فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🍃فیلم دیده نشده از شهید حاجقاسم سلیمانی در محضر مادر شهید علی شفیعی
خانم سکینه پاکزاد "ننه علی" مادر شهید علی شفیعی دوروزپیش به فرزند شهیدش پیوست.
شادی روحشون صلوات
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🎥🍃فیلم دیده نشده از شهید حاجقاسم سلیمانی در محضر مادر شهید علی شفیعی خانم سکینه پاکزاد "ننه علی" م
💠 ✨شهید حاج قاسم سلیمانی:
ما افتخار می کنیم به بی بی سکینه که جز یک فرزند هیچ قومی نداشت و ندارد..
او مادر شهید ماست..
🌸🍃خاطره بی بی سکینه، مادر شهید علی شفیعی ، از سردار دلها حاج قاسم سلیمانی:
میگفتن ساعت دو نصفه شب تلفن منزل زنگ خورد، با ناراحتی گفتم کیه این وقت شب تماس گرفته، گفت:
منم قاسم،
دلم تنگ شده بود برایت از کربلا تماس گرفتم، نایب الزیاره ..
سوغاتی چی برایت بیاورم..
اشک می ریخت و تعریف می کرد ، انگار علی پسرم پشت خط بود...
🕊#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی🥀
✨#بدون_توروزگارخوشی_نداریم_سردار💔
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
📝🍃| جلسه
اوائل زندگیمون بود و حاج مهدی بعضی از جلسه های کاریش رو توی خونه می گرفت. فکر می کردم پذیرایی از کسایی که واسه جلسه میان سخته. به همین خاطر به مادرم گفتم بیاد واسه کمک.
همین که مهدی متوجه شد گفت: «نه! برای این جلسه نه قراره خودت به زحمت بیوفتی نه دیگران، خودم همه کارها رو انجام می دم».
#شهیدعبدالمهدےمغفورے🕊🌹
#منش_وشیوه_همسردارےشهدا...✨
💌🌱|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
✨❄️شنیدم از منطقه آمده برای دیدنش رفتم تهران. گفتند زخمی شده و در بیمارستان بستری است. وقتی رفتم بیمارستان، کنار تختش نشستم و سیر نگاهش کردم. چند روزی همان جا پیشش ماندم تا اینکه آقای خرمی از همکارها و نیروهای محمود آمد آنجا. وقتی می خواست برگردد مشهد، به او گفتم: «خواستی برگردی، مرا هم با خودت ببر.» قرار بود چند نفر از برادرهای پاسدار را هم با خودش ببرد. نگاهم به نگاه محمود افتاد. دیدم همین طور که روی تخت خوابیده، با چشمانش دارد علامت می دهد؛ مثل اینکه من حرف بدی زده باشم و او می خواست چیزی بگوید، فهمیدم که دوست ندارد من با ماشین سپاه بروم. چند دقیقه بعد، خرمی گفت: «برویم حاج خانم.» محمود زُل زده بود در چشم های من تا ببیند من چه جوابی می دهم. گفتم: «شما بروید، من فعلاً هستم.» وقتی رفتند، دیدم محمود دارد می خندد. خوش حال شد که من با ماشین بیت المال نرفتم».
🕊#شهیدمحمودکاوه🥀
🌿#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا🌺
✨#فاصله_اےکه_باشهدا_داریم🌸
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍃🌺مشنو اي دوست که غير از تو مرا ياري هست
يا شب و روز بجز فکر توام کاري هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه موييت گرفتاري هست
🍂#شبتون_شهدایے🌷
#التماس_دعاےفرج🙏🙏
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💫السلام وعلیک 🕊#یاصاحب_الزمان🌹
حضرت #عشق یا اباصالح المهدی🥀
آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است
از دوری تو پاره گریبان شدن بس است
کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف!ظهور کن که پریشان شدن بس است
یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟
یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است
گریه فراق گریه فراق این چه رسمی است؟
دیگر بس است این همه گریان شدن بس است.
