eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
10.4هزار ویدیو
842 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷وداع شهید علیرضا موحد دانش با پیڪر مطهر فرمانده محور عملیاتی سپاه غرب در عملیات مطلع‌الفجر ⏳آذرماه سال۱۳٦۰
🌴 5 آبان سال 1360 🌿نیروهای رزمنده از بابل آماده برای اعزام به منطقه غرب کشور 🔸تعدادی از نیروهای سپاهی و بسیجی در قالب یک گردان به نام گردان میثم به فرماندهی یوسف سجودی در این روز به منطقه اعزام شدند تا بعد از عملیات ثامن الائمه در جنوب، عملیاتی در غرب کشور انجام دهند 🌗 شب جمعه بیستم آذر 1360 عملیات در منطقه عمومی گیلانغرب آغاز شد. رزمنده های بابلی نیز به همراه دیگر نیروها در این نبرد شرکت داشتند. عملیات آغاز و طلوع عملیات های والفجربود که در توالی زمانی در مناطق جنوب و غرب کشور انجام شد. 📷 در عکس فوق، اتوبوس ها آماده حرکت به گیلانغرب هستند 📡 ✅
نقشه عملیات مطلع الفجر 1360/09/20 منطقه عملیات : شهرستان گیلانغرب
دفاع مقدس
نقشه عملیات مطلع الفجر 1360/09/20 منطقه عملیات : شهرستان گیلانغرب
سالروز عملیات مطلع الفجر عملیات مطلع الفجر ، یا مهدی(ع) ادرکنی عملیات "مطلع الفجر" از سلسله عملیات های "دوره آزادسازی" به شمار میرود که در منطقه "گیلان غرب" و "شیا کوه" و با هدف آزادسازی ارتفاعات غرب شهر گیلان غرب - جبهه میانی- صورت پذیرفت. خط خودی در جبهه میانی به اهمیت جبهه جنوب نبوده وتوسط ستاد سپاه منطقه 7 غرب کشور و قرارگاه ارتش اداره میشد. عراق نیز بالاترین توان و ماشین جنگی خود را در جبهه جنوب به کار میگرفت، بنابراین استعدادی که در این عملیات از آن بهره گرفته شد، به اندازه عملیات جنوب نبود. حمله با رمز "یا مهدی (ع) ادرکنی" در 20 آذر ماه 1360 و با فرماندهی و همکاری مشترک سپاه پاسداران و ارتش اجرا شد و به آزادسازی موقت بلندی شیاکوه و "بر آفتاب" انجامید. ولی پاتک های سنگین عراق و نبود پشتیبانی و حمایت کافی از نیروها، به دلیل فاصله چشمگیر خط مقدم با خطوط عقبه، موجب شد تا پس از 17 روز مقاومت و حفظ مناطق آزاد شده، بار دیگر این مناطق به اشغال دشمن درآید. در این گیر و دار "غلامعلی پیچک" فرمانده محور "تنگه کورک" و معاون عملیات ستاد سپاه منطقه 7 غرب کشور به شهادت رسید. با این وجود در طی چندین روز درگیری، شماری از بلندی های منطقه و روستاهای اشغال شده از دشمن پس گرفته و پاکسازی شد که مهمترین آنها دشت گیلان غرب، "تنگه حاجیان"، روستاهای "کمار"، "گور سفید" و "چوار" بودند. علاوه بر این 2 فروند هواپیما، 1 فروند چرخبال و شماری از ادوات سنگین و نیمه سنگین و 14 گردان از نیروی مخصوص دشمن منهدم و تعداد 2150 تن از نیروهای بعثی کشته، زخمی و اسیر شدند.
دفاع مقدس
#روزشماردفاع_مقدس سالروز عملیات مطلع الفجر عملیات مطلع الفجر ، یا مهدی(ع) ادرکنی عملیات "مطلع الفج
شیاکوه _مثل‌_هيچ‌_جا_نیست شیاکوه را سينه‌اي‌ است‌ به‌ وسعت‌ ميدان هاي‌ مين‌ِ گسترده‌ بر خاك‌ شیاکوه را دلي‌ است‌ به‌ پهناي‌ سيم هاي‌ خاردار خفته‌ در دشت‌ شیاکوه را باغ هايي‌ است‌ به‌ سر سبزي‌ جنگل‌ امقر شیاکوه ، روحي‌ دارد به‌ لطافت‌ ابرهاي‌ گريان‌ در شب‌ مطلع الفجر شیاکوه ، چشماني‌ دارد به‌ بصيرت‌ ديده‌بان‌ خفته‌ در خون‌، بر ارتفاع‌ شیاکوه ، خفته‌ بر زير گام هايي‌ است‌ كه‌ رفتند و باز نيامدند... یاد شهدای عملیات مطلع الفجر در ارتفاعات شیاکوه گرامی باد
امیر سرفراز ارتش ، فرمانده تیپ ۵۸ ذوالفقار در عملیات مطلع الفجر - شیاه کوه
👈یکی از سربازان عراقی که در عملیات مطلع الفجر در شیاه کوه گیلانغرب، توسط لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار به اسارت در آمده
سردار دلاور سپاه اسلام، شهید محسن وزوایی فرمانده عملیات مطلع الفجر در محور گیلان غرب شیاکوه ۲۰ آذر ماه ۱۳۶۰
دفاع مقدس
📆 #20_آذر ماه #سال_1360 🌷سالگرد شهادت غلامعلی #پیچک فرمانده سپاه در جبهه‌های غرب کشور
✍️ فرازی از وصیت‌نامه : من دراین راهی که انتخاب کرده‌ام سختـی بسیار ڪشیده‌ام ؛ خیلی محرومیت‌ها لمس نموده‌ام . همه‌ ی هدفم این است ڪہ زحمــاتم از بین نرود ... از خـــدا می‌ خواهم ڪہ حتماً این کارها را از من قبول کند و اجــرم را بـدهد ...! اجر من تنها با شهــادت ادا میشود و اگر در این راه شهیــد نشوم همه زحمـاتم هـدر رفته است ... ◽️تاریخ ولادت : ۱۳۳۸ ◽️محل ولادت : تهران ◽️تاریخ شهادت :۱۳۶۰/۰۹/۲۰ ◽️محل شهادت : قاسم‌آباد فرمانده محور عملیاتی سپاه غرب ◽️عملیات :مطلع الفجـر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مهاجر الی الله سیدخلیل آواره - فرمانده گردان در عملیات مطلع الفجر
🔸خیانت انگلیس به ایران ایران قبل از انقلاب قرارداد خرید چندصد تانک چیفتن و چهار ناو جنگی را با انگلستان بسته بود و علیرغم پرداخت پول ، قرارداد از طرف دولت بختیار لغو شد ! در زمان جنگ ایران از انگلیس خواست تا تانک هایی که خریده را به ایران تحویل دهد ولی انگلیس آنها را به عراق فروخت!! اما با فشارهای ایران یکی از ناوها را تحویل داد ناوی که به ناوبالگرد خارک معروف است. ناوی سوخت‌رسان که توانایی حمل چند بالگرد دیگر را هم دارد این ناو بزرگترین ناو خاورمیانه است و از سال ۲۰۱۱ برای یک عملیات نظامی از طریق کانال سوئز به سوریه رفت !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری ناب از مقتدرانه مقام در جبهه های دفاع مقدس 🔹رهبر معظم انقلاب در فرازهایی از بیانات خود پیرامون دفاع مقدس فرمودند: «شما ملاحظه بفرمایید که در دنیا، با جنگ‌هایی که جنبه‌ی ملی و میهنی دارند، چه می‌کنند! در این جنگ‌های دوران اخیر منهای جنگ روسیه و ژاپن که جنگی طولانی بود، جنگ طولانیِ هشت ساله‌ای سراغ نداریم 🔹هشت سال با ملتی بجنگند، آن هم در آن ابعاد و با آن وسعت! یعنی در حقیقت، یک جنگ بین‌المللی علیه یک کشور! واقعاً این‌طور بود. حتّی نیرو هم آوردند/ به مناسبت هفته بسیج https://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ کانال: دفاع مقدس
