فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا که تو به آرزوت رسیدی
حالا که امام حسین را دیدی
سلام ما را هم برسان
حالمان اینجا بی شما خوب نیست...
@Delneveshteeee
علمدار
از جایم بلند میشوم
وقت آن شده است که از شما چیزی بنویسم.
چشمانم را میبندم.
اشکِ حلقه زده در چشمانم از لا به لای پلکها، بر گونهام سُر میخورد.
تا قبل از ساعت یک و بیست دقیقهی بامداد سیزدهم دی ماه سال ۹۸ از شما چه میدانستم؟!
دانستههایم را زیر و رو میکنم.
تمام دانستههایم از شما در یک کلمه خلاصه میشود، امنیت!
هر جا که نام شما تیتر اخبار آن روزها بود، کلمهی امنیت در سرتاسر آن موج میزد.
آن آرامش محض، آن اطمینانی که از چشمان شما بر قلبها سرازیر میشد، آنچنان امنیتی را به ارمغان میآورد که قابل وصف نیست.
حتما تمام علمدارها این گونهاند.
عباس هم وقتی بود، امنیت در تمام خیمهها پا بر جا بود.
دخترانِ کربلا شبها با یادآوری اینکه هنوز عمو عباس هست و علمش، چشمانشان را در آرامشی محض به روی شب میبستند.
عباس که بود دل زینب هم قرص و محکم بود.
عباس که بود حسین نیز خیالش راحت بود.
علمدار کربلا، نوید امنیت و آرامش بود.
علمدار ما نیز.
علمدار کربلا عباس که رفت.
خیمهها سوخت.
حسین شهید شد.
زینب اسیر.
دختران آواره.
علمدار ما هم که رفت.
فکر و خیال دخترانمان غارت شد.
خیمههای عزایمان را به آتش کشیدند.
عفت و حیای دخترانمان را ربودند.
تو نبودی حاج قاسم حریم حرمهایمان با خون شهدا گلگون شد.
حالا که
تو به آسمان رسیدی
حالا که
امام حسین را دیدی
به سیدالشهداء بگو این کشور دیگر علمدار ندارد، دریابشان.
✍🏻 زهرا کبیری پور
#جان_فدا
#سلیمانی
#شهید
@Delneveshteeee
امِ بنین
تمام پسرانِتان را با حسین روانه کرده بودید.
پسرانی که از کوچکیشان آموخته بودند فدایی حسین باشند.
از همان سالهای کودکی در گوشِ آنها زمزمه کرده بودید که هرگز نباید از حسین جلو بیافتند.
این همه معرفت و ادب را از کجا آورده بودید، که این چنین خالصانه و ناب تمام آن را تقدیم آنها کرده بودید بانو؟!
و عباس در میان برادرانش از همه بیشتر این معرفت را به ارث برده بود.
با آن زمزمههایی که در گوش او خوانده بودید، مگر میتوانست در روزِ عاشورا عَلَم به دست نگیرد؟!
چه انتظاری داشتند دیگران که وقتی بچّههای حسین تشنه بودند، او سیرابشان نکند؟!
نوای العطش، در حرم بپیچد و او تاب بیاورد و مشک به دست روانه فرات نشود؟!
دشمن هم صدای جگر سوختهی عباس را شنیده بود که مشک او را هدف گرفت.
همه فهمیده بودند وقتی آبِ مشک قطره قطره بر زمین بریزد، عباس ذره ذره آب میشود.
این را فهمیده بودند که اگر کارِ مشک تمام شود، کارِ عباس هم تمام میشود.
کارِ حسین هم.
و همه دیدند حسین هنگامی که از علقمه برگشت، دست به کمر بود.
عباس را در علقمه جا گذاشته بود و تنهای تنها تنها بازگشته بود.
✍️ زهراکبیریپور
****
سلام مادرِ ماهِ بنیهاشم؛
سلام مادر عباس؛
سلام مادر پسران؛
سلام بر آن دامنی که همچو عباسی را پرورش داد.
منبع: عاملی، سید جعفر مرتضی، تحریف شناسی عاشورا «نقد حماسه حسینی شهید مطهری»، ترجمه: جواد محمد زمانی، چاپ اول، ۱۳۸۵، انتشارات آرام دل، ص۱٠۴ _ ۱٠۵.
****
#امالبنین
@Delneveshteeee
در کجایِ دنیا اکثر الخیر فی النساء
بالایِ سرِ شخصِ اولِ مملکت میزنند؟!
ـــــــــــــــــــــــ
حضرت آقا بابای تمام دختران ایران است.
الحمدلله
@Delneveshteeee
🔅خانهداری به معنای خانه نشینی نیست
🔹اصلیترین نقش یک زن از نظر اسلام همین نقش خانهداری است اما خانهداری به معنای خانهنشینی نیست. بعضی اینها را باهم اشتباه میکنند وقتی میگوییم خانهداری، خیال میکنند میگوییم در خانه بنشینید هیچ کار نکنید، هیچ وظیفهای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعالیتهای سیاسی نکنید، معنای خانهداری این نیست.
🔹خانهداری یعنی خانه را داشته باشید در کنار داشتن خانه هر کار دیگری که از عهده شما برمیآید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتهی همه در ذیل خانهداری است.
#دیدار_بانوان_با_رهبری
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«صورتش همه خونی بود»
مادر #روح_الله_عجمیان این جمله را که میگوید و مکث میکند، احساس میکنم جانش دارد از بدنش بیرون میرود... همه توانش را جمع میکند و تقلا میکند برای سوگ عمیقش کلمه پیدا کند: « تا الان ندیدمش»... هنوز جوان رشیدش را ندیده و سهروز از آن لحظههای سخت که اولین بار صحنههای جاندادنِ پسر رشیدش زیر مشت و لگد و ضربه چاقوی آن جماعت گذشته. بغضش میشکند و تویگریههایی تلخ، گم میشود: «من سهروز پیش رفتم دادگاه و آنجا دیدم چطوری زدنش»
بعد مظلومانهترین و غریبانهترین لحظههای روحالله زیر مشت و لگد جانیها جلوی چشمش میآید: «یک دستش رو تنش بود و یک دست دیگر را...» دستش را مثل آن لحظههای روحالله بالا میبرد و انگار آن لحظه با همه وجودش آرزو میکند خودش آنجا جای پسرش بود: « یک دست دیگرش را اینجوری کرده که نزننش... هزار نفر زدنش»
جمله آخر توی سرم میپیچد؛ «هزار نفر زدنش»... غریب گیرآورده بودنش.
امروز دو تا از قاتلهایش را ق.صاص کردند؛ حالا جانیها دوره افتادهاند برای مرثیهخوانی برایشان. کاش مادر روحالله هیچوقت نیاید و نبیند؛ مگر یک زن، چندبار باید بمیرد و زنده شود؟
✍حسیندارابی 👈 عضوشوید
@hosein_darabi
ستون بیفرهنگی
در جایی میخواندم انگلیس ستون سیاسی، آلمان ستون اقتصادی و فرانسه ستون فرهنگی اروپا است.
اینکه هر سه ستون اکنون در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایران صف کشیدهاند، مصداق عدو شود سبب خِیر اگر خدا خواهد است.
لازم نیست برای درک این مطلب به گذشتههای خیلی دور بروید. کافی است اتفاقات همین چند ماه اخیر را مرور کنید.
هرجا این ستونها آمدند و مقابل ملت ما صف کشیدند، اتفاقات به شکلِ زیبایی به نفع ما چرخید.
همین چند ماه پیش بود که حضرت آقا در تجمعات و گعدههای جَوزدگان و مُغرضان در توئیتر و اینستاگرام مورد اهانت قرار میگرفت، حالا شما ببنید اهانت یک نشریهی زرد و وقیح فرانسوی چه خروشی در دل ملت ایران ایجاد کرده است، همانطور که اهانت این نشریهی سخیف به چهرهی نورانی پیامبر اکرم اسلام جوشش و خروشِ بینظیری در دل امت مسلمان ایجاد کرده بود.
آنکه مرد مبارزه است، در میدان حاضر میشود نه اینکه از پنجرهی خانهاش با بد و بیراه گفتن مبارزه کند.
نامردی و بیفرهنگی در ذات کشور فرانسه است، حالا هر چقدر هم که آن را ستون فرهنگی بخوانند.
حضرت آقا پیر، مراد و بابایِ تمام مردم ایران است. اگر دلش را دارید بسمالله، این شما و این هم تمام ملت ایران.
✍🏻 زهرا کبیری پور
#رهبری
#حضرت_آقا
#مقام_معظم_رهبری
@Delneveshteeee
2_144123984236553442.pdf
12.27M
رهبر معظم انقلاب: از خواندن کتاب "پروتکل های دانشوران صهیون" غفلت نکنید.
کتاب پروتکل های دانشوران صهیون، توسط گروه اتاق تحلیل خلاصه شده و در قالب یک فایل پی دی اف، تقدیم عزیزان می شود.
لطفاً در حد توان این فایل را در گروه هایی که عضو هستید به اشتراک بگذارید.
Khdmat-mtghabl-eiran-va-aslam_Ketabnak_34582.pdf
25.59M
کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران را که رهبری در نوزده دی اشاره کردند، مطالعه کنید.
.
مجله افکار بانوان حوزوی
🔰 در مجلهی🖐افکار 🖐🏻 بانوان🖐🏼 حوزوی🖐🏽 بانوان از نقاط مختلف کشور، دور هم جمع شدهاند تا از دنیای مادری، همسری، کنشگریهای اجتماعی و...قلم بزنند.
✔️✔️ ☆شما هم دعوتید☆ 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
ما بچهها
ما بچهها به بودن مادرهایمان عادت میکنیم.
به بویش، به نسیم خنکی که در خانه از سمت او میوزد.
به جانی که میریزد در غذا و قاشق قاشق به خوردمان میدهد.
به نفسهایی که هرکدامش جانی میشود در روحمان
نه اینکه بودنش عادی شود و تکراری... نه!
ما بچهها عادت میکنیم به نگاهی که نگرانمان است، به نگاهی که میپایدمان
که روزگار تنمان را آزرده نکند
که آفتاب نسوزاند جسممان را
که سنگ به پایمان نخورد
ما بچهها، عادت میکنیم به شنیدن اسممان از زبانش
حالا اگر مادر برود
اگر بدون خداحافظی برود
اگر قبل از رفتنش جانهایش را به کسی نسپارد
ما بچهها میشویم ماهیای که آب را از او گرفتهاند.
کاش لااقل خدا روز مادر میگذاشت مادرهایمان را ببینیم...
✍🏻 زهرا کبیری پور
#فاطمه_الزهرا(س)
#مادر
#بهشت_زیر_پایش
@Delneveshteeee
آینه
من معمولا به آینه نگاه نمیکنم.
انگار حس میکنم آدم درون آینه از چشمهایم قرار است خیلی چیزها را بخواند.
من معمولا به آینه نگاه نمیکنم، تا وقتهایی که خیلی خستهام، خستگی از آینه نپاشد(نپاچد) روی صورتم.
من زیاد به آینه نگاه نمیکنم، چون میترسم بغض کِز کردهی گوشهی چشمم، از شادیِ پخش شده روی لبهایم خجالت بکشد.
من زیاد به آینه نگاه نمیکنم، چون دوست دارم دلم برای خودم تنگ شود و گاهی دو دستم را دور خود بپیچم و خودم را سفت بغل کنم.
شاید این نگاه نکردن به آینه از دوران مجردی درون من شکل گرفت.
برای نسل ما نگاه کردن به آینه یک تابو بود.
چون از نظر قدیمیها نگاه کردن دخترها به آینه معنای خوبی نداشت.
برای همین ما دخترهای دهه شصتی یاد گرفته بودیم تصویر خودمان را در مردمکهای چشم پدر و مادرمان ببینیم.
در انعکاس آبی که بعد از شستن حیاط روی موزائیکها مینشست ببینیم.
ما گاهی با خجالت صورت خودمان را در شیشهی ماشین پدر میدیدیم.
این نگاه نکردن به آئینه برای من تبدیل به یک عادت شد و حتی وقتهایی که در آسانسور تنها هستم هم با خجالت به خانم درون آینه نگاه میکنم و آن حجب و حیای درون چشمانش را دوست دارم.
حالا شما فکر کن ما دهه شصتیها بخواهیم از خودمان سلفی بگیریم، عذاب دنیا و آخرت است.
✍🏻 زهرا کبیری پور
#آینه
@Delneveshteeee
هدایت شده از یادداشت💌✍
دوشنبههای امام حسینی، وعدهگاه تاریخدوستان و تاریخپژوهان
مدتی است دوشنبهها، وعدهگاه بانوانتاریخدوست شده اما به دور از چارچوب اداری و رسمی؛ تجمعی صمیمانه برای تاریخیها.
نام این جمع صمیمی را با نام هیأت عجین کردیم تا متبرک شود به نام و یاد اهل بیت علیهمالسلام.
باوجود اینکه نام هیأت دارد اما متفاوت است با دیگر هیأتها؛ ماهیت این تجمع، گفتگومحوری است و در واقع منبری و سخنران نداریم تا مثل همیشه، یک نفر گوینده و مابقی شنونده باشند.
هیأت ما مکانی است برای اظهارنظرهای مختلف، حول یک موضوع تاریخی از پیش تعیین شده.
جمعیت ما هرچند زیاد نیست اما بسیار صمیمی و خوشفکر است. استاد و شاگرد، تاریخی و غیر تاریخی در اینجا به بحث و گفتگو میپردازند و گرههای ذهنیشان را باز میکنند.
آنچه هیأت ما را زیباتر میکند، نام و روز برگزاری آن است و زمان آغاز فعالیت آن که مصادف بود با دهه اول محرم و این تقارن زیبا، برکت و نشاط آن را دو چندان کرد و از آن وقت است که روزهای دوشنبهما، رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است.
✍️زهرا مهرجویی
#پنجمینخاطرهنگاریهیات
#هیات
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60