eitaa logo
مرکز اسناد دفاع مقدس
1.8هزار دنبال‌کننده
564 عکس
465 ویدیو
42 فایل
📬 ارتباط مستقیم جهت پاسخگویی به سوالات و تبلیغات موضوعات خاص: 👇 📱 @doc_admin 🔄 لینک عضویت در کانال: 👇 📱 eitaa.com/Doc_d_moghadas 📱http://t.me/Doc_d_moghadas .
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📌 عملیات نصر ۲ ؛ ❁ عملیات نصر ۲ با رمز مبارک یا حسین مظلوم (ع) در نیمه شب ۶۶/۳/۱۳ و با هدف آزاد سازی ارتفاعات مشرف بر خطوط مواصلاتی دشمن در منطقه عملیاتی میمک آغاز میشود. نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران با هجوم به گردانهای ۱ و ۲ از تیپ ۴ لشکر ۲۲ و نیروهای کماندویی و زرهی دشمن در ارتفاعات میمک آنها را در هم میکوبند و بر یال شمالی ارتفاعات مهم ستیز تسلط می یابند. ❁ رزمندگان اسلام با رسیدن به یک کیلومتری پاسگاه خزر، آن را بشدت زیر آتش میگیرند و در هم میکوبند. در این میان دو گردان توپخانه بعث نیز مورد هجوم قرار گرفته و منهدم میشوند. ❁ دشمن بعثی با احساس خطر از استقرار رزمندگان ارتش در مواضع و ارتفاعات جدید و نیز زیر دید و تیر قرار گرفتن شهرهای مندلی، زرباطیه و بدره اقدام به چند پاتک میکند که با مقاومت ارتشیان سلحشور مواجه میشود و با از دست دادن ده دستگاه تانک، دهها قبضه سلاح سبک و نیمه سنگین و تعدادی اسیر مجبور به عقب نشینی میشود. 🏅 نتایج عمليات 🔄 مناطق آزاد شده: ● ارتفاعات ۴۰۴، ۴۰۰، ۳۹۶. ● منطقه‌ی خزر و هلاله. 🔥 تجهیزات منهدم شده دشمن: ● صدها قبضه سلاح سبک تیربار و خمپاره انداز. ● چندین دستگان تانک. 👥 یگان‌های منهدم شده دشمن: ● گردانهای ۱ و ۲ از تیپ ۴ لشکر ۲۲. ● یک گردان کماندویی. ● یک گروهان تانک. ● گردانهای ۳۶۱ و ۶۶۳ توپخانه. 📝 غنایم: ● مقداری سلاح سبک و نیمه سنگین و مهمات. ⚠️ تعداد کشته و زخمی دشمن: ● بیش از ۸۰۰ نفر. 👤 تعداد اسرا: ● دهها نفر. 📚 منبع: کتاب کارنامه توصیفی عملیات‌های ۸ سال دفاع مقدس ص ۳۳۶؛ علی سمیعی | نمایندگی ولی فقیه در نیروی زمینی سپاه ۱۳۷۶. 🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد: 📱 @Doc_d_moghadas .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. [ ۵ ] 📌 دلم برای چمران تنگ شده؛ ❁ حاج احمد آقا از دفتر امام به ستاد جنگهای نامنظم در اهواز تلفن کردند و گفتند: «امام میفرمایند که دلم برای دکتر چمران تنگ شده است، بگویید به تهران بیاید.» ❁ دکتر که در آن روزها از ناحیه پا مجروح شده بود، با شنیدن این پیام راهی تهران شد و به حضور حضرت امام شرفیاب گردید. ❁ دکتر از ناحیه پا ناراحتی داشت و نمیتوانست پایش را جمع کند و دو زانو بنشیند، اما به احترام امام که به او عشق میورزید، در مقابل ایشان دو زانو نشست و در حالی که فشار زیادی را متحمل میشد، شروع به توضیح و توجیه نقشه‌ها کرد. امام که متوجه ناراحتی دکتر شدند، فرمودند: «آقای دکتر! پایتان را دراز کنید و راحت باشید.» دکتر گفت: «راحت هستم.» امام فرمودند: «میگویم پایتان را دراز کنید.» دکتر که احترام امام را داشت، گفت: «دردی احساس نمیکنم.» دوباره امام با لحن خاصی فرمودند: «میگویم پایتان را دراز کنید و راحت بنشینید.» که دکتر به ناچار پذیرفت. ❁ بعد از اینکه دیدار تمام شد، امام که آماده رفتن به حسینیه جماران برای دیدار با مردم بودند، حاج احمد آقا را که وسط حیاط ایستاده بودند، صدا زدند و به او گفتند: «این میزها را که گذاشته‌اید، آقای چمران با پای زخمی که نمیتواند از روی آنها رد شود. اینها را بردارید و راه را باز کنید.» میزها را برداشتند و راه را برای دکتر باز کردند. 👤 راوی مهدی چمران. 📚 کتاب یاد امام و شهدا صفحه ۵۹. 🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد: 📱 @Doc_d_moghadas .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥 آخرین لحظات عمر حضرت امام خمینی رحمت الله علیه از زبان امام خامنه‌ای مُد ظله العالی ... 