eitaa logo
دهڪده ‌مثبت
2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
10 فایل
یه دهڪده مثبت، تا توے اون یه زندگی آروم‌ و بدور از افڪار منفی رو تجربه ڪنی(جلسات روزاے زوج رو از دست ندین)♥️ پیشنهادات وارسالی‌هاے زیباتون رو اینجا می‌خونم🌱 @Goolnarjes313 https://harfeto.timefriend.net/16851976543119 لطفامعرفی‌مون کن @Dehkade_mosbat
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️خانم محمدی، برای اینکه فضای مجلس را کمی تغییر بدهد و بحث را که به خاطر دیرآمدن عباس، شروع نشده بود، آغاز کند گفت: - عباس همیشه به من لطف داشته. خیلی خوشحالم ضحی خانم، همون خانمی است که عباس پسندیده. اگه اجازه بدین، با همدیگه صحبتی داشته باشن. - اختیار دارید. تا جوون ها با هم صحبت می کنن، شما هم میوه میل بفرمایید. 🔹ضحی با شنیدن حرف پدر، با دست دیگر، جلوی چادرش را گرفت و از جا بلند شد. دو قدم از مبل راحتی فاصله گرفت و منتظر شد تا عباس آقا هم بلند شود. عباس هم به اشاره آقای تابش، بلند شد. با اجازه ای گفت و به سمت ضحی رفت. سرش پایین بود. کتی نداشت که با دستانش، لبه های کت را بگیرد. دست راستش را باز کرد و بفرمایید گفت. ضحی به سمت اتاق رفت و عباس پشت سر ضحی، داخل شد. 🔸عباس، در اتاق را باز گذاشت. ضحی گوشه ای ایستاده بود. منتظر بود عکس العمل عباسِ آتش نشان را ببیند. عباس نگاهش را که بالا آورد؛ چشمش به قاب عکس امام زمان علیه السلام افتاد. ناخودآگاه دستش را روی قلبش رفت. در دل، از حضرت خواست دستشان را روی سرش بگذارند و به او نگاه کنند. ضحی بفرمایید گفت. عباس نفهمید که ضحی به کجا اشاره کرد. صندلی پشت میز را انتخاب کرد و نشست. ضحی هم لبه تخت نشست. چادرش را روی انگشتان پایش کشید و مرتب کرد. خیالش که راحت شد، کمی سرش را بالا گرفت و به صورت عباس که داشت حرکات او را نگاه می کرد، رسید. حیا کرد و در چشمانش نگاه نکرد و به نقش گل های چادرش، خیره شد. 🔹مادر، سینی چای و لیوان آبی را برای عباس آقا آورد. آن را روی میز گذاشت و از اتاق بیرون رفت. عباس، لیوان آب را برداشت و کمی نوشید. نفس عمیقی کشید و گفت: - ببخشید دیر کردم. شغل ما هم اینجوریه. شما احتمالا درک کنین. - بله متوجه ام. برای ما هم این جور کارهای فوری پیش اومده. اشکالی نداره. 🔸ضحی خواست بگوید اگر خسته اید یک شب دیگر اما عباس بلافاصله گفت: - متشکرم. من دو سالی از شما کوچک تر هستم. متولد سال ...... 🔹عباس هر چیزی که به ذهنش می رسید باید بگوید را گفت. ضحی هم حرفهایش را زد. ساعت اتاق، تند و تند حرکت می کرد. مادر، دو بشقاب میوه آماده کرد تا برای بچه ها ببرد. عباس زودتر از ضحی، از جا بلند شد و بشقاب ها را از خانم سهندی گرفت و تشکر کرد. بشقابی را به دست ضحی داد و بشقاب دیگر را روی میز گذاشت. ☘️خانم سهندی رفته بود. روی صندلی نشست. به کتاب های داخل کتابخانه ضحی نگاه کرد. خیلی از کتاب ها را می شناخت. از اسم کتاب ها و نحوه چینش آن ها، کمی بیشتر ضحی را شناخت. لبخند زد. ضحی، همان طور بود که فکر می کرد و از این بابت، خیلی خوشحال بود. از نگرانی اولیه ای که هنگام داخل شدن به خانه ضحی داشت، هیچ ردپایی برجای نمانده بود. چاقو را برداشت. ضحی، ادامه حرفش را نگفت و بفرمایید زد. کمی مکث کرد و وقتی دید عباس آقا سوالی از او نمی کند پرسید: - زمان هایی که خیلی ناراحت بشین یا خیلی خسته باشین، چی کار می کنین؟ 🔺عباس لبه چاقو را از بالا، زیر پوست پرتقال برد. مکثی کرد و همان طور که اولین لایه پوست پرتقال را به آرامی جدا می کرد گفت: - وقتی خیلی ناراحت باشم، اگه به مشکل خورده باشم، می رم سر قبر پدرم. اما اگه مشکلی چیزی عامل ناراحتی ام نباشه، می رم گلزار شهدا؛ گاهی امامزاده؛ گاهی که موقعیت رفتن به این جاها رو نداشته باشم، به نماز پناه می برم؛ یا قرآن گوش می دم و می خونم. پدر خدا بیامرزم، هر وقت ناراحت بود، قرآن می خوند. 🔸یاد پدر، لبخند تلخی را روی لب های عباس آورد. دلش برایش تنگ شده بود و جای خالی اش را در خواستگاری ها، بیشتر احساس می کرد. ضحی متوجه تغیر حالت عباس شد. بشقاب جلویش را کمی جا به جا کرد و آرام گفت: - خدا رحمتشون کنه. عباس تشکر کرد و با لحنی متفاوت از قبل، ادامه داد: - اما وقتی خیلی خسته باشم، هر جا باشم سرمو می ذارم زمین و می خوابم. 🔹ضحی از تصور حرف عباس، زیر چادر، خنده ای بی صدا کرد. عباس دومین لایه از پوست پرتقال را ببین نوک چاقو و انگشت شصتش گرفت. آن را کشید و در حال جدا کردنش گفت: - البته اگه سر شیفت نباشم. شما چی کار می کنین؟ 🌸صدای مادر عباس از راهرو آمد: - عباس آقا، دیروقت شده. اذیت می شن. بریم مادر؟ 