📌نظریه «نگاه مکعبی» هارولد کِی به همین موضوع اشاره دارد که بر اساس آن، در ارزیابی رفتار دیگران همواره باید سه متغیر مهم زیر را در نظر گرفت: هدف یا محرک متعلق عمل، عملکنندگانی که آن رفتار را انجام میدهند و سرآخر، وضعیت یا بافتی که رفتار در آن رخ میدهد.👇
📌نگاهی اجمالی به احادیث رسیده از معصومان علیهم السلام هم بر اهمیت حاکمیت این نوع نگاه در ارزیابی رفتار دیگران، دلالت دارد که از آن میان تنها به ذکر یکی بسنده میکنیم.
علی علیه السلام فرمود:
﴿رفتار برادرت را به بهترين وجه آن تفسير كن تا زمانىكه كارى از او سر زند كه راه توجيه را بر تو ببندد، و هيچگاه به سخنى كه از دهان برادرت بيرون آيد، تا وقتى براى آن توجيه خوبى مىيابى ، گمان بد مبَر.﴾
#نگاه_مکعبی
#هارولد_کی
#اخلاق
#رفتار
#حدیث
#روانشناسی
@Deebaj
✅دیباج نود و هشتم
🔶کشتی نوح و کشتی تایتانیک
🖊علیرضا مکتبدار
📌نام دو کشتی بزرگ در تاریخ ماندگار شده است؛ کشتی نوح و کشتی تایتانیک. یکی کشتی نجات بود و دیگری کشتی هلاک.
📌نوح هنگامی که به ساختن کشتی آغاز کرد، همواره مورد تمسخر خداناباوران بود و خود و پیروان اندکش، زخم زبانهای آنان را بر خود هموار میکردند اما سرانجام کشتیاش به سلامت بر فراز کوه جودی، آرام گرفت و مسافران آن که گروهی از مؤمنان و پذیرندگان ولایت الهی نوح بودند، از طوفانهای سهمگین نجات یافتند.
📌کشتی تایتانیک اما که میرفت رؤیای انسان مدرن در خوشگذرانی و فخرفروشی را محقق سازد و بیش از دویست میلیون دلارِ امروز، هزینه ساخت آن شد، کشتیای بود که در آن زمان بسیاری اعتقاد داشتند حتی خدا هم نمیتواند آن را غرق کند، اما در کمتر از سه ساعت پس از جداشدن از اسکله، در اثر برخورد با کوه یخی و نفوذ چند ده هزار تن آب به داخل بدنه آن، غرق شد و بیش از 1500 نفر از مسافران آن جان باختند. 👇👇
📌در طول تاریخ، همواره کشتیهای مختلفی از بندرهای امن به دل اقیانوس ناآرام زندگی زدهاند اما همگی به سلامت به مقصد نرسیدهاند.
📌اقیانوس زندگی همواره دستخوش طوفانهای درهمشکنندهی کفر و شرک است و برای داشتن سفری امن در دل آن، باید بر کشتیای از جنس کشتی نوح سوار شد و نه کشتی تایتانیک.
📌آخرین فرستاده خدا در روز بزرگ غدیر، از مردمان برای سوارشدن بر کشتی امنی همچون کشتی نوح دعوت کرد و آنان که بر این کشتی سوار شدند، به سوی نور رهسپار شدند.
📌«ولایت» که لبّ اللباب غدیر است، سکّان کشتی و مرکز فرماندهی آن است و علی علیه السلام، سکاندار این کشتی.
📌هر کشتیای غیر از کشتی غدیر، کشتی طاغوت است و رهسپار به سوی ظلمت و تاریکی.
📌بهقول مرحوم آیت الله حائری شیرازی:
چه انسانهای زبانبسته و کماقبالی که یک رکعت نمازشان در همۀ عمر قضا نشد و هیچ فریضهای از آنها فوت نگشت و همۀ عبادات را از صله رحم گرفته تا جهاد و حج و زکات را بهموقع انجام میدادند اما متأسفانه در انتخاب کشتی اشتباه کرده بودند.
