eitaa logo
کانال 📚داستان یا پند📚
966 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
34هزار ویدیو
118 فایل
کارکانال:رمان و داستانک،سلام و صبح بخیر،پیامهای امام زمانی عج، کلیپ طنز،سخنان پندی،سیاسی، هنری و مداحی پیامها به مناسبتها بستگی دارد. مطالبی که با لینک کانال دیگران است با همان لینک آزاده بقیه مطالب آزاده @Dastanyapand
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال 📚داستان یا پند📚
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ #part_24 پدر آه پر از حسرتی کشید. - فردا نیمه شعبانه و من... ای کاش
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ سرم را روی شانه ی پدر گذاشتم و دست را دور گردنش حلقه کردم. اگر شیوا اینجا بود، باز چهره اش را در هم نی کرد و خودشیرینی نثارم می کرد. - یعنی تو دلت نمی خواد فردا، جای شیوا تو روی اون سفره عقد می نشستی؟ - اگه بگم نه دروغه ولی، ولی الان اصلا برام مهم نیست بابا، اوتقدر ارزشش رو نداره که غصه بخورم، هوم؟ دستش دا روی سرم کشید و من بیخیال موهایی که آشفته می‌شدند به نوازشش دلخوش کردم. -وا، شما پدر و دختر چتون شده؟ با شنیدن صدای مادر از اغوش پدر بیرون امدم و هردو به سمت در برگشتیم. مادر با موهایی اشفته و چشمانی که از بیخوابی قرمز شده بود وارد تراس شد. نصف تیشرتش در شلوارش فرو رفته بود و نصف دیگرش بیرون بود. - خوابمون نمی برد، حرف می زدیم. مادر همان جا روی صندلی نشست و موهای پریشانش را از روی پیشانی کنار زد. -وای، منم از استرس خوابم نمی بره. -استرس چی خانم، همه چیز که ردیفه. -فقط یه سفره عقد که صبح زود می‌چینیم مامان. مادر ضربه‌ی آرامی به صورتش زد. -وای، اگه چیزی کم باشه چی، در و همسایه چی میگن؟ -همسایه ها همیشه چیزی برای گفتن پیدد می کنند. -اینطور نگو محمد، باید دخترمون رو با آبرو بفرستیم خونه ی بخت یا نه؟ پدر دوباره لب باز کرد تا نادر برای افکار بیهوده اش آسوده کند که برق تراس روشن شد. نگاه همه ی مان به در کشیده شد که شیوا هم وارد تراس شد. - به به، سرتون جمعه، گلتون کمه‌. من و پدر به هندوانه ای که زیر بغل خودش گذاشته بود خندیدیم و مادر هنوز هم نگران بود. - این دفعه عروس خانممون کمه‌. با حرفم، برق را در چشم هایش دیدم. عروس خانم... واژه ی دلنشینی بود که انگار من هیچگاه نمی خواستم تجربه اش کنم. -اومدین سه تایی واسه رفتن من گریه کنید؟ دوباره شیوا مشغول مسخره بازی در اوردن شد و آن شب انگار نمی خواست صبح شود. انگار لحظات، عاشق انتظار می شدند که نمی خواستند به راحتی از آن بگذرند و برای گذشتن جان می گرفتند‌. اما... این بار انتظار شیرینی بود، دقایقی باید آرام آرام می رفتند تا خاطره ی آن شب طولانی شود. ادامه دارد ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
کانال 📚داستان یا پند📚
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ #part_25 #رمان_زندگی_شیرین سرم را روی شانه ی پدر گذاشتم و دست را دور
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ _دوماه بعد_ پارچه را روی پایم گذاشتم و نگاهی به گل سرخ روی آن کروم. دقیقا همان شکلی شده بود که می خواستم. بر خلاف اولی منظم و تمیز‌ کوک ها را زده بودم. هرچند که زمان زیادی را برد اما برای منی که مبتدی بیش نبودم زیبا و قشنگ خوونمایی می‌کرد. از جایم بلند شدم. قیچی را باید از اتاق می‌گرفتم. هرچنو که اصلا دلم نمی خواست وارد تنهایی های شیوا و امیر شوم اما گاهی مجبور می‌شدم دیگر! پشت در اتاق ایستادم. اتاق در سکوت کامل فرو رفته بود، اما باز هم برای اطمینان تقه ای به در زدم که صدای امیرعلی آمد. -بله. دستگیره را آرام به پایین کشیدم و وارد اتاق شدم. امیرعلی با چشم هایی منتظر به در روی تخت نشسته بود، که با دیدن من دوباره سرش را پایین انداخت و با حصار دست هایش آن را فشرد. نگاهی به اطراف اتاق انداختم، شیوا نبود. شانه ای بالا انداختم و به سمت کمد اتتهای اتاق رفتم. کشو را باز کردم و قیچی را از داخل آن بیرون آوردم و... دومین دست ساخته ام با بریدن نخ و گره‌ی اخر به اتمام رسید. چقدر این ساخته های ساده برایم دلنشین بودند، انگار جانم را در تار و پود نخ هایش جا می گذاشتم. - خودتون دوختید؟ به سمت امیر علی برگشتم که نگاه کلافه اش به گلدوزی در دستم بود. سرم را تکان دادم و کنجکاوی به قلبم چنگ زد اما خفه اش کردم، هرچه بین آن ها می گذشت که ربطی به من نداشت. - خیلی خوشگلن. او بعد از مریم اولین کسی بود که راجع به دوخته هایم نظر می داد و بی اختیار لبخندی از روی ذوق روی لب هایم نشست. این که می دانستم زحمت چند هفته ام بیهوده نبوده‌است، حس زیبایی بود. -خیلی ممنون. اما او مانند همیشه آنقدر لبخند کوچکی زد که ادم می ماند، واقعا قصد لبخند زدن دارد یا نه‌، لبخندی محو و کوتاه. به سمت در اتاق رفتم اما... -شیوا کجاست؟ انگار با حرف دلم داغ دلش تازه شد که نفس کلافه ای کشید و عصبی گفت: -چه می دونم، گوشیش زنگ خورد رفت. اهانی زیر لب گفتم و به راهم ادامه دادم. شاید دعوایی بینشان رخ داده است که اینگونه کلافه و عصبی بود، و این دعوا یا هراتفاق دیگری به من ربطی نداشت و باید این حس کنجکاوی درون را به هر نحوی خفه می کردم. - شیرین خانم. در را باز کردم تا بیرون بروم که با صدایش متوقف شدم. به سمتش برگشتم که او هم از جایش بلند شد و به سمتم قدم برداشت. ادامه دارد ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
کانال 📚داستان یا پند📚
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ #part_26 _دوماه بعد_ پارچه را روی پایم گذاشتم و نگاهی به گل سرخ روی
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ توان چشم در چشم شدن با آن تیله های به شدت مشکی را نداشتم و سرم را به زیر انداختم. -میشه با شیوا حرف بزنید؟ - درمورد چی؟ - ما دوماه بیشتر نیست که عقد کردیم، شیوا هم فکر نکنم چهار بار هم اومده باشه خونه‌مون که صدبار با خواهرم دعوا افتاده. چشم هایم گرد شد. آن دخترک مهربان که شی خواستگاری مانند پروانه به دور شیوا می چرخید چگونه می توانست با او دعوا بیفتد؟ هرچند که شیوا چندباری از او بد گفته بود ولی، تمام دلایلی بی منطقی بود و ان دخترک باز هم در نظر همه‌ ما مهربان بود. -منظورتون المیرا خانمه؟ سرش را تکان داد. مانده بودم چه بگویم، من که از ماجرا و رابطه ی ان ها خبری نداشتم که بتوانم دخالت کنم و مطمئن بود امیرعلی با این عصاب داغون هم توان بازگو کردنش را نداشت و باید از خود شیوا می پرسیدم. -من نمیگم خواهرم مقصر نیست اما... مانده بود طرف کدوم را بگیرد که به حق باشد. - می‌فهمم، من حتما باهاش حرف می زنم. -واقعا ممنون. با لبخندی جوابش را دادم که از کنارم گذشت و از اتاق خارج شد. هیچ دلم نمی خواست در این کارها دخالت کنم اما، امیرعلی خواهش کرده بود و رد کردنش کار درستی نبود. -مامان. صدای امیرعلی را که شنیدم، از اتاق بیرون رفتم. توی آشپزخانه دنبال مادر می گشت. - مامان رفته خونه ی همسایه. به سمت من برگشت و ابروهایش را بالا انداخت. -پس عوض من ازش خداحافظی کنید. - حتما. با همان اخم های درهم و قیافه ای گرفته به سمت در رفت و از خانه خارج شد. هیچ گاه فکر نمی کردم، شیوا هم مانند مادر وارد این دعوا های زنانه و بی منطق شود. من که ماجرا را نمی دانستم اما، همیشه راهی برای صلح و دعوا نیفتادن بود که شیوا از آن دوری کرد. -بالاخره رفت؟ با صدای شیوا به عقب برگشت. دست به سینه و با ابروهایی که بدتر از امیرعلی در هم فرو رفته بود رو به رویم ایستاد. -آره، خیلی عصبی بود. -به درک. شانه ای بالا انداخت و روی مبل نشست. می دانستم الان موقع حرف زدن نیست، او عصبی بود و هرچه می گفتم در گوشش فرو نمی رفت. موبایلش را از روی میز گرفت و مشغول کار کردن با آن شد. آرام جلو رفتم و کنارش نشستم. -شیو... -هیس! با دقت مشغول کار با گوشی اش شد‌‌. نگاهی به صفحه‌ی چت انداختم که... ادامه دارد ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
کانال 📚داستان یا پند📚
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ #part_27 #رمان_زندگی_شیرین توان چشم در چشم شدن با آن تیله های به شدت
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ با دیدن نام المیرا، با تعجب به سمتش برگشتم. -چیکار می کنی شیوا؟ -میخوام به این دختره حالی کنم، به خدا الان ادمش نکنم پس فردا واسه من شاخ میشه. سعی کردم گوشی را دستش بگیرم که محکم آن را به خودش فشرد. -این کار ها چیه شیوا؟ زشته. -اصلا هم زشت نیست. نفس کلافه ای کشیدم. شیوا دوزاره افتاده بود روی دنده لج و اگر جلویش را نمی گرفتم شاید کار ناشایستی می‌کرد که هم خودش بعدها شرمنده می شد و هم نامزدش را ناراحت می کرد. - عزیزدلم، بیا با هم حرف بزنیم ببینم چی شده. - به توچه اصلا، زندگی خودمه. با حرف تند و زننده اش، کلمات در دهانم قفل شد. عصبی از روی مبل بلند شد و به سمت اتاق رفت. با صدای کوبیده شدن در، از ترس چشم هایم را محکم فشردم و... و شاید خاموش کردن مودم و پنهان کردنش تنها کاری بود که می توانستم بکنم. می دانستم شیوا به هیچ وجه از آن اتاق بیرون نمی آید، لجبازی بی منطقی که اسمش را غرور گذاشته بود، به او اجازه نمی داد سوالی از من بپرسد. دوباره و دوباره و دوباره نگاهی به عکس مهای کوچک کردم. با آن انگشتان کوچکی که دور انگشت مریم پیچانده بود و چشم های بسته، زیبا ترین موجودی بود که تا به حال دیدم. تنها دوروزش بود اما مانند هر دختری دلبری کردن را، حتی با خمار کردن چشم هایش بلد بود‌. -شیرین، مامان. موبایل را روی میز گذاشتم و کمی سرم را به سمت در خم کردم تا مادر صدایم را بشنود. -جانم مامان. - بیا فرزانه خانم کارت داره. با آوردن نامش، چشمم را در کاسه چرخاندم. هیچ‌گاه از همنشینی با همسایه های این محله خشنود نمی‌شدم. حرف هایشان‌جز بر هم زدن حالم، سود دیگری نداشت. به اجبار از جایم بلند شدم و به سمت حال رفتم. شیوا هم کنار فرزانه خانم نشسته بود‌ از وقتی آن حلقه ی فلزی را در انگشتش کرده بود، شده بود مانند آن‌ها، پای حرف‌هایشان می نشست و گاهی هم مانند آن ها از فامیل های شوهرش بد می ‌گفت. با دیدن من همه‌شان ساکت شدند و لبخند ی روی لبشان نشست. لبخندشان پر از حرف بود که ترجیح دادم آن را معنا نکنم. حرف هایشان کافی بود، دیگر توان نگاهشان را نداشتم. -به به، شیرین جون ماشالله چه خوشگل شدی! دلم ‌می‌خواست بگویم، من که همانی که بوده‌ام، هستم اما شما نقشه های خوشگلی برایم کشیدید. -بیا، بیا بشین کارت دارم. ادامه دارد ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
کانال 📚داستان یا پند📚
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ #part_28 با دیدن نام المیرا، با تعجب به سمتش برگشتم. -چیکار می کنی ش
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ به سمت دورترین مبل قدم برداشتم که صدای اعتراض مادر بلند شد. - شیرین، مامان بیا کنار فرزانه جون بشین یه چیز میخواد بهت نشون بده. به اجبار راهم را کج کردم و روی مبل دونفره کنار او نشستم. واقعا از در هم رفتن چهره‌‌ام، بی میلی ام را نمی فهمیدن یا خودشان را زده بودن به نفهمیدن؟ - شیرین جون یه خبر خوش دارم برات، فقط مژدگونی من یادت نره. سوالی به سمت مادر برگشتم که بی توجه به من می خندید. -فرزانه جون، مژدگونیت با خودم‌، تو بذار درست بشه. -سهیلا جون تو از همین الان خودت رو برای عروسی آماده کن. - میگم شیرین، عقد من خیر بودها، برای تو هم شوهر پیدا شد. نمی دانستم دوباره کدوم بیچاره ای را اجبار دیدن و پسندیدن من کرده بودند. از فکر دیدار دوباره با پسرکی و بجث کردن با مادر از همین حال غصه‌ام گرفته بود. -شیرین جون، عکست هم بهش نشون دادم، نمی دونی چقدر خوشش اومد. -عکس من؟... شما برای چی عکس من رو داشتید. - قبلا از مادرت گرفته بودم، حالا اینا را بیخیال، بیا خودش رو بهت نشون بدم، ببین تو می پسندی. صدای پوزخند شیوا بلند شد که همه به سمت او برگشتیم. - دیگه برای نپسندیدن یکم دیر نیست؟ شیوا دیگر آن شیوای قبل نبود، او هم زخم می زد و به جای مرهم نمک می پاشید و من جز سکوت چاره ای نداشتم‌. حتی دیگر اهمیتی هم برایم نداشت، انگار به این خنجر ها عادت کرده بودم. -ییا شیرین جون، عکسش اینه. ماشالله از خوشتیپی هیچی کم نداره. گوشی را از دستش گرفتم و به عکس نگاه کردم. پسر جوانی دستش را دور گردن پیرمردی انداخته بود و با خنده به دوربین نگاه می کرد. از شباهت زیاد بین پسرک و پیرمرد به راحتی می شد فهمید اگر پدر و پسر نباشند، بی نسبت خونی هم نیستند. پسرک ساده پوشی بود و با لبخکد دندان نمایی و ژستی که ایستاده بود به راحتی می ش فهمید بسیار شوخ طبع هست اما، ان چه مورد پسند بود اخلاق در برابر طرف مقابل بود و... عشق، عشقی که دیگران برایم دیر می‌پنداشتند و من به آن ایمان داشتم. -شیرین جون چطوره، خوشت اومد؟ سرم را با بی میلی تکان دادم، چه می گفتم؟ اگر نی گفتم خوشم نمی‌آید، باید توبیخ هایشان را بشنوم، اگر می گفتم می اید هم باید با برنامه هایشان راه می امدم. - حالا ان اشالله هم رو بیشتر می بینید، بهتر با هم آشنا می‌شید. البته اینم بگم زنش پنج سالی میشه که طلاق گرفته. چشم‌هایم گشاد شد. به آن پسرک جوان نمی امد، پنج سال زنش را طلاق داده باشد. شاید جوان مانده است، یا زود ازدواج کرده است، اصلا به من چه ربطی داشت؟ ادامه دارد ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
کانال 📚داستان یا پند📚
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ #part_29 #رمان_زندگی_شیرین به سمت دورترین مبل قدم برداشتم که صدای اعتر
༺༽زندگی شیرین༼༻ ༺༺༽••💞••༼༻༻ - یدونه پسر مجرد بیشتر نداره، که اونم بیشتر پیش مادرشه، بقیه بچه‌هاش همه ازدواج کردند. چشم‌هایم گردتر شد. آن ها درمورد چه شخصی حرف می زدند. آن پسرکی که من در عکس دیده بودم نمی‌توانست فرزند چهارساله ای داشته باشد، چه برسد به ازدواج کرده. نکند پیرمرد... نه، حتی شوخی‌اش هم قشنگ نبود‌. -شیرین جون، نکنه تو فکر کردی پسره اومده خواستگاری؟ به سمت شیوا برگشت که بعد از حرفش با تمسخر خندید. -جدی اینطور فکر کردی شیرین جون؟ و فرزانه و مادر هم با صدای بلند خندیدند. آن ها دور هم نشسته بودند و پیرمردی هفتاد ساله را برای من انتخاب کرده بودند؟ مگر... مگر من چند سال داشتم که اینگونه به فکر بیرون کردن من بودند؟ آن هم با پیرمردی که حداقل هفتاد سال سن داشت. -ببخشید فرزانه جون، یکم توقعات خواهر من بالاست. و دوباره گوشه‌ی لبش به پوزخندی کج شد. از این همه تسمخر حالم به هم می خورد. عصبی شده بودم و دوباره آن بغض لعنتی به سراغم آمده بود، بغضی که همیشه هنگام صحبت کردن می آمد و به اجبار مرا به سکوت دعوت می کرد. آنقدر عصبی بودم که اگر کلمه ی دیگر حرف می زدم آن بغض لعنتی می شکست و اولین قطره از چشم هایم می بارید، قطره ای که دنبال تنها یک واکنش بود. -شیرین، مامان جان دیگه با این سنت که یه پسر جوون نمیاد بگیرتت. به خدا همین هم گیرت نمیاد. و دوباره خندیدن و خندیدن و خندیدن و نن هجوم خون را به صورتم احساس کردم. دست‌هایم از خشم می لرزید و آن‌ را مشت کرده بودم تا متوجه‌ی لرزشش نشوند، نمی خواستم دوباره چیزی برای راه افتادن خنده‌هایشان گیر بیاوردند. - سهیلا جون، به خدا الان هنه دخترهای جوون برای پول و پله میرن زن پیرمرد میشن، حالا شیرین جون که از سن ازدواجش هم گذشته. از جایم بلند شدم‌. اگر لحظه ای دیگر آن نا می ماندم شاید کنترلم را از دست می دادم و حرفی می زدم. هرچند که می دانستم کلماتم با بغض مخلوط می شوند و جز ضعفم چیزی را نشان نمی دهند. به سمت اتاقم رفتم که دوباره صدایشان بلند شد. - شیرین جون ناراحت شدی؟ بیا اشکال نداره، الان که میخوای ازدواج کنی باید صبوریتت رو بیشتر کنی. -وای فکرش رو کنید... همین یه پیرمرد هم که گیرش اومد پس فردا بفرستتش خونه ی بابا. ادامه دارد ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
