eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
10.6هزار ویدیو
870 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محمود کاوه طراح فکور جبهه های نور با دیدی روشن و آینده نگر نسبت به مسائل دفاع مقدس و پیش بینی های دقیق نسبت به تمام تحرکات دشمن.
دفاع مقدس
شهید محمود کاوه طراح فکور جبهه های نور با دیدی روشن و آینده نگر نسبت به مسائل دفاع مقدس و پیش بینی
تریلی مهمات 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سال ۶۰ قرار شد یک گروه از سپاه سقز به فرماندهی بنده از سنندج یک تریلی مهمات جهت استفاده در نبرد آزاد سازی بوکان را به سپاه سقز برسانیم بعد از تحویل بار مهمات از سنندج به سمت دیواندره حرکت کرده که متاسفانه حوالی ظهر تریلی خراب شد و تا آن را تعمیر کنیم طول کشیده و هوا تاریک شدو با شهید جعفر کنعانی در جاده ایی گیر افتادیم که روز هم امنیت نداشت چه رسد به شب. دو راه بیشتر نبود یکی برگشت به سمت سنندج و یکی رفت به دیواندره که هر دو نامن و خطرناک بود. ما مسیر دیواندره را انتخاب کرده و خدا میداند چه شبی بر ما گذشت غوغایی بود بیسیم های ارتش و ژاندارمری کولاک میکردند و ما را ناسزا میگفتند خاطرم هست یکی از بیسیم ها مرا دیوانه خطاب کرد و گفت بخودت رحم نمیکنی به بقیه رحم کن تریلی پر از مهمات هست اما من و جعفر کنعانی قاطعانه تصمیم گرفته بودیم که از طریق محور قرق شده سنندج دیواندره بار را به دست محمود کاوه و چنگیز عبدی برسانیم زیرا که آنها آماده حمله به بوکان بودند . نهایتا در ۱۵ کیلومتری دیواندره به شهید مهدی حجتی مسئول عملیات سپاه دیواندره که از بچه های تربت حیدریه بود پیام دادم که مهدی خودت را برسان که لحظات آخر ماست و یادش گرامی او هم مانند عقاب خودش رو بالای سر ما رساند و پیام توقف داد و سپس گفت چراغ ها را روشن کن وقتی چراغ را روشن کردیم تازه محور را درشب دیدیم ساعت از نه و نیم شب گذشته بود که به دیواندره رسیدم و گفتند آقای ریحانی برادر کاوه و برادر چنگیز عبدی پشت خط تلفن منتظر شما هستند‌. هیچ وقت اون خنده از ته دل محمود و چنگیز از یادم نخواهد رفت آنجا که محمود با شادی گفت:رضا دمتگرم شاخ ضد انقلاب رو شکستی و غرورش رو له کردی و قرق شب ها رو در کردستان شکستی. تا اون‌دوران در تاریخ جنگ کردستان احدی جگر نکرده بود در شب ستون اسکورت آنهم ستون مهمات را جابجا کند. راوی سید رضا ریحانی
📸 تصویر دیده نشده از شهید حاج قاسم سلیمانی در زمان دفاع مقدس
🌹خاطره ای از گفتگوی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با رهبر عزیزمان ✍️یک‌بار آقا مرا صدا زدند و اشاره کردند که جلو بیا. وقتی نزدیک رفتم، کتابی را که در دستان‌شان بود، باز کردند و عکس چند تن از شهدا را نشان من دادند؛ شهید باکری، شهید باقری و شهید زین‌الدین. یکی از عکس‌ها، عکس خودم بود. آقا به من گفتند که عکس شما با بقیۀ عکس‌ها چه مطابقتی دارد؟ من هم از این‌که عکس دوران جوانیم بود، عرض کردم ما هم سن و سال بودیم. آقا فرمودند: آن‌ها وظایف خود را انجام دادند و رفتند. مصلحت خداوند بر این بود که شما بمانید و باشید و کاری که چه بسا سخت‌تر از کار آن‌هاست، انجام دهید. اگر شما نباشید، چه کسی می‌خواهد این کار را انجام دهد؟
🚩یا حضرت عشق ... مــا گــُم شـدگــانیـم که انـدر خـَــم ِ دنیــا... تنـهــا هنـَــر ماست ، که مَجنـــون حسینیـم... از دور ســـلام ...
⭐️ شهید سید مرتضی آوینی
⭐️ شهید قاسم سلیمانی
⭐️ شهید سید مرتضی آوینی
❣️ 🔹کی فکرش را میکرد یک دختر ساده ی مذهبی که آن روز تا دوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده، یک روزی به این فکر کند که به شوهر آینده اش به مهدی بگوید دلش میخواهد مهریه اش فقط یک کلت باشد؟ برادرم هر دومان را خوب میشناخت .آمد به من گفت:"زندگی کردن با مهدی خیلی سخت است ها صفیه." گفتم:خودم میدانم. گفت مطمئنی پشیمان نمیشوی؟ گفتم، با اطمینان کامل "نه". شاید فکر مهریه هم از همینجا توی ذهنم شکل گرفت که باید ساده باشد.آنقدر ساده که هیچکس نتواند فکرش را بکند.مهدی هم به همین فکر میکرد.وقتی گفت "یک جلد کلام الله و یک قبضه کلت" شادی در چشم هر دومان و در سکوتی که در حرف مهدی پیش آمد موج میزد.چون من باز با اطمینان گفتم: "اگر غیر از این میگفتی شاید قضیه فرق میکرد.من هم خیلی وقت است که به کلت فکر میکنم" از همین جا بود که ایمان پیدا کردم مهدی رفتنی است. 🔸یک بار خودکاری از وسایلش برداشتم تا نمیدانم چه چیز مهمی را یادداشت کنم .تا دید نگذاشت از آن استفاده کنم. گفتم:"فقط چند کلمه" گفت:"اگر خودکار خودم بود حرفی نبود.مال مردم است" گفتم :"یعنی حتی برای چند کلمه هم نمیتوانم.؟" گفت:"حتی یک کلمه" یا آن بار که نان نداشتیم بهش گفتم:"عصر زودتر بیا خانه.نان هم یادت باشه حتما بخر!" زود که نیامد هیچ نان هم نخرید.تازه گفت:"امشب مهمان هم داریم.جلسه مهم مان را مجبور شدم بیاورم اینجا" گفتم:با کدام نان؟ گفت:راست میگویی آ. فرستاد بروند از تدارکات لشگر نان بیاورند.آنها هم که آرزوشان بود مهدی از آنها چیزی بخواهد سریع رفتند آوردند.فکر کنم پنج شش تایی بود.خودش رفت ازشان گرفت.توی پله ها نگاه مرا به نان دید.حتی دید دست دراز کرده ام بگیرمشان.گفت:"تو حق نداری از این نان ها بخوری صفیه!" گفتم چرا؟ گفت:این نان ها مال رزمنده هاست.فقط آنها حق دارند ازشان استفاده کنند. گفتم:من هم خب زن یک رزمنده ام. گفت: نمیشود اینقدر اصرار نکن. باورتان میشود من آن شب را با نان خرده های خشک شده ی ته سفره مان گذراندم؟ از زبان همسر شهید
⭐️ شهید محمد نصرالهی
مدرسه نقده 9 شهریور ماه 65 قبل از با چفیه در تصویر حضور دارد
31.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی برادر حاج محمد فرد در شب 13 رجب سال 1366 در جمع بچه های تخریب
💠 تبادل👇👇👇
هدایت شده از یاد ایام
واد فارسی.mp3
2.73M
🔊 🌴 شبا شبای عشق عاشقیه روضه . . . 🎤 حاج محمدجواد فارسی
هدایت شده از یاد ایام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🌹 🔹کربلا طلب کردم....💔 🎤 حاج محمد جواد فارسی 📆 محرم الحرام ۱۴۴۳
هدایت شده از یاد ایام
فارسی).mp3
2.61M
🔹حسین، یادته ادب کردم کربلا طلب کردم....💔 🎤 حاج محمد جواد فارسی
هدایت شده از یاد ایام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🚩
شهید حاج قاسم سلیمانی: پایه دیگر جبهه اخلاق بود،یک اجتماع عظیم ۳ هزار روزه،یعنی ۳ هزار شبانه روزانسانهای متفاوت، در سنین مختلف، درسطوح گوناگون، از جغرافیای متفاوت،کنار هم قرار بگیرند و همه مسلح،بخواهند بجنگند و کوچکترین دعوایی، توهینی،سخن درشت وناراحتی بوجود نیاید. هیچ درجه ای نبود،نه کسی سردار بود، نه سرهنگ،نه سرگرد،اینها نبود کسی به این درجات فکرنمیکرد. کلمه ی متداول آنجا برادر بود. هیچ بالاتر و پایین تری وجود نداشت. تمردی نبود، ادب در جبهه‌ها حاکم بود.