دفاع مقدس
#روزشماردفاع_مقدس سالروز عملیات مطلع الفجر عملیات مطلع الفجر ، یا مهدی(ع) ادرکنی عملیات "مطلع الفج
🗓امروز بیست و یکم آذرماه سالروز آزادسازی ⛰شیاکوه ارتفاعی است در جنوب ارتفاعات برآفتاب و غرب شهر گیلان غرب که در عملیات مطلع الفجر آزاد شد. مقاومت ۱۷ روزه نیروهای خودی روی شیاکوه در جریان این عملیات یکی از حماسه‌های دوران ۸ سال دفاع مقدس در این منطقه را رقم زد. ا🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿 شیاکوه _مثل‌_هيچ‌_جا_نیست شیاکوه را سينه‌اي‌ است‌ به‌ وسعت‌ ميدان هاي‌ مين‌ِ گسترده‌ بر خاك‌ شیاکوه را دلي‌ است‌ به‌ پهناي‌ سيم هاي‌ خاردار خفته‌ در دشت‌ شیاکوه را باغ هايي‌ است‌ به‌ سر سبزي‌ جنگل‌ امقر شیاکوه ، روحي‌ دارد به‌ لطافت‌ ابرهاي‌ گريان‌ در شب‌ مطلع الفجر شیاکوه ، چشماني‌ دارد به‌ بصيرت‌ ديده‌بان‌ خفته‌ در خون‌، بر ارتفاع‌ شیاکوه ، خفته‌ بر زير گام هايي‌ است‌ كه‌ رفتند و باز نيامدند... یاد شهدای عملیات مطلع الفجر در ارتفاعات شیاکوه گرامی باد
قربانی راه خدا مجنون حضرت اباعبدالله علیه السلام دانشجوی بسیجی "شهید مهدی سنجرانی" شهادت : مرداد ۶۷ شلمچه / پاسگاه زید مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا {س} قطعه ۴۰ / ردیف ۶۴ / شماره ۱۲ شهید آوینی : « کربلا قلب زنده ای است که حیات تکاملی انسان در همهٔ تاریخ مدیون او است این گونه است که کربلای ما با کربلای سال ۶۱ هجری قمری پیوند می خورد السلام علیک یا اباعبدالله »
دوران جبهه 💦 دریاچه ارومیه - روزی در سال 63 برای بررسی امکان برقراری ارتباط رادیو ماکس به پادگان مالک اشتر ارومیه مأموریت داشتیم. پس از اتمام کار، به کنار دریاچه ارومیه که در نزدیکی بود رفته و تنی هم به آب زدیم. در دهه 60 ، برای کوتاه کردن راه تبریز–ارومیه، در نظر داشتند جاده‌ای از میان دریاچه عبور دهند. برای احداث این جاده از سنگ‌های کوه مجاور استفاده می‌کردند (بررسی‌های آزمایشگاهی نشان داده بود که جنس سنگ‌های این کوه معدنی، در برابر املاح فراوانِ آب دریاچه، مقاومت از لازم را داشته و متلاشی نمی‌شوند.). سنگ‌ها توسط کمپرسی‌های مخصوص به آنجا حمل شده و درون دریاچه تخلیه می‌نمودند. روی آن را تسطیح کرده و به این ترتیب، جاده در میان دریاچه به پیش می‌رفت. احداث جاده ادامه داشت تا اینکه که به قسمت‌های عمیق‌تر دریاچه رسیدند. دیگر امکان پیشروی وجود نداشت، زیرا عمق دریاچه به حدی بود که نمی‌توانستند با سنگ، بستر آن را پُر کنند تا بالا بیاید. لذا طرحی داده شد که پُلی را در آن قسمت احداث نمایند. این کار عملی نشد و هرگز جاده به آن سوی دریاچه نرسید. .... و حالا هم که دچار بحران کم آبی شده و سطح آب آن به شدت پایین آمده است. این طور که پیش می‌رود شاید تا چند سال دیگر دریاچه ارومیه خشک شده و بتوان با ماشین از میان آن عبور نمود! خدا آن روز را نیاورد!