🏴 سالروز رحلت رهبر كبير انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران تسلیت باد. 🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد: 📱 @Doc_d_moghadas .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. [ ۶ ] 📌 کودکی که اشک امام را درآورد؛ ❁ یکی از آقایان، در رابطه با موشک بارانها به مسجد سلیمان سفر کرده بود. در بازگشت و هنگام تشرف به محضر امام، از قول امام جمعه آنجا نقل کرد که بر اثر اصابت یک موشک عراقی به مسجد سلیمان و شهادت و جراحت عده‌ای، بعد از ساعت‌های متمادی، هنگامی که هنوز با برداشتن آوارها در جستجوی کشته‌ها و زخمی‌های احتمالی بودند، کودکی خردسال که به شکلی فوق العاده، بعد از این مدت زنده مانده بود، از زیر آوار خارج شد. ❁ هنگامی که این کودک خاک آلود و زخمی سر از توده خاک برآورد و چشمش را به روشنایی زندگی باز کرد و انبوه جمعیت کمک رسان را دید، بدون مقدمه و قبل از هر سخنی، با صدای رسا فریاد کشید: «جنگ جنگ تا پیروزی. خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار» ❁ حضرت امام که گزارش را به دقت گوش میکردند و نگاهشان به گوینده بود، وقتی مطلب به جمله اخیر رسید، با آن که صلابت چهره امام تأثرهای درونی شان را در خود محو میکرد، گویی ماجرای این کودک معصوم و درنده خویی دشمن، چنان طوفانی در امام ایجاد کرده بود که تأثری شدید در چهره ملکوتیشان پدیدار شد. اشک در چشمان ایشان حلقه زد. نگاه شان را به پایین انداختند. چشمهایشان را به هم فشردند و قطرات مروارید از صورت مبارکشان جاری گشت. 👤 راوی محمد حسن رحیمیان. 📚 کتاب یاد امام و شهدا صفحه ۶۳. 🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد: 📱 @Doc_d_moghadas .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 📌 شهید برونسی از امام خامنه‌ای مُدظله‌العالی میگوید؛ 🌸 شهید عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه علیه‌السلام: ❁ ای همسر عزیز از تو میخواهم که فرزندان را خوب تربیت کنی. تو چند سال است که در خانه‌‌ی من رنج کشیده‌ای. ❁ همه میدانند از روزی که من با عزیزم آقای سید علی خامنه‌ای آشنا شدم؛ این را خوب فهمیدم، ایشان؛ معلمی خوب بودند و امیدوارم که شما در حق ایشان که این روز رئیس جمهور عزیزمان است دعا بکنید و ایضا این روز ۱۱ سال است که با حرف‌های ایشون آشنا هستیم. من به تو امیدوار هستم که دعا در حق ایشان هم بکنید. از تو امیدوار هستم که به حرف‌های ایشان [عمل] بکنید. ... ❁ ... صحبت‌های این عزیز دلم آقای خامنه‌ای را شنیده‌ای از خدا میخواهم که این رئیس جمهور عزیزمان را تا انقلاب مهدی نگه بدارد. 🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد: 📱 @Doc_d_moghadas .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. [ ۷ آخر ] 📌 آموزش تیراندازی؛ ❁ یک روز که با او صحبت میکردم از خاطراتش در بیت امام برایم تعریف میکرد. او نقل کرد: یک روز صبح به باغ پشت منزل امام رفتم و با چند نفر از بچه‌ها مشغول تمرین تیراندازی شدیم. در همین حین، حضرت امام برای قدم زدن وارد باغ شدند. به محض این که ایشان تشریف آوردند، من به حضور ایشان رفتم و تقاضا کردم که اگر میشود، شما هم تیراندازی کنید. حضرت امام قبول نمیکردند، ولی اصرار دوباره من باعث شد تا راضی شوند. ❁ پس از تیراندازی، حضرت امام به من گفتند: «شما در هنگام تیراندازی، طرز ایستادنت درست نیست و سپس حالت صحیح ایستادن را به من آموزش دادند.» من فضولی کردم و گفتم: «آقا! شما هم مگر تیراندازی بلدید؟!» حضرت امام پاسخ دادند: «من تاکنون هشت جلد کلت پاره کردم.» ❁ منظور ایشان این بود که از کلت‌های زیادی استفاده کرده‌اند و در این کار دارای تبحر خاص هستند. 👤 راوی شهید محمدرضا حمامی[۱] . ۱- ایشان مدتی در بیت حضرت امام مسئولیت حفاظت را بر عهده داشت. 📚 کتاب یاد امام و شهدا صفحه ۷۹. 🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد: 📱 @Doc_d_moghadas .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا