🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
✨💦اخلاق ناب فرماندهی...
💠نظافت....
صبح بود و با اسماعیل مشغول صحبت بودیم که مدیر داخلی پادگان آمد و گفت: «مجاری آب و فاضلاب و دستشوییها بسته شده و باید کسی بیاید بازش کند.»
سردار گفت: «خب باشد. ترتیب کار را می دهم.»
روز بعد دیدیم که آن کار انجام گرفته و سرویس آب و فاضلاب تر و تمیز شده است. مدیر داخلی را دیدم که آمد به سردار گفت: «گره کار گشوده شد و دیگر نیازی به آوردن کسی نیست.
سردار گفت: «بارک الله.»
یکی از بچه ها پرده از این ماجرا برداشت و گفت: «خودم دیدم که نیمه های شب، اسماعیل لباس بادگیر پوشیده بود -که بدنش نجس نشود- و سرویس بهداشتی را نظافت میکرد.
#فرماندهی_ازآن_توست_یاحسین
#شهیداسماعیل_دقایقی
#ظرافتهای_اخلاقی_شهدا
#سالروزشهادت
شادی روح بلند ومطهرش صلوات
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🌹🕊
🕊🌹اخلاق ناب فرماندهی.......
من دقایقی رانمي شناختم ؛
ولي هر روز مي ديدم كه كسي مي آيد و چادرها و آبگير ها را ترو تميز مي كند.
با خودم فكر مي كردم كه اين شخص فقط چنين وظيفه اي دارد.
يك روز هر چه چشم به راهش بودم تا بيايد و باز به نظافت و انجام وظايفش بپردازد ، پيدايش نشد و احساس كردم كه او از زير كار شانه خالي مي كند.
از اين رو ، خود به سراغش رفتم و گفتم: «چرا امروز نيامدي؟!»
او در پاسخ گفت: «چشم الان مي آيم.»
مجاهديني كه نظاره گر چنين صحنه اي بودند سخت ناراحت شدند و گفتند ، «تو چه مي گويي؟ او فرمانده لشكر است.»
من كا از اين نظر احساس شرمندگي مي كردم ؛
در صدد عذر خواهي برآمدم.
اما او بود كه كريمانه و با متانت گفت: «اشكال ندارد.»
و با خنده از كنار ماجرا گذشت......
#شهیداسماعیل_دقایقی
#فرماندهی_ازآن_توست_یاحسین
#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🌾✨اخلاق ناب فرماندهی
من دقایقی رانمي شناختم ؛
ولي هر روز مي ديدم كه كسي مي آيد و چادرها و آبگير ها را ترو تميز مي كند.
با خودم فكر مي كردم كه اين شخص فقط چنين وظيفه اي دارد.
يك روز هر چه چشم به راهش بودم تا بيايد و باز به نظافت و انجام وظايفش بپردازد ، پيدايش نشد و احساس كردم كه او از زير كار شانه خالي مي كند.
از اين رو ، خود به سراغش رفتم و گفتم: «چرا امروز نيامدي؟!»
او در پاسخ گفت: «چشم الان مي آيم.»
مجاهديني كه نظاره گر چنين صحنه اي بودند سخت ناراحت شدند و گفتند ، «تو چه مي گويي؟ او فرمانده لشكر است.»
من كا از اين نظر احساس شرمندگي مي كردم ؛
در صدد عذر خواهي برآمدم.
اما او بود كه كريمانه و با متانت گفت: «اشكال ندارد.»
و با خنده از كنار ماجرا گذشت......
🕊 #شهیداسماعیل_دقایقی🌹
#فاصله_ای_که_باشهداداریم 💫
#فرماندهےازآن_توست_یاحسین💔
🍃🍂|• @dehghan_amiri20
🌹🍃اخلاق ناب فرماندهے
روزي يكي از مجاهدين عراقي در آستانه يكي از عمليات ها سرگذشت خود را به گونه اي بازگو كرد كه بچه ها از فرط خنده روده برُ شدند. او گفت كه چند روز پيش همسرش از او تقاضا كرده به نانوايي برود و براي او نان تهيه كند. ولي او به خانه برنگشته و يكراست به جبهه آمده و همسرش همچنان چشم انتظار اوست تا با چند قرص نان به خانه برگردد. اين حكايت چند روزي نُقل و نبات بچه هاي تيپ شده بود و هر رزمنده اي آن را براي ديگري تعريف مي كرد و مي خنديد. وقتي خبر به سردار اسماعيل دقايقي رسيد و بيدرنگ او را احضار كرد و به او گفت: شما با چه حقي به چنين كاري اقدام كرده ايد؟ درست است كه به جبهه آمده ايد، ولي مگر همسرتان حقي به گردن شما ندارد؟ شما كار درستي نكرده ايد و باعث بدبيني او شده ايد. بايد در امور خانواده و جبهه انصاف را رعايت مي كرديد. اميدوارم چنين كارهايي از شما تكرار نشود.
🕊#شهیداسماعیل_دقایقی🌸
✨#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا💦
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌺🌿حال شما خوب نیست....
زمستان سال ۶۴ در تهران زندگی میکردیم، اسماعیل برای گرفتن برنج کوپنی میبایست مسیری را طی کند که جز ماشینهای دارای مجوز نمی توانستند از آن محدوده عبور کنند، او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلومتری برایش زجرآور بود، از او خواستم با خودرو سپاه برود که نپذیرفت، گفتم: حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد، گفت: اگر خواستی همینطور پیاده میروم و گرنه نمیروم، او کیسه ۲۵کیلویی برنج را روی دوشش نهاد و یک نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند.
✨#شهیداسماعیل_دقایقی🕊🌹
✨#ظرافتهاےروحےشهدا 🌸🍃
✨#فاصله_ای_که_باشهداداریم 💦💫
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
✅ استفاده شخصی از بیتالمال
زمستان سال ۶۴ در تهران زندگی میکردیم، اسماعیل برای گرفتن برنج کوپنی میبایست مسیری را طی کند که جز ماشینهای دارای مجوز نمی توانستند از آن محدوده عبور کنند، او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلومتری برایش زجرآور بود، از او خواستم با خودرو سپاه برود که نپذیرفت، گفتم: حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد، گفت: اگر خواستی همینطور پیاده میروم و گرنه نمیروم، او کیسه ۲۵کیلویی برنج را روی دوشش نهاد و یک نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند.
🦋#شهیداسماعیل_دقایقی🌸
🍂#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا 🌾
☘#فاصله_اےکه_باشهداهست🌺
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
من دقایقی رانمي شناختم ؛
ولي هر روز مي ديدم كه كسي مي آيد و چادرها و آبگير ها را ترو تميز مي كند.
با خودم فكر مي كردم كه اين شخص فقط چنين وظيفه اي دارد.
يك روز هر چه چشم به راهش بودم تا بيايد و باز به نظافت و انجام وظايفش بپردازد ، پيدايش نشد و احساس كردم كه او از زير كار شانه خالي مي كند.
از اين رو ، خود به سراغش رفتم و گفتم: «چرا امروز نيامدي؟!»
او در پاسخ گفت: «چشم الان مي آيم.»
مجاهديني كه نظاره گر چنين صحنه اي بودند سخت ناراحت شدند و گفتند ، «تو چه مي گويي؟ او فرمانده لشكر است.»
من كه از اين نظر احساس شرمندگي مي كردم ؛
در صدد عذر خواهي برآمدم.
اما او بود كه كريمانه و با متانت گفت: «اشكال ندارد.»
و با خنده از كنار ماجرا گذشت......
#شهیداسماعیل_دقایقی🕊
#فاصله_ای_که_باشهداداریم...🍀
#اخلاق_ناب_فرماندهی
🥀🍃|• @Dehghan_amiri20