1 - سید محمدرضا دستواره 2 - حاج محسن دین شعاری
دفاع مقدس
1 - سید محمدرضا دستواره 2 - حاج محسن دین شعاری
شهید محسن دین شعاری، معاون گردان تخریب در حال مشایعت بچه هایی که عازم خط مقدم اند. این عکس این طرف کانال ماهی گرفته شده و کانال پرورش ماهی و سیم خاردار و نبشی و موانع داخل آن مشخص است. خط مقدم آن طرف کانال بود. تویوتا وانت های تخریب (در این عکس نشان داده شده) و اسماعیل اصغری راننده یکی از این ماشین های پر از مواد منفجره بود که هنگام حمل مهمات به خط به شهادت رسید. کمی جلوتر دست چپ جاده خاکی پر حادثه روی کانال ماهی بود. محل انفجار ماشین و شهادت اسماعیل. عراق پشت خط خود دکل های بلندی به اسم دکل رازیت داشت که تحرکات ما را با سیستمی مخابراتی کنترل می کرد. با بزرگ کردن عکس دو تا از این دکل ها دیده می شود. تصویر دکل ها بر روی آب کانال ماهی افتاده است. سه راه شهادت تقریبا منتها الیه این عکس در گوشه بالا و سمت راست عکس است. عرض کانال ماهی حدود ۸۰۰ متر بود و جاده خاکی روی کانال ماهی وقتی به آنطرف می رسید تبدیل به سه راه می شد به اسم سه راه شهادت. شش هزار قبضه توپ و خمپاره عراق فقط برای این نقطه (سه راه شهادت) آتش می ریخت.(طبق اسناد مرکز تحقیات سپاه - کتاب از فاو تا شلمچه) این عکس در آرامش قبل از طوفان شلمچه هست .
🌿 جان‌بازی در طریقِ قدس 💠 روایتی از نقش حاج قاسم سلیمانی در عملیات طریق‌القدس و جانبازی ایشان در آن عملیات چهارده ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی و اشغال بخش‌های وسیعی از خاک کشورمان، عملیات طریق‌القدس با هدف آزادسازی دشت آزادگان، بستان و سوسنگرد و رسیدن به مرز در چزابه توسط رزمندگان ایرانی اجرا شد. آن زمان، تیپ ثارالله شکل نگرفته بود و قاسم سلیمانی و نیروهای کرمانی (رزمندگان سپاه منطقه شش) در قالب دو گردان تحت امر تیپ کربلا به فرماندهی مرتضی قربانی وارد عملیات شدند. پیش از آن، حسن باقری، قاسم سلیمانی را که چند ماهی بود به جبهه‌های جنگ آمده بود و سرپرستی بخشی از نیروهای کرمانی را که خود آموزش داده بود، برعهده داشت، به خط کرخه کور فرستاد و مسئولیت آن محور را به او و نیروهایش واگذار کرد. مرتضی قربانی می‌گوید اوّلین‌بار قاسم را در آبان سال 60 و پیش از عملیات طریق‌القدس دیدم. او همراه با ششصد نفر نیرو از کرمان آمده بود. آن روزها آوردن آن تعداد نیرو به اهواز و مستقرکردن در دشت وسیع سوسنگرد آن هم با کمترین امکانات، کار بسیار سختی بود. مأموریت قاسم و نیروهایش در عملیات طریق‌القدس، مشارکت در تک جبهه‌‌ای و پشتیبانی از اقدام اصلی عملیات بود. آن‌ها مأموریت داشتند با آرایش در منطقه‌ای به عرض یک هزار و پانصد متر در سمت راست جاده سوسنگرد–بستان