شب شهادت غریب کاظمین
داره میاد بوی محرم حسین
#استوری
#شهادت #امام_جواد علیه السلام
#عکس_استوری
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
بعد از حسیـــن، هیچ
امامی به وقت موت
مثل تو ای ولیِّ خـدا
تشنــــه جـــان نداد!!
شهادت امام جواد ع تسلیت💔
@shahid_dehghan
#ختم_صلوات_شبانه 🌸💕
۵ صلوات به نیت رفیق شهیدت، هدیه به خانم حضرت زهرا سلام الله علیها ☺️💜
برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عج🌿💚
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مظلومیت امام جواد (؏) از زبان استاد پناهیان 😔
#امام_جواد 🖤
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
زمان بمبارانهای ایران توسط صدام
شبها با چادر میخوابید..
گفتم چه کاریه دخترم!
🌹میگفت:باید آماده باشیم اگه از زیر آوار درمون آوردن؛ حجابمون کامل باشه..
"شهیده گلدسته محمدیان"
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
#امام_جواد علیهالسلام:
«و من انقطع إلی غیر الله وکله الله إليه»
هر که از خدا قطع امید کند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار میکند.
📖بحارالانوار/ج۶۸/ص۱۵۵
#حدیث_طوری 🌱
#امام_جواد
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
هدایت شده از کوچه شهدا 🇵🇸 !
ڪوچہ شہــ♥️ـدا ! 🇵🇸
هرزمان #جوانیدعایفرجمهدی(عج) رازمزمهکند
همزمان #امامزمان(عج) دستهایمبارکشانرابه
سویآسمانبلندمیکنندوبرایآنجوان #دعا میفرمایند؛
چهخوشسعادتندکسانیکهحداقلروزی یکبار
#دعایفرج را زمزمه میکنند؛)♥️🌱
" #مشتـےباشیمبخونیمباهم "
#چیریکیونانقلابـے | #بچههاےآسدعلے
-----------------------------
j๑ïท➺°.•|https://eitaa.com/joinchat/1883439139Cce3db45a22
خوشا به حال این فرش ها ...🕊♥️
#امام_رضا علیهالسلام
#امام_جواد
#مشهد
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
پرسیدند:
فرق کریم با جواد در چیست..؟!
فرمودند:
از شخصِ کریم همین که درخواست کنید
به شما عنایت میکند ولی جواد خود
به دنباݪ سائل میگردد تا به او عطا کند🖤..
#یاجوادالائمهادرکنی
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
#مسیحاےعشق
#پارت_شانزدهم
صدای باز شدن در حیاط میآید،نگاهی به ساعت می اندازم،سه ساعتی تا صبح مانده.... تمام
مدت،فقط مشغول خواندن و نوشتن بودم،مثل یک شاگرد از حرف های قرآن نکته برداری کرده
ام،تا اینجا پاسخ بعضی از سوال هایم را گرفته ام. قرآن و دفترم را برمیدارم و داخل کمد مخفی
میکنم،لپ تابم را هم برمیدارم،او هم حکم استاد راهنما را دارد،داستان هـایی که دوست داشتم
بیشتر بفهممشان را با جست و جوی اینترنتی به دست میآوردم. صدای آرام مامان و بابا در
راهرو می پیچد،حتم دارم که خیلی خسته اند،چشمانم را می بندم و به چیزهایی که امشـب
خوانده ام فکر میکنم
سوره ی بقـــره سرشار بود از آیه آیه،توحید،معاد و احکام اسلامی...
جرعه جرعه با استدالل های انکار نشدنی اش،غرق شدم در وحدانیت خدا....
باور کردم رستاخیز را....
اما هنـــوز ابتدای راه است.
به ابراهیم،یکتاپرست نمونه فکــر میکنم .
به داستان زنده شدن پرندگان.
چقدر خـــدا ابراهیم را دوست دارد...
داستان آدم و حوا و هبوطشان شگفت زده ام میکند،با خود فکر میکنم یعنی دوری از یک
درخت این قدر سخت بود که غضب خدا را به جان خریده اند.... تنم می لرزد،وجدانم مشت
سرکوفت را به پیشانی ام میزند،مگــر خدا از من چه خواسته، کار من در این دنیا این است که
انسان باشم.........
خدایا،تو قادری و حکیم..
دوستت دارم...
غرق میشوم در مهربانی خدا و به خواب میروم.
★
یک هفته ای میگذرد از شبی که تصمیم به خواندن قرآن گرفتم. دیگر از فکـر ایمیل ناشناس هم
درآمده ام،کنجکاوم ولی فعلـــا فهمیدن حقیقت اسلام برایم مهم تر است.
تا اینجای کار،اسلام قرآن،با چیزی که پدر و مادرم همیشــه میگویند فرق دارد،اسلام تعریف
نشدنی است،در قالب کلمات نمی گنجد.......
مثل بوی نرگس است،شبیه رایحه ی شب بو،شیرین
مثل عسل و گوارا مثل شیر.....
با لذت،شروع میکنم به خواندن قرآن، در این یک هفته سه بار ترجمه ی بقره را خوانده ام، و سه
بار هم آل عمران را،هرشب هم قبل خواب،آیه های سوره ی کوتاه فاتحه را می خوانم،کلماتش جادو
میکند.
سراغ آیه ی ۳۱ سوره ی نساء میروم،از همان جایی که دیشب تمام شد. شروع به خواندن ترجمـــه
میکنم،چند دقیقه ای نمیگذرد که حس میکنم آتش گرفته ام،نگاهم روی سطرها و کلمات
کشیده می شود.....دیوانه وار بلند می شوم و مثل یک پلنگ زخمی به دور خودم می چرخم،قرار
بر قضاوت نکردن بود اما این....این که دیگر متن صریح قرآن است،این را کجای دلم بگذارم؟؟
به طرف کمد میروم و اولین لباسی که به دستم میرسد میپوشم....
نمیدانم که چه میخواهم بکنم،اما ماندن جایز نیست......
شالی را دور سرمـ میپیچم و از خانه بیرون میزنم...
بی هدف در خیابان ها قدم میزنم،نمیدانم کجا باید بروم،به چه کسی اعتماد کنم.
فرمان اختیار را به دست دلم می دهم تا هـــرجا که میخواهد مرا بکشاند. سر که بلند میکنم روبه
روی مسجدی ایستاده ام .
نامش لبخند به لبم میآورد))مسجد سیدالشهدا((....
پاهایم برای ورود یاری ام نمیکنند...جلوی در می ایستم،به نظر خلوت میآید،از اذان ظهــر
گذشته.
پیرمردی که مشغول جاروکردن حیاط است،سرش را بلند میکند و متوجــه حضور من میشود،به
طـــرفمـ می آید،بی توجه به ظاهـــرم با مهــربانی میپرسد :دختـــرم اگه میخوای نماز بخونی من در
مسجد رو نبستم.
میگویم:نه.....یعنی راستش....من یه سوال داشتم
:_بپرس باباجان
:+نــــه،من سوالم....یعنی چیزه ...... نمی دونم چطور بگم....
لبخند مهربانش از لب هایش دور نشده:آها،سوال
شرعی داری خانمی که مسئول پرسش و پاسخ ان،الان نیستن،موقع اذان مغرب بیا،سوالت رو
بپرس.
من اصلا نمیدانم شرع چیست،سوال من شرعی است یا نه.... اصلا من اینجا چه میکنم.... شاید
جواب سوال من،نزد این پیرمرد دوست داشتنی باشد.....
دلیل سماجتم را نمی فهمم:راستش....من در مورد قرآن سوال دارم،میشه ازتون بپرسم؟
واّلا :_ باباجان،من که سوادم به این چیزا قد نمیده،
اگه می خوای بیاتو ،از سید جواد بپرس
و به طرف مسجد برمیگردد:آسید جواد؟آسید جواد؟ بابا جان بیا ببین این خانم چیکار دارن؟
و به دنبال حرف،به طرف من برمیگردد:بیا تو دخترم،بیا باباجان
انگار میترسم از ورود به مسجد!
