعال بسیج بود. دوران سربازی اش را در منطقه مرزی شمال غرب گذراند.
در دوران سربازی بارها در خواست اعزام به سوریه داده بود اما چون امکان اعزام سرباز وجود نداشت درخواستش رد شدهبود...
#شهید_بابک_نوری_هریس💚
#نماز_اول_وقت🤲
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
#سیره_شهدا🦋
🍃اهل کمک کردن بود و از هیچ کار خیری دریغ نمی کرد.بعضی از کار های خیری که انجام میداد،مربوط میشد به کمک و سر کشی به نیازمندانی که خودش می شناخت و گاهی به آنها سر میزد و کمک های نقدی میکرد و اگر خانواده ای نمی توانست برای فرزندش لباسی تهیه کند
باهم دست آن بچه را می گرفتیم و او را به خریده برده و برایش خرید می کردیم.
🍃گاهی هم برای خانواده های بی بضاعت وسایل منزل تهیه می کرد و سعی می کرد تمام این کار ها را کسی متوجه نشود و به صورت ناشناس انجام میداد.حتی در انجمن های خیریه زیادی عضو بود...
✍راوی: دوست شهید
#شهید_بابک_نوری_هریس
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
⚠️⚠️
#فرار_از_گناه
👈سرقفلی
🔶اوایل خدمتش بود چند بار به من زنگ زد با اصرار میخواست کاری کنم که از طبقهی دومِ آسایشگاه 🚪به طبقهی اول منتقل شود.
با تعجب گفتم: «به خاطر همین من رو از دزفول کشوندی تهران!»
گفت: «طبقهی دوم مشرف به خوابگاه دخترانه است.
دوست ندارم در معرض گناه باشم ».
✅وقتی خواستهاش را با مسئول آسایشگاه در میان گذاشتم نیش خندی زد و با لحن خاصی گفت: «آسایشگاه بالا کُلی سرقفلی داره، همه برای اینکه بالا باشند سر و دست میشکنند ،
ولی روی چشم عباس رو منتقلش میکنم پایین».
#شهید_عباس_بابایی #مردان_الهی #سیره_شهدا
📙کتــاب پرواز تا بینهایت، ص35
🚫از آنچه تحریک و تشویق به حرام می کند دوری کن
👈رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
🔴همه چشمها روز قیامت گریانند جز سه چشم: چشمی که از ترس خدا بگرید، چشمی که از نامحرم فرو نهاده شود، چشمی که در راه خدا شب زنده دار باشد.
📙بحــــارالانـــــوار، ج101، ص35
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
#سیره_شهدا
🔸چهل و یک سال فقط الحمدلله...
هیچ وقت از بیماری و درد گله نمیکردند.
۴۱سال راه نرفتن و ندویدن
۵۹ بار جراحی
بارها دیالیز و...
به یاد نداریم از درد اعتراض کرده باشند.
اگر هم از حالشون میپرسیدیم میگفتند: الحمدلله
اخیرا دستهاشون بیحس شده بود؛
تنها عضوی که به کارشون میاومد😞
گاهی سمج میشدیم بیشتر میپرسیدیم
یکبار گفتند: دستام بیحس شده. غصهم اینه که نمیتونم قرآن دست بگیرم و بخونم...😭
•°•°•°•
پینوشت: غصه شهید رو مقایسه کنیم با غمهای دنیایی خودمون...
#جانبازشهید_اصغر_عبدالهی
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
فرار
#یادشهدا
به یاد شهید #عبدالحسین_برونسی
سربازیش را باید داخل خانه ی جناب سرهنگ می گذراند،آن هم زمان شاه ،
وقتی وارد خانه شد و چشمش به زن نیمه عریان سرهنگ افتاد بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید،آماده کرد.
جریمه اش تمیز کردن تمام دست شویی های پادگان بود.هیجده دستشویی که در هر نوبت،چهار نفر مامور نظافتشان بودند! را یک نفره انجام میداد
هفت روز از این جریمه سنگینش می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت: بچه دهاتی!سر عقل آمدی؟
عبدالحسین که نمیخواست دست از اعتقادش بکشد گفت"این هیجده توالت که سهله،اگه سطل بدی دستم و بگی همه ی این کثافت هارو خالی کن توی بشکه،بعد ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارت همین باشه،با کمال میل قبول می کنم ولی دیگه تو اون خونه پا نمیگذارم".
بیست روزی این تنبیه ادامه داشت اما وقتی دیدند حریف اعتقاداتش نمی شوند،کوتاه آمدند و فرستادنش گروهان خدمت.
#سیره_شهدا
شهید عبدالحسین برونسی
(منبع:کتاب خاک های نرم کوشک)
•┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
﷽
#سیره_شهدا🦋
💛آقارضا یک پسر خوب و صادق بودند.
از همان اول اصلا در کارشان ریا نبود و
همیشه گمنام بودند.
🧡در دید بودن و نشان دادن خودشان مخالف بودند.داوطلبانه بودن در کارهای
سخت! کارهایی که می توانستند آن را
انجام ندهند ولی همیشه داوطلب کارهای
سخت بودند.
💚اطاعت پذیری از فرمانده خیلی برایشان مهم بود.به نظم و انضباط و دقت در کارشان خیلی میرسید.اگر یک کاری را به آقارضا میسپردند تمام سعی و نهایت تلاش خود را میکرد تا آن کار به درستی انجام شود.
❤️به قول حاج قاسم (شرط شهید شدن، شهید بودن است!) آقارضا از همان اول هم شهید بود...
🎙راوی: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#ویژگیهایاخلاقیشهید🌱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•