در شرق پل سابله، این پل را تصرف و به‌سوی هدف‌های تعیین‌شده پیشروی کنند. او و نیروهایش از چند روز پیش، شناسایی‌ها را آغاز کرده بودند. رزمندگان کرمانی که از آبان سال 60 به اهواز رسیده بودند و در پادگان پرکان دیلم (غیور اصلی) مستقر شده بودند، به مدرسه‌ای در سوسنگرد انتقال یافتند تا آماده عملیات شوند. قاسم، در عملیات طریق‌القدس فرمانده گردان‌های حضرت ابوالفضل علیه‌السلام و شهیدان رجایی و باهنر بود. دیگر فرماندهان کرمانی حاضر در عملیات نیز جواد رزم‌حسینی، مسئول اطلاعات و عملیات؛ محمود انجم‌شعاع، مسئول تخریب؛ حمید عسکری، مسئول تدارکات؛ حبیب‌الله باقری، مسئول نیروی انسانی؛ اکبر مهاجری، مسئول تعاون؛ ابوالفضل کارآمد، مسئول تبلیغات؛ علی‌اکبر محمدحسینی، فرمانده گردان حضرت ابوالفضل علیه‌السلام و عبدالحسین رحیمی، فرمانده گردان شهیدان رجایی و باهنر بودند. یک گردان نیز به فرماندهی سیدجواد حسینی در احتیاط قرار داشت. آن گردان شب قبل از آغاز نبرد به منطقه عملیاتی رسید و در مدرسه‌ای که قبل از آن گردان‌های حضرت ابوالفضل علیه‌السلام و شهیدان رجایی و باهنر حضور داشتند، استقرار یافت. حاج قاسم، پیش از اجرای عملیات، در جمع رزمندگان گردان حضرت ابوالفضل علیه‌السلام سخنرانی می‌کند و می‌گوید: «یاحسین! این گردان به نام گردان ابوالفضل نام‌گذاری‌شده. یاحسین! می‌خواهیم چون ابوالفضل دست‌هایمان در ره اماممان خمینی، قطعه‌قطعه شود. حسین جان! تا دشمن را در این خاک به خاک نسپاریم، نمی‌خواهیم از این مرز، از این خاک برگردیم، حتی اگر دست‌هایمان قطعه‌قطعه و پاهایمان تکه‌تکه شوند. ان‌شاءالله این طرح را که تمام کنیم، به یاری الله این یاری‌دهنده مستضعفان در کربلاهای دیگر دشمن را سخت، سخت، سخت در خاک فرو خواهیم برد.» شب عملیات، رزمندگان کرمانی به منطقه عملیات اعزام می‌شوند. تیپ کربلا با بهره‌گیری از گردان‌های اهواز عملیات را آغاز کرد، امّا به‌دلیل شکسته‌نشدن مواضع دشمن، مرتضی قربانی از قاسم سلیمانی خواست تا مأموریت شکستن خط را او و رزمندگان کرمانی انجام بدهند. مقاومت عراقی‌ها زیاد بود و آتش سنگینی بر سر رزمندگان ریخته می‌شد. درگیری رزمندگان با عراقی‌ها سخت و نفس‌گیر شده بود. نیروها به‌دلیل آتش شدید دشمن زمین‌گیر شده بودند و هر لحظه بر تعداد شهدا و مجروحان اضافه می‌شد. قاسم مأمور شکستن خط بود. از یک‌سو، در ارتباط با فرماندهی در تلاش برای انجام مأموریت بود و از سوی دیگر، به نیروهایش که در حال مقاومت بودند، روحیه می‌داد. در این لحظه، قاسم به راننده نفربر گفت که از خط عبور کند. راننده تردید داشت، امّا قاسم با تحکم با او برخورد کرد. در نتیجه، او به‌سمت خط دشمن که سقوط نکرده بود، راه افتاد. با بلندشدن صدای نفربر، دشمن آتش‌ها را متوجه آن کرد. قاسم، به گروهان حمید چریک که گروهان اوّل و خط‌شکن بود و پشت سیم‌خاردارهای دشمن استقرار پیدا کرده بود، رسید. نفربر روی مین رفت و شنی‌های آن پاره شد و از حرکت بازایستاد. قاسم، به همراه بی‌سیمچی‌هایش پیاده شد. حدود صد متر در دشت به‌سمت نیروها رفت، امّا تیربارها امانش را بریده بودند. قاسم، این بار دوید تا زودتر به نیروهایش برسد. هوا ابری بود و او به‌سختی می‌دوید و اطرافش را می‌دید؛ آن هم برای لحظاتی در نور تیربارها و منورها.
در همین لحظه یک گلوله خمپاره کنار قاسم منفجر شد و به چند متر آن طرف‌تر پرت شد. او در ناحیه شکم قدری احساس خنکی کرد. بلند شد، امّا دوباره به زمین افتاد. او نیروهایش را در کانال می‌دید و به هر زحمتی بود خود را به آن‌ها رساند. خون زیادی از او رفته بود. وقتی به بچه‌ها رسید، در آن تاریکی خود را به‌گونه‌ای نشان داد که انگار اتفاقی نیوفتاده است. یکی از نیروها به نام حمید ایران‌منش از او خواست تا خود را به نزدیکی معبر برساند و بر پیشروی نیروها نظارت کند، امّا قاسم گفت خودت برو و هر کاری می‌توانی انجام بده. قاسم، با کبد پاره و سه نقطه پارگی در شکم، پشت سیم‌خاردارها ماند و تا صبح دیگر کسی از او خبری نداشت. در همان مدت هم دو بار دیگر زخمی شد؛ یک‌بار از ناحیه دست و بار دیگر از ناحیه پا. به‌تدریج قاسم از حال رفت و وقتی هوا روشن شد، رزمندگان او را یافتند. قاسم تصور می‌کرد که در عالم رویاست و حال خوشی دارد. خطِ تأمینِ دشمن شکسته شده بود و نیروهای خودی به‌سوی پل پیشروی می‌کردند. مرتضی قربانی، در آن سوی خط قاسم را صدا می‌زد که بی‌سیمچی گوشی را برداشت و گفت: «قاسم شهید شد!» وضعیت حاج قاسم به‌گونه‌ای بود که همه تصور می‌کردند او شهید شده است. در بین نیروهای کرمانی نیز پیچیده بود که قاسم شهید شده است. محمدعلی ایران‌نژاد، از نیروهای حاج قاسم در این عملیات می‌گوید یکی از نیرو‌های سیرجانی که مجروح هم شده بود به‌شدت گریه و بی‌تابی می‌کرد و در بین گریه و ناله مدام حاج قاسم را صدا می‌زد. وقتی ماجرا را پرسیدم، گفت حاج قاسم شهید شد. رزمندگان پس از اینکه پیکر بی‌جان قاسم را یافتند، ابتدا با برانکارد به بیمارستانی صحرایی در دهلاویه بردند و از آنجا هم با آمبولانس او را به سوسنگرد رساندند؛ امّا میزان جراحت قاسم به‌قدری بود که باید او را به یک مرکز درمانی مجهز منتقل می‌کردند. بنابراین، او را به بیمارستان نادری در شهر اهواز بردند. مجروحان جنگی بسیاری در آن بیمارستان بودند. آنجا بیش از حد شلوغ بود. در اتاق‌ها، راهروها و محوطه بیرونی بیمارستان پُر از مجروح و بیمار بود؛ امّا قاسم بی‌تابی نمی‌کرد و آرام بود. سکوتش هم موجب شد تا بعدازظهر عمل