📝#داستانیجالبوقابلتامل :
✍کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی ته کلاس ما مینشست، که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود، آن هم به ۳ دلیل :
❶اول اینکه کچل بود!
❷دوم اینکه سیگار میکشید
❸سوم اینکه در آن سن و سال زن داشت!
که برای من از همه تهوع آور تر بود.
🔸سالها گذشت، یک روز با همسرم از خیابان میگذشتیم، به طور اتفاقی آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم...
در حالی که من زن داشتم!
سیگار میکشیدم!
و کچل شده بودم!
👤#علی_شریعتی
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande