eitaa logo
دفاع مقدس
3.6هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹به مناسبت فرارسیدن محرم الحرام 💠 خاطرات آزادگان از عزاداری‌های ماه محرم در اردوگاههای رژیم بعث 🏴 ✍️ راوی: آزاده شهید سیدعلی اکبر مصطفوی ◀️ بعثی ها قبل از فرا رسیدن ماه محرم مخالفت خود را با عزاداری از طریق مسوولان آسایشگاه ها به گوش اسرا رساندند و تهدید کردند در صورت توجه نکردن به این دستور عقوبت سختی در انتظار شماست. معتمدین اردوگاه گفتند چون اسیر دشمن هستیم، باید در این مورد تقیه کنیم، یعنی طوری عزاداری کنیم که باعث حساسیت بعثی ها نشود. بچه ها هم با این تصمیم موافق بودند. ▫️تا شب عاشورا عزاداری آرام به طوری که بعثی ها متوجه نشوند ادامه داشت. ولی شب عاشورا یک دفعه سکوت نُه شبه شکسته شد. همه پیراهن هایمان را از تن درآوردیم، برق آسایشگاه را خاموش کردیم -این در حالی بود که خاموش کردن برق از نظر دشمن جرم بزرگی محسوب می شد- و در تاریکی شب نوحه خوانی و سینه زنی شروع شد. به پیروی از آسایشگاه شماره یک که من در آن بودم بقیه آسایشگاه ها هم عزاداریشان را شروع کردند؛ صدای فریاد "یا حسین" "یا حسین" اسرای اردوگاه که تعدادشان دو هزار و چهارصد نفر بودند، در دل شب در اردوگاه طنین انداخت. 🚩 فریاد "یا حسین، یا حسین" بچه ها که مطمئنا از کیلومترها دورتر شنیده می شد شاید به گوش مردم شهر رمادی هم رسید. عشق و دلباختگی اسرا به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع)، اسرا را طوری شیفته خود کرده بود که در آن شب به تنها چیزی که فکر نمی کردند، شکنجه سربازان بعثی بود. 🏴 عزاداری همچنان ادامه داشت تا اینکه یک دفعه متوجه شدیم که بیش از پنجاه نفر از سربازان و نگهبانان در حالی که چوب و کابل های برق فشار قوی در دست دارند، وارد اردوگاه شده و مستقیما به طرف آسایشگاه شماره یک می آیند. 🔴 با عصبانیت و فریاد در آسایشگاه را باز کردند و در همان تاریکی شب با کابل، چوب و لگد به جان اسرا افتادند. ناله و فریاد اسرا با نوای "یا حسین، یا حسین" در هم آمیخته بود. شکنجه جلادان بعثی بیش از ده دقیقه ادامه داشت. 🔹 بعد از کتک کاری مفصل، برق آسایشگاه را روشن کردند. وضعیت بچه ها واقعا رقت انگیز بود. خیلی ها روی زمین افتاده و می نالیدند، بقیه هم با بدن های خون آلود و زار و نزار به دیوار تکیه داده بودند. 🔺 با ضربه چوبی که به سرم خورد، سرم گیج می رفت طوری که چشمانم جایی را نمی دید. فکر نمی کردم دیگر روی سلامتی را ببینم اما به لطف خدا طولی نکشید که حالت طبیعی خود را به دست آوردم. 🔴 چند دقیقه بعد، آنها که سینه هایشان در اثر سینه زنی بیشتر از دیگران سرخ شده بود، مجددا مورد شکنجه قرار گرفتند. صدای فریاد یا حسین یاحسین دو هزار و چهارصد نفر اسیر زیر شکنجه بعثی های خون آشام تا دو بعد از نیمه شب ادامه داشت. تازه بعدش هم تعدادی را به عنوان گرداننده برنامه عزاداری از میان اسرا جدا کرده و در بیرون اردوگاه شکنجه کردند!! ◀️ همه تصورمان این بود در آن شب حداقل بیش از پنج نفر شهید خواهیم داشت، ولی به خواست خداوند و حرمت خون امام حسین (ع) و یارانش هر چند مجروح زیاد داشتیم اما تلفات نداشتیم. ⚪️ بعد از ماجرای عاشورای حسینی در سال ۵۹ در اردوگاه رمادی، دشمن تا سالها بعد از برگزاری مراسم عزاداری بالاخص در ایام محرم، طرح و نقشه دیگری را به اجرا درآورد. دو روز مانده به تاسوعا و عاشورا آمپول هایی به بدن اسرا تزریق می کردند که حداقل تا سه شبانه روز حالت استفراغ توام با سرگیجه و سردرد داشتیم طوری که قادر به حرکت نبودیم. تازه با این همه، بارها مسوولان اردوگاه با گستاخی ادعا می کردند که رژیم عراق طبق قوانین سازمان ملل با اسرا رفتار می کند. در صورتی که عملا بر خلاف قرارداد ژنو که اسرا مجاز هستند به اعمال دینی و مذهبی خود عمل کنند، عمل می کردند!!👇👇
مجاهدات_سردار_سید_علی_اکبر_مصطفوی.pdf
1.07M
📃 شمه ای از مجاهدت های آزاده دوران دفاع مقدس شهید علی اکبر مصطفوی (راوی خاطره فوق👆) — مسئول حفاظت بیت امام خمینی(ره) — دلاورمرد روزهای سخت نبردهای کردستان و اوایل جنگ با دشمن بعثی — یار دیرینه شهید دکتر چمران . . .
🌹 یادی از امیر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی ☀️ فرمانده پایگاه پای برهنه در میان عزاداران... ✳️ در یکی از روزهای ماه محرم همراه عباس و چند تن از خلبانان ماموریت حساس و مشکلی را انجام داده و به پایگاه برگشته بودیم... ✅ به اتفاق عباس ساختمان عملیات را ترک کردیم در جلو ساختمان ماشین اماده بود تا مارو به مقصد برساند. عباس برای اینکه بقیه در مضیقه نباشند به راننده گفت: _ پیاده می‌رویم شما بقیه بچه ها را برسانید... من هم به تبعیت از عباس سوار نشدم و هر دو پیاده به راه افتادیم پس از دقایقی به یکی از خیابان های اصلی پایگاه رسیدیم. ✳️ صدای جمعیت عزادار از دور به گوش می‌رسید کم کم صدا بیشتر شد عباس به من گفت بریم به طرف دسته عزادار...برسرعت قدم هایمان افزودیم .. پرچم‌های دسته عزاداراز دور پیدابود...خوب که دقت کردم دریافتم که هرچه به جمعیت نزدیک تر میشویم چهره عباس برافروخته تر می‌شود درحال پیش رفتن بودیم که لحظه ای سرم را برگرداندم ودیدم که عباس کنارم نیست... ✳️ وقتی برگشتم اطراف و پشت سرم را نگاه کردم دیدم عباس مشغول در آوردن پوتین‌هایش است... به آرامی پوتین و جوراب را از پا در آورد و بندهایش را به همدیگر گره زد و آن را به گردن اویخت... سپس بی اعتنا از کنار من عبور کرد... با دیدن این صحنه بی اختیار به یاد حر بن یزید ریاحی هنگامی که به حضور امام شرفیاب میشود افتادم... 🌷 چند لحظه بعد عباس میان انبوه عزاداران بود و با صدای زیبایش نوحه می‌خواند و جمعیت سینه زنان و زنجیر زنان به طرف مسجد پایگاه می‌رفتند. من تا آن روز گاهی در ایام محرم دیده بودم که بعضی با پای برهنه عزاداری کنند ولی ندیده بودم که فرمانده کل پایگاهی با پای برهنه در میان سربازان و پرسنل عزاداری ونوحه خوانی کند... ✍️ خاطره از امیر سرتیپ خلبان فضل الله جاویدنیا 🏴السَّلامُ عَلَیْکَ یٰا اَباعَبْدِاللَّهِ الحسین🏴 👇👇
🌷خلبان شهید عباس بابایی در ایام عزاداری محرم 🏴🏴🏴
یاد مردانی بخیر که عباس گونه حسین زمان خود را یاری کردند ...
خوشا به او که پس‌از آن همه جهاد و جنون، به خون خویش ابوالفضل‌ وار غلطان شد... ۱۱ اسفند ۱۳۶۲، جزیره مجنون عملیات عاشورایی خیبر
4_5810021012573525429.mp3
3.79M
🎼 نماهنگ ماه قمر ام‌البنین ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 برادر جانباز حاج احمد اصفهانی، مداح اهلبیت (ع)
۲۵ تیر ماه ۱۳۶۹ - سالروز شهادت سرهنگ تکاور حسن هداوند میرزایی 👇👇 🔴 در دوم خرداد سال 61 در منطقه و یک روز قبل از فتح خرمشهر به اسارت درآمد. ۲۵ تیر ماه ۱۳۶۹ یعنی هشت سال بعد؛ زمانی که اسرای ایرانی به میهن باز می گشتند به مکان دیگری انتقال داده شد و توسط دشمن بعثی به شهادت رسیده و در قبرستانی در نزدیک اردوگاه دفن شد. تیر ماه سال 81 با مجوز رهبر؛ قبر او و تعداد دیگری از آزادگان مدفون نبش قبر شد و مشاهده کردند به اعجاز الهی پیکر مطهر مداح اهل بیت (ع) شهید حسن هداوند میرزایی پس از 12 سال از دفن؛ جنازه سالم مانده بود!! 🔸 پیکر مطهر این شهید پس از انتقال به گشور در یکی از روستاهای شهرستان پاکدشت بختک سپرده شد 💠 کانال دفاع مقدس اینجا بیت شهداست☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۵ تیر ماه ۱۳۶۹ - سالروز شهادت سرهنگ تکاور حسن هداوند میرزایی
ولادت :بیست و پنجم تیر ۱۳۳۰ در تبریز شهادت :سی ام مرداد ۱۳۶۱در سومار 🌷 ۳۰ مرداد ۱۳۶۱ - سالروز شهادت رزمنده بسیجی، مرتضی صبور 🌱 ولادت: تیرماه ۱۳۳۰ - تبریز
۲۵ تیر ۱۳۳۰ - زادروز رزمنده بسیجی، شهید مرتضی صبور 🕊🕊 شهادت: ۳۰ مرداد ۱۳۶۱ - جبهه سومار 📄 فرازی ازوصیت نامه شهید👇 ✍️ من مرتضي صبور، فرزند عبدالله، در دوراني از تباهي و سياهي ستمشاهي زاده شده و رشد يافتم كه از بدترين دوران حيات اين امت مستضعف بود. آن چنان ستم و جور استعمارگران خارجي و ايادي داخلي آنان بر حلقوم اين ملت فشار مي آورد كه هر فرياد آزادي‌ خواهي و دادرسي همان دم به خاموشي مي گراييد. آري، زندگي حلقه‌اي از مكررات كسل كننده اي بود كه نه انسان بلكه شايد زندگي گياه بي توان نيز، نااميد در خطي ممتد از بيهودگي تداوم مي يافت و آنان كه تن به چنين ذلتي در نمي دادند، در بيدادگاه هاي رژيم از حق حيات محروم مي شدند و يا در سياه ‌چال‌ها مي بايست بدترين شكنجه هاي غير انساني را متحمل مي‌شدند. سگ زنجيري امپرياليسم، محمد رضاي نفتي مبلغ آن چنان نظامي بود كه انسان‌ها را رها زيستن جرم بود و در چنان شرايطي من نه انساني زنده، بلكه مرده اي متحرك بودم، خالي از هر تلاش و شوري براي زيستن. ياد آن روزهاي سياه، بدنم را به لرزه در مي آورد، عزلت گزيدن و در خلوت وحشتناكي زيستن به دور از هياهوي زندگي و با هراسي بزرگ كه روح را تا مرز نابودي پيش مي برد و اگر جسم باقي مي ماند، ديگر نمي شد آن را انسان ناميد. روزهاي آغاز انقلاب به رهبري امام امت، در حقيقت تولد نويني بود براي من كه طالب انسان بودن و انسان زيستن بودم و مي‌خواستم عمق و عظمت مكتب اسلام را دريابم و عظمت عشق را در ايثار هم‌وطنانم بياموزم. من در حقيقت مديون خون مردمي هستم كه در برقراري اين نظام تا پاي جان مجاهدت نمودند. من خود را مديون تمامي شهداي جمهوري اسلامي ايران مي دانم و از همه بالاتر مديون امام امت كه استمرار ولايت ايشان، استمرار خط امامان معصوم و خط انبيا است. اگر مرا سعادتي باشد تا در راه پيروزي حركت اسلامي مستضعفان جهان، جان ناقابل را نثار نمايم، تنها ذره اي از ديني را كه بدين انقلاب و رهبرش داشته ام، توانسته ام ادا نمايم. اينك كه عازم نبردگاه حق عليه باطل هستم، احساس مي نمايم كه كليه‌ي علايق دنيوي را هم چون باري سنگين از دوش رها ساخته ام و فارغ و سبك ‌بالم و مجنون وار مي شتابم، به قول حافظ: عشق بازي نيست اي دل سر به باز زان كه گوي عشق نتوان زد به چوگان هوس
43.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 🌷 یادی که در دلها هرگز نمی‌میرد یاد شهیدان است 🎤 حاج 🌴 دوران •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• 🌴 کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم| جهان در آستانه تحولی عظیم قرار گرفته است.. 🌷شهید : وقتی مومنین بر محور اجتماع کنند، به آنچنان منبعی عظیم از قدرت دست خواهند یافت که دیگری در جهان با آن یارای رودررویی ندارد !! 💠 قدرت حقیقی اینجاست..! قدرتمند ترین ارتش دنیا این است..! •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• 🌴 کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در ۱۶ ژوئیه ۱۹۷۹ میلادی (۲۵ تیر ۱۳۵۸ شمسی)، صدام رئیس جمهور عراق شد. 📌او ۶ روز بعد از به قدرت رسیدن، مجمع حزب بعث را فراخواند. در این جلسه، اسامی اعضای رده بالای حزب که مخالف ریاستش بودند را قرلئت می کند. آنها با پای خود از سالن بیرون رفته و به جرم خیانت، مجرم شناخنه شده و به جوخه اعدام سپرده می شوند.💀☠️☠️ سایرین که چند دقیقه قبل، از دوستان اعدامی ها شمرده می شدند، به هل هله و شادی می پردازند‼️ ⌛️تا اوایل اوت ۱۹۷۹ میلادی (مرداد ۱۳۵۸ شمسی)، صدها نفر دیگر از دشمنان سیاسی صدام به همین سرنوشت شوم دچار می شوند.🔴 ا◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ ✍️پ.ن: در طی هشت سال جنگ تحمیلی ما با چنین حیوان وحشی و درنده ای روبرو بودیم که البته از سوی غربی ها و قدرتمندان زورگوی عالم، نیز همه جوره مورد پشتیبانی و حمایت قرار می گرفت‼️ 🔵 الآن صدام جنایتکار کجاست؟؟ . . . و ما کجاییم؟؟! 💠 کسانی که جز برای خدا کار کنند، عاقبتشان همین است!! •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌊 رفتند به فراتُ تشنه دیدند آب را ... 🌷 یاد و خاطره دلاوران ناوگردان فرات لشکر۱۰ حضرت سیدالشهداء(ع) 📷 از سمت راست: _ برادر بزرگوار حاج ایمان آقای صباغیان _ برادر بزرگوار حاج محمد آقای نصرتی _ 🌷 (معاون وقت گردان) _ برادر بزرگوار آقای مهدی خدابین اخوی بزرگوار سردار ابوذر خدابین 🔹 یادش بخیر با ناصر رضیئی که تازه نامزد کرده بود، خیلی کُری داشتیم، اون میگفت: ◇ تو این عملیات شهید می‌شی و میام سر مزارت فاتحه می خونم، از۱۷ تیر۱۳۶۵ الان سالهاست که میرم کنج قطعه ۵۳ وبرای روحش فاتحه میفرستم.
48.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 نوحه خوانی دوران دفاع مقدس ای برادر که در سنگری تو این سر غرق خون حسین است 🔹 با نوای حاج صادق آهنگران 🔸 محرم ۱۳۶۱ - اهواز 🔹 شعر: مرحوم حاج حبیب الله معلمی ‌‌‍‌
1_11266767046.mp3
13.35M
🏴 من به فکر معجر تو تو بفکر حنجر من عصر فردا می شنوی ناله های مادر من ناله های مادر من 🔹 با نوای حاج صادق آهنگران ‌‌‍‌‎
34.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ روضه ی حضرت رقیه‌ مرحوم کافی به همراه تصاویر شهدا ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 یخیلیب عباسیم نهر فرات اوسته بلیم سیندی زینب علمدار اولدی بویاندور قانه وفالی سرداریم .. قرانه وفادار اولدی یارالی .. شهید قرانی امید طفلانیم جوانیم لایلای اوجا بوی سرداریم وزیر درباریم وفالی غم خواریم ابوالفضلیم وای... 🖤 سلام بر علمدار باوفای کربلا 🏴 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌗 شب دهم محرم در آیین عزاداری محرم، مخصوص گرامیداشت سالار شهیدان تاریخ، حضرت امام حسین (ع) است. 🌷شهید آوینی: «حسین دیگر هیچ نداشت كه فدا كند، جز جان كه میان او و ادای امانت ازلی فاصله بودو اینجا سدره المنتهی است. نه، كه او سدره المنتهی را آنگاه پشت سرنهاده بود كه از مكه پای در طریق كربلا نهاد و جبرائیل تنها تا سدره المنتهی همسفر معراج انسان است. او آنگاه كه اراده كرد تا از مكه خارج شود گفته بود: مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ- مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ-فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه‌. کسی که در راه ما می خواهد جانش را ببخشد و خود را آماده دیدار با خدا کند پس باید با من بیاید زیرا که من با خواست خدا فردا صبح روانه خواهم شد. ♦️سدره المنتهی مرزدار قلمرو فرشتگان عقل است. عقل بی اختیار اما قلمرو آل كسا، ساحت امانتداری و اختیار است و جبرائیل را آنجا بار نمی دهند كه هیچ، بال می سوزانند. آنجا ساحت إِنّي أَعلَمُ ما لا تَعلَمون است، آنجا ساحت علم لدنی است، رازداری خزاین غیب آسمان ها و زمین؛ آنجا سبحات فنای فی الله است و بقای بالله، و مرد این میدان كسی است كه با اختیار، از اختیار خویش درگذرد و طفل اراده اش را در آستان ارادت قربان كند و چون اینچنین كرد، در می یابد كه غیر او را در عالم اختیار و اراده ای نیست و هر چه هست اوست.» 🔸منبع: کتاب «فتح خون»، فصل «تماشاگه راز»
🔷 شهید آوینی: «دیگر، آنان كه مانده اند همه اصحاب عاشورایی امامند و اینان را من دون الله هیچ پیوندی با دنیا نیست؛ واگر بود، با آن سخن كه امام فرمود، بریده شد و از آن پس، دیگر هیچ حجابی آنان را از خدا نمی پوشاند. امام فرموده بود: شب را شتر رهواری برگیرید و پراكنده شوید ، نه برای آنكه آنان را در رنج اندازد، بل تا آنان دل به مرگ بسپارند و اینچنین، دیگر هیچ پیوندی من دون الله بین آنان و دنیا باقی نماند؛ كه اگر پیوندها بریده شد، حجاب ها نیز دریده خواهد شد. 🔹و ای همسفران معراج حسین، چه مبارک شبی است! تا اینجا جبرائیل را نیز در التزام ركاب داشتید، اما از این پس بال در سُبُحاتی گشوده اید كه جبرائیل را نیز در آن بار نمی دهند. شما برگزیدگان دشوارترین ابتلائات تاریخ خلقت انسانید و از این است كه حسین شما را به همسفری درمعراج خویشتن پذیرفته است. 