باید در شکر نعمت‏ عظیم ولادت رسول اکرم (ص) در ماه ربيع الاول کوشش‏ فراوان کرد و رحمت‏ وسیع خداوندی را برای‏ خود فراهم سازيم حلول ماه ربیع الاول، ماه جشن و سرور اهل بيت (ع) مبارک باد ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
بهار ماه‏ ها، ربیع الاول است چرا که آثار رحمت الهی و ذخایر برکات خداوندی در این ماه پدیدار می‏ شود و انوار جمال الهی بر زمین و زمینیان می‏ تابد ولادت رسول اکرم (ص) اشرف و سید موجودات و نزدیک‏ ترین خلق به خدا ، در این ماه بوده است . حلول ماه ربیع الاول، ماه جشن و سرور اهل بيت(ع) مبارک باد بشارت باد بر شما اتمام ماه صفر و حلول ماه ربیع الاول، ماه شادمانی و سرور اهل‌بیت (ع) و پیروانشان مبارک باد ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
هنگام سرور کائنات است امشب اوقات گرفتن برات است امشب بفرست بر محمد صلوات زیرا که بهار صلوات است امشب فرا رسیدن ماه ربیع الاول مبارک پایان یافتن ماه صفر و فرا رسیدن ماه شریف و پر خیر و برکت «ربیع‌الاول» را به امام زمان (عج) و شما دوستان عزیز تبریک و تهنیت عرض می‌ کنم ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
جلوه گل عندلیبان را غزلخوان می کند نام مهدی صد هزاران درد درمان میکند مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار من گلی دارم که عالم را گلستان می کند فرا رسیدن ماه ربیع الاول و ایام با سعادت میلاد آخرین پیام آور الهی، پیامبر رحمت، حضرت محمد مصطفی (ص) مبارک ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
در ربیع الاول،این ماه خجسته، نسیم سحری جان مایه عشق را به گستره خاکیان می فرستد جوانه های تبسم لب ها را شاداب از طراوت تغزلی دیگر کرده و همگی قدوم نوزادی را که سبب آفرینش است تبریک می گویند که یا محمّد به جمع خاکیان دوستدارت خوش آمدی حلول ماه ربیع الاول، ماه جشن و سرور اهل بیت (ع) مبارک باد ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
شکر و سپاس الهی به مناسبت‏ امامت‏ امام زمان(ع) در ماه ربیع الاول، برای شیعیان مراقب و متعهد عملی پسندیده است حلول ماه ربیع الاول، ماه جشن و سرور اهل بیت (ع) مبارک باد نگام سرور کائنات است امشب اوقات گرفتن برات است امشب بفرست بر محمد صلوات زیرا که بهار صلوات است امشب فرا رسیدن ماه ربیع الاول مبارک ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
شکر حق ماه صفر رفت و بهاران آمد باز از باغ وَلا صوت هَزاران آمد عطر گلخنده ی لبها به مشام دلهاست عاشقان ! موسم لبخند امامان آمد خدایا تو را به مناسبتهای عزیز این ماه گرامی قسم می ‌دهیم این ماه را بر تمام شیعیان جهان، مبارک و پر خیر و برکت قرار بده و در ظهور ارباب و مولای ما؛ امام زمان(عج) تعجیل بفرما و به ما توفیق بهره بردن از فضایل این ماه عنایت فرما و تمام مریضها را به حرمت این ماه شفا بده و مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما آمین ربّ العالمین … ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
شد ربیع الاوّل و کام دل اَحلا عسل نغمه ی هفت آسمان یبنَ زهرا مهدی اَلْعَجَل اَلْعَجَل اَلْعَجَل اَلْعَجَل یبن الحسن … ربیع ماه ولادت خورشید بی غروب، عشق بی پایان، جلوه صفات حسنای الهی، سرچشمه رحمت و عطوفت، مظهر عشق و فداکاری مبارک باد ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
ای قلب عالم امكان، بیا و گرد گام هایت را توتیای چشمانمان قرار ده ، بیا كه نوای دل انگیز توحیدت را با گوش جان شنواییم ربیعه و وقت سرور و هم عهدی رسیده ایام امامت مهدی عشق تو تار و پود ما همه ذکر تو رولبا به زمزمه هر کاری برا تو کنیم به خدا کمه سیدی ای عزیز فاطمه فرا رسیدن ماه ربیع الاول مبارک ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
بوی فراق می دهد این گریه های من ماتم گرفته شال سیاه عزای من ای خوش حساب مزد مرا زودتر بده بعد از دو ماه گریه چه شد کربلای من با اجازه مادر سادات رخت عزای پسرش را نه از جان بلکه از تن، در می آوریم و خواهیم گفت: ای حسین داغ تو تا ابد در سینه ما خواهد ماند عزاداری قبول حلول ربیع مبارک ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: هرکس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد من هم بشارت بهشت را به او می دهم ، حلول ماه ربیع الاول بر همه مسلمین خصوصاً شما دوستان مبارک باد مژده که ربیع آمد آن ماه بدیع آمد دل را بهاری کن ناشکری قبیح آمد بلبل به چمن آمد گل عشوه گری آمد جویبار به رقص آمد دل را شفیع آمد فرا رسیدن ماه ربیع الاول مبارک ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
پیراهن سیاه ز تن دور می کنیم آن را ذخیره کفن و گور می کنیم اَجر دو ماه گریه بر غربت حسین تقدیم مادرش از ره دور می کنیم عزاداریتان قبول ، ربیع مبارک جشن مسعود امامت است عیدی پر سعادت است ماه ربیع الاول و ایام نور است فصل بهار شادی و شور و سرور است فرا رسیدن ماه ربیع الاول مبارک ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
دوباره آمده فصل بهار ناب خوش عهدی ربیعُ الاوّل و عالَم، همه به ذکر یا مهدی شور و شعف از عطای حضرت حق بر همه دلها مبارک شکفتن لاله های فخر و عزّت در دل صحرا مبارک ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم ننویسید که او نوکر بد عهدی بود بنویسید که او منتظر مهدی بود عزاداریتان قبول ربیع مبارک التماس دعا ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
دوباره آمده فصل بهار ناب خوش عهدی ربیعُ الاوّل و عالَم، همه به ذکر یا مهدی شور و شعف از عطای حضرت حق بر همه دلها مبارک شکفتن لاله های فخر و عزّت در دل صحرا مبارک ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم ننویسید که او نوکر بد عهدی بود بنویسید که او منتظر مهدی بود عزاداریتان قبول ربیع مبارک التماس دعا ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
در ربیع الاول،این ماه خجسته، نسیم سحری جان مایه عشق را به گستره خاکیان می فرستد جوانه های تبسم لب ها را شاداب از طراوت تغزلی دیگر کرده و همگی قدوم نوزادی را که سبب آفرینش است تبریک می گویند که یا محمّد به جمع خاکیان دوستدارت خوش آمدی حلول ماه ربیع الاول، ماه جشن و سرور اهل بیت (ع) مبارک باد ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
🔵🔸🔸🔵 ✳️نماز حاجت در کنار ضریح مطهّر حضرت رضا علیه السلام   💬صَقْر‌بن دُلَف گفت: از سرورم، حضرت هادی علیه السلام  شنیدم که فرمود: ✨ هر كس حاجتى از خدا می‌خواهد، پس قبر جدّم علىّ‌بن موسى الرّضا عليه السلام را در طوس با غسل زیارت کند. ✳️و بالاى سر آن حضرت دو ركعت نماز بخواند و در قنوت نماز، از خداوند حاجتش را درخواست کند که خداوند حاجتش را در صورتی که در گناه یا قطع رحم نباشد، مستجاب می‌کند 📚عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج ‏۲، ص ۲۶۲ ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
امشب شب اول ماه هست🚨🚨🚨 قرآن باز کنید سوره نور آیه ۳۵ با الله نور السموات شروع میشه این آیه رو بخونید مقداری پول هرچقدر که میتونید بزارید به نیت رزق و روزی و توسل به هر امامی که دوست دارید بمونه تا ماه دیگه اول ماه اون پول رو بردارین بزارید صدقه ودوباره همون آیه رو بخونید و مقداری پول و باز به نیت یه امام دیگه به حدی رزق و روزی داره که خدا میدونه ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
‌🔴نسخه ای فوق العاده قوی جهت در اول هر ماه🔵 🚨 نسخه ای را به شما آموزش میدم که خواهش من اینه که حتما در هر ماه قمری این عمل را انجام دهید تا در ان ماه گشایش در تمام شما بوجود بیاد 🔶شما در اولین روز ابتدا وضو بگیرید و بعد از نماز صبح یک تنگ اب گرم بگیرید و داخل آن ۷۰ بار آیه اول سوره فتح را بخوانید و هر بار که میخوانید یک بار فوت کنید در اب ایه اول سوره فتح را (بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ) 🔹سپس به حمام بروید و با همان اب غسل کنید.این عمل در چنین روزی فوق العاده در همان ماه برای شما عجیبی ایجاد خواهد کرد و بعد از اینکه بیرون اومدید حتما حداقل به اندازه دو قرص نان ذکات کنار بگزارید و بیرون به مستمند بدهید.و بعد این دعای زیر را هم یک بار همان روز بخوانید.((البته بعد از غسل و صدقه)) ✨بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم «اَقْسَمْتُ عَلَیْکُمْ یا مَعْشَرَالْاَرْواحِ الرَّوْحانِیَّهِ وَالْمُوَکِّلینَ بِهذِهِ السُّورَهِ بِحَقِ جِبْرآئیلَ» الرحمن الرحیم مالک یوم الدین «اَقْسَمْتُ عَلَیْکُمْ یا مَلِکَ الْمُوَکَّلِ بِهذِهِ الْایاتِ اُجیبُوا داعِیَ اللهِ وَ بِحَقِّ میکآئیلَ» ایاک نعبد وایاک نستعین «اَقْسَمْتُ عَلَیْکُمْ یا مَلائِکَهَ الْمُوَکَّلینَ بِهذِهِ الْاَسْمآئِ العِظامِ وَبِحَقِّ اِسرافیلَ وَ حَمَلَهِ الْعَرْشِ الْعَظیم» اهدناالصراط المستقیم «إِنَّهُ لَقُسَمُ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ بِحَقَّ عِزْرآئِیلَ»صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالضّالّین «اُجیبُونی وَ اَطیعُونی یا مَلِکَ الْمُوَکَّلِ بِالْاَسْماءِ الْعِظامِ الْاَوَّلینَ وَالْاخِرِینَ هذِهِ السُّورَهِ الشَّریقَهِ وَالْایاتِ الْمُبارَکاتِ بِحَقِّ قُل قُل قُل قُل هُوَ اللهُ اَحَدُ وَ بِحَقِّ النُّورِ الطَّیِّبِ الطّاهِر الْمُصْطّفی مُحَمَّدٍ (ص) اِقْضِ حاجَتی بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الّراحِمینَ✨ التماس دعا🙏 ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
🌹رسیدن به حاجات شرعی مهم : 🌹برای رسیدن به شرعی مهم و ها و آسان شدن مهمات و سرور و در تمام اوقات در زمان ( دیدن ) 🌹 سوره نصر را به همراه سوره یس تا آیه شریفه "و کُلَّ شَیْءٍ اَحْصَیْناهُ فِی اِمامٍ مُبِینٍ" بخوانند (تا آیه ۱۲) 💯بارها تجربه شده است و خلاف ندیده اند💯 📚 مخازن جلد ۱ صفحه ۱۵۴⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
🌟 با خواندن این سوره ها در حلول هلال ماه قمرے بلاها وفتنه ها از شما دور میشود: 🍂محرم  ، الرحمن 🌼صفر  ، الشوری 🍂ربیع الاول ، مجادله 🌼ربیع الثانے  ، تبارک 🍂جمادے الاول ، مزمل 🌼جمادے الثانے  ، نباء 🍂رجب  ، یاسین 🌼شعبان ،  صاد 🍂رمضان  ، محمد❤ 🌼شوال ، الفتح 🍂ذے القعده ، النساء 🌼ذے الحجه  ، الحجر 📚منبع : بحار الانوار جلد 3 صفحه 80 💥زمان خواندن از دیدن هلال ماه تا ظهر روز اول ماه. التماس دعا ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
در باب اعمال هر مــ🌙ــاه نو نماز ❶ خواندن دعاهاى منقوله در وقت رؤيت هـلال كه بهترين آنها دعاى چهل و سوم صحيفه سجادیه است. ❷ خواندن هفت مرتبه سوره حمـــد براى دفع درد چشم ❸ اندكى پنير خوردن روايت است كه هر كس مقيد كند خود را به خوردن آن در اول هر ماه اميد است كه حاجتش در آن ماه رد نشود. ❹ در شب اول ماه دو ركعت نماز بخواند، در هر ركعت بعد از حمد سوره انعــــام بخواند، و از حق تعالى سؤال كند كه او را از هر ترسى و دردى ايمن گرداند و نبيند در آن ماه امرى را كه مكروه او باشد. ❺ در روز اول ماه دو ركعت نماز بخواند ◽️در ركعت اول بعد از حمد سی مرتبه سوره تـوحـیـد بخواند ◽️در ركعت دوم بعد از حمد سى مرتبه سوره قـــدر بخواند و بعد از نماز تصدقى كند چون چنين كند سلامتى خود را در آن ماه از حق تعالى بخرد. 📜و از بعضى روايات نقل است كه بعد از نماز،، آیات زیر را بخواند:👇 🍂بِسْمِ‌الله‌ِالْرَّحْمنِ‌الْرَّحیمْ🍂 🍃وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَى اللهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِی كِتابٍ مُبِين 📖 سوره هود آیه۶ ✧-✦- ✧-✦-✧-✦-✧ 🍂بِسْمِ‌الله‌ِالْرَّحْمنِ‌الْرَّحیمْ🍂 🍃وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم 📖 سوره یونس آیه۱۰۷ ✧-✦- ✧-✦-✧-✦-✧ 🍂بِسْمِ‌الله‌ِالْرَّحْمنِ‌الْرَّحیمْ🍂 🍃سَيَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً ماشاءَاللّهُ لاقُوَّةَ إِلاّ بِاللهِ، حَسْبُنَا اَللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللهِ إِنَّ الله بَصِيرٌ بِالْعِبادِ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّی كُنْتُ مِنَ الظّالِمِينَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ 📖 سوره طلاق آیه ۷ 📗مفاتیح الجنان ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
*🌷نماز اول ماه🌷* *🌷 در روز اوّل ماه قمری دو ركعت نماز بجا آورد،در ركعت اول پس از سوره حمد سی ‏مرتبه(۳۰) سوره توحيد،و در ركعت دوم بعد از سوره حمد (۳۰)سى مرتبه سوره قدر بخواند* *🌷و پس از نماز صدقه بدهد،چون چنين كند،سلامتی اش را در آن ماه‏ از خدا خريده است.* *و از بعضى روايات استفاده میشود،كه پس از نماز بخواند:* *🌷بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ* *فِي الْأَرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ* *مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ* *بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ* *بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ* *فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ* *وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا مَا شَاءَاللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ* *لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ*⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
🌸رسیدن به : 🌹برای رسیدن به شرعی مهم و ها و آسان شدن مهمات و سرور و در تمام اوقات در زمان ( دیدن ) 💐 سوره نصر را به همراه سوره یس تا آیه شریفه "و کُلَّ شَیْءٍ اَحْصَیْناهُ فِی اِمامٍ مُبِینٍ" بخوانند (تا آیه ۱۲) 💯بارها تجربه شده است و خلاف ندیده اند💯 📚 مخازن جلد ۱ صفحه ۱۵۴ 💕 هرڪس خالصانه در اول آیه ۱ تا ۳ سوره کهف (۳آیه اول) را بر ظرفی نوشته در آن قطراتی آب بریزد بر دیوارهای خانه بپاشد درآن خانه جز خوشی نیاید 📚 خواص آیات قرآن ص ۱۰۴ ❣️زیادی ❣️{شب } 🦋حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: 🌷چون کسی را درد چشم باشد یا در او باشد در اول چون هلال ماه را ببیند دست بر چشم خود بنهد و سوره را 10 بار با نیت خالص و توجه به معنی آن بخواند و در آخر سوره مبارکه « را 3بار بخواند بعد از آن 7بار بگوید: 🔸«یا ربِّ قَوِّ بَصَری»🔸🔘سپس بگوید: 🔸 اللّهُمَّ اکْفِ اَنْتَ الْکافی اَللّهُمَّ عافِ اَنْتَ الْمُعافی🔸 🔘درد چشم و ضعف بینایی به مبدل می گردد. 📗خواص آیات قرآن کریم، محمدتقی نجفی، ص10⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574
❌❌❌ ❇️⇦ اگر خواهی که ترقی در امور دنیوی تو بهم رسد که خودد متعجب باشی ⇩ ✴️⇦ وقتی ماه نو ببینی آیة الکرسی را یک مرتبه بخوان و روز دوم دو مرتبه و روز سوم سه مرتبه و روز چهارم چهار مرتبه و روز پنجم پنج مرتبه و هم چنین الی چهاردهم ماه هر روز یک مرتبه اضافه کند تا تا روز چهاردهم مهمات بدلخواه تو گردد 📚 کونوز الاسرار ج 2 ص 52 ⚘تعجیل درفرج مولا صلوات⚘ ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ه⚘ ⚘ 🏴⃟✍჻ᭂ࿐✰📓 https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e https://eitaa.com/joinchat/3590717967C2bc519a574