درمانی روی او انجام نگیرد. شکم قاسم پُر از خون شده بود و احساس خفگی می‌کرد؛ چراکه ریه‌اش هم زخمی شده بود. قاسم احساس کرد که دیگر وقت رفتن است. به اکبر مهاجری گفت من دارم تمام می‌کنم و خداحافظی کرد. اکبر مهاجری و محمد گرامی‌وقت تا این حرف قاسم را شنیدند به‌سرعت با ماشین خودشان او را به بیمارستان شرکت نفت اهواز بردند و او را خارج از نوبت وارد اتاق عمل کردند. قاسم، چند روزی در همان بیمارستان بستری بود و در همان جا بود که خبر شهادت علی‌اکبر محمدحسینی، فرمانده گردان حضرت ابوالفضل علیه‌السلام را شنید و به حالش افسوس و غبطه خورد. عملیات به‌مدت یک هفته ادامه داشت. در روز دوم عملیات، رزمندگان گردان شهیدان رجایی و باهنر به‌سوی پل الوان حرکت کردند و با استقرار در پشت پل، مانع عبور قوای دشمن شدند. همچنین نیروهای دشمن در روز سیزدهم آذر 60، تلاش کردند تا با عبور از پل سابله، موقعیت خود را بهبود بخشند، امّا هوشیاری گردان‌های کرمان و حضور به‌موقع نیروهای تقویتی موجب شد تا دشمن با تحمل تلفات سنگین عقب‌نشینی کند. در پایان عملیات نیز گردان سوم کرمانی‌ها مأمور شد خطوط پدافندی روستاهای جنوب کرخه را به‌منظور مقابله با تحرکات احتمالی دشمن تشکیل دهد. چند روز پس از عملیات و با تثبیت مواضع خودی، حسن باقری فرصت یافت تا به عیادت قاسم سلیمانی برود، امّا وقتی به آنجا رفت، قاسم در خواب بود. او اجازه نداد که همراهانش قاسم را بیدار کنند. قاسم، وقتی باخبر شد که حسن به عیادت او آمده است، بسیار ناراحت شد و افسوس خورد که حسن را ندیده است. قاسم، چند روز بعد و برای مداوای بیشتر به بیمارستان قائم مشهد منتقل شد. در آنجا سه بار عمل شد، امّا هنوز به‌طور کامل بهبود پیدا نکرده بود که با دستان گچ‌گرفته به جمع رزمندگان در جبهه‌های جنگ بازگشت. حسن باقری که پیش از عملیات طریق‌القدس با قاسم آشنا شده بود، به او دستور داد تا نیروهایش را به شوش منتقل کند. باقری در آنجا او را به حسن دانایی‌فرد معرفی کرد و از او خواست تا به قاسم سلیمانی آموزش دهد و آماده اجرای عملیات بعدی (عملیات فتح‌المبین) سازد. جانبازی سردار قاسم سلیمانی در عملیات طریق‌القدس، سومین مجروحیت وی از ابتدای جنگ تحمیلی تا آن زمان بود. او اوّلین‌بار هنگام آموزش، بر اثر تیراندازی سهوی یکی از نیروهای آموزشی مجروح شد. دومین بار در عملیات کرخه کور از ناحیه دست جراحت دید و سومین بار در عملیات طریق‌القدس دچار جراحت شدیدی شد و به‌مدت چند روز در بیمارستان بستری گشت.
سی‌وهشت سال بعد، آن دستی که در عملیات طریق‌القدس و در مسیر آزادسازی بستان مجروح شده بود، در فرودگاه بغداد و در پی حمله تروریستی آمریکا از بدنش جدا شد. او قطعه‌قطعه شد تا دشمن را در خاک فرو برد.