🔹راز این شب را كسی خواهد گشود كه بال در بال شما بیفكند و این عطیه را جز به كبوتران حرم انس نبخشیده اند. كیانند این كبوتران حرم انس؟ چگونه است كه سینه هایتان نمی شكافد و قلب هایتان تاب این حالات ناب را می آورد و از هم نمی درد؟ اگر نمی دانستم كه كلام چیست، می خواستم ازشما كه ما را باز گویید ازآنچه در این شب بر شما رفته است ،ای غوطه ورانِ سبحاتِ جلال! ای مستانِ جبروتی، ای  حاجبین سراپرده های انس، ای قبله دارانِ دایره طواف‌! ای... چه بگویم ؟ یا لَیْتَنی‌ کُنْتُ مَعَکُمْ، اما كلام را برای بیان این رازها نیافریده اند و مفتاح این گنجینه راز، سكوت است نه كلام.» 🔸منبع: کتاب «فتح خون»، فصل «ناشئه اللیل
🔷 شهید آوینی: «سفینه اجل به سرمنزل خویش رسیده است و این آخرین شبی است كه امام در سیاره زمین به سر می برد. سیاره زمین سفینه اجل است؛‌ سفینه ای كه در دل بحر معلّق آسمان لایتناهی، همسفر خورشید، رو به سوی مستقر خویش دارد و مسافرانش را نیز ناخواسته با خود می برد. ای همسفر، نیک بنگر كه دركجایی! مباد كه از سر غفلت این سفینه اجل را مأمنی جاودان بینگاری و در این توهم، از سفرآسمانی خویش غافل شوی. نیک بنگر! فراز سرت آسمان است و زیر پایت سفینه ای كه در دریای حیرت به امان عشق رها شده است. 🔹این جاذبه عشق است كه او را با عنان توكل به خورشید بسته است و خورشید نیز در طواف شمسی دیگر است و آن شمس نیز در طواف شمسی دیگر و همه در طواف شمس الشموس عشق، حسین بن علی (ع)، مگرنه اینكه او خود مسافر این سفینه اجل است؟ یاران ! اینجا حیرتكده عقل است و تا خود باقی است، این حیرت باقی است. پس كار را باید به مِی واگذاشت؛ آن مِی كه تو را از خویش می رهاند و من و ما را درمسلخ او به قتل می رساند. آه! ان الله شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً» 🔸منبع: کتاب «فتح خون»، فصل «ناشئه اللیل»
🔷 شهید آوینی: «اماما، مرا نیز با تو سخنی است كه اگر اذن می دهی بگویم: من در صحرای كربلا نبوده ام و اكنون هزار و سیصد و چهل و چند سال از آن روز گذشته است. اما مگرنه اینكه آن صحرا بادیه هول ابتلائات است و هیچ كس را تا به بلای كربلا نیازموده اند از دنیا نخواهند برد؟ آنان را كه این لیاقت نیست رها كرده ام، مرادم آن كسانند كه یا لیتنا كنا معكم گفته اند. پس بگذار مرا كه در جمع اصحاب تو بنشینم و سر در گریبان گریه فرو كنم. 🔹خورشید سرخ تاسوعا در افق نخلستان های كرانه فرات غروب كرده است و زمین ملتهب كربلا را به ستاره جُدَی سپرده و مؤذن آسمانی اذن حضور داده است و دروازه های عالم قرب را گشوده، زمین از دل ذرات به آسمان پیوسته است و نسیمی خنک از جانب شمال وزیدن گرفته و اصحاب، نماز گریه می گُزارند. 🔹سید بن طاووس روایت كرده است كه در آن حال، محمد بن بشیر حضرمی را گفتند كه پسرت را در سرحَدّات مملكت ری به اسارت گرفته اند و او گفت: عوض جان او و جان خویش، از خالق، جان ها خواهم گرفت. دوست نمی داشتم كه او را اسیر كنند و من بمانم! یعنی چه خوب است كه اسیری او زمانی رخ نموده است كه من نیز دیری در جهان نخواهم پایید. 🔹امام كه مقال او شنید گفت: خدایت رحمت كند، من بیعت خویش را از تو برداشتم. برو و فرزند خویش را از اسارت بِرَهان! او جواب داد: درندگان بیابان مرا زنده بدرند اگر از تو جدا شوم و تو را در غربت بگذارم و بگذرم؛ آنگاه خبرت را از شتر سواران راهگذر باز پرسم؟ نه هرگز اینچنین نخواهد شد!» 🔸منبع: کتاب «فتح خون»، فصل «ناشئه اللیل»