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨سلام حضرت مهدی (علیه السلام) ✨سلام ابن فاطمه (علیهما السلام) 📖آقاجان چند روزی ست کتاب شیرینِ قرآن در قرآن را می خوانم. 💠در آن کتاب آقای جوادی آملی، قرآن را حبل و ریسمانی معرفی کرده که اگر به آن تمسک جوییم و چنگ بزنیم، آن ریسمان ما را با خودش بالا می برد . ⁉️چگونه کتابی که اینچنین سبب نور و معرفت است در مهجوریت به سر می برد و در بین ما غریب است؟ آقاجان خودتان دستمان را بگیر و با راه هدایت که همان کتاب قرآن عزیز است آشنا و دوست بگردان. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️اراده خداوند ✨و نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ (1) 🔹و ما اراده كرده‏ ايم بر كسانى كه در زمين به ضعف و زبونى كشيده شدند، منّت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان (روى زمين) قرار دهيم. 🔸كلمه‏ ى «منت» در اين‏جا به معناى نعمت بزرگ و با ارزش است، نه منّت زبانى كه بازگو كردن نعمت به قصد تحقير ديگران باشد. 🔹شكّى نيست كه هرگاه اراده‏ ى الهى بر تحقّق امرى تعلّق گيرد، آن مسئله قطعاً عملى خواهد شد و هيچ مانعى نمى ‏تواند سدّ راه آن گردد. 🔸با اين‏كه همه نعمت‏ها از جانب خداوند است و بندگان در هر نعمتى رهين منّت او هستند، ليكن او در خصوص چند نعمت، تعبير به منّت فرموده كه طبعاً از اهميّت بالاى آنها حكايت دارد، از جمله: الف: نعمت اسلام. ب: نعمت نبوّت. ج: نعمت هدايت. د: نعمت حاكميّت مؤمنان. 🔹در روايات بسيار، حضرت مهدى عليه السلام و حكومت آن بزرگوار در آخرالزمان مصداق اتمّ اين آيه معرّفى شده است. 🔸حكومت جهانى مستضعفان و حمايت از مظلومان تاريخ، اراده و خواست الهى است. 🔹 در حكومت خودكامه طاغوتى، نيروهاى كارآمد به ضعف كشانده مى‏شوند. 🔸 امامت، همچون بعثت، نعمت ويژه ‏اى است كه خداوند بر مردم منّت مى‏نهد. ☘️☘️☘️☘️☘️ 1) قصص/5. 📚تفسير نور،ج‏7، 16. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🔹عنِ اِبْنِ عُمَرَ قَالَ : سَأَلْنَا اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَغَضِبَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَذْكُرُونَ مَنْ مَنْزِلَتُهُ مِنَ اَللَّهِ كَمَنْزِلَتِي ☘️ألاَ وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ كَافَأَهُ اَلْجَنَّةَ ☘️ألاَ وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً لاَ يَخْرُجُ مِنَ اَلدُّنْيَا حَتَّى يَشْرَبَ مِنَ اَلْكَوْثَرِ وَ يَأْكُلَ مِنْ طُوبَى وَ يَرَى مَكَانَهُ فِي اَلْجَنَّةِ 🔸عبد اللّه بن عمر گفت:از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مورد على بن ابى طالب عليه السّلام [بطور توهين ‌آميزى]سؤال كرديم.آن حضرت خشمگين شد و فرمود: چرا عدّه ‌اى به بدى ياد مى ‌كنند از كسى كه مقام و منزلتش نزد خدا،همچون مقام و منزلت من است‌؟! 🍁آگاه باشيد هر كس على را دوست بدارد،مرا دوست مى ‌دارد و هر كس مرا دوست بدارد،خداوند از او راضى است و هر كس خدا از او راضى باشد،پاداشش را بهشت قرار مى ‌دهد. 🍁بدانيد،هر كس على را دوست بدارد،از دنيا نمى ‌رود مگر اينكه از حوض كوثر بنوشد و از درخت طوبى بخورد و جايگاه خود را در بهشت ببيند. 📚فضائل الشيعة ؛ ص4. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
📚 روزه ی کارگران 📘 سؤال: اینجانب هستم و می توانم روزه بگیریم، ولی کار کردن در ماه رمضان و روزه گرفتن برایم بسیار مشکل است؛ به طوری که کارم را تحت تأثیر قرار می دهد و ممکن است به اخراجم منجر شود؛ لطفاً مرا راهنمایی کنید؟ 📔 جواب: باید روزه بگیرید و هر گاه مشقت بسیار زیاد داشت، می توانید روزه را افطار کنید و پس از ماه رمضان قضای آن را بگیرید. ∞═┄༻•✾✿🖤✿✾•༺┄═∞ 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
💯از شیوه ‌های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید. ✍️امانت ‌دار، پاکدامن و به دور از فساد باشد. 🍀بنابراین، همه صلاحیّت دارند؛ منتها امر ریاست جمهوری، بالاتر از این حرفهاست. باید گشت و اصلح را پیدا کرد. باید گشت و امین ترین را انتخاب کرد. 🔰بیانات در دیدار جمعی از روحانیون ۱۳۷۶/۰۲/۱۳ 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
هدایت شده از سلام فرشته
