eitaa logo
دیباج
85 دنبال‌کننده
421 عکس
59 ویدیو
4 فایل
دیباجِ (حریرِ) سخن از تار و پود واژگان پذیرای نظرات خوانندگان ارجمند هستم. ارتباط با مدیر: @Armaktab 💠
مشاهده در ایتا
دانلود
📌هرچند این جمله به اندازه کافی کلیشه‌ای و مبتذل بود که مانع از آچمز و میخکوب شدن من و دوست فاضلم شود. 📌من نیز با یک جمله کوتاه به واکنش او پاسخ دادم: محور و نقطه مشترک برای گفتگو، میتواند «اخلاق» باشد. 📌خیلی زود مقصود از این جمله کوتاه- که خاستگاهی قرآنی دارد- در ذهن آن پیرمرد حقیقت‌جو، به اصطلاح ماسید و او که تا چند لحظه پیشتر وضعیت حمله به خود گرفته بود، با تکان دادن سر و غنچه کردن لبهای کبودی که از زیر ابر سپید سبیل‌هایش کاملا پیدا بود، سپر انداخت و برای ادامه «گفتگوی اسلام و مسیحیت» چراغ سبز نشان داد. @Deebaj
✅دیباج ۲۱۰ 🔶آیین مهروزی 📌دخترم درباره رَوایی نیکی‌ورزیدن با مسیحیان از من می‌پرسد. او خود باورمند به آموزه‌های زیبای دین است. در باورش نمی‌گنجد که اسلام از برقراری نیکی و رفتار پسندیده با کسانی که به مقدسات او احترام می‌گذارند، منع کرده باشد. 📌برایش امام حسین عزیز است و چون علاقه یک خانم مسیحی که از قضا پزشک نیز هست را به محبوب خویش می‌بیند، همین نقطه اشتراک، کشش ایجاد می‌کند؛ اما چون دغدغه باورهای خود را دارد، بی‌قرار می‌شود و از درستی یا نادرستی این رابطه دوستانه می‌پرسد و چون پاسخ می‌شنود که خداوند انسان را کرامت بخشیده و از نیکی و دادگری درباره غیر مسلمانانی که با مؤمنان کین‌توزی نمی‌کنند، نهی نفرموده است، دلش آرام می‌گیرد. @Deebaj
دیباج ۲۱۵ 🔶سجاده و زُنّــار! در سفر به لبنان، با دوستان همراه به شهر جونیه و منطقه حریصا رفتیم. منطقه‌ای مسیحی‌نشین، با نمادهای غربی و مسیحی. در بالای کوهی که از درختان «ارز» - نماد پرچم لبنان- پوشیده بود، کلیسایی قدیمی قرار داشت که در مجاورت آن، کلیسایی مدرن برافراشته بودند. با تله کابین به بالای کوه صعود و از کلیسای قدیمی بازدید کردیم، با کشیش بزرگ آنجا که از قضا ریاست دانشگاه واقع در فضای کلیسا را نیز بر عهده داشت، نشستی داشتیم. دیداری صمیمانه بود و پس از پایان، دفتر یادبود کلیسا را امضا کردیم. کلیسای مدرن در حال آماده‌سازی بود و هنوز افتتاح نشده بود. پس از گشت و گذار علمی، با تله‌کابین به پایین کوه بازگشتیم. نماز ظهر و عصر را نخوانده بودیم و چیزی به غروب خورشید نمانده بود. سرگردان دنبال جایی برای نماز می‌گشتیم. خانم مسیحی جوانی که مغازه فروش اشیای تزیینی و بدلیجات داشت، متوجه سرگردانی ما شد. رفت از داخل مغازه‌اش سجاده‌ای آورد و ما در بیرون مغازه او، در گوشه‌ای، نماز خواندیم. او هم خدا را می‌شناخت، اما به سبک و سیاق خودش، پس با ما همدلی کرد. از نگاه عرفانی، «زنار» عبارت است از کمربند خدمت و طاعت محبوب بستن. باید کمر به طاعت خداوند بست و این کمر بستن به طاعت جز با خدمت به خلق خدا به دست نمی‌آید. چه مسلمان باشی و چه مسیحی و چه گبر، خدا خدمت خالصانه به بندگانش را دوست دارد و از کنار آن بی اعتنا نمی‌گذرد. ♦️زنّار: کمربندی که مسیحیان در کشورهای اسلامی به کمر خود می‌بستند تا آنان را از مسلمانان متمایز نماید. @Deebaj