نمی‌شناسیمتون! اما در این قاب تصویر، نگاه‌تان خیلی آشنا است! اینقدر که دل ‌تنگتان می‌شویم. کاش شرمنده نگاه آشنایتان نباشیم..
💠 ⏳ 25 تا 30 مهر ماه 🔺 در قرارداد 1975 الجزایر، خط الرأسِ ارتفاعات میمک، به عنوان مرز ایران و عراق تعیین گردید. 🔹 عراق از همان آغازجنگ، هجوم آورد و میمک را اشغال نمود ولی این برای او کم‌هزینه نبود، زیرا خلبانان هوانیروز بویژه شهیدان شیرودی و کشوری با شجاعت مثال‌زدنی خود از پشت سر به آنها هجوم آورده و تلفات سنگینی از آنها گرفتند. بقایای40 تانک سوخته آنان در منطقه هنوز هم به چشم می‌خورد. 🔸 پس از عملیات خیبر جبهه‌ها دچار نوعی رکود شد، لزوم انجام عملیاتی بمنظور ایجاد روحیه تهاجمی در بین رزمندگان اسلام احساس می‌شد. (بنا بود بعد از خیبر، عملیات‌های والفجر 7 و 8 صورت گیرد که به دلایلی انجام نگرفت.) همچنین با تبلیغات صورت گرفته در عملیات خیبر، انتظار عمومی بالا رفته و کم تحرکی در جبهه، خطر ایجاد یأس و ناامیدی‌ در مردم را بالا می‌برد. ▪️از سویی، دستگاه تبلیغی استکبار القا می‌کرد قدرت ایران تحلیل رفته؛ از این رو ضرورت داشت هر چه سریع‌تر عملیات محدودی صورت گیرد تا جو سیاسی به نفع ما تغییر یافته و نیز طلیعه‌ای باشد برای عملیات بزرگ آتی. ➖ برای این منظور، جبهۀ میانی (استان ایلام) در نظر گرفته شد و هدف: آزادسازی ارتفاعات شمال میمک (حدفاصل تنگۀ بینا و تنگۀ بیجار). میمک، منطقۀ حسّاس مرزی است، زیرا که منتهی‌الیهِ ارتفاعات آن، مُشرِف به دشتی است که تا بغداد ادامه دارد و لذا ارزش سیاسی بالایی دارد. ⚪️ هدایت کلی عملیات بر عهدۀ قرارگاه سلمان سپرده شد به فرماندهی محتاج(ازسپاه) و سرهنگ شهبازی(ازارتش). محمدباقر قالیباف (سپاهی) و سرهنگ اتحادیه (ارتشی) نیز پیگیر مسائل اصلی و اجرایی عملیات بودند. ⭕️ نیروهای ارتش و سپاه با رمز یا ابا عبدالله الحسین(ع) از3 محور به دشمن یورش بردند و به مدد طوفانی که به خواست خدا در روز قبل وزیده بود به پیشروی ادامه دادند و این در جالی بود که جنس زمین خاک رس و یا شن بود که حرکت خودروها را دچار مشکل می‌کرد. 💢 رزمندگان اسلام توانستند به عمدۀ اهداف دست یافته و ضربه سنگینی به ارتش صدام وارد آورند.(1500 کشته و زخمی-190 اسیر) 🔺 موفقیت ما در عملیات عاشورا، در آن برهه زمانی، ضربه کارسازی بر سیاست‌های تبلیغی و نظامی عراق بود.
⭕️ نقشۀ 💢 26 تا 30 مهر ماه ⚪️ منطقۀ عملیاتی - ارتفاع میمک و تنگۀ بیجار
توجیه رزمندگان پیش از عملیات عاشورا – میمک - ۲۶ مهر ۶۳