🌹 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: 🌺موسى عليه السلام گفت: خدايا! نزديكى به تو را مى خواهم . فرمود: «نزديكى به من ، براى كسى است كه شب قدر را بيدار مى مانَد» . 🍃گفت: خدايا! رحمت تو را مى خواهم. فرمود: «رحمت من ، براى كسى است كه در شب قدر ، بر بينوايانْ رحم مى كند». 🌸گفت: خدايا! عبور از صراط را مى خواهم. فرمود: «آن ، براى كسى است كه در شب قدر ، صدقه اى بدهد». ☘️گفت: خدايا! درختان و ميوه هاى بهشتى را مى خواهم. فرمود: «آن ، براى كسى است كه در شب قدر ، تسبيح بگويد». 🌼گفت: خدايا! رهايى از آتش را مى خواهم. فرمود: «آن ، براى كسى است كه در شب قدر ، آمرزش بخواهد» . 🍀گفت: خدايا! خشنودى تو را مى خواهم. فرمود: «خشنودى من ، براى كسى است كه در شب قدر ، دو ركعت نماز بگزارد». 🌟پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قالَ موسى : إلهي اُريدُ قُربَكَ . قالَ : «قُربي لِمَن يَستَيقِظُ لَيلَةَ القَدرِ» . قالَ : إلهي اُريدُ رَحمَتَكَ . قالَ : «رَحمَتي لِمَن رَحِمَ المَساكينَ لَيلَةَ القَدرِ» . قالَ : إلهي اُريدُ الجَوازَ عَلَى الصِّراطِ . قالَ : «ذلِكَ لِمَن تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ في لَيلَةِ القَدرِ» . قالَ : إلهي اُريدُ أشجارَ الجَنَّةِ وثِمارَها . قالَ : «ذلِكَ لِمَن سَبَّحَ تَسبيحَةً في لَيلَةِ القَدرِ» . قالَ : إلهي اُريدُ النَّجاةَ مِنَ النّارِ . قالَ : «ذلِكَ لِمَن استَغفَرَ في لَيلَةِ القَدرِ» . قالَ : إلهي اُريدُ رِضاكَ . قالَ : «رِضايَ لِمَن صَلّى رَكعَتَينِ في لَيلَةِ القَدرِ» . 📚بحار الأنوار : ج 98 ص 145 ح 3 . 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte
🔹عباس به پرتقال دستش نگاه کرد. آن را داخل بشقاب گذاشت و گفت: - موندم این پرتقال رو، بخورم بعد برم؛ یا ببرمش بعد بخورم؟ - هر طور راحتین. - پس می خورم. 🔸پرتقال را مجدد روی دست گرفت. دو لایه دیگر پوستش را هم کند. نصفش را به سمت ضحی تعارف کرد. ضحی تشکر کرد اما عباس، دستش را پس نکشید. نصف پرتقال را گرفت. عباس ی پر پرتقال را جدا کرد و داخل دهانش گذاشت. ضحی به پرتقال نگاه کرد و به آرامش عباس آقا، غبطه خورد. پرتقال خوردنش که تمام شد، از جا بلند شد. تشکر کرد و عذرخواهی. التماس دعا گفت. خداحافظی کرد و از اتاق، بیرون رفت. 🌸ضحی همان جا ماند. صدای خداحافظی و تعارفات مرسوم را می شنید و به پرتقال داخل دستش، خیره شده بود. باید چه می کرد؟ چرا اینقدر نگران بود؟ عباس که راحت و صمیمی، حرف زده بود پس چرا نگران بود؟ روی تخت دراز کشید و چادر را روی صورتش کشید. خوشحال بود اما دلشوره داشت. اگر این اختلاف سنی بعدها مشکل ایجاد کند چه؟ اگر پدر نداشتنش بعدها مشکل زا شود چه؟ قرار است با مادرش زیر یک سقف زندگی کنیم؟ با مادرش می خواهد چه کار کند؟ مادرش چه اخلاقی دارد؟ این ها را که نمی توانستم از او بپرسم. نکند از آن دست مادرشوهرهای ترسناک باشد؟ اما اصلا به قیافه شان نمی خورد ولی مگر ندیدی تا به پسرش گفت عباس بریم او هم چشم گفت. نکند عباس از مادرش اینقدر حساب ببرد که او را ندیده بگیرد و به مشکل بخورند؟ خدایا چه کار کنم؟ 🔹با صدای تق تق، آرنج و چادر رنگی را از صورت برداشت. به محض دیدن پدر، از جا بلند شد. به احترام، چند قدمی پیشواز پدر رفت. حاج عبدالکریم نگاهی به در و دیوار اتاق کرد و نشست. پرتقال نخوره داخل بشقاب را نگاه کرد و گفت: - شما نخوردی؟ - میل نداشتم. - خب؟ عباس آقا رو چطور دیدی؟ - همون طور بود که دوستتون نوشته بودن. - درسته. شنیدی چی گفت؟ آزمایشی بود. کم مردی می شناسم که تو این سن، این نگاه رو داشته باشه. ابتلا و آزمایش خدا. - درسته. - خب من دیگه برم. حتما خسته ای. ☘️پدر می خواست سر صحبت و درد و دل دخترش را باز کند اما نتوانست. از اتاق بیرون رفت. ضحی لب بسته بود. دلش نمی خواست حال پدر را با افکار مشوشی که داشت، خراب کند. به سختی لبخند زد؛ اما پدر همه این ها را فهمید. لیوان آبی پر کرد و برای ضحی آورد و نشست و این بار، مصمم شد تا سر صحبت را باز کند و کلاف درهم گورشده ذهنی ضحی را باز کرده و دوباره مرتب، بپیچد. حتی اگر روزها طول بکشد. و روزها طول کشید. بارها با عباس دیدار گذاشت و در انتها، افکار دخترش را مرتب کرد. 🔹حاج عبدالکریم مشاور نبود اما قرآن خوانده بود. هر حرف و فکری که ضحی داشت، جوابش را با ترجمه آیات می داد. صبح ها آیات حفظ شده را از دخترش تحویل می گرفت. ظهرها، اخبار بیمارستان بهار و بخش اورژانس را که ضحی به صورت افتخاری آنجا رفته بود می شنید. شده بود همان پدر جوانی که جز ضحی، هیچ دختر و کار و دغدغه ای ندارد و ضحی هم شده بود دختر ده ساله ای که با کمک مادر، همه چیزش را به بابا می گفت: - می دونین باباجون، راستش خیلی فکر کردم. توی تست هایی هم که دادم، نمره سوالاتی که مربوط به بحث خیانت شوهر بود رو از همه بالاتر می زدم. از این خیلی می ترسم. - حق داری. منم بودم تو این دوره زمونه می ترسیدم. ولی کار خاصی از ما بر نمی یاد الا دعا و کمک به تقوا و ایمان خودمون و خانواده مون. افراد متقی و با ایمان کمتر در دام می افتن و اگر بیافتن، نجات پیدا می کنن. - درسته. اگر در دام بیافته چی؟ - هنوز که نیافتاده. اما اگر هم چنین موقعیتی دامی برای هر کسی پهن بشه، آزمایشه. امتحانه. این امتحان برای شما هم هست. این طور نیست؟ 🌸ضحی به حرفهای پدر، بارها و بارها فکر کرد. آن ها را برای خود نوشت. تکرار کرد که ملکه ذهنش شود و سدی شود برای این صداهای ذهنی اذیت کننده اش. حالا قرار بود بعد از چند ماه، مجدد به همراه خانواده، به زیارت خانم حضرت معصومه سلام الله علیها برود. از جهتی نگران بود و از جهتی خوشحال. عباس و مادرش، زودتر از آن ها راه افتاده بودند تا کارهای مربوط به عقد در حرم خانم را انجام دهند. 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨السلام علیک یا صاحب الزمان 🏴آقاجان تسلیت می گم شهادت پدر بزرگوارتان حضرت علی(علیه السلام) را 🏴 ▪️مولای عزیز چقدر پدر بزرگوارتان غریب بودن که 25 سال صبر کردند، خانه نشین بودن و دردل های خود را با چاه های نخلستان مدینه می کرد. ▪️آقاجان شما هم غریب هستید آن هم به مدت هزارو اندی سال . غریبی! که این همه مدت منتظرمان بودید و هستید . 🤲اللهم عجل لولیک الفرج 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️راه رسیدن به قرب الهی ✨و الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (1) 🔹و كسانى كه در راه ما (تلاش و) جهاد كردند، راه ‏هاى (قرب به) خود را به آنان نشان خواهيم داد و همانا خداوند با نيكوكاران است. 🔸براى رسيدن به هدايت ويژه‏ ى الهى، تلاش لازم است و بايد گام اوّل را خود انسان بردارد، چنانكه در جاى ديگر مى ‏فرمايد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ» 🔹گاهى، يك گام و يك لحظه تلاش خالصانه، هدايت و نجات ابدى را به دنبال دارد. 🔸 در مديريّت و رهبرى، لازم نيست تمام ابعاد كار از روز اوّل روشن باشد، همين كه گامى الهى بر داشته شد، در وسط راه، هدايت‏ هاى غيبى مى ‏آيد. 🔹آنچه به تلاش ‏ها ارزش مى‏دهد، خلوص است. 🔸 به وعده هاى خداوند اطمينان داشته باشيم. 🔹نشانه‏ ى نيكوكار بودن، تلاش در راه حقّ و اخلاص است. 🔸 همراه بودن خداى بزرگ با بنده‏ اى ضعيف، يعنى رسيدن انسان به همه چيز. چنانكه در دعاى عرفه ‏ى امام حسين عليه السلام مى ‏خوانيم: «ما ذا فقد من وجدك و ما ذا وجد من فقدك» هر كه تو را يافت، چه كمبودى دارد و هر كه تو را از دست داد، چه دارد؟ 🔹 خداوند، هم راه قرب را به ما نشان مى ‏دهد و هم تا رسيدن به مقصد، دست ما را مى‏ گيرد. ☘️☘️☘️☘️☘️ 1)عنکبوت/69 📚تفسير نور،ج‏7، 172 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🔹ألاَ وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً قُبِلَ صَلاَتُهُ وَ صِيَامُهُ وَ قِيَامُهُ وَ اِسْتَجَابَ لَهُ دُعَاهُ 🔸ألاَ وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً اِسْتَغْفَرَتْ لَهُ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ اَلْجَنَّةِ اَلثَّمَانِيَةُ يَدْخُلُهَا مِنْ أَيِّ بَابٍ شَاءَ بِغَيْرِ حِسَابٍ 🔹ألاَ وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَعْطَاهُ اَللَّهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ وَ حَاسَبَهُ حِسَابَ اَلْأَنْبِيَاءِ 🔸ألاَ وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً هَوَّنَ اَللَّهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ اَلْمَوْتِ وَ جَعَلَ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ اَلْجَنَّةِ 🍀آگاه باشيد،هر كس على را دوست بدارد،نماز،روزه و شب ‌زنده ‌دارى ‌اش پذيرفته مى ‌شود و دعايش مستجاب مى ‌گردد. 🍁بدانيد،هر كس على را دوست بدارد،فرشتگان براى او طلب آمرزش مى ‌كنند و درهاى هشتگانۀ بهشت بر او گشوده مى ‌شود تا از هر درى كه بخواهد،بدون حساب وارد شود. ☘️آگاه باشيد،هر كس على را دوست بدارد،خداوند نامۀ عملش را به دست راستش مى ‌دهد و به حساب او همچون حساب انبيا رسيدگى مى ‌كند. 🍁بدانيد هر كس على را دوست بدارد،خداوند شدّت و سختى جان دادن را بر او آسان مى ‌كند و قبرش را باغى از باغهاى بهشت قرار مى ‌دهد. 📚فضائل الشيعة ؛ ص4. 🏴شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خدمت شما تسلیت عرض می کنم🏴 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
