دفاع مقدس
💠 به مناسبت درگذشت سردار دکتر علیاصغر زارعی ،مسئول #جنگال سپاه در دوران جنگ تحمیلی (جنگال: جتگ الکت
💠 به مناسبت درگذشت سردار دکتر علیاصغر زارعی ،مسئول #جنگال سپاه در دوران جنگ تحمیلی (جنگال: جتگ الکترونیک)
⚪️ جنگال رمز جنگ
🔹 قسمت دوم
قبل از اینکه خدمت حضرت امام برسیم ابتدا آقا محسن را دیدیم. آقا محسن این بحث را داشت که حالا که هماهنگ شده و شما میخواهید خدمت حضرت امام بروید به ایشان صریح و روشن بگویید «واقعیت چیست! و چه اتفاقی افتاده!» چون حضرت امام هنوز نمیپذیرد که بنیصدر کمک نمیکند. خلاصه من هم با دو عصایی که دستم بود با دوستان به جماران رفتم. با هم هماهنگ کرده بودیم که مثلاً شهید جهانآرا چه بگوید! و آقای رشیدی و آقای جوادی چه بگویند! قرار بود هرکدام از ما 5 دقیقه حرف بزنیم و وضعیت آبادان و شرایط واقعی منطقه را به حضرت امام (ره) گزارش بدهیم. من هم با عصا رفتم اما وقتی وارد اتاق ملاقات شدم حضرت امام فرمودند «یک صندلی برای ایشان بیاورید.» ولی من زمین نشستم. بعد هم جلسه شروع شد و ما شرایط را خدمت امام توضیح دادیم. فکر میکنم بیشتر از نیم ساعت طول نکشید. حضرت امام هیچچیزی نگفت، فقط فرمودند «شما برید و فردا دوباره بیایید.» هیچچیز دیگری نفرمودند. دوستان بلند شدند و یکییکی حضرت امام را بوسیدند و من هم رفتم و دست حضرت امام را بوسیدم و جلسه تمام شد. وقتی از اتاق ملاقات با امام بیرون آمدیم چند لحظه بعد سید احمد آقا آمد و پرسید «شما به حضرت امام چه گفتید که حضرت امام دستور دادند؛ جلسه شورای عالی دفاع باید فردا تشکیل شود.»
آن شب هم همه بچههایی که از آبادان آمده بودند به منزل ما آمدند و فردا صبح دوباره به جماران رفتیم. ما در دفتر امام نشسته بودیم که گفتند «دیروزیها بیایند داخل.» دوباره رفتیم خدمت امام و مجدداً حرفهای دیروز را در همان نیم ساعت توضیح دادیم. وقتی هم که ما وارد شدیم حضرت امام نشسته بودند، بنیصدر هم کنار حضرت امام روی کاناپه نشسته بود، حضرت آیتالله خامنهای هم تشریف داشتند، آقای هاشمی رفسنجانی، شهید رجایی، شهید فلاحی و مرحوم ظهیرنژاد هم بودند؛ یعنی اعضای شورای عالی دفاع همه بودند. جلسه ساکت بود تا ما وارد شدیم و نشستیم و دوباره حرفهای دیروزمان را زدیم. تا حرفهای ما تمام شد، حضرت امام جلوی ما از اعضای شورای عالی دفاع توضیحی نخواستند، وقتی صحبتهای ما تمام شد، امام دوباره فرمودند «شما بروید.» ما از جلسه خارج شدیم و در دفتر ایشان منتظر نشستیم. مدتی طول کشید که گفتند «جلسه تمام شد.» جلسه که تمام شد ما به دنبال این بودیم که بپرسیم «بالاخره چهکار کنیم؟ آیا به آبادان برویم؟» اما تا به درب کوچک بیت حضرت امام (ره) رسیدیم، دیدیم بنیصدر و بقیه رفتهاند و فقط آقای هاشمی در چهارچوب درب داشت بیرون میآمد. به آقای هاشمی گفتیم «چه شد؟» آقای هاشمی گفت «خوب شد که شما آمدید و مطالب را گفتید. حالا شما بروید.» گفتیم «کجا برویم؟ بالاخره حضرت امام یک پیامی بدهد که ما به مردم چه بگوییم؟ به ما بفرمایند که مردم تخلیه کنند یا نکنند. ما الآن به مردم چه بگوییم؟ بگوییم نظر حضرت امام چه هست؟» گفت «نه، اینکه نمیشود. حضرت امام که اینطور پیام نمیدهد. کار شما خوب بوده و اثر کرده و آقایان قول دادهاند که اجازه ندهند حصر آبادان کامل شود و کمک کنند که این اتفاق رخ ندهد.» اما ما دست برنداشتیم و مصمم بودیم پیام مردم آبادان و خرمشهر به گوش مسئولان برسانیم. شهید جهانآرا خیلی اصرار کرد که ما نمیتوانیم همینطور برویم و شما باید یک جوابی به ما بدهید، آقای هاشمی گفت «پس امشب به محل شورای عالی دفاع بیایید تا آنجا یک جوابی به شما بدهیم» این را که گفت ما تقریباً قانع شدیم و منتظر شدیم تا عصر که به مقر شورای عالی دفاع که آن زمان در سیدخندان بود، رفتیم. وقتی به آنجا رفتیم ابتدا راهمان نمیدادند و میگفتند «شما برای چه آمدید؟» تا اینکه باز اصرار کردیم تا به دژبانی تلفن کردند و گفتند «آبادانی ها بیایند داخل» در اتاق انتظار نشستیم، گفتند «آقای میرسلیم رئیس شهربانی وقت، پیش آقای بنیصدر است و قرار بود که بلافاصله جلسهی شورای عالی دفاع بعدازآن جلسه دونفره آنها تشکیل شود.» به ما گفتند «وقتی جلسه تشکیل شد شما هم بیایید توی جلسه.» ما که رفتیم تا مستقر شدیم دیدیم اعضای شورای عالی دفاع یعنی مقام معظم رهبری، آقای هاشمی و فلاحی و مرحوم ظهیرنژاد و اگر اشتباه نکنم آقای آذین که فرمانده هوانیروز بود و آقای غرضی آمدند. فردای آن روز کیهان یک عکسی از شورای عالی دفاع چاپ کرد که ما هم نشسته بودیم و آن عکس هنوز هم هست. در آن جلسه که مستقر شدیم، آقای بنیصدر که یک لباس نظامی هم پوشیده بود با یک تکبری گفت «شما امروز در خدمت حضرت امام 16 مورد دروغ گفتید.» ما تعجب کردیم و همه از کوره دررفتند. گفتیم «ما دروغ گفتیم؟» گفت «بله.» با این برخورد آقای بنیصدر دعوا را شروع شد.
دفاع مقدس
💠 به مناسبت درگذشت سردار دکتر علیاصغر زارعی ،مسئول #جنگال سپاه در دوران جنگ تحمیلی (جنگال: جتگ الکت
💠 به مناسبت درگذشت سردار دکتر علیاصغر زارعی ،مسئول #جنگال سپاه در دوران جنگ تحمیلی (جنگال: جتگ الکترونیک)
⚪️ جنگال رمز جنگ
🔹 قسمت سوم
پرسیدم «ما دروغ گفتیم یا شما دروغ میگویید؟» عراق از رودخانه مارد واردشده است و دیشب از کارون عبور کرده است. شما چرا اینها را به امام نمیگویید؟ گفت «شما اصلاً نظامی نیستید. اصلاً چه کسی به شما گفته در این کارها دخالت کنید؟ شما بیخود آمده اید؛ چرا اجازه نمیدهید نظامیها کارها را انجام دهند؟»
در همین اوضاعواحوال شهید فلاحی و مرحوم ظهیرنژاد به حمایت از آقای بنیصدر شروع به دادوفریاد کردند. در خاطر من هست که شهید جهانآرا با شهید فلاحی دعوایش شد. آنها روبروی هم نشسته بودند و مرحوم ظهیرنژاد هم با آقای جوادی دعوا میکردند. مرحوم ظهیرنژاد لهجهی ترکی داشت و جوادی هم ترکی بلد بود. یک مقدار باهم تند صحبت کردند و سر هم داد کشیدند و من هم که نشسته بودم مرتب عصا را روی میز میزدم و میگفتم «ما دروغ نمیگوییم، شما دروغ میگویید! شما دروغ میگویید که کمک نمیکنید؟» حضرت آیتالله خامنهای هم روی یک مبلی نشسته بودند و ماجرا را رصد میکردند. اوضاع خیلی درهمریخته شد و یک مقدار هم حرفهای تند بین برخی افراد ردوبدل شد. بههرحال جنگ شده بود و ما تحتفشار بودیم و آنها هم حرف خودشان را میزدند و به ما میگفتند «شما بلد نیستید و میخواهید مملکت را به باد دهید» و از اینطرف هم جهانآرا گفت «شما اصلاً کمک نمیکنید و خیانت میکنید» حرفهای اینچنینی تند ردوبدل میشد. یکباره حضرت آیتالله خامنهای که تا آن زمان ساکت بودند و اوضاع را رصد میکردند فرمودند «شما بلند شوید و بروید تا ما جلسهی خودمان را داشته باشیم و بتوانیم راهحلی پیدا کنیم» تا ایشان این را گفت همهی ما ساکت بلند شدیم و از جلسه بیرون آمدیم. همینطور که من از جلسه بیرون میآمدم به آقای غرضی که استاندار خوزستان بود و در جلسه شورای عالی دفاع شرکت داشت، گفتم «آقای مهندس جنگ یعنی جنگ و تا بخوای به اصولش بپردازی نصف مملکت ازدسترفته است.» چون ایشان میگفت جنگ اصول و قانون دارد. او هم به من تشر زد و گفت «برو بیرون.» فردای آن روز هم من گچ پا را باز کردم و فکر میکنم پسفردای آن روز هم به آبادان برگشتم تا در مبارزه با دشمن اشغالگر در کنار رزمندگان اسلام باشم.»
این سردار شجاع سپاه اسلام، شب گذشته 16 آذرماه 1399 آسمانی شد و به خیل همرزمان شهید و برادر شهیدش حسن زارعی پیوست. روحش شاد و یادش گرامی باد.
🆔 @DefaeMoqaddas
خلق مشتاق بهشتند و بهشت جاودان
با هزاران آرزو مشتاقِ دیدار شماست ....
#دلنوشته_شهدا
🌷#شهدا_مستجاب_الدعوه_هستند ....
💠خاطره سرباز عراقی از رزمندۀ شهید
🔹آخرهای جنگ بود که تیر خوردم و خون زیادی ازم رفته بود. ایرانی ها ما را محاصره کرده بودند، چشمانم تار مى ديد که متوجه شدم یک ایرانی داره به سمتم می آد و تیر خلاص می زنه، نفسم را حبس کردم تا نفهمه زنده هستم. تا من رو برگردوند ناگهان نفسم زد بیرون، تا فهمید زنده هستم؛ جلویم نشست و من هم پیراهنم را به نشان اینکه اسیر شده ام جلویش گرفتم. دیدم عربی بلد است، بچه خوزستان بود.
▪️پرسید: اسمت چیه؟ گفتم: علی، علی کاظم. گفت: تو اسمت علی هست و با ما می جنگی؟! شیعه هستی؟ گفتم: آره. پرسید: خونه ات کجاست؟ گفتم: نجف... تا گفتم نجف بغض این بسیجی ترکید و در حال گریه بود که گفت: کجای نجف؟ گفتم: اون کوچه ای که تهش به حرم حضرت علی می خوره. دیدم داره گریه می کنه.
▫️بهم گفت: اسمت علی هست و شیعه هستی، خونه ات هم کنار حرم حضرت امیر، عشق ما ایرانی ها است؛ بعد داری با ما می جنگی؟؟! سرمو انداختم پایین، ولی توبه نکردم. بعد گفت: می دونی آرزوم چیه؟ گفتم: نه. گفت: آرزوم اینه که شهید بشم و به رسم شما من رو دور ضریح خوشگل علی بچرخونن و رو به روی حرم امامم دفنم کنند.