🌿#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج🌷
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖
به نیابت از🕊#شهیدمحمدرضادهقان🥀
جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲
✨جزء دو
✨صفحه: چهل
✨سوره:بقره
📚🍃|• @dehghan_amiri20
#حدیث_روز☀️📜
🌸🍃امام علےعلیه السلام می فرمایند:
آرزو،مرگ را از یاد انسان می برد
.
✨📚غررالحکم، ۸۷۴
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❄️✨آقامصطفی حواسش به خیر و شر محله بود، چند سال قبل یکی از نوجوانها در آتش بازیهای چهارشنبه سوری جانش را از دست داد، آقامصطفی یک تصمیم جالب گرفت؛ از سال بعد، روزهای چهارشنبهسوری برای اینکه بچهها در آتشبازی آسیب نبینند، با پول خودش یک مینیبوس کرایه میکرد و بچههای کمسن و سال را همراه برادرش و یکی دو نفر از دوستان، با خرج خودش به اردو میبرد.
یک اردوی مفرح از صبح تا بعدازظهر، غروب که میشد و محله از آب و تاب چهارشنبه سوری میافتاد، مینیبوس به محله بر میگشت، یک طوری شده بود که بچه های محله رغبتے برای ترقهبازی نداشتند و برای جانماندن از اردویی که او تدارک میدید، سر و دست میشکاندند.
🕊 #شهیدمصطفےمحمدمیرزایے🌷
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🌸🍃متن نامه سردار
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی🥀
به فرزندش👇👇
🌷🌿من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم میآموزد و دیگری علم میآموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیونها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آنها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضیها چند سال برخیها ده سال اما کمتر کسی به یک صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آنها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهماید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همهی وجودم را درد فرا میگیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعلههای آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانیهایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گلهای وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرضهای صعبالعلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف میکنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمیآمد. من کلمهی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گندهگویی است و بار خورجین را سنگین می کند.
#ادامه_دارد
#لطفابخوانید🙏🙏🙏
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨من شنیدم #سرعشاق🥀 به زانوی شماست
وازآن روز #سرم_میل_بریدن دارد
خیلی به مطالعه زندگینامه شهدا علاقمند بود، وصیت نامه شهدا را می خواند و سعی می کرد از سبک زندگی آنها درس بگیرد، انس عجیبی با شهدا داشت، به شهید زین الدین، شهید اصغر وصالی، شهید محرم ترک و شهید رسول خلیلی عشق می ورزید، حتی در هیأتی که شهید خلیلی در آنجا رشد کرده بود، شرکت می کرد، یکی از دوستانش برایم تعریف کرد که محمدرضا بر سر مزار شهید خلیلی نزدیک به ۵ ساعت درباره شهید برایم صحبت کرد.
🕊#شهیدمحمدرضادهقان_امیری🌷
🍃#شهیددهه_هفتادے🌺
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💚 ✨شرط دیدن امام زمان
من از جوونیام هر چشمی که وجود آقا امام زمان عج رو دیده باشه میشناختم اولین بار این اتفاق برام توی کاظمین افتاد یه جوونی رو دیدم از چشماش فهمیدم این آقا رو دیده انقدر پرس و جو کردم که اعتراف کرد رازش #نماز_اول_وقت بود حالا هِی بگید ما چرا امام زمان رو نمیبینیم.
🍂#آیت_الله_بهجت🍃
🌿#رزق_معنوے🌺
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍃#این_قصه_یک_نوجوان_است🌺
مادر بهش گفت: ابراهیم! سرما اذیتت نمیکنه؟
گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست.
هوا خیلی سرد بود، ولی نمیخواست ما را توی خرج بیندازد. دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود. گفتم مادر کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم دعوام نمیکنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارش کردی؟ گفت: یکی از بچهها توی مدرسهمون با دمپایی میاد! امروز سرما خورده بود، دیدم کلاه برای اون واجبتره.
🦋#شهیدابراهیم_امیرعباسی🌸
🍃#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا🥀
🍂#فاصله_اےکہ_باشهداهست🌾
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
ساعت یک و دو نصفه شب بود.صدای شرشر آب می آمد توی تاریکی نفهمیدم کیه؟یکی پای تانکر نشسته بود ویواش طوری که کسی متوجه نشود،ظرفها رو می شست جلوتر رفتم.#حاج_همت_بود
✨#شهیدابراهیم_همت💦
🍃#اخلاق_ناب_فرماندهے🌸
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💫السلام وعلیک 🕊#یاصاحب_الزمان🌹
حضرت #عشق یا اباصالح المهدی🥀
می نویسم ز تو که دار و ندارم شدہ ای
بیقرارت شدم و صبر و قرارم شدہ ای
من که بیتاب توأم ای همهی تاب و تبم
تو همه دلخوشی لیل و نهارم شده ای
🌿#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج🌷
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖
به نیابت از🕊#شهیدمحمدرضادهقان🥀
جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲
✨جزء دو
✨صفحه: چهل ویک
✨سوره:بقره
📚🍃|• @dehghan_amiri20
#حدیث_روز☀️📜
🌸🍃امام علےعلیه السلام می فرمایند:
دل ها گاهی نشاط دارند و گاهی ملامت،اگر نشاط داشت آن را به مستحبات وادارید،و اگر ملامت دست داد به واجبات بسنده کنید.
📚✨حکمت ۳۱۲ نهج البلاغه
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❄️✨روح الله "برادر شهید" که اومد، رفتیم بهشت زهرا، منتظر شدیم حکاک بیاد و سنگ مزار رسول رو آماده کنیم، به محض اینکه حکاک اومد، یه نگاه به ما انداخت و گفت: ببخشید این سنگ مزار کیه؟ گفتیم چه طور؟
گفت: اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم، دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین (علیه السلام) منو خواستن گفتن شما مامور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی.
ما که خشکمون زده بود، وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین (علیه السلام) آوردن و قراره برای یه شهیدی نصب بشه حالش منقلب شد، سنگ مزاری که میتوان گفت هدیه ای بود از جانب اربابش حضرت اباعبدالله سالار شهیدان.
🕊 #شهیدرسول_خلیلی🌷
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🍃گریه بیامان شهید حاجقاسم سلیمانی هنگام تشییع جنازه حسین آقای لشکر ثارالله، شهید محمدحسین یوسف اللهی.
🕊#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی🥀
✨#بدون_توروزگارخوشی_نداریم_سردار💔
💦#سرداردلها☔️
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
#شهید🥀به قلبت❤️ نگاه می کند
اگر #جایی؟؟ برایش گذاشته باشی
می آید!!
می ماند🌹
لانه🌾 می کند
تا 🦋#شهیدت کند.
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨من شنیدم #سرعشاق🥀 به زانوی شماست
وازآن روز #سرم_میل_بریدن دارد
✅محمدرضا هشت ساله بود که پدر بستری شد بیمارستان.
مادر مارا دور هم جمع کرد تا ختم صلوات بگیریم برای سلامتی پدر. سهم محمدرضا هم هزار صلوات بود. تسبیح را برداشت و شروع کرد.
پنج دقیقه نگذشته بود که گفت: تموم شد!فرستادم.
زنگ بزنید بیمارستان اگه هنوز خوب نشده، باز بفرسم.
تعجب کردیم :چطوری انقدر زود فرستادی؟
جلوی ما بفرست ببینیم!
گفت: فرستادم دیگه اینجوری: یه صلوات، دو صلوات، سه صلوات،..
کلا استعداد داشت در کاشتن لبخند بر لب دیگران داشت!!!😍😊
🕊#شهیدمحمدرضادهقان_امیری🌷
🍃#شهیددهه_هفتادے🌺
💟🍃|• @Dehghan_amiri20