📌آنها سوار آن کشتیای شدند که مقصدشان حرکت از نور به ظلمت بود. آنها چون وسیلۀ خود را خوب انتخاب نکردهاند، وقتی پیاده میشوند میبینند این همه مسافت را از مقصد دور شدهاند.👈 (حائری شیرازی)
#علی_علیهالسلام
#غدیر
#کشتی_نوح
#کشتی_تایتانیک
#حائری_شیرازی
📣پادکست صوتی متن را اینجا بشنوید
@Deebaj
✅دیباج نود و نهم
🔶بر صلیب عشق
🖊علیرضا مکتبدار
📌برخی بر این باورند که تبارش ایرانی است. از منطقه نهروان، جایی بین واسط و بغداد در عراق که زمانی جزء ایران بوده و یا آنکه زاده آذربایجان است.
📌بند اسارت، حلقه عاشقی شد بر گردنش. پیامبر _ص_ او را به علی_ع_ بخشید و او رشته دوستی و عشق علی را بر فراز صلیب نیز از گردن خود نگشود.
📌 عشق او به علی بیشتر به افسانه شبیه است؛ اما افسانه نیست. اگر عشق یعقوب به یوسف فسانه است، عشق او به علی هم.
📌محرم راز علی، محبوب فرزندان او نیز بود. ظرف وجودش گسترده بود.
📌او چنان عشق و عرفان را به هم آمیخته بود که در تمام دورانی که دل در گرو عشق معشوق نهاده بود، رنجها را به جان میخرید و صلیب عشق را بر دوش میکشید.
📌سخن از میثم تمار است. خرمافروشی که رطبهای شیرین معرفت را با شراب عشق علی آمیخته، درهمآمیزهای ناب فراهم آورد و آن را به یکنوش سرکشید. مست شد و در این مستی بر دار.
أمصلوب حكم البغي مثلك لا يُرى
يصيّر جذع النخل للحق مِنبرا
٢٢ ذی حجه سال ۶۰ هجری، سالروز شهادت این صحابی ارجمند است.
رضوان خداوند بر او باد.
#عشق
#صلیب
#میثم_تمار
📣پادکست صوتی این متن را اینجا بشنوید.
@Deebaj
✅به مناسبت دیدار مبلغان و طلاب با رهبر عزیز انقلاب اسلامی
📣روی لینک زیر کلیک نمایید👇
🔶پیچیدن به «پروپا»ی «پروپا»گاندا
#بازنشر
@Deebaj
✅دیباج صدم
🔶تبلیغ نسلی و خانوادگی
🖊علیرضا مکتبدار
📌روزی دوستی فاضل از من پرسید:
بهنظر شما در مواجهه با افکاری که ذهن جوانان، اعم از دانشجو و یا افراد عادی را پر کرده و آنان را به سراب رهایی از هرگونه باور و عقیده و سرانجام به سمت پرتگاه الحاد سوق میدهد، چه باید کرد؟
چه اسباب و عواملی باعث بیاعتنایی جوانان به آموزههای رهاییبخش دین و اشتیاق آنان به پذیرش پسماندههای اندیشههای اومانیستی و لیبرالیستی شده است؟
📌با پاسخ به سؤال دوم آن دوست فاضل، سخنم را آغاز کردم. به او گفتم از نظر من، مهمترین مؤلفه غایب در فرایند باورپذیرساختن آموزههای دین، هنر است. آری، هنر. هنر عرضه دین، با تمام جلوه های زیبایش به مخاطب.
هنر پیراستن دین از خرافهها و امور آویخته به دین که هیچ نسبتی با چهره دلربای دین ندارند.
📌هنر دین را به خدمت انسان درآوردن و زان پس، انسان را مشتاقانه پایبند دین کردن.
به او گفتم ما نیازمند فراگیری هنر اصلاح اجتماعی هستم، البته چنانچه پیشتر گوهر وجود خویش را هنرمندانه به زیباییهای دین آراسته باشیم.
📌به او گفتم تنها دانستن اصول و فقه و تفسیر و... بسنده نیست، باید انسان را شناخت، جامعه را شناخت، هنر را شناخت و خیلی شناختهای دیگر لازم است تا بتوان تصویر دین را آنگونه که شایسته است در آینهی جانها تاباند که در این صورت، هر دل پاکی آنرا پذیرا خواهد شد و هر جسمی، دوش خود را به آن خواهد سپرد.👇
📌برای پاسخ به پرسش نخستش اما، گامی پیش و گامی پس میگذاشتم. خارخار تردید آرامم نمیگذاشت. شاید آنچه میخواستم بگویم، ادعایی سِتُرگ مینمود، اما چه باید کرد وقتی دیو الحاد فضای جامعه و نخبگان را درنودیده و اکنون در پشت درِ خانهها، انگشت سیاه خود را بر روی زنگ گذاشته و آنرا را به صدا درآورده است و از قضا، در نواختن زنگ بسیار هم اصرار دارد!
📌در یک نسل پیشتر، آن زمان که عروس هزاررنگ و فریبای شبکههای اجتماعی و تولیدات چندرسانهای، عقل و هوش از سر جوانان نربوده بود، بزرگترها در جمعهای خانوادگی، به فراخور احوال و شرایط، آموزههای ارزشمند دین را با شراب محبت و الفت و انس آمیخته و کام فطرت جوانان را خنکا بخشیده و عطش دانستن آنان را فرومینشاندند.
📌این تبلیغ نسلی و خانوادگی، همواره دژخیم الحاد را پشت دروازههای شهر نگاه میداشت و از ورود او به داخل شهر مانع میشد، تا چه رسد به آنکه هوس دقالباب کردن خانهها در سرش بیفتد.
اما امروزه بهنظر میرسد یا ما خود، در را به رویش گشودهایم و یا او با بالارفتن از دیوار، پای به درون خانههایمان گذارده است.
📌پندهای شیرین پیران خردمند امروزه جای خود را به زهر اضطراب و دلهرهای داده است که از رهگذر وسایل ارتباط جمعی اعم از ماهواره و اینترنت و... در رگ رگ وجود جوانان تزریق میشود و به تردید و درنهایت، الحاد آنان دامن میزند.
📌توقعی نابجاست اگر بخواهیم جوان را از همآغوشی با این عروس خوشرنگ هزارچهره بیرون کشیم اما شاید بتوانیم به او بیاموزیم که:
1⃣اولا؛ باید این عروس را بر اساس شرع به عقد خود درآورد و آنگاه که به شرع تمکین نمود، او را در آغوش کشد.
2⃣ثانیا؛ با فرمان عقل به تمشیت امور او قیام کند تا او پا را از دایره انسانیت فراتر نگذارد و دین و دنیای جوان را بر باد ندهد.
3⃣ثالثا؛ مصاحبانی فرهمند از کتاب و پند و اندرز بزرگان را همنشین او سازد تا به داشتههای اندک خویش غره نشود و روزبهروز بر کمال و زیبایی خود بیفزاید.
#تبلیغ
#رسانه
#جوان
#الحاد
#عقیده
#خانواده
#شرع
@Deebaj
✅دیباج صد و یکم
🔶دُردانه
🖊علیرضا مکتبدار
📌از کودکی هرگاه پدرم به سفر میرفت، غروبها چشمانم را به امتداد راه تا آنجا که با افق تلاقی میکرد میدوختم و گوشهایم را به موسیقی باد میسپردم تا خبری از بازگشت او به من برسانند.
📌اما اینجا در این شهر، چند روزی است که در خرابه جایمان دادهاند. نمیدانم کجاست اما هر جا هست، نفسم در هوایش تنگی میکند. نگاه مردمان این شهر جور خاصی است و من از نگاهشان هراسناکم.
📌چند روزی است که از پدرم بیخبرم. هربار از عمه سراغش را میگیرم، با صدایی شکسته و ضعیف میگوید: بابایت به سفر رفته و بعد از من رو میگیرد و در خود فرو میرود.
📌خود را از دیوار خرابه بالا میکشم و به افق خیره میشوم. اما نمیدانم چرا آسمان بهنظرم تیره و تار میرسد. شاید سوی چشمانم کم شده.
📌 گوشهایم را برای شنیدن دَرای کاروان که مژده بازگشت پدر را میدهد، تیز میکنم اما چیزی جز ناله شوم جغدی که بر روی دیواری فروریخته نشسته و چون مردمان آن شهر نفرین شده، نگاهش را به خرابه دوخته است، نمیشنوم.
پاهایم زخمی شده است. اگر پدر با ما همراه بود مرا در آغوش میگرفت و از میان سنگ و خارها عبور میداد و نمیگذاشت خارها پایم را آزار دهند.
حالا دیگر شب چادر سیاهش را بر همه جا گسترده و ما را تا حدی از تلخی نگاه نامحرمان بدچشم پوشیده داشته است.
تاریکی برای کودک خردسالی چون من خوفناک است. از ترس به خودم میلرزم. سرم درد میکند.
عمه تکه پارچه ای به سر من بسته و سر خود را هم میان دستانش گرفته است.
درست است که اینجا خرابه بی سقف و سایبانی است، اما حضور عمه چون سایبانی است بر سرمان.
👇
همچنان بازگشت پدر را انتظار میکشیدم. خواب دیدم پدر بازگشته و من خودم را در آغوشش افکنده ام. مرتب دست به موهایم میکشد و از گل گونه هایم، بوسه میچیند.
ناگاه از خواب پریدم و بی اختیار از عمق جان ناله سر دادم و پدرم را صدا زدم و با ناله سوزناک خود گویا در آتش آرام گرفته شیون زنان دوباره دمیدم.
همه سراسیمه دوروبرم جمع شدند و هر یک تلاش میکرد آبی بر آتش دلم بریزد و مرا آرام کند. اما مگر عده ای زنان همسر و فرزند از دست داده که شعله های غم از درونشان شراره میکشد، میتوانند آتش گُر گرفته دیگری را فرونشانند؟
دیگربار به دامن عمه پناه بردم. وجود عمه اقیانوس صبر و آرامش بود و چون خود را در او می افکندم، تمام وجودم آرام میگرفت.
#خرابه_شام
#اسارت
#محرم
#زینب_س
#کربلا
#حسین_ع
#رقیه_س
📣پادکست صوتی این متن را اینجا بشنوید.
@Deebaj
✅دیباج صد و دوم
🔶سروش رهایی
🖊علیرضا مکتبدار
📌پس از آنکه خورشید رسالت در مغرب تاریخ ادیان برای ابد آرام گرفت، ماه فروزان امامت در آسمان بشریت پدیدار گشت و حقیقتپویان همواره در پرتو انوار امامت راه پیموده و همای سعادت را بر بام زندگی خویش نشاندهاند. اما منکران، ناباورانه بر چهره تابناک حقیقت پرده تردید افکنده و بر صورت خورشید هدایت، خاک انکار پاشیدهاند، غافل از آنکه:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر خلقت خود میتند
📌نور حقیقت و حقیقتِ نور، حجابها را پاره خواهد کرد و سیمای دلربای خویش را به انسانها خواهد نمود و آنکه سرطان لجاجت و طاعون تردید، بندبند وجودش را تسخیر نکرده باشد، به خورشید حقیقت لبخند خواهد زد و خود را بر شعاعهای نورش تا عرش برخواهد کشید.
📌امام حسین علیه السلام، آن ماه فروزان امامت و هدایت، در تمام عمر بابرکت خویش و حتی آن زمان که جهل و دنیاخواهی امت جدش، بدنش را به گودال قتلگاه کشاند، روحش از نورافشانی باز نایستاد و از هدایت دیگران نومید نشد.
📌او سروش رهایی بود که به سنگ نادانی، سنگ خورد و از تیغ عصبیت زخم برداشت، اما از افشاندن نور هدایت بازنایستاد.
📌حسین فانوس هدایت در تاریکی گمراهی و کشتی نجات در اقیانوس تباهی است.
درود خدا و فرشتگانش، هماره بر او باد.
#امام_حسین_ع
#محرم
#کربلا
#عاشورا
#هدایت
#رسالت
#امامت
@Deebaj