💠 تبادل 👇👇👇
هدایت شده از عکس‌هاے زیرخاکے
💠 📷 چادرنشینی خانواده‌های مستمند در نزدیکی میدان آزادی (شهیاد آن زمان) ⏳ اوایل دهه 50 🆔 @Axe_zirkhakiI ✔️JOIN 📸مجموعہ عڪس‌ها و فیلم‌هاے قدیمے و زیرخاڪے📽
هدایت شده از عکس‌هاے زیرخاکے
🔸تصویر بسیار زیبا از دکه کفاشی در سال ۱۳۵۳ کفاش از فرط خستگی سر بر روی زانوها گذاشته و خوابیده 🆔 @Axe_zirkhakiI ✔️JOIN 📸مجموعہ عڪس‌ها و فیلم‌هاے قدیمے و زیرخاڪے📽
هدایت شده از عکس‌هاے زیرخاکے
👈 کانال: "عکسهاے زیرخاکے" @Axe_zirkhakii 🔹 ایتا: http://eitaa.com/Axe_zirkhakii 📽 مجموعہ عڪس‌ها، فیلم‌ها و فایل‌هاے صوتے قدیمے 📢
📸 تصویر کمتر دیده شده از شهید حاج قاسم سلیمانی در زمان دفاع مقدس
📸 تصویر کمتر دیده شده از شهید حاج قاسم سلیمانی در زمان دفاع مقدس مکان: احتمالا دریاچه زریوار- مریوان کردستان
حاج قاسم عزیز با شهادتت روضه‌های زیادی را برایمان زنده کردی. از روضه علمدار، تا بدن إرباً إربای علی اکبر..... اما فعلاً وقت گریه کردن نیست، وقت است... در این انقلاب،خون هیچ شهیدی بی‌ثمر نبوده و نخواهد بود. شهادت تو به روح جهاد و استکبار ستیزی مردم جان تازه‌ای دمید و به زودی انتقام سختی از عاملان این حادثه خواهیم گرفت،انتقامی که شاید تصورش هم در ذهنشان نگنجد که چه عاقبت سخت و پشیمان‌کننده‌ای در انتظار آنان است. حاج قاسم، برای تو دسته عزا نه، بلکه لشکر انتقام راه خواهیم انداخت.... و حرف آخر : وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد....
💠 تبادل👇👇👇
هدایت شده از یاد ایام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضور رئیسی در بین زاغه نشینان منطقه مرادآباد چابهار ( سیستان و بلوچستان) ♦️خب الحمدلله‌ از رئیس‌جمهور ی که در معرض زخم بستر گرفتن بود، به رئیس جمهوری رسیدیم که سندروم پای بیقرار داره👏 💠 حاجی لااقل یه کم صبر می‌کردی اون بنده خدا کمتر خجالت بکشه! @yade_ayyam ✅ کانال: