eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 💫السلام وعلیک 🕊🌹 حضرت یااباصالح المهدے🥀 مجنون حریف غصه ی لیلا نمی شود زخم فراق بی تو مداوا نمی شود فالی زدم به حضرت حافظ جواب داد بخت همیشه بسته ی ما وا نمی شود آب از سرم گذشته در این موج بی کسی ساحل حریف طعنه ی دریا نمی شود 🌿🌷
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 ☀️📜 🍃🌸پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: ای علی هروقت نماز ت رسید آماده شو وگرنه شیطان تورا سرگرم میکند.  ✨📚میراث حدیث شیعه،جلد۲،ص۲۰
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖 به نیابت از🕊🥀 جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲 ✨جزء سه ✨صفحه: چهل و شش ✨سوره:بقره
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 🔰 اراده الهی ما را در خرمشهر پیروز کرد؛ 🔹️ امام (رضوان الله علیه) فرمود خرّمشهر را خدا آزاد کرد. این همه جوانها آنجا مجاهدت کردند، شهید شدند، کار کردند، امام فرمود خدا آزاد کرد.. این درست است، خدا آزاد کرد. می توانستند همین قدر شهید بدهند و هیچ اتّفاقی هم نیفتد. 🔹️ در عملیّات رمضان، -در جنگی که همان وقتها انجام گرفت- خدا نخواست ما فتح کنیم امّا در خرّمشهر اتّفاق افتاد. این اراده‌ی الهی بود. ۹۷/۱۲/۲۳
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 ✅اخلاق ناب فرماندهی با شروع جنگ تحمیلی، از همان روزهای اول با روحیه قوی و پشتکار فراوان به بسیج نیروها پرداخت و آنها را به جبهه‌های غرب فرستاد و خود نیز در صحنه کارزار حاضر می‌شد. پس از تحکیم مواضع در جبهه‌های غرب، فعالیت‌های خود را در جبهه‌های جنوب متمرکز کرد و قبل از شروع عملیات عظیم فتح‌المبین به‌طور کامل در جبهه حضور داشت و با پذیرفتن مسئولیت معاونت تیپ محمد رسول الله(صلی الله وعلیه وآله) قوای اسلام را به جاده‌های فتح و پیروزی هدایت کرد. در عملیات بزرگ بیت المقدس نیز همین سمت را داشت و تا قبل از شهادتش رزمندگان اسلام را به دروازه‌های خرمشهر رساند. 👈او همیشه به‌عنوان یک پاسدار عادی و نه یک فرمانده با دیگران برخورد می‌کرد. 👉 در همان عملیات الی بیت المقدس هنگامی که برای یاری دو نفر مجروح از چادر فرماندهی خارج شده بود مورد اصابت تیر و خمپاره  قرار گرفت و به شهادت رسید. فرمانده سپاه همدان و جانشین فرمانده تیپ ۲۷ محمّد رسول الله(صلی الله علیه وآله) 🕊🌷 🍃🌺
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 ✨من شنیدم 🥀 به زانوی شماست وازآن روز دارد سر مزار شهید جهان آرا از محمد رضا فیلم می گرفتم: گفت این فیلمهارو بعد از شهادتم پخش کن. من،شروع بخندیدن کردم وگفتم حالا کو تا شهادت چیزی بگو اندازه ات باشه کمی شوخی کردیم وگفت اگر دمشق نشد حلب شهید می شوم.... 🕊🌷 🍃🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
https://www.instagram.com/p/CPKmWqBhoxU/?utm_medium=copy_link
دوستان این پیج ختم قرآن هدیه به شهداست که هر هفته برای یک شهید ختم قرآن برگزار میکنه ختم قرآن این هفته بنام شهید محمد رضا دهقان امیری هست لطفا توی ختم قرآن هدیه به شهید محمد رضا دهقان امیری شرکت کنید
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 ✅سخت تر از سخت بعد از نوشتن، آن را به من داد و سخت ترین کار ممکن را از من خواست. گفت بخوان... با گریه خواندم. گفت نه بار دیگر بخوان، باید قوی و باشهامت و پر از صلابت به مانند همسران شهدا آن را بخوانی...تمرین کن تا هنگام شهادت بتوانی آن را راحت برای همه بخوانی... دیدار بعدی ما در معراج شهدای قزوین، سخت تر از سخت بود... در تمام لحظات قبل از این دیدار به خودم می گفتم چیزی نشده، رفتن حمید دروغ است، حمیدم که سه روز پیش با او تلفنی صحبت کردم، اتفاقی برای او نیفتاده است. حتی وقتی از پله های معراج بالا رفتم و پیکرش را دیدم با خود می گفتم الآن دست می زنم و می بینم که تمام این لحظات که عمری بر من گذشت خواب است؛ اما وقتی دیدم و لمسش کردم بدن و صورت سردش را یاد افتادم که همیشه دست های سردش را به من می داد و می گفت فرزانه جان با دست هایت گرمم کن؛ و من در آن لحظه تصمیم گرفتم با دست هایم گرمش کنم. به یاد گریه شب آخر افتادم که حمید به من گفت «فرزانه دلم را لرزاندی اما ایمانم را نمی توانی بلرزانی». برای همین سرم را کنار صورتش بردم و گفتم مرا ببخش که در شب آخر دلت را لرزاندم... 🕊 🌷 🍀🌸 💫 🍃
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 🌺🌿دوست دارم مثل تو باشم... باران شدیدی در تهران باریده بود. خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آن ها را به طرف دیگر خیابان برد. ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد. هدفی جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود! 🕊🥀 🍃 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 💠✨حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای: رفتیم جنگیدیم، نگوییم سهم‌مان را انجام دادیم. سهم نداریم. همه وجود ما سهم خداست؛ انالله... 🙏🙏
🌷✨کلام نیکام 📝 به ایشان(آیت‌الله بهجت) گفتم : آقا می‌شود یک ذکری به ما بدید که دائمی باشد، خیلی بزرگ باشد. فرمودند : «در قبال این ذکری که من دارم به شما می‌دهم اگر تمام گنج‌های عالم را جمع کنید بیاورید، بروید داخل کوه‌ها هر چه جواهر وجود دارد جمع کنید، بروید در دریاها هر چه مروارید وجود دارد جمع کنید با این ذکری که به شما می‌دهم برابری نمی‌کند». گفتم: آقا بفرمایید چه ذکری هست که این‌قدر با همه جواهرات دنیا برابری نمی‌کند؟ ایشان فرمودند: ، ، ؛ اگر بدانید چه هست این استغفار! چه گنج‌هایی در این ذکر استغفار نهفته هست! باید بیابید که این استغفار چیست .... 🍂🍃 🌿🌺 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 💫السلام وعلیک 🕊🌹 حضرت 🥀 در آرزوی تو هستم ای همیشه نورانی اسیر زلف تو هستم نگفته میدانی شمیم عطر تو در باغ لاله میپیچد عزیز گمشده در کوچه های ظلمانی 🌿🌷
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 ☀️📜 🌸🍃امام علےعلیه السلام می فرمایند: در دوستی با دوستت،اندازه نگهدار،چه بسا که روزی دشمنت شود؛ودر دشمنی با دشمنت،از حدش تجاوز نکن،چه بسا که روزی دوستت گردد. 📚✨ نهج البلاغه،حکمت،۲۶۸
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 ✅لب به کمپوت نزد! بیمارستان شلوغ بود. گرمای هوا همه را از پا انداخته بود. دکتر سِرُم وصل کرد و گفت: «بهش برسید، خیلی ضعیف شده.» براش کمپوت گیلاس آورده بودند. هر کاری کردند، نخورد. گفت: «این‌ها که تو بیمارستان‌اند، همه مثل من گرمازده شده‌اند.» به همه داده بودند، باز هم نخورد. گفت: «هروقت همه‌ی بچه‌های لشکر کمپوت گیلاس داشتند بخورند، من هم می‌خورم.» 🕊🌸 🌿🌹 ✨🌷
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃 ✨🌺شرایط سخت به خاطر کار حسین از ارومیه رفتیم سیرجان. شرایط خیلی سخت بود برام. از یه طرف آب و هوا غیر قابل تحمل بود و از طرفی زندگی با صاحب خونه ی بد اخلاق. یه روز دیگه طاقتم طاق شد و گفتم: «زندگی تو این شرایط خیلی برام سخت شده». حسین هم سریع رفت یه خونه با موقعیت بهتر اجاره کرد. دو ماه از رفتنمون به خونه دوم گذشته بود که فهمیدم اجاره ای که واسه این خونه می ده از حقوق ماهیانه ش بیشتره. بهش گفتم: «خواهش می کنم بریم یه خونه دیگه. نمی خوام بیشتر از این اذیت بشی». گفت: «نمی خوام همسری رو که تموم قوم و خویشش رو ول کرده و به خاطر من به یه زندگی ساده تن داده و از شهر خودش دور شده، ناراحت ببینم». 🕊🥀 🌱🌺 ✨🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا