eitaa logo
دیباج
89 دنبال‌کننده
265 عکس
36 ویدیو
3 فایل
دیباجِ (حریرِ) سخن از تار و پود واژگان پذیرای نظرات خوانندگان ارجمند هستم. ارتباط با مدیر: @Maktabdar
مشاهده در ایتا
دانلود
از دیگران 🔶گاهی گمان نمی‌کنی ولی .... گــاهـی گمان نمی‌کنی ولی خوب می‌شود گــاهـی نمی‌شود، که نمی‌شود، که نمی‌شود… گــه جور می‌شود خود آن بی‌مقدمه گــه با دوصد مقدمه ناجور می‌شود… گــاهـی هزار دوره دعا بی‌اجابت است گــاهـی نگفته قرعه به‌نام تو می‌شود… گــاهـی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست گــاهـی تمام شهر گدای تو می‌شود… گــاهـی برای خنده دلم تنگ می‌شود گــاهـی دلم تراشه‌ای از سنگ می‌شود… گــاهـی تمام این آبی آسمان ما یــکباره تیره گشته و بی‌رنگ می‌شود… گــاهـی نفس به تیزی شمشیر می‌شود از هــرچه زندگیست دلت سیر می‌شود… گــویـی به خواب بود، جوانی‌مان گذشت گــاهـی چه زود فرصتمان دیر می‌شود… کــاری ندارم کجایی، چه می‌کنی بـی عـشق سر مکن که دلت پیر می‌شود... . @Deebaj
دیباج ۱۵۶ 🔶مردی شتابان آمد! 🖊ع.ر.م 📌یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های رسانه، سرعت و شتاب آن در رساندن پیام است. 📌امروزه در ترافیک سودجویی زورمندان، رسانه نقشی بی‌بدیل در سودسازی برای آنان ایفا می‌کند. رانت‌های اطلاعاتی و ابزارهای پیشرفته رسانه‌ای، خبرهای دست اول را تنها در اختیار این گروه‌ها قرار می‌دهند و آنان پس از بهره‌برداری لازم از خبر، با تغییر ماهیت آن در راستای منافع خود، چیزی را که با واقعیت کاملا بیگانه است، در اختیار مردم عادی قرار می‌دهند. 📌فرد فرد ما در راستای دفاع از حقیقت، همچون قهرمان این آیه، باید در رساندن پیام رهایی‌بخش دین تلاش و شتاب کنیم و با استفاده از ابزارهای نوین، دیگران را به پیروی از مسیر پیامبران دعوت کنیم تا همگی با حقیقت آشنا شده و به متن حقیقت وفادار بمانند. @Deebaj
پادکست جدید «میراسموس» را اینجا بشنوید.
✅از دیگران 🔶 كاربرد نابجا دقت و باریك‌بینی در معنا و نسبت میان كلمات، از بایسته‌های درست‌نویسی است. گاهی كلمات در معنای خود به كار نمی‌روند و گاهی در جای خود نمی‌نشینند. برخی كلماتی كه گاهی در معنا یا در جای خود به كار نمی‌روند، به این قرار است: ـ تقدیر، به معنای اندازه‌گیری یا ارزیابی است، نه قدردانی. ـ تحكیم، به معنای حكم دادن و داوری است، نه استوار كردن. ـ تجلیل، به معنای انداختن جُلّ بر پشت چارپا است، نه بزرگداشت. ـ پایمردی، به معنای وساطت و شفاعت است، نه پایداری. ـ بهانه، به معنای دلیل ناقص و سست است، نه مناسبت. بنابراین این جمله درست نیست: «به بهانۀ تولد ابن سینا، اول اردیبهشت را روز پزشك نامیده‌اند.» ـ پیرامون، به‌ معنای اطراف و در مقابل كانون است. بنابراین «پیرامون ادبیات» یعنی حواشی و حومۀ ادبیات، نه «دربارۀ ادبیات».👇👇
ـ تا، برای بیان مقصد و هدف است، نه نتیجه و حاصل قهری. بنابراین جملۀ زیر نیاز به ویرایش دارد: «آن‌قدر غذا خورد تا مریض شد.» زیرا كسی به هدف بیماری، پرخوری نمی‌كند؛ ولی نتیجۀ قهری آن، همین است. صورت صحیح جمله این‌گونه است: «آن‌قدر غذا خورد كه مریض شد.» ـ فراری، یعنی آن‌كه فرار می‌كند یا كرده است. بنابراین جملۀ « نباید بچه‌ها را از مدرسه فراری داد» درست است، نه جملۀ « نباید بچه‌ها را از مدرسه فراری كرد.» ـ درب، عربی و به معنای «در بزرگ = درواز» است. بنابراین به جای «درب خانه» یا «درب قوطی» یا «درب مغازه» باید «در خانه» و ... گفت. ناصر خسرو: «انگشت مكن رنجه به در كوفتن كس.» ـ اضافۀ اسم به حروف، جایز نیست. غلط: كتاب من جدای از من نیست. درست: كتاب من جدا از من نیست. ـ عبارت «لازم به ذكر است» ساختاری مشوش دارد و باید به جای آن از عبارت‌هایی مانند «شایان ذكر است»، «گفتنی است»، «ناگفته نماند»، «باید افزود» استفاده شود. @Deebaj
دیباج ۱۵۷ 🔶کودکــی‌ام کــو؟ 🖊ع.ر.م 🔹پرده اول 📌بچه که بودم، کودکی‌ام با ترنم شعر «باز باران با ترانه» گلچین گیلانی که برای من لبریز از حس طراوت، لطافت، شادابی، امنیت و آرامش است، عجین شده بود. 📌دهه شصت، کتاب فارسی چهارم دبستان را که ورق می‌زدی، می‌رسیدی به دو صفحهٔ مقابلِ هم که تابلو قشنگی را با همه رنگ‌هایی که می‌توانست تصویری زیبا از امنیت و آرامش و شادی و طراوت را تداعی کند، خلق کرده بود. 📌کودکی خندان، یکه و تنها، تن به نم‌نم باران داده و شادمانه آغوش باز کرده و به سرخی گل‌های زیبای باغچه چشم دوخته است. 📌پشت سرش، کلبه کوچکی که نماد امنیت و آرامش است، گرم از سقفی گالی‌پوش، خودنمایی می‌کند. آن‌طرف‌تر، از میان دو درخت چنار، تصویر ماده گاوی پیداست که چرخ اقتصاد خانواده را می‌چرخاند و قوت اهالی خانه را تامین می‌کند. پشت درخت‌ها هم، گویا تصویر مبهمی از شالیزار به‌چشم می‌خورد. 📌سایه امنیت و آرامش چنان گسترده است که صاحب کلبه پرچین زیبای دور کلبه را نیمه‌کاره رها کرده است.👇
🔹پرده دوم 📌نه خودش و نه حتی پدر و مادرش، به‌یاد نمی‌آورند روزهایی را که بدون دغدغه و اضطراب گذرانده باشند. به‌یاد نمی‌آورند دقیقا کِی بود که همان پرچین‌های نصفه و نیمه هم، درهم فروشکست و بیگانه‌های وحشی پا به درون خانه‌شان گذاشتند. 📌از وقتی در آغوش مادر چشم باز کرده بود، تپش تند قلب مادر آرامش را از او گرفته بود. بزرگ‌تر که شد، همیشه انتظار پدر را می‌کشید که به خانه برگردد و او را بغل کند و کمی با او بازی کند؛ اما هیچ‌وقت نتوانست از بازی با پدر سیر شود؛ چرا که بابا آنقدر خسته بود که لقمه نانی را هم که در دهان می‌گذاشت، کامل نمی‌جویید و تن رنجورش را به دایهٔ زمین می‌سپرد و صورت مهربان و دوست‌داشتنی دایه‌اش را می‌بوسید و به خواب می‌رفت. 📌مادر به آرامی، رواندازی رویش می‌کشید و کودک را در آغوش می‌گرفت و به همسرش، که همچون کوه مایه آرامش او و فرزند دلبندش بود، می‌نگریست تا آنکه پنجره چشمان مهربانش با پرده پلک‌های زیبایش پوشیده می‌شد. 📌گرگ اهریمن، دندان‌هایش تیزتر و اشتهایش سیری‌ناپذیرتر گشته بود تا جایی‌که که به همان چند وجب جایی که مرد با زن و فرزندش در آن به‌سر می‌بردند هم چشم طمع دوخته بود. هر روز، با بهانه‌های مختلف، ته‌مانده شیرینی آرامش باقیمانده در زندگی را با تلخی اضطراب و هراس بر آنها زهر می‌کرد. 📌کودک، کم‌کم بزرگ شد و در میان خرابه‌های زندگی، شروع کرد به جستجوی کودکی خود. 📌حالا که نه پدری هست، نه مادری و نه سرپناه و کاشانه‌ای، کودکی‌اش در زیر خروارها سنگ و خاک و آهن مدفون شده و دستان کوچک و ناتوانش، قدرت کنارزدن آوارها و جستن کودکی‌اش را ندارد. آیا می‌توانیم کودکی‌ گمشده‌اش را به او بازگردانیم؟ @Deebaj 🔶«دیباج» را از طریق لینک زیر، به دوستان خود معرفی فرمایید: https://eitaa.com/Deebaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دیگران 🔶حال خوب لب ما و قصـه‌ی زلف تو‌، چه توهّمی‌! چه حکایتی! تو و سر زدن به خیال ما‌، چه ترحّمی! چه سخاوتی! به نماز صبح و شبت سلام! و به نور در نَسَبت سلام! و به خال کنج لبت ســــلام! که نشسته با چه ملاحتی! وســـــط «الست بربکم» ، شـــده‌ایم در نظـــر تــو گُـم دل ما پیــــــاله، لب تـو خُـــــم، زده‌ایــم جــــــام ولایتـی به جمــــال، وارث کوثــــری، به خــــدا حسین مکرری به روایتـی خود حیـــدری، چه شبــاهتی‌! چه اصـالتی! «بلغ العُلی به کمالِ» تو، «کشف الدُجی به جمال» تو به تـو و قشنگی خــــــال تو، صلوات هـــر دم و ســــاعتی شده پر دو چشم تو در ازل، یکی از شراب و یکی عسل نظرت چه کرده در این غــزل، که چنین گرفته حلاوتی! تـو کـه آینــه، تـو که آیتــی، تـو کـه آبــــــروی عبــادتی تـو کـه با دل همـــــه راحتی، تـو قیـــــام کن کـه قیــامتی زد اگــر کسی درِ خانه ات، دل مـاست کــرده بهانه‌ات کـه به جستجوی نشـانه‌ات، ز سحـــر شنیــده بشـارتی غــــــزلم اگــــر تو بســـازیم، و نـــی‌ام اگــــر بنــوازیم به نسیـــــم یــاد تو راضیـــم، نه گلایــه‌ای نه شکــایتی نه، مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن ز درت بیـــــــا و ردم نکــن، تـو کـه از تبــــار کــرامتـی   شاعر : قاسم صرافان @Deebaj 🔶«دیباج» را از طریق لینک زیر، به دوستان خود معرفی فرمایید: https://eitaa.com/Deebaj
🔶سلسلهٔ تنگدستان 🔹لأىِّ شَى ءٍ لا نَراكَ تَرُدُّ سائِلاً وَإنْ كُنْتَ عَلى ناقَةٍ؟ فَقـال عليه السلام : «إنّى لِلّهِ سـائِلٌ، وَفيهِ راغِبٌ، وَأَنـا أَسْتَحْـيى أنْ أَكُونَ سائِلاً وَأَرُدَّ سائِلاً، وَإِنَ اللّه َ عَوَّدَنى عادَةً أَنْ يـُفيضَ نِعَمَهُ عَلَيَّ وَعـَوَّدْتُهُ أَنْ أَفيضَ نِعَمَهُ عَلَى النّاسِ فَأَخْشى إنْ قَطَعْتُ العادَةَ أَنْ يَمْنَعَنى العادَةَ.» ▪️گروهى در محضر امام مجتبى عليه السلام بودند، از حضرت سؤال كردند: «چگونه است كه شما هرگز سائل و نيازمندى را نااميد برنمى گردانيد، گرچه سوار بر اشتر، در حالت رفتن باشيد؟ «فرمود: من هم به درگاه خداوند محتاج و سائلم و مى خواهم كه خداوند مرا محروم نگرداند و شرم دارم كه با چنين اميدوارى، سائلان را نااميد كنم، خدايى كه نعمتهايش را بر من ارزانى داشته، مى خواهد كه من هم به مردم كمك كنم و مى ترسم كه اگر بخشش خود را از مردم دريغ دارم، خداوند هم به من عنايتش را دريغ دارد و منع نمايد. 📚نورالابصار، شبلنجى، ص۱۲۳ 📚كنز المدفون، جلال الدين سيوطى، ص۴۳۴ @Deebaj
از دیگران 🔶زخم و مرهم @Deebaj
از دیگران 🔶خدا کافی است كُلُّ الصعابِ بلطفِ الله هينةٌ طمّن فؤادكَ لا حزنٌ ولا قلقُ كلُّ الأمور جوار اللهِ رائعةٌ بشِّر عيونك لا دمعٌ ولا أرقُ كلُّ الدروب بغير اللهِ موحشةٌ تخيفُ من دونهِ الأيام والطرقُ نقولُ ياربِّ قُلناها على ثقةٍ وهل يخيبُ الذي في ربهِ يثقُ 🖊یحیی ریاني @Deebaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیباج ۱۵۸ 🔹بانگ ملکوت (۱) 🔶ریسمان دنیا (هر چه بر روى زمين است دست‌خوش فناست و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند.) 📌زندانی‌ای را تصور کنید که محکوم به حبس ابد در زندانی وحشتناک بر فراز کوهی بلند است. همهٔ روزنه‌های امید به رویش بسته است؛ جز دریچه‌ای به‌پهنای شانه‌هایش که رو به پرتگاهی هولناک گشوده است و در پایین دست آن، رودخانه‌ای زلال و آرام که در دشتی سرسبز و خرم جاری است و میوه‌ها بر شاخسار درختان آن، می‌درخشند. 