•❤️•
#عاشقانه_شهدایی
پسر دایی ام خلبان ارتش بود، من هم دانش سرا درس می خواندم.
همین که عقد کردیم، کلی اصرار کرد که باید مستقل زندگی کنیم؛
اما پدر و مادرم می گفتند:«تو هم مثل پسر خودمونی، پروانه هم درس داره؛ زوده حالا بره زیر بار مسئولیت و خانه داری. این جوری، همه شما راحتید هم ما خیالمون راحت تره.»
سخت بود، ولی این قدر اصرار کردند تا بالاخره قبول کرد.
بعد هم، اتاق خودم را که طبقه بالای ساختمان بود مرتب کردیم و یک سال اول زندگی راتوی همان اتاق سر کردیم.
راوی : همسر شهید علیرضا یاسی
#عاشقانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
•
#خاطــره🎞
|همدانشگاهیشهید|
دخترےمیگفت:
منهمکلاسیبابکبودم.
خیلییییتونخشبودیمهممون...
اماانقدباوقاࢪبودکههمهدخترامیگفتند:
" ایننوریانقدسروسنگینهحتماخودش
دوسدختردارهوعاشقشه !" 😏
بعدمنگفتم:میرمازشمیپرسمتاتکلیفمون
ࢪوشنبشه...
رفتمࢪودࢪࢪوپرسیدمگفتم :
" بابکنوریشماییدیگ ؟! "
بابکگفت:"بفرمایید ."
گفتم:"چراانقدخودتومیگیری ؟!
چرامحلنمیدیبهدخترا؟! "
بابکیہنگاهپرازتعجبوشرمگینبهمکرد
وسریعࢪفتوواینستاداصلا!
بعدهاکشهیدشد ،
هموندختراومنفهمیدیمبابکعاشقکیبودهکه
بہدختراومنمحلنمیداد...
#عاشقحضرتزینبوشهادت🥺💔|
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
¦•💜•
-#آقامونه😌
-
طُجانۍوجهانۍ . . .
چہڪنمجآنوجهآنرا♥️😻🤞🏻
-
-#مقام_معظم_دلبری🤭
『 @Dokhtarane_parva 』
#از_روزی_که_رفتی
_قانونًا نمیتونه این کارو بکنه! میخواید ازش شکایت کنید؟ من میتونم
کاراشو انجام بدم!
آیه لیوان را روی میز گذاشت:
_مهم نیست! وقتی زنش راضی نیست، یعنی َشک داره! نمیخوام باعث
شفته شدن زندگی یه خانواده بشم؛ به قول مهدی هیچی چیزی مهم تر از
یک خانواده نیست."
صدرا: حالا جایی رو پیدا کردید؟
حاج علی: نه! پیدا کردن یه خونه برای زنی با شرایط آیه سخته!
صدرا فکر کرد و بعد از چند دقیقه نگاهی به رها انداخت. حرفش را مزمزه
کرد:
_راستش حاج آقا خونه ی ما دو واحدیه! یه واحد برای برادرم بود که الان
ِ دیگه خالیه!
واحد بغلیش هم برای منه که تا سال دیگه خالیه
خونه رو ببینید، اگه موردپسند بود، تا خونهی بهتری پیدا کنید اونجا
بمونن!
حاج علی: نه! حالا بازم میگردیم! اونجا ماله شماست شاید رها خانم
بخوان زودتر مستقل بشن!
رها سرش را پایین انداخته بود. "رویا بانوی آن خانه است! من که حقی
در این زندگی ندارم حاجی!"
صدرا نگاهی به رها انداخت:
_رها هم اینجوری راحتتره، بودن آیه خانم هم برای رهاخوبه، هم آیه
خانم با این وضع تنها نیستن لطفا قبول کنید! من با مادرم هم صحبت
میکنم.
حاج علی نگاهی به آیه انداخت و آیه نگاه به رها. چشمان رها مطمئنش
کرد که بودنش خواستهی او هم هست!
『 @Dokhtarane_parva 』
#از_روزی_که_رفتی
آیه: قبوله؛ فقط پول پیش و اجاره رو به توافق برسیم من مشکل ندارم!
قبل از مستقل شدنتون هم به من بگید که بتونم به موقع خونه رو خالی
کنم.
حاج علی هم اینگونه راضی تر بود، شهر غریب و تنهایی دخترکش دلش
َ را می ردی هست، رهایی هست!
لرزاند، حالا دلش آرام بود که م
صدرا: خب حالا دیگه ناراحت نباشید سید! کی بیایم برای اسباب کشی؟
رها: آیه که هنوز خونه رو ندیده!
صدرا لبخندی زد:
_این حرفا فرمالیته ست! به خاطر تو هم شده میان!
لبخند بر لب هر چهار نفر نشست. صدرا تلفنش را درآورد و گفت:
_به ارمیا و دوستاش زنگ بزنم خبر بدم که لباس کارگریهاشونو دربیارن!
حاج علی: باهاش در ارتباطی؟
صدرا: آره، پسر خوبیه؛ رفاقت بلده!
حاج علی: واقعا پسر خوبیه. اون روز که فهمیدم ارتشیه تعجب کردم،
فکرشم نمیکردم.
صدرا: آره خب، منم تعجب کردم.
روز اسباب کشی فرارسید. سایه و رها نگذاشتند آیه دست به چیزی بزند.
همه ی کارها را انجام دادند و آخر شب بود که تقریبا چیدن خانه ی آیه
تمام شد.
خانه ی خوبی بود اما نسبت به خانهی قبلی کمی کوچکتر بود. حالا که
مردش در دو متر خاک خفته است چه اهمیت دارد متراژ خانه؟
ارمیا دلش آرام گرفته بود. نگران تنهایی این زن بود. کار دنیا به کجا
رسیده که غریبه ها برایش دل میسوزانند؟ کار دنیا به کجا رسیده که
َ دردش نامحرمان هم می
را نام دانند!
قاب عکس مردش را روی دیوار نصب کرده بودند. نمی
دانست چه کسی
این کار را کرده است ولی سپاسگزارش بود، اصلا چه اهمیت دارد که
『 @Dokhtarane_parva 』
•💜•
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ
آقا خواندن آن ࢪا توصیہ ڪردند 🙂
و دࢪ دفع بلا و مریضے
بسیار موثࢪه❗️
مخصوصا بیمارے کࢪونا 😷
توصیہ میشود ڪہ هر روز آن را بخوانید
یا حداقل آن ࢪا گوش ڪنید👀
#معجزه
#توصیه_رهبری
『 @Dokhtarane_parva 』
Mehdi Rasooli - Ye Kami Harf Bezan (128).mp3
3.67M
یکمی حرف بزن...🙂💔
#فاطمیه
『 @Dokhtarane_parva 』
#سلام_به_امام_زمانم🙂❤️
✨ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ
سلام بر تو اي وعده خدا كه آن را ضمانت نمود
⇦ روزمون ࢪو با سلام بہ امام زمان شࢪوع ڪنیم ↯ 👀
🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva 』
•💙•
#سیره_آقا
یکی از ویژگی¬های مقام معظم رهبری این است که همیشه به مردم، نیروهای انقلابی و ملت شریف ایران روحیه می دادند و جامعه را از رکود و یاس بیرون می آوردند . قبل از انقلاب وقتی ازهاری روی کار آمد و در مشهد حکومت نظامی اعلام شد، یک جو بسیار ترسناک و مایوس کننده ای در مردم به وجود آمد . جمعیتی حدود چهل هزار نفر در ورزشگاه تختی مشهد جمع شدند و بنا شد حضرت آیت الله خامنه ای سخنرانی کنند . نیروهای ژاندارمری و ارتش با تانک دور تا دور ورزشگاه را گرفته بودند و با انداختن گاز اشک آور می خواستند مردم را به وحشت بیاندازند.
وقتی حضرت آیت الله خامنه ای وارد جایگاه شدند و سخنرانی آتشینی بر علیه رژیم ایراد کردند، یک باره حال مردم تغییر کرد و جو خفقانی که در مشهد بوجود آورده بودند، شکست و آرامشی خاص بر مردم حاکم شد و حکومت نظامی هم از بین رفت.
#آقامونه😌
『 @Dokhtarane_parva 』
.❤️.
#تلنگر
ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿزﻭﯼ در زندگی ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : « ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﮔﻔﺘﻨﺪ :ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ ،
ﮔﻔﺖ : ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ ، ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ...
ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ
ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻧﺪ
ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ.
ﭘﻨﺠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ
و ﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
پس کودکانه زندگی کنید ...
『 @Dokhtarane_parva 』
•🖤•
فاطمیه که شروع میشود دل برای فاطمه میگیرد؛ تمام که میشود برای علی…🙂💔
#فاطمیه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
#سیره_شهید
اصلا آدمی نبود بخواد به کسی فقط تذکر لفظی بده.
یادمه یه روز با فاطمه توی بازار رفته بودیم برای خرید فاطمه بهانه عروسک باربی گرفت من عصبانی شده بودم میگفتم نه. تا من رفتم دوتا مغازه اونطرفتر دیدم براش خریده نمیدونستم چه کنم. چون یکی از قوانین خونه ما این بود جلوی فاطمه نباید به برخورد و رفتار هم اعتراض میکردیم خلاصه با ایما و اشاره گفتم چرا خریدی؟ وقتی سوار ماشین شدیم به فاطمه گفتن بابایی میره سوریه برای چی؟ فاطمه گفت با آدم بدا بجنگی گفت چرا گفت چون نیان منو اذیت کنن بعد شروع کرد که میدونی بابایی آدم بدا این عروسکها رو درست میکنن که دخترای گلی مثل فاطمه عزیزبابا رو بد کنن. فاطمه گفت چطور؟
مثلا بهش یاد بدن بلوزای اینطوری که تنگه و آستین نداره بپوشن موهاشونو اینطوری کنن و روسری نداشته باشن و کفشاشونُ پاهاشونُ اینطور کنن
چون خوب میدونن اگه فاطمهی بابا دختر با حجابی نباشه.....
بعد به من گفتن حالا مامانِ فاطمه بیا با هم سهتایی برای عروسکا چادر بدوزیم
🗣به نقل از : همسر
#شهید_مصطفی_صدرزاده🤍
『 @Dokhtarane_parva 』
#سلام_به_امام_زمانم🙂❤️
✨ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ
سلام بر تو اي وعده خدا كه آن را ضمانت نمود
⇦ روزمون ࢪو با سلام بہ امام زمان شࢪوع ڪنیم ↯ 👀
🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva 』
#سیدناخامنهای:
✨این دانشهایے کہ بشر ڪشف میکند،
هر ڪدام یڪ دریچہاے است ڪہ بہ روی انسان
باز میشود تا عالَم وجود را و هستی را
که صُنع الهی است بیشتر بشناسد؛
اینها فتوحات الهیّه است؛
ما بایستی از این فتوح الهی استقبال کنیم،
استفاده کنیم. خداوند در قرآن میگوید که
«وَ استَعمَرَکُم فیها»
شما را در روی این زمین وادار کرده و
از شما خواسته آباد کردنِ این زمین را.
۱۳۹۷/۱۱/۰۳
#آقامونه #جهاد_علمی
『 @Dokhtarane_parva 』
#تلنگر
دوستان سرباز امام زمان جلو پاشو فقط نمیبینه ۱۰۰متر جلوتر روهممیبینه...
دور اندیش باشید!
چرا خب اصرار دارین همه چیز رو عبث و به دردنخور نشون بدین😶
یکم از محدودیت فرصت به دست بیارین دیگه🤐
ما حرص میخوریممیبینیم اینقدر برایمسائل کوچیکناامید میشید:)
『 @Dokhtarane_parva 』
•💛•
#خنده_حلال
چایم را تلخ می نوشم!
نه به خاطر این که طعم زندگی تلخ است...
بخاطر این که قندون دوره
حال ندارم بیارمش😁😂
نخند پست احساسیه😂😂
#لبخند_بزن_رزمنده
『 @Dokhtarane_parva 』
•❤️•
#عاشقانه_شهدایی
همسرم،شهید کمیل خیلی با محبت بود
مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه
از من مراقبت میکرد…
یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود
خسته بودم، رفتم پنکه رو روشن کردم
وخوابیدم «من به گرما خیلی حساسم»
خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم شده
و متوجه شدم برق رفته..بعد از چند ثانیه
احساس خیلی خنکی کردم و به زور چشمم
رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه…
دیدم کمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و
مثل پنکه بالای سرم می چرخونه تا خنک بشم
ودوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی…
شاید بعد نیم ساعت تا ۱ساعت خواب بودم و وقتی
بیدارشدم دیدم کمیل هنوز داره اون ملحفه
رو مثل پنکه روی سرم می چرخونه تا خنک
بشم…پاشدم گفتم کمیل تو هنوز داری می
چرخونی!؟خسته شدی!
گفت: خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرما
حساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار
بشی و دلم نیومد….
راوی : همسر شهید کمیل صفری تبار
#عاشقانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•💚•
#سیره_شهدا
💠مادرم بهش گفت:
این دختر صبح ها که از خواب بلند میشه
در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زنه
یه نفر تختش رو مرتب می کنه
لیوان شیر رو جلوی در اتاقش میاره
و براش قهوه آماده می کنه
شما می تونید چنین کاری کنید؟
🌷مصطفی که خیلی آروم نشسته بود و به حرفای مادرم گوش می داد ، گفت:
من نمی توانم برای دخترتان مستخدم بگیرم
🔅ولی قول می دهم تا زنده ام ، وقتی بیدار شد
تختش را مرتب کنم
و لیوان شیر و قهوه را برایش آماده کنم
تا وقتی شهید شد این کار رو می کرد
خودش قهوه نمی خورد.
✨اما چون می دانست ما لبنانی ها به قهوه خوردن عادت داریم ، درست می کرد
🔅وقتی هم منعش می کردم ، می گفت:
" من به مادرتان قول دادم تا زنده ام این کار رو برای شما انجام بدهم"
📒کتاب نیمه پنهان ماه(به روایت همسر شهید مصطفی چمران
『 @Dokhtarane_parva 』
#استوری | 🎥
حضرت زینب با جهاد تبیین نگذاشت روایت دشمن از حادثه عاشورا غلبه پیدا کند.
۱۴۰۰/۹/۲۱
#آقامونه #حضرت_زینب سلاماللهعلیها
『 @Dokhtarane_parva 』