📌هرچند این جمله به اندازه کافی کلیشهای و مبتذل بود که مانع از آچمز و میخکوب شدن من و دوست فاضلم شود.
📌من نیز با یک جمله کوتاه به واکنش او پاسخ دادم:
محور و نقطه مشترک برای گفتگو، میتواند «اخلاق» باشد.
📌خیلی زود مقصود از این جمله کوتاه- که خاستگاهی قرآنی دارد- در ذهن آن پیرمرد حقیقتجو، به اصطلاح ماسید و او که تا چند لحظه پیشتر وضعیت حمله به خود گرفته بود، با تکان دادن سر و غنچه کردن لبهای کبودی که از زیر ابر سپید سبیلهایش کاملا پیدا بود، سپر انداخت و برای ادامه «گفتگوی اسلام و مسیحیت» چراغ سبز نشان داد.
#تجربه_نگاری
#اخلاق
#اسلام
#مسیحیت
#گفتگو
#رسانه
#لبنان
#بیروت
#کتاب
@Deebaj
✅دیباج ۲۱۶
🔶دیوارها و آدمها
📌انسانها موجوداتی اجتماعیاند و نیازمند گفتگو و زبان، ابزار این گفتگو.
زبان اگر به راستی و درستی بچرخد، رابطهها را قوام میبخشد، قلبها را چون آینه صیقلی میکند؛ جوری که جز محبت و مهر را بازتاب ندهد و تیرگیهای کدورت را تاب نیاورد.
📌اما امان از روزی که زبانها از نقشآفرینی در شفافیت رابطهها و تعمیق و گسترش آن باز مانند. آنجاست که غبار سوءظنها و تردیدها انباشته میشوند و دیواری بلند و ستبر میسازند میان آدمیان. در پس این دیوارهای افراشته، دیو تنهایی، انسانها را در آغوش تاریک خود میفشارد و به کام مرگ میکشاند.
خوب است غبار تیره تردید را با دم مسیحیایی گفتگو کنار بزنیم تا زبانهای بسته، میان ما دیوار نکِشند و ما را در تنهایی خودمان نکُشند.
از زمزمــــه دلتنگیم، از همهمــه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانــی است، رو ســوی چـــه بگریزیم؟
هنگامه حیرانی است، خود را به که بسپاریم؟
تشویشِ هزار «آیا»، وسواسِ هزار «اما»
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه بـــاغ از خاطرمان رفتــه ست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا کــه هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی بریم، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریِمان از خواب
گفتند کــه بیدارید؟ گفتیم کـه بیداریم
من راه تــو را بسته، تـــو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
#ارتباط
#انسان
#گفتگو
#شعر
#حسین_منزوی
@Deebaj