📌و او طنابی در اختیار دارد که می‌تواند سر آن را به تن سخت و خشن کوه گره بزند و انتهای آن با سبزی دشت سر بساید. 📌دنیا همان ریسمانی است که به کوه ازلیت گره خورده و در پهنه عمر رها شده و انسان به آن چنگ زده و پایین می‌رود تا آن‌گاه که بر زمین ابدیت پا نهد. آنجاست که دستش از ریسمان دنیا برای همیشه بریده خواهد شد. @Deebaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیباج١٥٩ 🔹بانگ ملکوت (٢) 🔶دانای آشکار و نهان «و ما انسان را آفريده‌ايم و مى‌دانيم كه نفس او چه وسوسه‌اى به او مى‌كند، و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم.» (ق:١٦) 📌 آفریدگار دانا و بینای ما انسانها، پیش از آفرینش ما و در طول حیات و زندگی‌مان، بر همه آنچه در ذهن و قلب ما می‌گذرد، آگاه است. اگر به این مهم بیندیشیم که همواره خطورات قلبی و اوهام و خیالات ما نیز زیر ذره‌بین دقیق خداوند است، هیچ‌گاه بذر فکرهای هرزه را در زمین قلب خویش نمی‌کاریم تا حنظل‌های تلخ بدفرجامی را برداشت کنیم. 📌اندیشه، اساس و بنیان کردار آدمی است: ای برادر تو همان اندیشه‌ای مابقی خود استخوان و ریشه‌ای گر گل است اندیشه تو گلشنی ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی @Deebaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیباج ۱۶۰ 🔶دلت پاک باشد! 🖊ع.ر.م اسلام دینی است بر اساس فطرت؛ پس برای شکوفایی فطرت همواره آن را با باران محبت و مهرورزی آبیاری می‌کند تا وجود انسان را به گلستانی پر از گل‌های خوش‌بو و زیبا بدل کند. با وجود چنین آموزه‌های زیبا و دل‌کَشی، چرا باید سراغ آب زندگی را از سراب ادیان دروغین و مرداب مکتب‌های روان‌شناختی منحرف گرفت. فأین تذهبون؟! @Deebaj
✅از سخن بزرگان 🔶حکایت زاهد و پادشاه 📌زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او، تا ظنّ صلاحیت در حق او زیادت کنند. ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است 📌چون به مقام(خانه) خویش آمد سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاحب فراست داشت. گفت: "ای پدر! باری به مجلس سلطان در طعام نخوردی؟" گفت: "در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید." گفت: "نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید." ای هنرها گرفته بر کف دست عیبها بر گرفته زیر بغل تا چه خواهی خریدن ای مغرور روز درماندگی به سیم دغل @Deebaj
✅از دیگران 🔶اشتباه بدمنفی‌سازی (misnegation) 📌مقاله‌ای می‌خوندم درخصوص روش ساختن جملات منفی در منفی و ....در نظم و نثر انگلیسی و فارسی. با خودم گفتم شاید به کار اعضای محترم کانال @deebaj هم بیاد. لینکش به پیوست تقدیم میشه:👇 https://khabgard.com/4241/%d9%85%d9%86%d9%81%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%86%d9%81%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d9%85%d9%86%d9%81%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d9%86%d9%81%db%8c%d8%9f/ @Deebaj
✅از دیگران 🔶گل و خار 💢خار خندید و به گل گفت سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت ساعتی چند گذشت گل چه زیبا شده بود دست بی رحمی نزدیک آمد، گل سراسیمه ز وحشت افسرد لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صميمانه به او گفت سلام... "گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود، زندگی،   عشق،    اسارت،    همه بی معنا بود" ✍فریدون مشیری @Deebaj