🔸پیراهنی که تو دستام بود را گرفت و پوشید، داشت اشک می ریخت که یهو گفت: برو آزادی! گفتم: چرا؟ گفت: چون شیعه هستی و اسمت علی هست، برو. پا شدم؛ دویدم، دور شدم اما دیدم که هنوز نشسته و داره گریه می کنه، دویدم و از حال رفتم....
🔺....چشم که باز کردم دیدم تو بیمارستان هستم. همه اقوام دورم بودند، پدرم گفت: علی کاظم، تو زنده ای؟ تعجب کردم، گفتم: آره، چطور؟ گفت:ِ ما تو را دفن کردیم! تعجم بیشتر شد. ادامه داد: دیروز یه جنازه اومد که صورتش کاملاً سوخته بود و نمی شد تشخیص داد، اما لباس تو تنش بود و تو جیبش پلاک تو بود. ما هم به رسم اعراب بردیم و دور ضریح امام علی چرخوندیم در قبرستان درست رو به روی حرم امام علی دفنش کردیم.
💦به شدت اشک می ریختم، همه تعجب کرده بودند. خودم را انداختم پایین تخت، سجده کردم، گفتم: خدایا من کیا را کشتم! خدایا لعنت به من. آخر هم گفتم: خدایا یعنی توبه من را قبول می کنی؟
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
📷 ☝️ عکس های یادگاری حمید داودآبادی (نویسنده) از دوران جنگ
💠 آه ای عکسها راحتم بذارید
آخرش این عکسها مرا می کُشند
دق میدن
نمیذارن راحت زندگی کنم
نمیذارن یادم بره کجا بودم
با کیا بودم
چیکار کردم
نمیذارن مثل خیلیا که هم نماز اولشون ترک نمیشه هم زیارت عاشوراشون
و دکمه پدرسوخته بازی بالای یقه بیخ گلوشون همیشه بسته است، اختلاس کنم!
اون روز که این عکسها رو می گرفتم، اصلا فکر نمی کردم این عکسها بتونن دست و پام رو ببندن!
نذارن مثل خیلی از دوستان صف اول، بخورم، ببرم و ...
شما رو به خدا از من دور شید
راحتم بذارین
بذارین به درد تنهایی خودم بسوزم و بسازم و بمیرم
نفسم رو نگیرین
تنگی نفس از داغ شما، در بنیاد شهید معنا نداره
جانبازان شیمیایی همچنان پشت در تعیین درصد دکاترۀ معزز بنیاد جانبنزان گیر کردن
قلب شکسته از هجر شما که درصد جانبازی نداره
روح و روان متلاشی از یاد شما که جانبازی محسوب نمیشه
ای عکسها
حداقل اجازه بدید بعد 39 سال خسته بشم
دردتون جونم رو به لب رسونده
قلبم رو به درد آورده
روح و روانم رو به هم ریخته
آرامش برایم نذاشتین
آسایشم رو بر باد دادین
شب و روز
خواب و بیداری
هوش و بیهوشی
مستی و هشیاری
خماری و نشئگی
همه رو قاطی کردید
خب منم آدمم
خستگی باید در کنم
نفس باید تازه کنم
تجدید قوا لازم دارم
آبی
غذایی
مالی
منالی
زندگی
حیات
خوردن
آشامیدن
چاپیدن
غارت
اختلاس
حق الناس
حق الناس
حق الله
آه ای یاران! به فریادم رسید
ورنه امشب مرگ فریادم رسد
(داودآبادی)
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
🍁 پاییز پیام كوچ برگی سرخ است
خندیدن گل زیر تگرگی سرخ است
🌹 بر لاله چرا كفن بپوشم، وقتی
زیبایی زندگی به مرگی سرخ است
📷 عکس فوق: منطقه عملیاتی مطلع الفجر در سال 1360 با حضور #شهیدان اسماعیل یاسینی و ابوالحسن شکری حیدری و دیگر رزمندگان بابلی ، قبل از عملیات #مطلع_الفجر در گیلانغرب
رزمندگان: عبدالله رضانژاد، رمضان صادقی، آزاده محمد فلاح نیا، هادی مواساتی، آزاده حسنجان محسنی، محمدرضا محسنی ، خسرو رافتی، و....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ذکر «یا حسین» و سرازیر شدن قطرات اشک شهید فخری زاده💦
📆ا #18_آذر ماه #سال_1359 سالروز آزادسازی #دزلی - ارتفاعات تته مریوان--نوارمرزی ایرانوعراق
🔺منطقه مرزی دِزلی، نقطه بسیار مهم و حیاتی در منطقه مریوان به شمار میرفت، زیرا پایتخت و پایگاه اصلی ضدانقلاب به شمار میرفت و به دلیل همجواری با مرز، با گذشتن از گردنۀ #تته و ارتفاع #مله_خور، به عراق تردّد داشته و از کمکها و پشتیبانی بیدریغ ارتش و رژیم صدّام برخوردار بودند.
💢 از سویی دیگر، دشمن در این منطقه در امنیت کامل بسر میبرد، زیرا در محاصره کوهها قرار داشت و امکان نفوذ نیروهای نظامی ایران به آنجا وجود نداشت، بهویژه آن که جادۀ دزلی-مریوان، از میان تنگۀ بسیار باریک (به طول 2 یا 3 کیلومتر){دره شیطان} میگذشت و بنابراین عبور از آن، غیر ممکن بود، زیرا با نگهبانی حتی یک نفر مسلح در بالای تنگه، هیچ جنبندهای نمیتوانست از آنجا عبور کند.
🔹 در دوران طاغوت، رژیم شاه با حزب دمکرات (به رهبری ملامصطفی بارزانی) در کردستان میجنگید. زمانی ارتش شاه به قصد مقابله با نیروهای حزب که در منطقه دزلی مستقر بودند، ستون نظامی خود را از سمت مریوان به راه انداخت ولی به محض رسیدن به تنگه مزبور، از سوی اَکراد مسلّح که در بلندیای مُشرِف به تنگه مستقر بودند، اجرای آتش شد که در نتیجه کل ستون ارتش قتل عام گردید و لذا از دیر باز این تنگۀ فوقالعاده حساس و استراتژیک را "راه خون" مینامیدند.
ا▫️▪️▫️▪️▫️
🌷جاویدالاثر حاج احمد #متوسلیان ، فرمانده سپاه مریوان پس از آزادسازی شهر مریوان، در طی عملیاتهای مکرّر، اقدام به پاکسازی مناطق اطراف از لوثِ وجودِ ضد انقلاب نمود.
🔸 دشوارترین مرحله کار، تصرف دزلی بود که مقر اصلی ضد انقلاب به شمار میآمد. متوسلیان نقشهای در سر داشت و آن را به هیچ کس نیز بازگو نکرد زیرا امکان لو رفتن آن توسط عناصر نفوذی دشمن وجود داشت. او در اواخر پاییز 1359، عملیات حسّاس آزادسازی دِزلی را به مرحلۀ اجرا درآورد.
🔻 نیروهای متوسلیان طی دو روز پیادهروی از آن سوی دریاچه زریوار، به شکل ستون به راه افتاده و پس از عبور از بلندیها و ارتفاعات صعبالعبور، دشمن را دور زده و به بالایِ سر دزلی رسیدند و مانند عقاب بر سر ضد انقلاب فرود آمده و آنها را غافلگیر کردند. افراد دشمن سراسیمه از رختخواب آرام بلند شده و بیهدف به این سو آن سو تیراندازی میکردند. درگیری فقط 15دقیقه طول کشید و نیروهای ما حتی یک زخمی هم ندادند. اما نیروهای دشمن تار و مار شده و بسیاریشان به اسارت درآمدند.
✳️ به این ترتیب، دِزلی و "راه خون" آزاد شد... و این شاهکار فرمانده دلاور جبههها حاج احمد #متوسلیان و افراد او نظیر:شهید حسین #قجهای ، شهید رضا #چراغی، شهید محمدرضا #دستواره و ... تا ابد در تاریخ این کشور ماندگار شد.
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
📆ا #18_آذر ماه #سال_1359 سالروز آزادسازی #دزلی - ارتفاعات تته مریوان--نوارمرزی ایرانوعراق 🔺منطقه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتفاعات تَته-مریوان-نوارمرزی ایرانوعراق-سالهای59و60
احمدمتوسلیان مهمّات و مایحتاج رزمندگان و پیشمرگان کُرد را بر دوش میگرفت...
تا امروزآن کُردِ بومی مجبور نباشد برای امرار معاش خود کولهبَری کند
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
ارتفاعات تَته-مریوان-نوارمرزی ایرانوعراق-سالهای59و60 احمدمتوسلیان مهمّات و مایحتاج رزمندگان و پیش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتفاعات تَته-مریوان-نوارمرزی ایرانوعراق-روزگارامروز
اَکرادبومی برایگذرانمخارجزندگیخود مجبور به کولهبَری شدهاند
بهپایان عمردولت تدبیروامیدتزدیک می شویم ،آیابرای رفعاینمعضل تدبیری می اندیشن؟
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر بترسیم
دیگر از ایمانمان
کاری ساخته نیست...
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷شهید سید مرتضی آوینی :
بسیجی خود را در نسبت میان مبداء و معاد می بیند و انتظار موعود
و با این انتظار ، هویت تاریخی انسان را باز یافته است و خود را از روزمرگی و غفلت ملازم با آن رهانده.
او آسایش تن را قربانی كمال روح كرده است و خود را نه در روز و ماه و سال و شهر و كوچه و خیابان،
كه در فاصلهی میان مبداء و موعود تاریخ باز شناخته است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارهاتوبهشکستمتوولیبخشیدی
کیشودحُرشومتوبهیمردانهکنم؟
شهید شاهرخ ضرغام🥀
شهادت ۱۷آذر#حُرّ انقلاب
صبح میخندد و من
گریه ڪنان از غم دوست
ای دم صبح ، چه داری ؟؟
خبراز مقدم دوست . . .
#سیدالشهدا_جبهه_مقاومت
#سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_بی_مرز
خاطرات شهید (حاج قاسم سلیمانی
⚫️روایت شده از #حاج_قاسم
من رفتم بندرعباس صحبت کنم. چند تا دختر آمدند پیش من گفتند: "فلانی، ما هر کدام نامی برای خودمان گذاشته ایم."
ندیدند #همت را، ندیدند #باکری را، ندیدند #خرازی را...🍃
گفتند: "نام این خانم باکری است. ما او را به نام باکری صدا می کنیم. او متبرّک کرده خودش را به نام باکری... نام این خرازی است، نام این #کاظمی."
بعد این دختر به من گفت: "من وقتی سر سفره می نشینم، حس می کنم مهدی باکری سر سفره ی ما نشسته است."
کجا چنین چیزی وجود دارد؟ این، آن اتصال است...
یکی از برجستگی های #جنگ ما این بود که قله های آن، قله های مطهّر و مرتفعی بود. اگر قله مرتفع بود، دامنه زیبا می شود، دامنه سرسبز می شود، چشمه های جوشان از دامنه سرازیر می شود... این قله برجسته اثری جدی گذاشت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ کلام اخلاقی از #شهید_همت
⚫️ خدایا!
مرا بخاطر گناهانی که در طول روز
با هزاران قدرت عقل توجیهشان میکنم،
ببخش! 🌹
#شهید_چمران
همانان که از وادی دیگرند ...
"اینجا قبیله ای مسکن گزیده اند
که نور می خورند و نور می آشامند و قوام این عالم اگر هست در اینان است
و اگر نه باور کنید که خاک ساکنان خویش را به یکباره فرو می بلعید."
شهید آوینی
📷 👆 آذر ماه ۱۳۶۲
اردوگاه شهید بروجردی ، قلاجه
عکس یادگاری فرماندهان گردان های
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
شهیدحاج اسماعیل لشکری
شهید سید ابراهیم کسائیان
شهید حاج محمدرضا کارور
شهید احمد نوزاد
شهید حسن زمانی
شهید مرتضی مفاخری
محمود امینی
اکبر ربانی
رسول توکلی
مجتبی صالحی
حسین حاج قربان
عکس دیده نشده از سخنرانی آیت الله خامنه ای در جمع پاسداران انقلاب اسلامی / دهه شصت
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ا🇮🇷 منشأ قدرت ایران 🇮🇷