.
📌 روایت جانباز ۴۵ درصد سید مرتضی فاضلی از شب یلدای رزمندگان:
🔹 دو و سه شب مانده به شب یلدا، جعبههای مهمات که قابل استفاده نبود، بر میداشتم و از آن کرسی درست میکردم. پتوهای رزمندگان را نیز با سوزن به هم میدوختم تا لحاف کرسی درست کرده و بر روی کرسی بیندازم …
🔹 همچنین ذغال را طی روز درست میکردم تا روشنایی آن در تیر راس دشمن نباشد و سپس برای شب استفاده میکردم.
🔹 یک هفته قبل از شب یلدا، مسئول تدارکات بستههای آجیل شامل پسته، تخمه، بادام و گردو را بین رزمندگان توزیع میکرد تا در شب یلدا از آن استفاده کنند.
🔹 از آنجایی که ارشد گروهان بودم، رزمندگان به غیر از نگهبانان پست، به سنگر ما میآمدند و همه دور کرسی مینشستند البته فضای سنگر کوچک بود، اما به سختی خودشان را جا میدادند.
🔹 فانوس را روی کرسی میگذاشتیم تا نور آن سنگر را روشن کند، سپس آجیلها را روی کرسی میگذاشتیم و همه با هم مشغول خوردن میشدیم.
🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد:
📱 @Doc_d_moghadas
#شهدا #جبهه #خاطره
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
📌 دنیای جنگلی!
📽 سکانسی بسیار زیبا و دیدنی از فیلم "خداحافظ رفیق" با دیالوگی ماندگار و شنیدنی که به درد این روزهای ما میخورد!
🔹 فرمانده گردان مون بود، خدا رحمتش کنه شهید شد ...
● میگفت: اگه تو یه شهر همه فقط دنبال منفعت خودشون باشن، اون شهر میشه جنگل ...
هر کسی چنگ میندازه تو سفره بغل دستیش برای یه لقمه بیشتر ...
● میگفت: اما جبهه بر عکسه، هر کی بیاد تو اول باید ساک منافع شو بزاره زمین و جون شو بگیره کف دستش ...
برا همین جبهه عین یه باغ پرنده درست میکرد، این پرندهها هم با این سنگرا یه بهشت ساخته بودن ...
● وقتی داشت شهید میشد گفت:
این دنیای جنگلی بمونه دست اهلش و این بهشت باصفا هم مفت چنگ ما ...
اینو گفتو چشاشو بست ...
🔄 ادامه در کلیپ ...
🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد:
📱 http://eitaa.com/Doc_d_moghadas
#شهدا #سبک_زندگی #خاطره
.