تردید چشمانم را میخواند
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
@Dokhtarane_parva
#مسیحاےعشق
#پارت_هفدهم
:_بیا دخترم،بیا از چی ميترسی؟مسجد خونه ی امن خداست،بیا باباجان،نگران نباش...
با تردید پا در مسجد میگذارم،باغچه های کنار دیوار ، حوض بزرگ وسط حیاط و گلدان های دور
و برش منظره ای جذاب و دیدنی درست کرده است، اصال شبیه مسجدی نیست که قبلا
میرفتم،شاید هم من اینطــور حس میکنم.
پیرمرد،به نیمکت رو به حوض اشاره میکند:اینجا بشین دخترم تا سیدجواد رو صدا کنم.
میخواهد به طرف ساختمان مسجد برود که پســرجوانی از آن خارج میشود.
قد متوسط ، پیراهن سه دکمـه ی آبی روشن ، شلوار کتان سرمه ای ، و چشم و ابرویی مشکی. در
یکی از آن هایی است که مامان بهشان عقب افتاده میگوید،البته کمی خوش تیپ و خوش
بر رو تر!
با خنده به طــرف پیرمرد میآید_:جونم مشدی؟
گویی متوجه حـضور من نشـده،پیــرمرد میگوید+:بیا بابا جان،ببین این خانم چی کار دارن؟
و با دست مـرا نشان میدهد،پـسـر خنده اش را جمــع میکند و سرش را پایین میاندازد:سلام
نمی دانم به احترام وقار ش،شاید هم به احترام اعتقاداتش،از جا بلنـد میشوم:سلام
پیرمرد پس شانه اش می زند
:+من برم تو
و به طرف مســجد میرود،پسر جلوتر می آید.
:_بفرمایید،در خدمتم
:+راستش.. نمیدونم....شاید شمـا جواب سوال من رو ندونید...
حس میکنم علامت سوال بزرگ ذهنمـ جوابی پیش پسر هجده نوزده ساله ندارد.
پسر همچنان سـرپایین است، میگوید؛
:_حاال بفرمایید
بی مقدمـه و ناگهــانی میپرسم؛
:+اسلام،به آقا اجازه داده که خانمش رو بزنه؟؟
پسر از لحن تند و پرسش ناگهانی ام جا میخورد،اما لبخند میزند.
:_بلــه
شوکـه می شوم از جوابش،انتظار داشتم منکر شود ، ادلــه بیاورد و حتی توجیه کند،اما اصلا
انتظار این جواب را نداشتم.
متوجه حالتم میشود؛
:_بفرمایید بشینید من براتون توضیح میدم
مینشینم،بهت زده،پسر هم کنار من با فاصله مینشیند.
نمی توانم جلوی خودم را بگیرم
:+یعنی اسلام،طرفدار آقایونه؟
پسر که فکر میکنم سیدجواد صدایش می زدند، همچنان لبخند میزند و حتی یک بار هم سرش
را بلند نمیکند. آرام میگوید +:حتما به آیه ی سی و چهار سوره ی نساء رسیدین که اینو میگین.
سر تکان میدهم؛
:+بله
:_خب بذارین با یه مثال براتون بگم،فکر کنید شما مسئول نگهداری از یه بچه ی کم سن و سال
تر از خودتون هستین،مثال معلمش! و واقعا از ته دل دوسش دارین. این بچه مدام شلوغ میکنه
و حاضر نیست اصلا به حــرف شما گوش بده،شما هم یه انتظاراتی از این بچه دارین که اصلا
زیربار نمیره ،خب شما چیکار میکنین؟
:+خـــــب ، باهاش حــرف میزنم،کتکش نمی زنم!
:_احســنــت،حالـــا فکر کنین که به حرفاتون گوش نمی ده،مدام کارهای بد خودش رو تکرار
میکنه،حاال چی کار میکنید؟
کـمی فکر میکنم
:+شاید...نه یعنی حتما باهاش قهر میکنم.
:_بله درسته،حاال فکــر کنیم این بچه،لجبازتر از این حرفاست،شمام خیلی دوسش دارین و
دلتون نمی خواد کار به دفتـر و مدیـر و ناظـم برسه،اون وقت،به نظــر شما اشکالی داره که با یه
چیـز کوچولو مثل مداد،آروم بزنیدش،نه اینکه بهش آسیب برسونین،نه... فقط بچه متوجه بشه
که شما چقدر ناراحتین،این کار شما،ستم در حق اون بـچـه محسوب میشه؟
متحـیر مانده ام،حرف هایش بوی عدالــت میدهد، بوی حق،بوی انسانیت....
:+آخه مداد کـه ضرری نداره،دردش نمیگیره
:_ببینید تو احکام اسلامی،همسرا نسبت به هم دیگه تعهداتی دارن که باید حتما عملیشون
کنن،مثال مرد باید خانمش رو از نظر عاطفی و هم از نظر مالی تامین کنه،زن هم نسبت به
شوهرش وظایفی داره که حدودش مشخصه، حاال اگه خانم نخواست وظایفش رو عملی کنه،این
وظایف که میگم شامل خانه داری و غذاپختن و اینا نیست ها،وظایف واقعیش،اون وقت قرآن به
مرد میگه با خانمت صحبت کن و ببین مشکلش چیه،ناراحتیش از کجاست، بعد اگه مشکل
اینجا حل نشد،باهاش قهــر کن،اگه خانم خیلی دیگه سر به هوا باشن و بازم لجاجت کنن میتونی
بزنیش،نه طوری که آسیب ببینه،فقط جوری که متوجه ناراحتیت بشه
خدا،سه تا معجزه واسه هدایت ما فرستاده،قرآن ؛ پیامبر و امامان ما،هر آیه ی قرآن خودش گویا
و جامعه اما پیامبر و امام،این آیه رو تفسیر میکنن،در مورد این آیه ی نساء هم،پیامبر فرمودن
که:با چوب مسواک و چیزی شبیه اون،که نه بدن آسیب ببینه ،نه روح خانم آزرده بشه،فقط
خانم متوجه ناراحتی همسرش بشه،حاال به نظر شما این بی عدالتی به خانم هاست؟
نمیدانم چه بگویم،حق با اوست...نفسم را بیرون میدهم:حق با شماست،اسالم واقعا کامله
بلند میشوم:ممنون که وقت گذاشتین،لطف کردین واقعا
او هم بلند میشود،همچنان سرش پایین است؛
:_انجام وظیفه بود
میخواهم برگردم که صدایم میکند؛
:_خانم؟
به طرفش برمیگردم
:+بله؟
:_جسارت بنده رو ببخشید ولی به نظــر میرسه راجع اسلام تحقیق میکنید،درسته؟
:+بله همینطوره
:_اگــه سوالی،شبهه ای ،مسئله ای پیش اومد،
خوشحال میشم اگه بتونم در حد معلومات خودم کمکتون کنم،در ضمن
دخترانِ پرواツ
+بسم اللھ🌱 چاݪش عڪس دونفࢪه👫🤭 بہ مناسبٺ سالࢪوز ازدواج امیࢪالمؤمنین و حضࢪت زهࢪا♥️👀 _ یہ عکس دون
زمان چالش تا جمعه شب، ۲۵ تیر تمدید شد😁😉😂
.
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥
❣#قرار_شبانہ❣
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِ مُحَمَد وآلِهِ الطاهِرین🕊
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
#سرگرمے
میتونید موقع ڪہ میرید بیرون
اگه خانمی دیدید بهش سلام کنید 😐😂
هم ثواب داࢪھ هم طرف فک میکنہ
تو کی ڪہ بهش سلام کردی😂
#خول_شدم
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
#ختم_صلوات_شبانه 🌸💕
۵ صلوات به نیت رفیق شهیدت، هدیه به خانم حضرت زهرا سلام الله علیها ☺️💜
برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عج🌿💚
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
💫💍 #ازدواج_نورانی 💍💫
✨چه وصلت مبارکی ست
✨که عاقد آن خدا باشد،
✨این بار علی (علیهالسلام) ابوالبشر
✨و حوا نیز فاطمه (سلاماللهعلیها)!
✨این ازدواج آسمانی
✨فخر تمام عالمین است!
💫♥️سالروز #ازدواج_حضرت_علی_حضرت_فاطمه مبارکباد♥️
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
ا- امام صادق ( عليه السلام ) می فرماید : پدرم حضرت امام باقر ( علیه السلام ) به من فرمود : پسرم ! در دهه نخست از ماہ ذی الحجه ( از شب اول ماه تا شب عید قربان ) هر شب میان نماز مغرب و عشا این دو رکعت نماز را ترک مکن در هر رکعت سوره حمد و سوره قل هو الله را می خوانی ، پس از آن آیه ۱۴۲ سوره اعراف را بخوان : و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بقشر ته ميقات به أربعين ليلة و قال موسى لأخيه هارون الفني في قومی و أضيځ ولا تتبع سبيل المفسدين . ( اعراف / ۱۴۲ ) اگر چنین کنی ، در ثواب حاجيان ، و اعمال حج آنها شریک می شوی . ( اقبال ، ص ۳۱۷ )
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』
دخترانِ پرواツ
+بسم اللھ🌱 چاݪش عڪس دونفࢪه👫🤭 بہ مناسبٺ سالࢪوز ازدواج امیࢪالمؤمنین و حضࢪت زهࢪا♥️👀 _ یہ عکس دون
#شرکتکننده 1⃣
گـاهےعݪۍفاطمہرا
اینگونہخطابمیڪرد:
ایهمہۍآرزوۍمن:)👀♥️
_براےراےدادنبہایݩعڪس
ࢪویلینککلیکڪنید👇
https://EitaaBot.ir/poll/avs0qj?eitaafly
♡بسم رب الزهرا
🍃کم توفیقی نیست #شهادت، چرا که مراقبه میخواهد و ظاهر و #باطنی_پاک.
🍃#مراقبه هایش تنها مادی نیست، به قول #امیرالمومنین(ع): #علی شدن، مراقبه ی قلبی میخواهد❤️
🍃شاید فکر کنی کم است اما میدانی، #قلب آدمی به سرعت وابسته می شود و این #وابستگی، سمی است برای متعالی شدن و از فرش به عرش رسیدن، وابستگی به مال، وابستگی به آدم ها، به عمر....آری! اینک #آسمانی شدن برایت سخت میشود.
🍃باید #عشق ورزید و دوست داشت اما وابسته نشد. چراکه این وابستگی ها تو را به زنجیر می کشند و در #قفس_تن، اسیرت میکند.
🍃تنی که به #معنوی شدن فکر نمیکند، تنی که اگر باب میلش پیش بروی، عاقبتت می شود قساوت و #سنگدلی، که بر سر کوفیان و #ابن_سعد آمد.
🍃اما می دانی، گاهی اوقات وابستگی خوب است، این که وابسته باشی به #خدا و #اهل_بیت، این که وابسته شوی به شجاعت و صلابت، وابسته شوی به #نماز_اول_وقت...🌺
🍃اصلا میدانی وابسته شوی به کتاب. آخر آدم های وابسته به #کتاب هم، کم پیدا می شوند. کم هستند آدم هایی که به همه کتاب هدیه دهند، حتی برای اولین کادو به همسرشان. این آدم ها، ارزش کتاب را به خوبی درک میکنند، چرا که کتاب باعث ارتقای آگاهی است و مسبب تمام گمراهی های ما همین #فقر_مطالعاتی ست.
🍃می دانی، باید برای دستیابی به #بصیرت تلاش کرد و راه وابستگی به تمام چیز های خوب را یافت. به عبارتی، تنها در پی خدا بود. درست مانند #محسن🙂
آری باید دل کند و رها شد چرا که...
#اللهم_عجل _الولیک_الفرج❤️
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_محسن_حججی
📅تاریخ تولد : ۲۱ تیر ۱۳۷۰
📅تاریخ شهادت : ۱۸ مرداد ۱۳۹۶. منطقه التنف مرز بین سوریه وعراق
🥀مزار شهید : نجف آباد اصفهان
#تولد_داداش_محسن
🌱Join→↓
『 @Dokhtarane_parva 』