⁉️ متن سوال: آیا آندوسکپی روزه را باطل می ‌کند؟ 👇👇👇 ✅پاسخ: ✍️آیت الله (دام ظله العالی)) بسمه تعالي. اگر چيزي با آن وارد حلق نشود روزه را باطل نمي ‌كند 🌾🌾🌾 ✍️آیت الله (دام ظله العالی)) باسمه تعالي. اگر ژل جسميت داشته باشد، فرو دادن آن روزه را باطل می کند . 🌾🌾🌾 ✍️آیت الله (دام ظله العالی)) بسم الله الرّحمن الرّحيم. معمولاً در آندوسكپي قبل از شروع به آن موادّي را به بيمار مي دهند كه در دهان بگيرد و اثرش تخدير(تخدير: بي حسي) محدوده گلو و دهن بيمار است اگر در آن موقع چيزي ازآن وارد حلق شود روزه باطل مي شود. 🌾🌾🌾 ✍️آیت الله (دام ظله العالی)) با توجه به اينكه معمولاً ژلي به آن مي مالند كه به راحتي به سمت معده حركت كند روزه را باطل مي كند. 🌾🌾🌾 ✍️آیت الله (دام ظله العالی)) اگر آغشته به چیزی نباشد، بنابر احتیاط واجب در حال روزه اجتناب شود و اگر آغشته به مایعی باشد روزه را باطل می ‌کند. ∞═┄༻•✾✿🖤✿✾•༺┄═∞ 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
💯از شیوه ‌های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید. 🔹امانت ‌دار، پاکدامن و به دور از فساد باشد 🍀بهترین، آن کسى است که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم یگانه و صمیمى باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافی گرى خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافی گرى و تجمل ‌پرستى است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافی گرى باشد، مردم را به سمت اشرافی گرى و به سمت اسراف سوق خواهد داد. 🔰بیانات در دیدار مردم بیجار ۱۳۸۸/۰۲/۲۸ 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🔹ماشین را در پارکینگ شرقی حرم پارک کردند. به همراه خانواده، به سمت گنبد طلایی حرم به راه افتادند. پله ها را بالا رفتند و وارد صحن بزرگ جدید روبروی حرم شدند. حاج عبدالکریم و زهرا خانم، جا به جا می ایستادند و سلام می دادند و تشکر می کردند. از اینکه بالاخره دخترشان سر و سامان می گرفت خوشحال بودند. وارد محدوده حرم شدند. صدای گوشی ضحی بلند شد. عباس بود. ضحی گوشی را دست پدر داد. - سلام علیکم عباس آقای گل. شادوماد. کجایی بابا؟ روبروی ایوان آیینه. باشه. حدود یک دقیقه دیگه. خدانگهدارت 🍃وارد صحن امام رضا علیه السلام شدند. رو به سمت گنبد طلایی خانم، ایستادند و مجدد سلام دادند: "السلام علیک یا فاطمه المعصومه. السلام علیک یا بنت رسول الله..." پدر، سلام می خواند و بقیه آرام تر، پدر را همراهی کردند. دیدن گنبد طلایی خانم، صفای خاصی داشت. با قدم های آرام، به سمت ایوان آیینه حرکت کردند. طبق قرار یواشکی داخل ماشین، ضحی و حسنا به سمت آب خوری کنار حوض بزرگ وسط صحن رفتند. برای پدر و مادر، لیوان آب پر کردند. همه به نیت تبرک، آب نوشیدند. ☘️ ضحی، لیوان آب را سر کشید. احساس کرد چقدر تشنه بوده است. نگاهی به جعبه شیرینی کرد و در زد. صدای خانم وفایی بلند شد: - بفرمایید. سلام خانم دکتر. خوش خبر باشین. 🌸وفایی از روی صندلی بلند شد. به ضحی دست داد و مشتاقانه به جعبه شیرینی روی دست ضحی، نگاه کرد. ضحی دست وفایی را فشرد و بدون اینکه دستش را رها کند گفت: - سلام خواهر جان. ممنونم. شما خوبی؟ خانم دکتر تشریف دارن؟ - بله. چند لحظه تشریف داشته باشین. 🔹وفایی به سمت تلفن رفت. داخلی خانم دکتر را گرفت و ضحی را به داخل راهنمایی کرد. در که باز شدن، بوی گل نرگس، به صورت ضحی پاشید. به خاطر همین بو، دوست داشت هر بار به اتاق خانم دکتر بحرینی بیاید. باد خنکی از پنجره گوشه اتاق به صورتش خورد. خانم دکتر از پشت میز بلند شده بود و به سمت ضحی رفت. جعبه شیرینی را با تشکر فراوان، از ضحی گرفت و روی میز گذاشت. انگار که بچه گم شده اش را یافته باشد، ضحی را در آغوش گرفت و فشرد. - عزیزم. خیلی مبارک باشه. زندگی خوبی داشته باشی. نورچشمی مولا باشی الهی. خیلی مبارک باشه عزیزم. 🌸ضحی از صمیمیت خانم دکتر تشکر کرد. انگار که مادرش را بغل کرده باشد، بی اختیار، شانه خانم دکتر را بوسید و گفت: - خدا حفظتون کنه. ممنونم. بحرینی، بفرما زد و به میزش رفت. ضحی، در جعبه شیرینی را باز کرد. - اول به خانم وفایی بده. حسابی منتظره. - چشم. هر چی شما بفرمایین. ☘️تا ضحی شیرینی عقدکنانش را تعارف وفایی کند، مُهرش را برداشت و زیر برگه ای را مُهر کرد. آن را به همراه برگه چکی، داخل پاکت گذاشت. به سمت میز وسط اتاق رفت و پشت یکی از صندلی ها، منتظر آمدن ضحی شد. وفایی ضحی را به حرف گرفته بود و ضحی دلش می خواست هر چه زودتر، به اتاق خانم دکتر برگردد. - شادوماد چه شکلیه؟ دکتره؟ خیلی مبارک باشه عزیزم. چه شیرینی های تازه ای. آدم دلش می خواد چندتا بخوره - خواهش می کنم بفرمایید. اجازه بدید 🔹ضحی در جعبه شیرینی را از زیرش در آورد. آن را روی میز گذاشت و چهارپنج تا از شیرینی ها را داخل آن گذاشت: - اینا برای خودتون. بفرمایین. نوش جان - خیلی زیادن که. نگفتی! شادوماد دکتره؟ 🌸خانم دکتر بحرینی، از اتاق بیرون آمد و با خنده گفت: - وفایی جان، حالا حالاها وقت داری. لطفا زحمت چایی رو هم بکشین. ممنونم. 🔸و با دست، ضحی را به سمت اتاقش هدایت کرد. ضحی هم از خدا خواسته، به سرعت داخل شد و در را پشت سرش بست. جعبه را جلوی خانم دکتر گرفت. بحرینی، یکی از شیرینی ها را برداشت و پاکت را دست ضحی داد. ضحی پاکت نامه را باز کرد. حکم استخدام ضحی در بیمارستان بهار، به اضافه امکان استفاده از همه امکانات بیمارستان و رتبه پزشکی اش، مُهر و امضا شده دستش بود. - این هم شیرینی من به شما. حالا شما هر دو شرط ما رو دارین. به برنامه ها آشنایین. سه هفته دیگه هم آزمون تخصص تون هست. آزمون کتبی رو قبول بشین، همین جا عملی رو می رین. مطمئنین قلب و عروق نمی خواین؟ همان زنان؟ - بله اگه ممکنه. قلب رو هم دوست دارم ولی زنان و به دنیا آوردن بچه ها، چیز دیگه ایه. - می فهمم. مشارکت در تمام کارهای خوبِ بچه هایی که به دنیا آوردی. خیلی زرنگی. 🌸خانم دکتر بحرینی، لبخند ملیحی زد. ضحی از اینکه بالاخره یک نفر را با چنین تفکری دید، شگفت زده شد. از خانم دکتر تشکر کرد و اتاق را ترک کرد. 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
هدایت شده از سلام فرشته
📿زرنگ باشید. با تسبیح تربت، ذکر بگویید 🌺مكارم الأخلاق ـ في فَضلِ المِسبَحَةِ مِن تُربَةِ الحُسَينِ عليه السلام ـ : رُوِي عَنِ الصّادِقِ عليه السلام : مَن أدارَها مَرَّةً واحِدَةً بِالاِستِغفارِ أو غَيرِهِ ، كُتِبَ لَهُ سَبعينَ مَرَّةً ، وإنَّ السُّجودَ عَلَيها يَخرِقُ الحُجُبَ السَّبَع. 🍀مكارم الأخلاق ـ در برترى تسبيح ساخته شده از تربت امام حسين عليه السلام ـ : از امام صادق عليه السلام روايت شده است : «هر كس ، آن را يك دور به ذكر آمرزش خواهى يا ذكر ديگرى بچرخانَد ، هفتاد مرتبه برايش نوشته مى شود و سجده بر آن ، حجاب هاى هفتگانه را مى دَرَد » . 📚مكارم الأخلاق : ج 2 ص 68 ح 2171 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 334 ح 16 . 📣کانال در ایتا، سروش، بله eitaa.com/salamfereshte sapp.ir/salamfereshte ble.ir/salamfereshte
✨سلام بر تو ای امید منتظران 🍀آقاجان به فدای شال عزایتان . ▪️سخت است پدر را به شهادت برسانند، آن هم پدری که فخر کائنات بوده است. پدری که خدا به او مباهات می کند. پدری که یتیمان کوفه ندیده عاشقش شده بودند. پدری که مهربان و دلسوز به زیردستانش بود. 🍀مهدی جان سرت سلامت. به امید روزی زنده ایم که ببینیم آمدنت و انتقام خون های به ناحق ریخته را. اللهم عجل لولیک الفرج 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️بی نیاز و ستوده ✨يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ (1) 🍀اى مردم! اين شماييد كه به خداوند نياز داريد و (تنها) خداوند، بى ‏نياز و ستوده است. 🍁دعوت خدا از مردم، نشانه ‏ى نياز او به مردم نيست. همان گونه كه اگر گفتيم مردم خانه‏ هاى خود را رو به خورشيد بسازند، اين دعوت نشانه‏ ى نياز خورشيد به ما نيست، بلكه نشانه‏ ى نياز ما به نور است. ☘️يكى از راه ‏هاى مبارزه با غرور و تكبّر، دعوت انسان به درگاه خداست تا انسان به ضعف و جهل و فقر و نياز خود پى ببرد. 🍁هيچ كس از خدا بى نياز نيست. ☘️همه‏ ى موجودات فقيرند، ليكن چون انسان ادّعا و سركشى مى ‏كند بايد مهار شود. 🍁نقش واسطه ‏ها و وسايل و علل را قبول داريم، امّا تمام اسباب و علل نيز در تأثيرگذارى به او محتاجند. ☘️غنّى واقعى و مطلق و كامل، تنها اوست. 🍁معمولًا اغنيا، محبوب نيستند و در تيررس جسارت‏ ها، حسادت‏ ها، رقابت‏ ها و سرقت‏ ها هستند امّا خداوند، غنى حميد است. ☘️خداوند غناى خود را در راه رفع نياز و نفع مخلوقات به كار مى ‏برد و لذا مورد ستايش است. ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ 1)فاطر/15 📚تفسير نور، ج‏7، 486 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🔹ألاَ وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَعْطَاهُ اَللَّهُ بِكُلِّ عِرْقٍ فِي بَدَنِهِ حَوْرَاءَ وَ شُفِّعَ فِي ثَمَانِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ فِي بَدَنِهِ حَوْرَاءُ وَ مَدِينَةٌ فِي اَلْجَنَّةِ 🔸ألاَ وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً بَعَثَ اَللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكَ اَلْمَوْتِ كَمَا يَبْعَثُ إِلَى اَلْأَنْبِيَاءِ وَ دَفَعَ اَللَّهُ عَنْهُ هَوْلَ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ وَ بَيَّضَ وَجْهَهُ وَ كَانَ مَعَ حَمْزَةَ سَيِّدِ اَلشُّهَدَاءِ 🍀آگاه باشيد،هر كس على را دوست بدارد،خداوند به تعداد رگهاى بدنش از حورى ‌هاى بهشت به او مى ‌بخشد و در مورد هشتاد نفر از اقوام و خويشانش،شفاعت مى ‌كند و به تعداد موهاى بدنش،از حوريان بهشتى و از شهرهاى بهشت برخوردار مى‌شود. 🍁بدانيد،هر كس على را دوست بدارد،خداوند،ملك الموت(عزرائيل)را براى[قبض روح]او،آن گونه مى‌فرستد كه براى پيامبران فرستاده مى‌شود و ترس از نكير و منكر را از او برمى‌دارد و رويش را سفيد مى‌كند،و او با حضرت حمزۀ سيد الشهداء همنشين خواهد بود. 📚فضائل الشيعة ؛ ص4. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
📚📏📚📏📚 💢روزه با تشخیص ضرر توسط شخص 💠پرسش: 🔰تكليف شخصي كه مي داند يا گمان دارد روزه برايش ضرر دارد اما پزشك بگويد روزه ضرر ندارد، چيست؟(1) ✅پاسخ: ✍️ همه مراجع: نبايد روزه بگيرد. 📚پاورقي: 1- توضيح المسائل 16مرجع، م 1743 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114 📎 📎 🌐منبع:مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔴پایگاه اطلاع رسانی بلاغ 🆔 @balagh_ir
💯از شیوه ‌های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید. 🔹امانت‌دار، پاکدامن و به دور از فساد باشد. 🍀فرداى این کشور، فرداى این ملت، به احساس مسئولیت امروز شما نیازمند است. احساس مسئولیت کنید که چه بشود؟ که خود را بسازید... بسیارى از شماها مسئولیتهائى در اختیارتان خواهد بود. رؤساى جمهور آینده، وزراى آینده، مدیران آینده و برجستگان گوناگون بخشهاى مختلف آینده - آن کسانى که طراحند، برنامه ریزند، متفکرند، تئوریسین اداره‌ى کشور هستند - از میان شماها پدید مى آیند؛ از میان شماها برمی خیزند. این مدیران و این برنامه ریزان، هم باید عالم باشند، هم به معناى حقیقى کلمه باید متدین، پاکدامن و بصیر باشند. 🔰بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان ۱۳۸۷/۰۸/۰۸ 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
هدایت شده از سلام فرشته
دستور العمل آیت الله فاطمی نیا دامت برکاته.mp3
1.82M
🎧بشنوید 🔖دستورالعملی مخصوص امشب(شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان) از استاد فاطمی‌نیا. پر روزی باشید الهی. 🌸بارپروردگارا ما نمیدانیم در درگاه تو چه پرونده ای داریم تو خودت خوب میدانی که ما چه کارها کرده ایم. اما انقدر میدانیم که تو در این ماه رمضان در رحمت را به روی بنگانت باز کردی، این سحر ها چه اسراری دارد، این لحظات افطار چه اسراری دارد. ☘️خدایا تو را قسم میدهیم به اولیائت ان شاء الله این ماه را ماه عافیت و توبه و مستجاب شدن دعواتمون قرار بده، که این ماه ان شاء الله یک تقوایی حاصل شود که این تقوی ما را نورانیتی بخشد که این نورانیت تا ماه رمضان آینده حفظ بشود. 🌹اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹 ☘️اللهم عجل لولیک الفرج☘️ 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte
🔺ضحی برای شروع رسمی تحصیلات تکمیلی و کار در بیمارستان، به اتاق مسئول آموزش و دوره ها رفت. حکم استخدامی اش را به مسئول نشان داد و از بین دو دوره جاری، دوره ای که با خود خانم دکتر بحرینی بود را انتخاب کرد. علتش فقط خود خانم دکتر نبود بلکه ترجیح می داد استادش مرد نباشد. لیست ارائه ها را نگاه کرد. غیر از دو روز یکشنبه و سه شنبه که به موسسه خیریه قولش را داده بود، اسمش را در تمامی نشست های خانم دکتر نوشت. شب جمعه را شیفت شب گرفت و دو شیفت دیگر را غیر از شب های یکشنبه و سه شنبه، به اختیار گذاشت. 🔹به لیست اسامی نگاه کرد. همه اسامی، همکار داشتند و هیچ دکتر خانم دیگری به بیمارستان نیامده بود که بتواند همکار و همیار او در پروژه ها و آزمایش و شیفت و برنامه هایشان باشند. شیوه کار در بیمارستان بهار، متفاوت از همه جا بود و رسیدن به این شیوه، برای ضحی، هیجان زیادی به همراه داشت. به لیست اسامی آقایان نگاه کرد. آقای دکتر ستّار هم مثل او، منتظر یک یارکاری بود. برایش دعا کرد هر چه زودتر هم یارش را پیدا کند. به روزهای ابتدایی که به بیمارستان بهار آمده بود فکر کرد. شیوه برخورد خانم دکتر و نوع رفتارش. لبخند زد و زیر لب گفت: - برای جذب من نقشه کشیده بودن انگار. 🔺از این فکر خوشش آمد. برگه اجازه ورود او به کتابخانه و نشست ها، مشمول زمان شده بود اما هیچکس جلویش را نمی گرفت. نه برای اینکه کسی یادش نبود، بلکه به خاطر حکم ریاست بیمارستان مبنی بر استخدام تعلیقی ضحی بود. از شیوه خانم دکتر لذت برد و دعا کرد کاش بقیه اینترن ها و پرستارها هم این مسائل را می دانستند. 🌸حالا که کارش در بیمارستان بهار، درست شده بود، دلش برای سحر و همکاران بیمارستان آریا تنگ شد. گوشی را در آورد. روی یکی از صندلی های کنار دیوار، زیر نور سبزرنگ شیشه های سبز بیمارستان نشست. به دو طرفش که مثل رنگین کمان، با نورهای رنگی احاطه شده بود نگاه کرد. کسی نبود. شماره سحر را گرفت: - سلام سحر جان. خوبی؟ دلم برات تنگ شده بود. آره. خبر جدید که.. کودومشو بگم؟ باشه. عقد کردم. سحر از شنیدن این حرف ضحی، شوکه شد: - چی؟! 🔸تا ضحی مختصر برایش بگوید که خیلی سریع اتفاق افتاد و کارها خود به خود پیش می رفت و تازه عقد کرده ایم، سعی کرد بر خود مسلط شود و نقش همیشگی دوست صمیمی بودن را بازی کند: - مبارکا باشه. حالا این دوماد خوشبخت کی هست؟ بابا ای ول. آتش نشان. عجب زوج باحالی هستین شما. پیوند یک دکتر با آتش نشان. خیلی جالبه. بازم مبارک باشه. به فریبا باید بگم برات ی جشن بگیریم. - قربونت. نمی خاد تو زحمت بندازی اش. نمی خوایم خیلی پرسر و صدا باشه. چند وقت دیگه می ریم سرخونه زندگی مون. - پس مراسم چی؟ - مراسم مختصری که می گیریم. دوست داری شما هم بیای خیلی خوشحال می شم. فقط می دونی که همه ..مذ..هب.. - مذهبی ان. همه چادری ان. آهنگ و ترانه ندارین. آره بابا می دونم. مشکلی نیست. حالا خبر دومت چیه؟! فکر نکن که یادم رفت! - خبر دوم هم عطف به خبر اوله - یعنی چی؟ - یعنی شرایط استخدام بیمارستان بهار رو داشتم و حکم استخدامم رو دادن. الانم منتظر بستن قراردادم گفتم ی زنگی بهت بزنم حالت رو بپرسم. 🔺سحر با خودش گفت حالمو بپرسی یا پُز بدی و حالمو بگیری! به روی خودش نیاورد و باز هم تبریک گفت. کار را بهانه کرد و گوشی را قطع کرد. صورتش گُر گرفته بود. گوشی را جلوی صورت گُر گرفته اش آورد و پیامک زد: - اینقدر دست دست کردین که مرغ از قفس پرید. ضحی عقد کرده. 🔹بلافاصله فرهمندپور زنگ زد: - سحر خانوم، سربه سرم می ذارین یا واقعا عقد کرده؟ - همین الان خودش خبر داد. استخدام بهار هم شده. دیگه چه نیازی به گروه مامایی داره. منم که حوصله این دردسرها رو ندارم. اگه کاری ندارین الانم جایی کار دارم. بای! 🔺فرهمندپور، گوشی را قطع کرد. ماشین شاسی بلند مشکی تمیز و کارواش برده اش را به کناره هدایت کرد. هر دو دست را روی فرمان گذاشت و وزن بدنش را به دست ها تکیه داد و خبر را نشخوار کرد "یعنی واقعا عقد کرد! سحر که می گفت تو انتخاب شوهر وسواس داره. هنوز سه هفته هم نگذشته! " 🔸صدای پیامک بلند شد. حال نگاه کردن نداشت. ماشین ها از کنارش رد می شدند و بوق می زدند. کنار بزرگراه پارک کرده بود. بوق ممتد ماشین ها، حواسش را تحریک کرد. نگاهی انداخت و پای مردانه اش را محکم، روی پدال گاز فشار داد. 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨سلام بر صاحب شب های قدر 🌺آقاجان با توجه به سخن خداوند در سوره قدر، نزول فرشتگان الهی دسته دسته به سویتان برای تقدیر امور کارهاست. 🌸تصور چنین صحنه ای چه زیبا و دوست داشتنی است. خوشا به سعادت فرشتگان الهی که حظّ و بهره وافری از وجودتان کسب می کنند. 🍀آقاجان تنها آرزوی ما در تقدیر سرنوشتمان همان فرجتان در زمان حیاتمان و بودن در کنارتان است، امیدواریم چنین سرنوشت قشنگی به امضاء نورانی تان رسیده باشد. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️جانشین خدا ✨يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ (1) 🌺اى داود! همانا ما تو را در زمين جانشين قرار داديم، پس ميان مردم به حقّ داورى كن و از هواها و هوس‏ها پيروى نكن كه تو را از راه خدا منحرف مى‏ كند. البتّه كسانى كه از راه خدا منحرف مى‏ شوند برايشان عذاب سختى است به خاطر آن كه روز قيامت را فراموش كردند. 🍀خداوند تدبير امور بندگانش را به انبيا سپرده است. 🌸دين از سياست جدا نيست. 🍀حكومت بر مردم، نعمت بزرگى است كه شكر آن، اجراى عدالت در ميان مردم است. 🌸محور قضاوت بايد حقّ باشد. 🍀حكومت دينى، سابقه ‏اى بس طولانى دارد. 🌸هر چه در برابر حقّ قرار گيرد، هوى و هوس است. 🍀همه انسان‏ ها حتّى انبياء در معرض دام هوس هستند كه از طريق هشدارهاى الهى مصون مى ‏مانند. 🌸هوى پرستى ممنوع است، خواه تمايلات فردى و شخصى باشد يا گروهى و حزبى. 🍀هوى پرستى با انحراف مساوى است. 🌸خطرات، گام به گام پيش مى‏ آيد (گام اول هوى پرستى، گام دوم انحراف از راه خدا، گام سوم فراموش كردن حساب و قيامت و در نتيجه عذاب شديد). 🍀ايمان به معاد كافى نيست، بايد انسان ياد معاد باشد. ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ 1)ص/26 📚تفسير نور ، ج‏8، 98 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114