eitaa logo
داستانهای آموزنده
14.3هزار دنبال‌کننده
377 عکس
105 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شش درس طلایی از قدیمے ها... 1 _با آشنا معامله نکن 2 _چیزی که عملی نشده رو به هیچکس نگو 3 _به آشنا کمک کن اما آشنا را با خودت هم کار نکن 4 _ با همکارت رفیق نشو 5 _خوشحالی و موفقیت رو جار نزن 6 _زود میفهمی آدم یه دونه از غریبه میخوره ده تا از خودی... ‌ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
. برای بیان این معنا که فریب و نیرنگی در کار است از این استفاده می شود در گذشته که وسایل خنک کننده و نگاه دارنده مانند یخچال و فریزر و فلاکس و یخدان وجود نداشت،مردم خوراکی های فاسد شدنی را در کاسه می ریختند و کاسه ها را در سردابه ها و زیرزمین ها،دور از دسترس ساکنان خانه و به ویژه کودکان می گذاشتند.آن گاه کاسه ها و قدحهای بزرگی را وارونه بر روی آن ها قرار می دادند تا از خس و خاشاک و گرد و غبار و حشرات و حیوانات موذی مانند موش و گربه محفوظ بمانند.کاسه ی بزرگ در جاهای صاف و مسطح زیر زمین چنان کاسه های کوچک تر و نیم کاسه ها را می پوشاند که گرمای محتویات آن ها تا مدتی به همان درجه و میزان اولیه باقی می ماند. ولی در آشپزحانه ها کاسه ها و قدح های بزرگ را وارونه قرار نمی دهند و آن ها را در جاهای مخصوص پهلوی یکدیگر می گذارند و کاسه های کوچک و کوچک تر را یکی پس از دیگری در درون آن ها جای می دهند. از این رو در گذشته اگر کسی می دید که کاسه ی بزرگی در آشپزخانه وارونه قرار گرفته است به قیاس کاسه های موجود در زیر زمین، گمان می کرد که در زیر آن نیز باید نیم کاسه ای وجود داشته باشد که به این شکل گذاشته شده است،ولی چون این کار در آشپزخانه معمول نبود و نیست،در این مورد مطمئن نبود و لذا این کار را حقه و فریبی می پنداشت و در صدد یافتن علت آن بر می آمد. بدین ترتیب رفته رفته عبارت"زیر کاسه نیم کاسه ای است"به معنای وجود نیرنگ و فریب در کار،در میان مردم به صورت ضرب المثل در آمده و در موارد وجود شبهه ای در کار مورد استفاده قرار گرفت. داستانهای آموزنده @Dastanhaeamozande
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه سکه مردی غافل را می دزدد، هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذی است که بر آن نوشته است: خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما! اندکی اندیشه کرد... سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند! دوستان دزدش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد. دزد کیسه در پاسخ گفت: صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است. من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او... اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد. آن گاه من دزد باورهای او هم بودم و این دور از انصاف است... 📝از آنچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
‌ 💢 ✍ ایاز، غلام شاه محمود غزنوی (پادشاه ایران) در آغاز چوپان بود. وقتی در دربار سلطان محمود به مقام و منصب دولتی رسید، چارق و پوستین دوران فقر و غلامی خود را به دیوار اتاقش آویزان کرده بود و هر روز صبح اول به آن اتاق می‌رفت و به آنها نگاه می‌کرد و از بدبختی و فقر خود یاد می‌‌آورد و سپس به دربار می‌رفت. او قفل سنگینی بر در اتاق می‌بست. درباریان حسود که به او بدبین بودند خیال کردند که ایاز در این اتاق گنج و پول پنهان کرده و به هیچ کس نشان نمی‌دهد. به شاه خبر دادند که ایاز طلاهای دربار را در اتاقی برای خودش جمع و پنهان می‌کند. سلطان می‌دانست که ایاز مرد وفادار و درستکاری است. اما گفت: وقتی ایاز در اتاقش نباشد بروید و همه طلاها و پولها را برای خود بردارید. نیمه شب، سی نفر با مشعل‌های روشن در دست به اتاق ایاز رفتند. با شتاب و حرص قفل را شکستند و وارد اتاق شدند. اما هرچه گشتند چیزی نیافتند. فقط یک جفت چارق کهنه و یک دست لباس پاره آنجا از دیوار آویزان بود. آنها خیلی ترسیدند، چون پیش سلطان دروغزده می‌شدند. وقتی پیش شاه آمدند شاه گفت: چرا دست خالی آمدید؟ گنجها کجاست؟ آنها سرهای خود را پایین انداختند و معذرت خواهی کردند.سلطان گفت: من ایاز را خوب می‌شناسم او مرد راست و درستی است. آن چارق و پوستین کهنه را هر روز نگاه می‌کند تا به مقام خود مغرور نشود. و گذشته اش را همیشه به یاد بیاورد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرایِ عجیب عروسی دختر یک رفتگر با پسر یک تاجر، با عنایت (علیه السلام)، از زبان حاج آقا . ✍گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فواید«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» 🦋آیا میدانید قیصر روم نامه به امام علی(ع)نوشت و از درد سر مینالید و امام در جواب نامه کلاهی برای آن فرستادکه با نهادن بر سر شفا پیدا کرد وقتی کلاه را شکافت دید نوشته ای که در آن است «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» است! 🔅میگویند قیصر مسلمان شد و تا اخر عمر مسلمانیش را پنهان کرد! 🌸آیا میدانید فرعون قبل از اینکه ادعای خدای کند بر سر قصر خود «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» نوشته بود و موسی به ایمان نیاوردن فرعون به خداوند شکایت کرد خداوند خطاب به موسی(ع) فرمود قسم به ذاتم تا زمانی که آن نوشته هست او را عذاب نمیدهم! گویند چون خدای متعال خواست عذاب کند اول آن نوشته را زایل کرد! 🌺آیا میدانید یکی از اسم های اعضم خداوند بسم الله الحمن الرحیم است؟ هر کس آن را با خلوص نیت در گرفتاری بخواند رفع شود. گرسنه باشدسیرشود ترسو باشد رفع شود..‌. ✍امام علی(ع)فرمودند: لو شئت لاوقرت اربعین بعیراً من شرح بسم الله اگر بخواهم آنقدر از شرح بسم الله بیان کنم که چهل شتر از نوشته آن بار شود! پیامبر(ص): دعای که با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» شود رد نمیشود. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
📚 💎یغمای جندقی ؛ از شاعران معروف و بذله گو دوران قاجاریه بود. هنگامی که فتوای قتلش صادر شد، فرار کرد و به طور ناشناس خود را به کاشان رساند و در خانه ی یکی از علمای بزرگ پناهنده شد تا به این وسیله از خطر مرگ و کشته شدن رها شود. پس از مدتی آن عالم بزرگ دختر خود را که زشترو و تند خو بود به نکاح یغما در آورد و به عبارتی یغما داماد سرخانه شد. روزی عالم سرزده به اتاق داماد آمد و دید یغما به عیال خود شرعیات و آداب و احکام دینی می آموزد. عالم خوشحال شد و وقتی برای تدریس می رفت به شاگردانش گفت: "یغما برعکس آنچه درباره ی او می گفتند آدم بدی نیست و به آداب مذهبی دلبستگی دارد." چون این خبر به گوشم یغما رسید گفت :"به آقا بگویید اشتباه فرموده اند علت اینکه من به عیال شرعیات می آموزم از این جهت است که یقین دارم من خودم در روز قیامت به جهنم خواهم رفت خواستم با این کار عیالم به بهشت رود و لااقل در آخرت از او جدا شوم و در آنجا از دست تندخویی او در امان باشم." ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
✍مخفی کن پیش دزد ، مالت را پیش فقیر ، ثروتت را پیش اسیر ، آزادیت را پیش مریض ، سلامتیت را پیش گرفتار ، رها بودنت را پیش خسیس ، ولخرجیت را پیش هرزه و نااهل ، ناموست را پیش زندگی ناآرام ، زندگی آرامت را پیش نامرد ، بی کسیت را پیش افتاده ، ایستادنت را پیش ناتوان ، زرنگیت را پیش مظلوم ، قدرتت را پیش بی کار ، شغلت را پیش حسود ، فکرت را اگر داشته هایت را دوست داری آنها را مخفی کن... به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🔅 ✍️ برای انجام کارهایت «ان شاءالله» بگو 🔹‍‌روزی زنی از همسرش پرسيد: فردا چه می‌كنی؟ 🔸مرد گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه می‌روم و اگر بارانی باشد به کوهستان می‌روم و علوفه می‌چينم. 🔹همسرش گفت: بگو ان شاءالله. 🔸مرد گفت: ان شاءالله ندارد. فردا يا هوا آفتابی‌ست يا بارانی! 🔹از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد. مرد را گرفتند و كتک زدند و هرچه داشت با خود بردند. 🔸مرد نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. 🔹همسرش گفت: كيست؟ 🔸مرد گفت: ان شاءالله كه منم! 💢 همیشه ان شاءالله بگویید، حتی درمورد قطعی‌ترین کارها. 🔰خداوند در قران می‌فرماید: 💠وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّه؛ و هرگز درباره چیزی مگو که من فردا آن را انجام می‌دهم، مگر اینکه [بگویی: اگر] خدا بخواهد. (کهف: ۲۳ و ۲۴) به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
چه زیبا میشد این دنیا اگر شاه و گدا کم بود اگر بر زخم هر قلبی همان اندازه مرهم بود چه زیبا میشد این دنیا اگر دستی بگیرد دست اگر قدری محبت را.. به ناف زندگانی بست چه زیبا میشد این دنیا کمی هم با وفا باشیم نباشد روزگاری که... نمک بر زخم هم پاشیم چه زیبا میشد این دنیا نیاید اشک محرومی زمین و آسمان لرزد ز آه و درد مظلومی چه زیبا میشد این دنیا شود کینه ز دلها گم اگر بشکستن پیمان نگردد عادت مردم به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🌷 سکوت گورستان را می شنوى..!؟ دنیا ارزش دل شکستن را ندارد..!! میرسد روزی که هرگز در دسترس نخواهیم بود..!.!! ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ..!! ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ..!! ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ می کند..!! ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ..!! ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ...!؟ ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ..!! ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ..!! ﻋﻤﯿﻖ..!! ﻋﺸﻖ ﺭﺍ...!! ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ..!! بودن را..!! ﺑﭽﺶ..!! ﺑﺒﯿﻦ...!! ﻟﻤﺲ ﮐﻦ...!! ﻭ ﺑﺎ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن..!! انسانها آفريده شده اند؛ که به آ نها عشق ورزیده شود....!!! اشیاء ساخته شده اند؛ که مورد استفاده قرار بگیرند...!!! دلیل آشفتگی های دنیا این است؛ که به اشياء عشق ورزیده می شود و انسانها مورد استفاده قرار می گيرند.....!!! به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
یک کشتی، لب ساحل جایش امن است، اما برای لب ساحل که درست نشده در اصل برای ناامنی های دریا ساخته شده؛ مانند انسان که برای زندگی آفریده شده! به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
من از این دنیا فقط اینو دریافتم که: 🔸 اونی که بیشتر می‌گفت:نمی‌دونم، بیشتر می‌دونست! 🔹اونی که قوی‌تر بود،کمتر زور می‌گفت ! 🔸اونی‌که راحت می‌گفت اشتباه کردم، «اعتماد به نفسش بالاتر بود...» 🔹اونی که صداش آروم‌تر بود، حرف‌هاش با نفوذتر بود! 🔸اونی که خودشو واقعاً دوست داشت،،، بقیه‌رو واقعی‌تر دوست داشت! 🔹اونی که بیشتر طنز می‌گفت، «به زندگی جدی‌تر نگــاه می‌کرد» ✍پروفسور حسابی⚘ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
▪️سید جمال الدین اسدآبادی می گوید: رفتم به غرب، اسلام را دیدم ولی مسلمان ندیدم، برگشتم به شرق مسلمان دیدم اما اسلام ندیدم! ▪️شبیه همین جملۀ سید جمال را خیلی از بزرگان غرب رفتۀ دیگر هم گفته‌اند. مثلا آقای قرائتی زمانی که از بازدید کارخانه‌ای در ژاپن برگشته بود نقل می کرد در سخنرانی خود که همۀ حاضرین آن ژاپنی بودند، گفته : شما تقریبا همۀ نکات اسلام را رعایت می کنید و تنها اگر به وحدانیت خداوند ایمان بیاورید همه چیز حل است و مسلمان شده‌اید،،، ▫️چرا که ما در اسلام داریم: نظم ، وجدان کاری ، رعایت حقوق دیگران ، صداقت و پاکدستی از نشانه‌های مسلمان است و هر کجا چنین خصوصیاتی باشد، نشانه‌هایی از اسلام در آنجا وجود دارد. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
هزینه را نوه شما پرداخت میکند یک غذا خوری بین راهی بر سردر ورودی اش با خط درشت نوشته بود: «شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آنرا از نوه ی شما دریافت ‌خواهیم کرد» راننده ای با خواندن این تابلو، اتومبیلش را فورا " پارک کرد و وارد رستوران شد و ناهار مفصلی را سفارش داد و نوش جان کرد. بعد از خوردن غذا، سرش را پایین انداخت که بیرون برود. ولی دید پیش خدمت با صورت حسابی بلند و بالا جلویش سبز شده است ... با تعجب پرسید: «مگر شما ننوشته اید پو ل غذا را از نوه ی من خواهید گرفت؟» پیش خدمت با خنده جواب داد:«چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت ولی این صورت حساب مربوط به پدر بزرگ مرحوم شماست.» نتيجه اخلاقی : ممکن است ما کارهایی را انجام دهيم که آيندگان مجبور به پرداخت بهای آن باشند ... ✍انتخاب ها را جدی بگیریم در قبال آیندگان مسئولیم به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️خسرو شکیبایی میگه : ✍همیشه یادمان باشد که؛ نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را نمیتوان پس گرفت ... چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ شکست با کوزه است ! دلها خیلی زود از حرفها می شکنند مراقب گفتارمان باشیم... ‌ ‌به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🔸یوسف می دانست که تمام درها بسته است اما بخاطر خدا به سوی درهای بسته دوید... وتمام درها برایش باز شد... اگر تمام درهای دنیا هم بِرویت بسته بود بُدو چون خدای تو و یوسف یکیست... ‌ ‌به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
💢 ناصرالدین شاه قاجار در ماه مبارک رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان میرزای شیرازی به اين مضمون نوشت : من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بی گناه میدهم لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرماييد! آیت الله العظمی میرزای شیرازی در جواب ناصرالدین شاه نوشت: بسمه تعالی حکم خدا قابل تغییر نیست لکن حاکم قابل تغییر است اگر نمیتوانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه تو قرار گیرد و خون مؤمنین بیهوده ریخته نشود به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
✍روزی امام فخر رازی را دیدند که می گریست . از سبب آن پرسیدند. 🔸گفت : مسئله ای بود که سی سال آن را باور داشتم و امروز بر من روشن شد که خطا می کردم. 🔹حال بر آن می گریم که نکند همه باورهای من چنین باشد !!! به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🏅 🔰 « نان و حلوا »در یکی از شهرها زنی بود بسیار حسود و همسایه ای داشت به نام "خواجه سلمان" که مردی ثروتمند و محترم بود. زن به خواجه حسادت می کرد و می تلاش می کرد از دارایی ها و آبروی آن مرد شریف کم کند و نام نیک او را نیز از بین ببرد ولی موفق نمی شد. تا سرانجام کمر به کشتن او بست. 🔸روزی حلوایی پخت و در آن زهری ریخت . صبح وقتی خواجه خواست از خانه خارج شود زن حلوا را در نانی گذاشت و به خواجه داد و گفت "خیراتی" است ... خواجه چون عجله داشت آن را نخورده به راه افتاد و از شهر خارج شد و در راه به دو جوان بر خورد که خسته و گرسنه بودند او نان و حلوا را به آن ها داد . آن دو حلوا را با خوشنودی از خواجه گرفتند و به محض خوردن مردند . 🔹خبر به حاکم شهر رسید. دستور داد خواجه را دستگیر کردند هنگامی که از وی بازجویی کردند و خواجه داستان را بازگو کرد زن را حاضر کردند. چون چشم زن به آن جنازه ها افتاد شیون سر داد و فریاد و فغان به راه انداخت. 🔹معلوم شد که آن دو جوان یکی فرزند و دیکی برادر آن زن بودند . آن زن نیز از شدت تأثر و ناراحتی پس از دو روز مرد . 💎 حضرت علی (علیه السلام) : در روایتی زیبا می فرماید : کسی که چاه بکند تا برادر دینی او در آن بیفتد اول از همه خودش در آن می افتد" به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
قانون کائنات 🔮 هیچ‌چیز در طبیعت برای خود زندگی نمی‌کند ... رودخانه‌ها🌊 »»» آب خود را مصرف نمی‌کنند . درختان🌴 »»» میوه‌ های خود را نمی‌خورند . خورشید🌞 »»» گرمای خود را استفاده نمی‌کند . گل ها🌹»»» عطرشان را برای خود گسترش نمی‌دهند . ✍ «زندگی یعنی » 🔸« این قانون طبیعت 🌳 است » به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻حکایت طوطی ومشتری.../دکتر انوشه 🎥 به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
✍نمکدان را که پُر میکنی توجهی به ریختن نمکها نداری... اما زعفران را که میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی حال آنکه بدونِ نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست، 🔸ولی بدون زعفران ماهها و سالها میتوان آشپزی کرد و غذا خورد. ✍مراقب نمک های زندگیتان باشید... ساده و بی ریا و همیشه دم دستتان هستند. ولی روزی اگر نباشند وای بر سفره زندگی...! به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگواران این حدیث در بحار الانوار علامه مجلسی نقل شده معتبر است و روایت این است؛ فاطمه زهرا عليها السلام روزي خانه پدر آمد تا کمک مالي بگيرد، پيغمبر فرمود: دخترم! من چيزي ندارم تا به شما بدهم؛ ولي يک ذکر به شما ياد مي دهم، برو اين ذکر را بگو! ذکر اين بود: «يَا رَبَّ الْأَوَّلِينَ وَ الآْخِرِينَ يَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِينِ وَ يَا رَاحِمَ الْمَسَاکِينِ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين»اين را بگو، ان شاءالله در زندگي ات گشايش ايجاد خواهد شد. اميرالمؤمنين حضرت زهرا عليها السلام را فرستاده بود تا از پيامبر کمک مالي بگيرد، وقتي زهراي مرضيه از خانه پيغمبر بيرون آمد، به اميرالمؤمنين عرضه داشت: «ذَهَبْتُ لِلدُّنْيَا وَ جِئْتُ لِلْآخِرَةِ؛ من دنبال دنيا رفتم ولي با آخرت برگشتم». الحمدالله پدرم به جاي مال، ذکر و دعايي به من ياد داد. اميرالمؤمنين هم فرمود: امروز روز خوبي است پیش رویت خیر است . منبع: 📙بحارالانوار، ج43، ص 152.روايت 10.] همچنین کتاب دعوت راوندی از سوید بن غفلة (صحيفة الزهراء عليها السلام ، ص 120) 🎙 به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
تکرار مسواک زدن در همه شبها دندانها را سفید میکند و تکرار خاطرات در همه شبها موها را... ﮔﺎﻫﯽ ﻋﻤﺮ ﺗﻠﻒ می شوﺩﺑﻪ پاﯼ ﯾﮏ ﺍﺣﺴﺎﺱ… گاﻫﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻠﻒ می شود ﺑﻪ پای ﻋﻤﺮ ! ﻭ ﭼﻪ ﻋﺬﺍﺑﯽ می کشد ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﻢ ﻋﻤﺮﺵ ﺗﻠﻒ می شود ﻫﻢ ﺍﺣﺴﺎﺳﺶ..! ‌ ‌به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande